کلام ایام – ۲۹، معارف دین توحیدی در کلام حضرت فاطمه زهرا

re450معارف دین توحیدی درکلام حضرت فاطمه زهرا (س)

بخش سوم

حمایت ازدین توحیدی و توجه به اصل قرآن مجید و بعضی از آیات آن یکی از ارکان اصلی خطبه حضرت فاطمه زهرا (س) را تشکیل می دهد. آن بزرگوار در موارد متعددی از کلام خود متذکر اصل قرآن و آیاتی از آن شده و مسلمین را به عمل کردن به احکام آن ها توصیه و از بی اعتنائی به آن ها انتقاد کرده است. به نمونه هائی از این موارد اشاره می کنیم:- اما قبل از ذکر نمونه ها و توضیح آن ها، اشاره به یک نکته ضروری است و آن این که در این مقالات فشرده قصد ما تفسیر خطبه شریفه فدکیه نیست بلکه آن کاری است بسیار عظیم و احتیاج به تألیفات مستقلی دارد، کما این که عده ای از دانشمندان قبلاً اقدام به این کار کرده اند و کتاب های زیادی به صورت شرح و تفسیر این خطبه نوشته شده است.

و البته جای فعالیت علمی و تحقیق و بررسی های زیادی هم وجود دارد. و همچنین تفسیر قطعات انتخاب شده و مورد استشهاد هم مورد نظر نمی باشد، به جهت این که این کار هم احتیاج به فرصت مناسب دیگری دارد و در این مقالات به ذکر نکاتی از معانی و فواید و آثار اخلاقی و عقیدتی قطعات انتخاب شده از خطبه شریفه اکتفا خواهیم کرد-

۱کِتابُ اللهِ النّاطِقُ وَ القُرآنُ الصّادِقُ وَ النُّورُ السّاطِعُ»(۱) آن حضرت در این قطعه از کلام خود به موقعیت و اوصاف کلی قرآن اشاراتی فرموده و متذکر وظایف مسلمین در عمل به آن شده است. از کلام آن بزرگوار در این قسمت بر می آید که با وجود استقرار این منبع بی پایانی از نور در جامعه دینی، بیراهه رفتن مسلمین و سردرگمی و حیرت و ضلالت آن ها شگفت انگیز است. کتاب خدا با دلائل روشن و پرچم های آشکار و نور ساطع همه فضای زندگی انسان ها را روشن کرده است و این روشنائی در تمام طول زمان جریان دارد، این کتاب آسمانی پیروانش را به سوی بهشت رهنمون است و برنامه جامعی برای زندگی دنیوی انسان ها تنظیم کرده است، برهان های آن آشکار و حجت های آن روشن و قوانین زندگی در آن معین شده. پس در این صورت و با توجه به علم بی پایان ذخیره شده در آن و نور منتشر دائمی آن، دیگر سببی برای بیراهه رفتن و سقوط در گرداب گرفتاری ها و ابتلاء به بحران ها و مشقّت ها برای پیروان دین توحیدی و بندگان خدا باقی نمی ماند، مگر یک سبب! و آن هم بی اعتنائی به قرآن و محروم کردن خود و دیگران از علوم و فضائل و برکات آن.

۲-«وَ اَنَّى تُؤْفَکُونَ، وَ کِتابُ اللَّهِ بَیْنَ اَظْهُرِکُمْ، اُمُورُهُ ظاهِرَةٌ، وَ اَحْکامُهُ زاهِرَةٌ، وَ اَعْلامُهُ باهِرَةٌ، و زَواجِرُهُ لائِحَةٌ، وَ اَوامِرُهُ واضِحَةٌ، وَ قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ، أَرَغْبَةً عَنْهُ تُریدُونَ؟ اَمْ بِغَیْرِهِ تَحْکُمُونَ؟ بِئْسَ لِلظَّالمینَ بَدَلاً، وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْاِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ، وَ هُوَ فِی الْاخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینِ.» بعد از انتقاد شدید اللحن- که آن حضرت از اهمال مسلمین و بی اعتنائی به حوادث پیش آمده در جامعه و موضوع غصب خلافت، که از آن ها بروز کرد،- مجدداً اشاره ای به موقعیت قرآن و اوصافی کریمه عمومی آن فرمود یعنی با وجود این که قرآن در بین شما بود با اوصاف آشکارش از جمله این که: دستورات آن آشکار است و احکامش درخشان و با وجود این که کتاب خدا در تمام مسیر زندگی انسان ها پرچم های آشکاری برافراشته است، دیگر این نوع بیراهه رفتن آشکار چه توجیهی خواهد داشت.

 از کلام شریف آن حضرت در این قسمت بر می آید که رفتار مسلمین در مورد حوادث و رویدادها نتیجه اهمال و بی اعتنائی به وظایف دینی بالخصوص در جهت اجتماعی و عدم پایبندی به تعهداتی بوده که مسلمین با خداوند دارند. آن بزرگوار بعد از بیان این مطالب با ذکر قطعه ای از آیه ۵۰ سوره کهف «بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا» اشاره ای به نتیجه وخیم و دردناک و زیانبار، اهمال مسلمین کرده، یعنی این که این کار شما کاری ظالمانه بود و آثار زیانبار آن دامنگیر خود شما خواهد شد. سپس آن حضرت در کلام شریف خود آیه ۸۵ از سوره مبارک آل عمران را تلاوت فرمود: «وَمَنْ يبْتَغِ غَيرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» به طور ضمنی از کلام آن بزرگوار و انتخاب آیه کریمه بر می آید که راهی را که مردم جامعه آن روز در پیش گرفتند راه دین خدا نبوده و صِرف این که مسلمین به احکام متداول متعارف مثل اقامه نماز و روزه گرفتن و بعضی از احکام دیگر، عمل کنند، وظیفه  عبودیّت آن ها تمام نمی شود. و دینداری حقیقی مستلزم تسلیم کامل انسان در مقابل فرمان های خداوند است و آثار برکات خداوند به طور کامل در جامعه ای به جریان خواهد افتاد که امور جامعه مطابق فرمان های خداوند عالم جریان یابد، به طوری که خداوند فرمود:

کلام ایام ـ 312، عید ولادت حضرت زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ و برکات آن
بخوانید

«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يكْسِبُونَ» (الأعراف/۹۶) یعنی: اگر اهل قریه ها ایمان می آوردند و ملتزم تقوا می شدند، درهای برکات را از آسمان و زمین بر روی آن ها باز می کردیم ولکن آن ها تکذیب کردند، پس ما آن ها را به ]کیفر[ اعمالشان گرفتیم.

در آیه شریفه به طور ضمنی اشاره شده به این که علت قطع رحمت و برکات خداوند در مراتبی خاص، اعمال خلاف انسان ها است.چون نعمت های خداوند در جامعه غیر دینی مورد سوء استفاده ها قرار می گیرد- از طرف عده ای از مردم- و به عوامل گرفتاری ها و فتنه ها تبدیل می شود و به درد و رنج انسان ها می افزاید.

۳-«وَ اَنْتُمُ تَزعُمُونَ اَنْ لا اِرْثَ لَنا أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ، وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَومٍ یُوقِنُونَ» أَفَلا تَعْلَمُونَ؟» بعد از کلام انتقاد آمیز خطاب به جمع مسلمین، آن حضرت به مورد خاصی از قانون شکنی حکومت اشاره می فرماید که آن هم خطاب به جمع مؤمنان است و آن موضوع غصب «فدک» که حکومت به منظور حصول یک غرض سیاسی اقدام به آن کرده بود. در این موضوع خاص هم اولاً آن حضرت به آیه ای از قرآن استناد فرموده و آن آیه از سوره مائده است که فرمود:

«أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيةِ يبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يوقِنُونَ» یعنی آیا خواستار حکم جاهلیت هستند، و کیست که حکمش از حکم خداوند بهتر است برای مردمی که یقین دارند. باز این مطلب نیز آموزشی برای مسلمین دارد که چه حکم و دستور و قانونی را می خواهند جایگزین حکم خدا بکنند؟! یعنی وقتی در یک جامعه به حکم و دستور و داوری خداوند بی اعتنائی شود، چه حکم و قانونی جای آن را خواهد گرفت. اگر انسان ها به علم بی پایان خداوند توجه نکنند و از آن برای زندگی خود بهره مند نشوند، چگونه خواهند توانست با علم آمیخته به انواع جهل انسان ها، زندگی مطلوبی پیدا کنند؟

۴-«اَفی کِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباکَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً، اَفَعَلى عَمْدٍ تَرَکْتُمْ کِتابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ، إذْ یَقُولُ «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «وَ قالَ فیما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ زَکَرِیَّا اِذْ قالَ: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ ‏یَعْقُوبَ»

بعد از کلامی که خطاب به مسلمین در مورد غصب اموال و ملک شخصی خود فرمود، خطاب را متوجه شخص ابوبکر کرد. یعنی در عین حال که غصب اموال آن حضرت به دستور شخص حاکم یعنی ابوبکر انجام گرفته، اما در عین حال مسلمین در این امر شریک جرم هستند و آن ها با بی اعتنائی خود به این موضوع و عدم اعتراض به رفتار شخص حاکم در این حادثه، مجرم محسوب می شوند اما کلام آن بزرگوار در خطاب به ابوبکر دو جهت دارد یکی اعتراض به کار او در غصب فدک که کاری بود خلاف معارف قرآن و اثبات مجرم بودن او.

جهت دیگر اثبات ساختگی و دروغ بودن مطلبی است که ابوبکر در جهت توجیه کار خلاف خود عنوان کرده بود و آن این که گفته بود پیامبر خدا (ص) به من گفت که: ما گروه پیامبران ارثی باقی نمی گذاریم. حضرت فاطمه (س) با استناد به آیاتی از قرآن دروغ بودن و ساختگی بودن مطلب ادعائی ابوبکر را اثبات کرد و این هدف مهمتر، آن حضرت- س- بود.

جالب توجه است که بعد از خطاب به شخص ابوبکر باز خطاب را متوجه مسلمین کرده به طوری که فرمود: «اَفَعَلى عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِكُمْ» در پایان این قسمت به طور خلاصه به چند نکته اشاره می کنیم:

اولاً:قصد اصلی حضرت فاطمه (س) صرفاً اعتراض به حکومت به عنوان مخالفت با آن و یا تضعیف آن نبوده بلکه قصد اصلی اثبات این نکته بود که کارهای حکومت ربطی به معارف و احکام و اخلاق دینی ندارد و حساب کارهای حکومت از حساب دین خدا باید جدا شود.

ثانیاً:مسلمین وظیفه دارند از دین خدا حمایت کنند چه در جهت مقابله با دشمنانی که قصد نابودی کامل اصل آن را داشتند یعنی کفار، و چه در جهت جلوگیری از آمیخته شدن افکار و اعمال انسان ها با معارف حقیقی دینی و انجام کارهای ناشی از امیال شخصی با رنگ و عنوان دینی یعنی منافقان.

ثالثاً:حکومت ها بدون کمک گرفتن از مردم- حداقل با سکوت و بی اعتنائی آن ها به حوادث جاری در جامعه- نمی توانند به راحتی مرتکب کارهای خلاف شوند و افراد جامعه در مقابل کارهای خلاف حکومت شریک جرم محسوب می شوند.

الیاس کلانتری

۹۴/۱۲/۲۰

پاورقی:

۱-خطبه فدکیه

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن