کلام ایام ـ ۲۷۴، شعبان المعظم ماه رحمت و رضوان خدا

imagesبخش هفتم

اعیاد شعبانیه و کثرت رحمت و برکات خدا

ذکرالله در سیره شریف حضرت سیدالشهداء امام حسین (علیه السلام)

کلیات

*ظهور عالیترین مرتبه از ذکر الله کثیر در سیره شریف حضرت سید الشهداء امام حسین (علیه السلام)

*شرایط اجتماعی و تاریخی نهضت عاشورا در زمان هریک از امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ فراهم می شد، همان رفتار عظیم شکوهمند از آن بزرگواران ظهور می یافت

*ولادت امام حسین ـ علیه السلام ـ درخشش گوشواره عرش خدا

*معاویه برخلاف قرار داد صلح با امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ حکومت فرزند پلیدش یزید ـ لعنة الله علیهما ـ را به مردم تحمیل کرد.

* کثرت خلافکاری حکومت عثمان نسبت به دو حاکم قبلی

* وضعیت جامعه دینی در زمان حکومت معاویه

* عامل اصلی پنهان کاری در رفتارهای معاویه

*فشارهای شدید سیاسی حکومت بنی امیه برای وادار کردن امام حسین  ـ علیه السلام ـ  به تسلیم

*روحیه حمایت از دین خدا و دفاع از آن، امام حسین ـ علیه السلام ـ را به مقاومت و عدم تسلیم درمقابل حکومت دعوت می کرد.

*علت عدم تمایل امام حسین ـ علیه السلام ـ و تمام حجت های پروردگار عالمیان به جنگ

*محبت حجت های پروردگار عالمیان به انسانها حتی به مخالفان خود!

*مشی اخلاقی پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ این نبود که مشکلات خود و جامعه را با شمشیر و اسلحه بر طرف کنند!

*جنگ در اصل برای حجت های خدا و شخصیت های آسمانی حادثه ای نامطلوب و حزن انگیز و مشقت آور است.

*تفاوت جنگ با کافران و دشمنان دین خدا و جنگ داخلی بین دو گروه از مسلمین

*چرا امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ  برای بدست آوردن حق حکومت خود به جنگ با غاصبان حکومت دینی اقدام نکرد؟!

*در صورت وقوع جنگ داخلی در جامعه دینی، جاذبه ها و زیبائی های معارف دینی پنهان می ماند و انتشار آنها متوقف می شود.

*در طول دوره حکومت خلفای سه گانه زمینه فرهنگی حکومت دینی از بین رفت

*وقتی زمینه فرهنگی و اخلاقی و علمی حکومت دینی در جامعه وجود نداشت، امام آن عصر مجبور می شود فعالیت های خود را در دفاع از دین خدا به جهات فرهنگی و علمی محدود کند.

*عواملی که منتهی به جنگ امام حسین ـ علیه السلام ـ و همراهان او با سپاه حکومت شد.

* * * * * * * * * * *

در مقالات قبلی گفته شد که «ذکرالله» انواعی دارد و همچنین دارای مراتب متعدّدی است. درباره انواع ذکرالله قبلاً اشاراتی به عمل آمد! اما درباره مراتب و درجات آن عرض می کنیم:

ذکرالله و حتی ذکرالله کثیر چه بصورت لفظی و قلبی و چه بصورت عملی و چه در جهت فردی و شخصی و چه در جهت اجتماعی و بین مردم، درجات متفاوتی دارد و بالاترین درجات آن در سیره شریف پیامبران خدا و امامان معصوم- علیهم السلام- تجلّی یافته و به جریان افتاده است.

در سیره شریف حضرت سیدالشهداء امام حسین- سلام الله علیه، ذکرالله کثیر بالخصوص نوع اجتماعی آن در عالی ترین مراتب ظهور یافته و نوری از آن در فضای عالم انسانی منتشر شده است.

 

بطوریکه بعضی از جهات و ابعاد آن اختصاص به آن وجود مبارک  و نهضت مقدس او دارد. ما بطور مکرّر گفته ایم که اگر فرصت تاریخی و اجتماعی و موقعیت زمانی و شرایط دیگر برای هر یک از امامان معصوم- سلام الله علیهم- حاصل می شد، آن رفتار شکوهمند بی نظیر و آن اخلاص عظیم فوق عادی از هر یک از آن بزرگواران تجلّی می کرد و در این جهت و تمام فضائل علمی و اخلاقی و شخصیتی فرقی بین آن ها نبوده و همه آن ها نور واحدی بودند و هستند. اما آن فرصت خاص و آن شرایط مناسب اجتماعی و تاریخی برای وجود مبارک حضرت سیدالشهداء – علیه السلام- حاصل شد و خود آن بزرگوار در ساعت غروب تاسوعا و ساعاتی قبل از شروع آن جهاد عظیم و شهادت خود، وقتی خبر شهادت قطعی خود و مردان همراهش را به افراد خاندانش اعلام فرمود، در مقام تسلیت به خواهر بزرگوارش حضرت زینب- سلام الله علیها-  که بی تابانه گریه می کرد،یادی از گذشتگان خود کرد و فرمود: جدّم رسول خدا- صلّی اللبه علیه و آله و سلّم- و مادرم فاطمه زهرا و پدرم امیرالمؤمنین و برادرم امام حسن- سلام الله علیهم اجمعین- از دنیا رفتند و همه آن ها افضل و برتر از من بودند. منظور امام- علیه السلام- این بود که آن مصیبت های بزرگ قبلاً واقع شده و شما آن ها را تحمل کرده ای و حادثه کشته شدن مرا هم لازم است تحمل کنی!

عظمت شخصیت حضرت سیدالشهداء و رفتارهای ناشی از آن عظمت منحصر به چند ماه آخر عمر شریفش و حوادث منتهی به نهضت مقدس عاشورا و حتی دوره امامت ده ساله او نمی شود، اگرچه مشهورترین و عظیم ترین حادثه عمر شریف او همان نهضت مقدس عاشورا و حوادث منتهی به آن می باشد.

قابل تذکر است که در زمان امامت یک امام معصوم، معارف دینی و فضائل آن از سخنان و رفتارهای او صادر می شود و امام بعدی در این زمینه در حال سکوت به سر می برد و به زندگی شخصی خود مشغول می شود یا در جهت همراهی و همکاری با او و اجرای فرمان های امام آن زمان فعالیت می کند. مثل رفتارهای امام حسن و امام حسین در زمان امامت امیرالمؤمنین علی- سلام الله علیهم- و رفتارهای امام حسین در زمان امامت امام حسن- سلام الله علیهما- همچنین رفتارهای هر یک از امامان در زمان امامت امام قبل از خود.

قصد اصلی در این مقاله تذکر فضائل علمی و اخلاقی و شخصیتی حضرت سیدالشهداء- علیه السلام- به مناسبت ولادت آن حضرت  در زمینه های مختلف  نیست چون در این زمینه  قبلاً مقالاتی در سایت منتشر شده است(۱) و بعداً هم  ـ ان شا الله ـ ادامه خواهد یافت. بلکه می خواهیم به موضوع ذکرالله در سیره شریف او و آثار و نتایج آن اشاره ای کنیم تا بصورت کاربردی مورد بهره برداری عموم انسان ها بالخصوص شیعیان و پیروان آن حضرت و مجموعاً  پیروان خاندان رسالت قرار بگیرد.

موضوع حادثه عاشورا و شخصیت امام حسین ـ علیه السلام ـ  و حوادث عمر آن حضرت و سرانجام شهادت او و درجه و مرتبه تجلّی ذکر الله در سیره شریف او دارای جهات اختصاصی و انحصاری می باشد، بطوریکه وجود مبارک رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در همان روز تولد او اشاره ای به موضوع شهادت او و حوادث مربوط به آن کرده و در کنار سرور و خوشحالی جریان تولد آن شخصیت قدسی، اشکی هم برای او ریخته است! و از آن حادثه بصورت پیشگوئی پیامبرانه خبر داده است.

وقتی امامت امام حسین- علیه السلام- شروع شد او مثل برادر بزرگوار و امام قبل از خود حضرت امام حسن مجتبی- علیه السلام- با حکومت رفتار می کرد یعنی عمده فعالیت های او جنبه آموزشی و فرهنگی داشت و در این مسیر مخالفت خود را با حکومت معاویه بصورت انتقادها از کارهای خلاف اخلاق و احکام دینی و روشن کردن افکار مردم ادامه می داد و به فعالیت نظامی و مبارزه بصورت جنگ اقدام نمی کرد. و به قرارداد صلح [آتش بس]برادرش امام حسن مجتبی- علیه السلام- با معاویه ملتزم بود. تا اینکه عمر معاویه به پایان رسید و با مرگ او فرزندش یزید حکومت جامعه را در دست گرفت.

حکومت یزید بطور کامل غیر قانونی و نامشروع و برخلاف قرارداد صلح امام حسن- علیه السلام- با معاویه بود! و معاویه برخلاف قرارداد،  در اواخر عمر خود حکومت فرزندش را بر مردم تحمیل کرده بود و فقط عده ای از بزرگان جامعه و افراد سرشناس از پذیرفتن آن حکومت کاملاً غاصبانه و بیعت با او خودداری کرده بودند و بین آن عده حضرت امام حسین- علیه السلام- موقعیت ممتاز خاصی داشت. البته این مخالفت و خودداری از بیعت در زمان معاویه و اواخر عمر او انجام گرفته بود. یعنی وقتی معاویه موضوع ولایتعهدی فرزندش یزید را در جامعه دینی مطرح کرد و از عده ای از مردم برای او بیعت گرفت، امام- علیه السلام- و چند نفر از افراد سرشناس جامعه از آن بیعت خودداری کرده و مخالفت خود را با آن حکومت اعلام کرده بودند.

یزید به محض تصاحب حکومت جامعه به نماینده حکومت در شهر مدینه دستور داد که از امام حسین- علیه السلام- برای  او بیعت بگیرد و او را وادار به تسلیم و پذیرش حکومت کند و آن را بعنوان حکومت دینی تأیید کند!

وضعیت بحرانی شدیدی در جامعه دینی به وجود آمده بود و از امام- علیه السلام- می خواستند حکومتی را که کاملاً غیر قانونی و نامشروع بود و آشکارا با احکام و اخلاق دینی مخالفت و مقابله می کرد، به عنوان حکومت دینی به رسمیّت بشناسد و آن را تأیید کند.

البته لازم به ذکر است که رفتارهای مخالف دین خدا در سطح جامعه دینی از همان روز رحلت رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و غصب حکومت امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- شروع شده بود اما حکام جامعه در آن دوره- باصطلاح خلفا- خلافکاری های خود را عمدتاً با ظواهر شرعی و با توجیهات سیاسی انجام می دادند و کارهای خلاف قوانین شرعی را بیشتر پشت پرده و تحت پوشش هائی انجام می دادند و کارهای مخالف شرع در اوائل آن دوره غالباً در حدّ ضرورت های سیاسی و رعایت بعضی از احتیاط ها بود.

اما در زمان عثمان خلافکاری ها زیاد شد و خود آن رفتارها زمینه قیام علیه حکومت عثمان را فراهم کرد. و سرانجام با ادامه خلافکاری های عثمان مردم چه اهل مدینه و چه گروه هائی از بلاد دیگر عمدتاً اهل مصر قیام کردند و آن حوادث منتهی به کشته شدن عثمان شد.

وقتی معاویه حکومت جامعه را با نیرنگ ها و مکاری های زیاد غصب کرد، خطر مخالفت با او و قیام علیه او شدیدتر از زمان عثمان بود و او فردی بسیار مکّار و سیاستمداری نیرنگ باز و کار کشته بود و از مهارت های سیاسی زیادی برخوردار بود. او هم ناچار بود در عالم سیاست و حکومت با احتیاط عمل کند و قیام مردم علیه عثمان را هم در تجربیات خود داشت و مورد توجه قرار می داد. او  هیچ عقیده ای به دین خدا نداشت و تعفّن شرک و نفاق در رفتارها و شخصیت او انباشته بود، اما غالباً پرده ها و پوشش هائی روی اعمال خود می کشید و از جهل و بی اطلاعی اهل شام نهایت استفاده را می برد.

معاویه با مشکل سیاسی دیگری هم مواجه بود و آن محبوبیت امام حسن مجتبی و امام حسین و موقعیت اجتماعی و سیاسی آن دو بزرگوار- سلام الله علیهما- در جامعه بود . آن دو فرزندان رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و جانشینان و خلفای حقیقی او بودند و حکومت دینی در اصل حقّ آن ها بود، لذا هر آن احتمال اینکه مردم قیام کنند و حکومت معاویه را ساقط کنند و خود او در آن حادثه احتمالی کشته شود وجود داشت مثل قیام مردم علیه عثمان و کشته شدن او.لذا او مقداری با مردم مدارا می کرد و اهداف سیاسی خود را با رعایت احتیاط ها و به کمک مشاور مکّار خود عمروعاص تحت پوشش هائی با رنگ احکام دینی انجام می داد و این گونه رفتارهای او در بین مورّخان و افراد آشنا به تاریخ مشهور است.

اما فرزند فاسق و تبهکار معاویه یعنی یزید- لعنة الله علیهما- ملتزم به هیچ گونه اصلی در عالم سیاست جز تبهکاری آشکار نبود، او از سیاستمداری و مکّاری پدر خودش هم بهره ای نبرده بود و آینده نگری و سیاستمداری او- به معنی عرفی- را هم نداشت! لذا بدون هیچ ملاحظه ای و آشکارا حکومت مستبدانه خود را شروع کرد و امام حسین- علیه السلام- را هم جهت گرفتن بیعت تحت شدید ترین اختناق ها و فشارهای سیاسی قرار داد.

امام- علیه السلام- می دید که دین خدا در معرض خطرات عظیمی قرار گرفته و تمامی ارزش ها و بطور کلی اساس آن در شُرف سقوط و نابودی است! بصیرت خاص مقام امامت و توجه به ارزش های قدسی معارف دین توحیدی و مسئولیت عظیم حمایت از دین خدا و دفاع از آن او را به مقاومت و عدم تسلیم دعوت می کرد.

اما آن نهضت و آن خروج کاری بسیار عظیم و پر مسئولیت بود و لازم بود تمامی قدرت و علم و بصیرت مقام امامت در عالیترین مراتب و سطوح آن در آن زمینه به کار بسته شود و اتصالی در مراتب فوق عادی و فوق تصوّر به علم و قدرت ذات قدوس الله- جلّ جلاله- برقرار شود و  امام لازم بود با گروهی از افراد خاندان رسالت و گروهی از همراهان برای تحمل همه سختی ها و مصیبت ها آماده شوند و یک گروه اندک با تمام قدرت حکومت جامعه و پیروان بی شمار آن مقابله کنند.

مشکل اصلی این مقابله با حکومت و عدم تسلیم در مقابل آن موضوع یک جنگ نابرابر و کشته شدن امام- علیه السلام- و همراهان او نبود. بلکه از رفتارهای آن حضرت و همراهانش به خوبی آشکار می شد که آن ها اعتنائی به آن مشکل نداشتند، بلکه اشتیاق شدیدی هم نسبت به شهادت در راه خدا و حمایت از دین او داشتند و آن اشتیاق را آشکار می کردند.بلکه در مسیر نهضت مقدس حسینی و رسیدن به مقصد مطلوب چند مانع بزرگ و چند گردنه خطرناک قرار داشت و عبور از آن ها احتیاج به علم و صبر و دقت و مراقبت زیاد و تحمل سختی های غیر قابل تحمل داشت.

امام- علیه السلام- لازم بود کشتی دین توحیدی و سرنشینان آن را از دریائی طوفان زده و پر تلاطم و از میان امواج سنگین شکننده آن عبور دهد و به ساحل امنی برساند. در این قسمت به بعضی از مشکلات و خطراتی که آن بزرگوار را احاطه کرده بود، اشاره ای می کنیم:

۱-امام- علیه السلام- مثل جدّ بزرگوارش رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و پدر گرامی خود امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- و برادر رئوف خود امام حسن مجتبی- سلام الله علیه، هیچ علاقه ای به جنگ و کشتن یا زخمی کردن انسان ها و ایجاد ناامنی و خوف و وحشت برای آن ها نداشت. او فرزند رسول اکرم و «رحمة للعالمین» بود! در مرام و مسلک اخلاقی آن بزرگواران محبت به انسان ها حتی دشمنان و مخالفان جایگاه رفیع آشکاری دارد. و داستان های شگفت انگیزی از آن ها و از ترحّم به دشمنان آن هم در میدان های جنگ در منابع تاریخی نقل شده است. این ترحّم برای کفّار و اقدام کننده ها به جنگ بود، تا چه رسد به جنگ داخلی و با کسانیکه برحسب ظاهر اسلام آورده اند و پای بند به احکام  دینی هستند.

کلام ایام - 68، برکات ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام سرور جوانان اهل بهشت
بخوانید

مشیّ اخلاقی امام معصوم به تأسّی از پیامبر رحمت این نیست که مشکلات خود را با دشمنان با شمشیر و اسلحه برطرف کنند و آن ها هرگز علاقه ای و تمایلی به جنگ با اقوام و ملت ها نداشتند حتی با کافران و مخالفان، مگر اینکه جنگی را دشمنان آن ها شروع می کردند، که در آن صورت ناچار از دفاع بودند و در حال جنگ هم رفتارهای کریمانه توأم با محبت به انسان ها و خودداری از کشتن آن ها در حدّ امکان حتی نسبت به دشمنان بطور مکرّر و زیاد قابل مشاهده بود.(۲)

در جنگ ها حقوق زیادی از انسان ها ضایع می شود مثل حقّ حیات انسان ها و حق سلامت و امنیّت آن ها و وقتی یک انسان در جنگ کشته می شود حقوقی از افراد خانواده، و بستگان آن ها هم ضایع می شود یعنی مادری و پدری فرزند خود را از دست می دهند و زنی همسرش را از دست می دهد و کودکانی از داشتن نعمت پدر محروم می شوند و در صورت مجروح شدن یک فرد در میدان جنگ احتمال دارد او زمان های طولانی و حتی تا آخر عمر از سلامت بدن محروم شود و امثال آن ها.

پس جنگ برای حجت های خدا و شخصیت های آسمانی حادثه ای نامطلوب و حزن انگیز و مشقّت بار است و آن بزرگواران فقط در مقام دفاع و در صورت ناچاری به آن اقدام می کنند یعنی برای دفع دشمنی که اقدام به جنگ کرده و حاضر به صلح هم نشده است.

۲-بحث فوق درباره جنگ با کافران و دشمنان دین خدا بود اما جنگ با پیروان دین آسمانی مشکلات بیشتری ایجاد می کند. در جنگ های بین کفّار و پیروان دین خدا، مؤمنان در مقام حمایت از دین خدا و دفاع از امنیّت و جان اهل ایمان و خانواده های آن ها قرار می گیرند، و کفّار در مقام تعدّی به حقوق دیگران و کشتن آن ها، اقدام به جنگ می کنند، لذا جنگ دفاعی در مقابل آن ها وقتی پیشنهاد صلح مؤمنان را نمی پذیرند راحت تر است و تعارض چندانی با مهربانی ها و نوعدوستی ها ندارد. اما در جنگ دو گروه از پیروان دین توحیدی و دو گروه از یک ملت مشکل، عظیم تر است چون یک گروه از مؤمنان ناچار با گروه دیگر پیرو همان دین مقابله می کند و در این نوع جنگ یک فرد ناچار می شود افرادی از ملت و مملکت خود را بکشد که با او دین مشترک دارد. این جنگ بسیار سخت و حزن انگیز و نامطلوب است.

۳-جنگ داخلی دو گروه از پیروان دین آسمانی منتهی به تضعیف جامعه دینی و جرأت مشرکان و کافران و افراد تبهکار برای حمله به آن ها می شود و این نتیجه بسیار نامطلوب است و این مشکلی بود که امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- در زمان غصب حق حکومت خود توسط دیگران با آن مواجه شدو همچنین امام حسن مجتبی- علیه السلام- در وقتی که برای جنگ با سپاه معاویه و یاغیگری آن تبهکار آماده می شد ظهور کرد. بطوریکه اگر آن جنگ واقع می شد و ادامه می یافت خطر عظیمی از ناحیه ارتش حکومت قدرتمند روم و تبهکاران و یاغیان متوجه جامعه دینی می شد.

۴-دشمنان دین خدا دائماّ از زمان حیات رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- تا زمان ما علیه دین خدا و برای تضعیف آن و جلوگیری از توجه انسان ها به آن به ساختن دروغ ها و تهمت زدن ها می پرداختند و علیه آن بطور مستمر تبلیغ می کردند و اگر رفتار نامطلوبی از بعضی افراد جامعه دینی سر می زد آن را بزرگ تر کرده و اشاعه می دادند و انسان های زیادی را از این ناحیه فریب می دادند و مانع توجه آن ها به دین خدا و معارف آن می شدند. طبعاً این موضوع و این نوع حوادث و رفتارهای عده ای دروغگوی تبهکار برای اهل ایمان حقیقی و بصیر و دلسوز بسیار حزن انگیز و تحمّل این وضعیت برای آن ها بسیار مشقّت بار است. در این وضعیت وقوع جنگ بین دو گروه از مسلمین بسیار ناراحت کننده خواهد بود. امام معصوم و حجت خدا که به اندک ناراحتی یک انسان حتی مخالف و دشمن خود راضی نمی شود. اگر ناچار شود از اقدام به یک جنگ این وضعیت برای او سخت و زجرآور خواهد بود، چون سیل تهمت های دشمنان را بطرف جامعه دینی سرازیر خواهد کرد.

در صورت وقوع جنگ داخلی در جامعه دینی جاذبه ها و زیبائی های معارف دینی پنهان می ماند و یا انتشار آن ها متوقف می شود.برای امام معصوم و حجت پروردگار عالمیان بسیار سخت است که از دین خدا چهره نامطلوبی بجای چهره جاذب و زیبای حقیقی آن در ذهن انسان ها نقش ببندد، اگرچه جنگ دفاعی هم بسیار مطلوب و زیبا است و در واقع مقصد اصلی آن جلوگیری از جنگ و کشتار انسان ها می باشد، اما این مطلب برای عده قلیلی اهل بصیرت و صاحبان حکمت آشکار است نه عامه مردم.  

لذا وقوع جنگ آن هم به صورت داخلی و بین افراد یک ملت و پیروان یک دین برای قدرت خدا بسیار حزن انگیز و ناراحت کننده است و امام هر عصری شدیداً تلاش می‌کند که از وقوع آن جلوگیری کند.

۵-  در زمان رحلت رسول خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – در حادثه ای شبیه یک کودتا و یا اصلاً در ضمن یک کودتای واقعی مقام حکومت دینی جای خود را به یک حکومت عادی داد و در طول این دوره تا زمان حکومت کوتاه ۵ ساله امیرالمومنین علی – علیه السلام – یعنی در طول ۲۵ سال حکومت سه خلیفه اولی، زمینه فرهنگی حکومت دینی از بین رفت ، و اگرچه در دوره حکومت ۵ ساله امیرالمومنین – علیه السلام – بخشی از مشکلات حل شد و خرابی ها اصلاح شد ، اما بعد از شهادت آن حضرت و کنار کشیدن امام حسن مجتبی – علیه السلام – از حکومت ، اوضاع جامعه دینی به طور کلی به هم ریخت و حکومت جامعه به طور کامل در اختیار منافقان و تبهکاران بنی امیه افتاد و در آن دوره، از دین خدا جز اسم و عنوانی و پرده ای با رنگ دینی و ظاهر الفاظ قرآن چیزی باقی نماند.

وقتی زمینه فرهنگی و اخلاقی و علمی برای حکومت دینی در جامعه وجود نداشت ، امام آن عصر مجبور می شود فعالیت های خود را در دفاع از دین خدا و انتشار آن به جهات فرهنگی و علمی محدود کند و در این زمینه افرادی را تربیت کند که هم دارای فضائل علمی و هم اخلاقی و ایمانی باشند تا از طریق فعالیت‌های آنها اهداف دینی خود را محقق سازد و جامعه را در صورت امکان  برای تشکیل حکومت دینی در آینده آماده سازد.

در دوره امامت امام حسن و امام حسین ـ  سلام الله علیهما ـ  آن دو بزرگوار موفق به پرورش تعدادی از افراد با این اوصاف شدند که هر کدام در عالم فرهنگ و اخلاق دینی قهرمان  عظیمی محسوب می شدند! و اگر این جنگ داخلی درجامعه واقع می شد ، تمام آن افراد متعالی و قهرمان در مسیر حمایت از دین خدا و امام آن زمان کشته می شدند  ـ همانطور که در حادثه عاشورا واقع شد ـ لذا جنگ داخلی از این نظر هم برای امام – علیه السلام – سخت و مشقت بار بود.

اما با وجود همه مشکلات فوق الذکر و غیر آنها ، امام – علیه السلام – هرگز تسلیم آن حکومت ضد دینی نمی شد و با آن بیعت نمی کرد ،چون در آن صورت اصل دین خدا در معرض خطر سقوط و از هم پاشیدن قرار می‌گرفت.امام – علیه السلام – در چنان وضعیتی دست به اقدامی شگفت انگیز و شکوهمند زد که در تمام تاریخ حیات انسان ها مشابه و نظیری برای آن پیدا نمی شود ، به طوری که مجموعاً ذکر الله در آن نهضت باشکوه در مرتبه ای بسیار متعالی و در سطح عالم تجلی کرد.

عدم تسلیم امام (ع) در مقابل حکومت فاسد بنی امیه و شرایط جامعه دینی و استغاثه اهل عراق به آن حضرت در مقابل ظلم گسترده  حکومت و عمال آن در سال های گذشته و اقدام امام ـ علیه السلام ـ در پذیرش دعوت عمومی اهل کوفه  و حرکت از مکه بطرف عراق منتهی به جنگی نابرابر بین سپاه حکومت غاصب از یک طرف و امام حسین ـ علیه السلام ـ و همراهان اندک او از طرف دیگر شد و یا به بیان دیگر امام ـ علیه السلام ـ آن جنگ و درگیری اجتناب ناپذیر را از شهر مقدس مکه به عراق و منطقه ای بنام «کربلا» منتقل کرد. چون حکومت بنی امیه در هر صورتی قصد داشت امام ـ علیه السلام ـ را وادار به تسلیم کند و حکومت تبهکارانه خود را از ناحیه تأیید اجباری آن بزرگوار تقویت کند و رنگ دینی به آن بزند و این تصمیم خود را می خواست به هر قیمتی شده به عمل برساند، اگر چه با ایجاد جنگی در شهر مقدس مکه و ایام عبادت حج! و او مقدمات این کار را با اعزام گروهی به شهر مکه برای دریافت بیعت از امام ـ علیه السلام ـ در زمان برقراری  مراسم آن عبادت عظیم فراهم کرده بود.

لازم به تذکر است که شهر مکه بجهت واقع شدن خانه خدا یعنی کعبه و مسجد الحرام در آن و برقراری آن عبادت عظیم و باشکوه حج، دارای حرمت و قداست مخصوص است از جمله اقدام به جنگ در آن ممنوع است. اما  حکومت فاسد بنی امیه در جهت رسیدن به اهداف سیاسی خود بطور قطع  آن قوانین و احکام را رعایت نمی کرد و آن حرمت را می شکست. بطوریکه با اعزام گروهی از طرفداران خود به مکه تحت عنوان ظاهری زیارت خانه خدا به آن کار اقدام کرده بود.

امام ـ علیه السلام ـ طبق آنچه در کلام صریح خود فرمود: جهت رعایت حرمت آن شهر مقدس و جلالت عبادت باشکوه حج و برگزاری آن در فضای امن برای امت اسلامی حج خود را به عمره،  ـ یعنی نوعی زیارت خانه خدا ـ  تبدیل کرد و با همراهان خود از شهر مکه خارج شد و بطرف عراق حرکت کرد. یعنی راضی نشد به اینکه آن درگیری نظامی اجتناب ناپذیر در آن مکان مقدس انجام پذبرد. رفتار امام حسین ـ علیه السلام ـ با حکومت و عدم تسلیم در مقابل آن و آماده شدن برای دفاع  از دین خدا، قدرت و عظمتی را به وجود آورد که آن قدرت عظیم  مانع در هم شکسته شدن ارکان اصلی دین خدا شد. در حالی که همراهان امام ـ علیه السلام ـ در زمان وقوع آن جنگ نابرابر حدود یکصد نفر و بلکه کمتر از آن بودند ـ احتمالاً هفتاد و دو نفر ـ اما سپاه حکومتی شرکت کننده در جنگ را در منابع تاریخی حدود سی هزار نفر  نقل کرده اند.

رفتارهای امام ـ علی السلام ـ و همراهانش محدود و منحصر به شجاعت عظیم ظهور یافته از آن ها در میدان جنگ و صلابت و استقامت بی نظیر آنها نمی شود، بلکه این رفتارها و این صفات جهتی از عظمت آن حادثه با شکوه را آشکار کرده، و بلکه علاوه بر آن شجاعت و استقامت و قدرت روحی ظهور یافته از آن گروه، جلوه های دیگری از بصیرت و عظمت روحی و وفاداری و غیرت و جوانمردی،  حتی ترحم به دشمن در حال جنگ و مجموعاً حمایت از دین خدا و نصرت آنَ، در رفتارهای آن گروه اندک موج میزد. گروهی که تعدادشان بسیار اندک بود، اما قدرت و کمالات ظهور یافته و جریان یافته از آنها جنبه جهانی پیدا کرد.

رفتارهای آن گروه، عظمت های تربیت حقیقی دینی را جلوه گر ساخت. تربیتی که مبتنی بر کلام خدا و علم و رفتار حجت  های ذات قدوس الله ـ عزّوجلّ ـ  یعنی وجود مبارک رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و امیر المؤمنین علی و امام حسن و امام حسین ـ علیهم السلام ـ بود.

 یاد حضرت سید الشهداء امام حسین ـ علیه السلام ـ و قدرت و عظمت تجلی یافته از سخنان و رفتارهای او و همچنین یاران وهمراهان قهرمان او ،انسان های مستعد را وارد مرتبه رفیعی از «ذکر الله» می کند و آنها را به قدرت بی پایان خدای حِیّ قیوّم متصل می سازد.

۱۳۹۸/۲/۵

الیاس کلانتری

پاورقی ها:

۱- بخش «کلام ایام» مقالات تحت عنوان و شماره های ذیل:

۳۶- ولادت امام حسین- علیه السلام- درخشش گوشواره عرش خدا

۸۸ – خروج امام حسین- علیه السلام- از مکه قبل از اتمام حج و شماره ۸۹ (در دو بخش)

۹۳- ماه محرم و شکوه عزای حسینی (علیه السلام)

۹۵- حرکت امام حسین- علیه السلام- بسوی عراق

۹۶- عاشورا نهضت پیامبران در هشت بخش با شماره های ۹۶ – ۹۸- ۱۰۰ تا ۱۰۵

۲۴۳-کاروان پیامبران- علیهم السلام- در راه کربلا تا شماره ۲۴۷ (در پنج بخش)

۲-در این زمینه مقاله ای قبلاً از نویسنده مقاله در نشریه بیّنات و بعداً در همین «وبسایت حکمت طریف» منتشر شده و علاقه مندان می توانند به آن مقاله مراجعه کنند. عنوان مقاله عبار است از: «تجلّی رحمت پیامبر (ص) در جنگ ها» نشریه فصلنامه بیّنات شماره- ۵۲ (سال سیزدهم زمستان ۸۶) ویژه نامه قرآن و پیامبر (ص)، ص ۵۸

-وبسایت حکمت طریف، بخش تجلّی قرآن در سیره عترت طاهره (علیهم السلام)
 

 

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن