۱۶۳-ارتباط احکام و دستورات خداوند با فطرت انسان چگونه است؟!

80893078-5129396

سؤال:در خصوص آیه: «فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله» که فطرت انسان تبدیل و دگرگونی پیدا نمی کند. آیا احکامی را که خدا وضع کرده از ابتدا طبق فطرت انسان تأثیر می گذارد؟ یعنی برای مثال: خدا گوشت خوک را حرام کرده، یعنی اگر انسان آن را بخورد مثلاً پلیدی و ناپاکی برایش می آورد، این به خاطر حکم خداست یا شاکله فطرت بشر.

برای روشن شدن سؤال اگر به فرض الان خدا حکم کند گوشت گوسفند حرام است و اگر کسی از گوشت گوسفند بخورد همان پلیدی و ناپاکی حاصل می شود که در خوک بوده است؟

پاسخ:احکامی که خداوند برای زندگی انسان ها صادر کرده در اصل متناسب با فطرت انسان ها است.

صفات فطری انسان و احکام تکلیفی که در دین توحیدی برای انسان ها صادر شده، از یک مبدأ نشأت گرفته اند و آن علم و مشیّت خداوند است. خداوند عالم با عنایت به خواص وجود انسان ها و نیازهای فطری آن ها و مقصدی که برای آفرینش آن ها در نظر گرفته، احکام و دستوراتی را برای آن ها صادر کرده است. این احکام در اصل جهت زندگی توأم با آسایش و رفاه و تأمین خواسته ها و نیازهای طبیعی و حقیقی انسان در دنیا، و آماده کردن او برای زندگی دائمی در جهان آخرت، برای انسان صادر شده است. آنچه که مورد نیاز شدید وجود انسان است و برای یک زندگی مطلوب اجتناب ناپذیر، خداوند انجام آن را به صورت واجب و ضروری از انسان خواسته است. مثل خوردن مقداری از مواد غذائی که برای ادامه زندگی مورد نیاز است و رعایت حقوقی از انسان ها در زندگی اجتماعی و رعایت بعضی از اصول بهداشتی جهت سلامت خود و دیگران. اما در مقابل آنچه را که برای انسان و زندگی او شدیداً زیانبار و مضر است، به عنوان عمل ممنوع از نوع حرام تعیین فرموده است. مثل خوردن مواد سمی و موادی که آسیب شدیدی به بدن و روح انسان می زند مثل الکل و مواد مخدّر و مواد بیماری زا و امثال آن ها و همچنین ضایع کردن اموال و حقوق و شخصیت انسان ها. و ایجاد اغتشاش و ناامنی در محیط زندگی آنها.

اعمالی هم در درجه پائین تری از واجبات در زندگی انسان ها مورد نیاز و یا تأثیر گذار هستند که به آن ها مستحبات گفته می شود و در مقابل اعمالی که آثار زیانبار و تأثیر نامطلوب آن ها در حدّ کمتری از اعمال حرام قرار دارد، که به آن ها مکروهات گفته می شود.

اعمالی هم از نظر دین خدا انجام یا ترک آن ها مجاز می باشد و انسان ها در انجام و یا ترک آن ها دارای اختیار هستند. و آن ها عبارتند از اعمال مباح.

بطور کلی در صدور دستورات خداوند برای انسان ها از هر پنج نوع که به آن ها «احکام تکلیفی» گفته می شود، مصالح و منافع و نیازهای حقیقی و طبیعی انسان ها در نظر گرفته شده است و این احکام با خلقت انسان ها و نیازهای بدنی و روحی آن ها تناسب کامل دارند.

124- چگونه می شود تسلّط بر نفس پیدا کرد و مانع خشم شد؟!
بخوانید

به عنوان نمونه مثال خود شما را مورد بررسی قرار می دهیم و آن این که حرمت گوشت خوک در احکام دین توحیدی به جهت آلودگی شدید وجود این حیوان و تأثیرات زیانبار شدید گوشت آن در بدن و روح انسان است. آفرینش این حیوان آلوده به منظور پاکسازی محیط زندگی انسان ها است مثل بعضی از حیوانات دیگر. این حیوان بیشتر از باقیمانده آلوده و متعفّن مواد غذائی تغذیه می کند.

پس حرمت خوردن گوشت خوک به خاطر آلودگی شدید آن است و این حکم متناسب با فطرت انسان می باشد، یعنی علت و حکمت حرام بودن آن، آثار نامطلوب شدیدی است که در بدن و روح انسان ایجاد می کند. و این حرمت از آن جهت نیست که خداوند آن را حرام اعلام کرده است!

 این که گفته اید: «اگر به فرض خدا الان حکم کند گوشت گوسفند حرام است، اگر کسی از گوشت گوسفند بخورد همان پلیدی و ناپاکی حاصل می شود که در خوک بود؟»

جواب این است که چون گوشت گوسفند ذاتاً پاک است به جهت نوع خلقتش و تغذیه آن حیوان از گیاهان پاک، دیگر امکان ندارد خداوند آن را حرام اعلام کند؟ بطور کلی هیچ یک از احکام خداوند عالم بدون حکمت نیست و خداوند یک عمل ارزشمند و مفید را حرام اعلام نمی کند و همچنین یک عمل زیانبار و نادرست را جایز نمی شمارد.

اما امکان دارد انسان ها حکمت بعضی از دستورات خداوند را ندانند و یا برای فهم و درک حکمت بعضی از احکام احتیاج به مطالعه و تحقیق و بررسی کارشناسانه پیدا کنند.

بنابراین لازم است انسان ها به دستورات خداوند عمل کنند، به عنوان اجرای فرمان های پروردگار خود و در صورت امکان برای فهم و درک حکمت دستورات خداوند هم تلاش کنند.

نکته آخر این که یک سلسله قداست ها و حرمت های قرار دادی هم در دین خدا وجود دارد، که باید مورد توجه قرار بگیرد.

به عنوان مثال: خداوند روز جمعه را برای پیروان دین توحیدی به عنوان نوعی عید اعلام کرده است. در این صورت این روز یک نوع قداست قرار دادی پیدا کرده و مثلاً دعای انسان در روز جمعه و شب آن تأثیر بیشتری در روح خود او و در عالم ملکوت دارد. و اگر فرضاً خداوند روز دیگری را در طول هفته به عنوان عید اعلام می کرد و دعاهای خاصی را به بندگان توصیه می فرمود، آثار و برکات روز جمعه، در آن روز دیگر، به عالم انسان ها جاری می شد! و ما به خواست خداوند در این زمینه بحثی در بخش مقالات یا به عنوان پاسخ یک سؤال طرح خواهیم کرد.

الیاس کلانتری

۹۴/۱۲/۲۵

 

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن