پرسش و پاسخ ـ ۸، مسأله خلافت بین شیعه و سنی
خلافت و شبهات آن در اسلام. یکی از مسائلی که در میان دو مذهب تشیع و تسنن مورد بررسی دقیق و قابل ذکر است همین خلافت است .خلافت در اصل به معنای جانشینی و رهبری امت اسلامی است و در طول تاریخ خیلی از افراد در مورد آن اختلاف و اتفاق نظر کرده اند . در مذهب تشیع بر امامت علی(ع) تاکید شده و آن را به عنوان یک امر ضروری و غیر قابل انکار می شناسند اما صرف نظر از این تعبیرات ما این موضوع را بطور همه جانبه و بی طرف نگاه می کنیم و انشا الله شما نیز در این امر با ما همکاری لازم را به عمل بیاورید. خلافت:از نظر شیعیان آن حضرت محمد(ص) در یکی از سفرهای خود که با حضرت علی(ع) همراه بوده اند و آن را روز غدیر خم نامیده اند و هر سال این روز را جشن می گیرند بعنوان روز به خلافت رسیدن و جانشین شدن آن حضرت می دانند و این در حالی است که هیچ گونه مدرکی مبنی بر وقوع این حادثه ندارند با وجود این که قریب به چند صد و یا بیشتر هم از صحابین و یاران پیامبر اکرم(ص) آنجا بوده اند.
ودرواقع آنان حضرت ابوبکر و عمر و عثمان (رضی الله عنهما) را نعوذو بالله غاصب و ظالم می دانند .و این افترایی بیش نیست چون اگر انها به خود زحمت تحقیق بدهند می دانند که چنین که آنان فکر می کنند نیست و اصل مطلب از چیز دیگری حکایت می کند . حال اگر در کل به مسئله بنگریم می بینیم شیعیان مسئله ی امامت را چنان به بالا می برند که انگار خلافای چهار گانه به دنبال مقاصد خودشان بوده اند در حالی که در زمان این بزرگواران امامت به معنای تکلیف و خدمت بوده.
اینكه گفته شود هیچگونه مدركی مبتنی بر وقوع این حادثه ندارند … خیلی شگفتانگیز و تعجبآور است!
آیا گوینده این سخن زحمت خواندن چند صفحه از یك كتاب را در این زمینه به خود داده است؟! این موضوع آنچنان آشكار است كه مخالفان آن در مقام انكار مستدل آن برنیامدهاند و نهایتاً یا با سكوت از كنار آن گذشتهاند، یا موضوع را نقل كرده و به نحوی توجیه كردهاند. اصل مطلب از دهها منبع مهم مورد توجه اهل سنت نقل شده است تا جایی كه یكی از دانشمندان مشهور اهل سنت بهنام عبدالله علایلی در كتاب خود بهنام «سمو المعنی فی سمو الذات» گفته است: كسی كه غدیر را انكار كند، از اصل و پایه و اساس اسلام را انكار كرده است.
برای آشناشدن بیشتر با موضوع میشود مراجعه كرد به كتابهای زیادی مثل الغدیر و شبهای پیشاور و المراجعات و كتب كلامی و تاریخی زیاد دیگر.
اما اینكه نوشتهاند: درواقع آنان حضرت ابوبكر و عمر و عثمان را نعوذ بالله غاصب و ظالم میدانند و این افترائی بیش نیست … در جواب میگوییم: این تنها شیعیان نیستند كه این مطلب را گفتهاند، تا گفته شود كه افترائی به آنها بستهاند، بلكه این مطلب بهطور مكرر از خود آنها نقل شده است. این شخص ابوبكر است كه بهطور مكرر میگفت: «اقیلونی اقیلونی لست بخیركم و علی فیكم» یعنی عذر مرا بپذیرید و من بهترین شما نیستم درحالیكه علی (علیهالسلام) بین شما هست. این مطلب در منابع متعددی از اهل سنت نقل شده از جمله شارح مشهور نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید معتزلی۱
و این شخص خلیفه دوم است كه پس از تصاحب مقام حكومت آشكار گفت: انتخاب ابوبكر یك كار نسنجیده ناگهانی بود، مبادا هرگز آن را تكرار كنید!!
البته قابلتوجه است كه عمر این حرف را بعد از رحلت ابوبكر و رسیدن خودش به خلافت از ناحیه وصیت ابوبكر میگفت.
در مورد عثمان هم احتیاج به اثبات چیزی نیست. اگر به تاریخ مراجعه كنید كلام عایشه را به وضوح در آن خواهید یافت كه بهطور مكرر میگفت: بكشید این نعثل را كه كافر شده است. یعنی فتوای قتل عثمان را اولین بار عایشه صادر كرده است.
اما اینكه سؤال كننده محترم گفته: ما این موضوع را بهطور همهجانبه و بیطرف نگاه میكنیم، الحمدلله ما معنای بیطرفبودن را هم فهمیدیم و همچنین همهجانبهبودن! اگر بهقول نویسنده سؤال این موضوع؛ با این اهمیت و گستردگی بین شیعه و اهل سنت مطرح شده، این نوع بیان مسأله مشكلات موجود را برطرف میكند؟
ما در این زمینه به ذكر دو موضوع اكتفا میكنیم. یكی اینكه مگر نه این است كه برادران دینی ما از اهل سنت مدعی پیروی از سنت رسول خدا (صلیالله علیه وآله) هستند، یعنی خود را پیرو سنت و روش زندگی رسول خدا (ص) معرفی میكنند! و مگر نه این است كه بزرگترین و برترین شخص از اهل سنت را خلیفه اول میدانند، سؤال میكنیم اگر حقیقتاً پیامبر خدا (ص) از دنیا رفته و برای خود جانشینی تعیین نكرده، چرا ابوبكر به سنت او عمل نكرد و برای خودش جانشین تعیین كرد و آن جانشین خلیفه دوم بود؟! یعنی اگر موضوع به همان صورت است كه عدهای اهل سنت از جمله سؤالكننده میگویند میپرسیم چرا ابوبكر سنت رسول خدا (ص) را در امر تعیین جانشین زیر پا گذاشت و برخلاف سنت او عمل كرد؟!
دوم: اما اگر رسول خدا (ص) جانشین تعیین كرده و این جانشین و خلیفه هم علیبن ابیطالب است، پس چه معنی دارد كه گفته شود این حادثه در تاریخ نبوده است! و چرا با وجود این حادثه كه حداقل بهلحاظ منابع تاریخی اهل سنت از قطعیات است، مسلمین به حكومت دیگران راضی شدند.
در منابع تاریخی اهل سنت داستانی نقل شده كه به آخرین روزهای عمر خلیفه اول مربوط میشود و آن اینكه وقتی گروهی از مردم كه عبدالرحمن بن عوف هم در میان آنان بود به عیادت ابوبكر رفتند، عبدالرحمن حال ابوبكر را پرسید و برای او بهبودی آرزو نمود. سپس شروع به گفتوگو كردند. ابوبكر گفت: ای مهاجرین مشقتی كه از شما میبینم سختتر از درد این بیماری است كه میكشم، … .
سوگند به خدا به هیچ چیز تأسف نمیخورم مگر به سه كاری كه انجام دادم و كاش آنها را انجام نمیدادم و هر سه كاری كه آنها را ترك كردم، كاش آنها را بهجا میآوردم و سه چه چیز كه كاش آنها را از پیامبر میپرسیدم. سه كاری كه كردم و كاش آنها را انجام نمیدادم: كاش هجوم به خانه علی (ع) را رها میكردم، اگرچه با من مبارزه آشكار كرد. و كاش در روز سقیفه بنیساعده دست بیعت به یكی از دو مرد (ابوعبیده و عمر) میدادم و امیر میشد و من وزیرش …
تا آنجا كه میگوید: آن سه چیز را كه میخواستم از پیامبر سؤال كنم، كاش میپرسیدم: امر خلافت پساز او از آن كیست؟ تا خلاف و نزاع در میان مسلمانان نمی افتاد…۲
ما این مطلب را از كتاب ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه مرحوم محمدتقی جعفری نقل كردیم و ایشان آن را از منابع اهل سنت نقل كردهاند.
حال اینجا سؤال میكنیم اگر پیامبر اكرم (ص) جانشینی برای خود تعیین نكرده بود، ابوبكر به چه منظور میگوید، كاش میپرسیدم امر خلافت پس از او از آن كیست؟
و اگر حقیقتاً پیامبر خدا (ص) جانشینی تعیین نكرده و حقیقتاً مردم بعد از رحلت پیامبر (ص) ابوبكر را به خلافت برگزیدهاند، دیگر چه نیازی به این مطالب وجود دارد و چرا او میگوید ای كاش با فلانی یا فلانی بیعت میكردم و او امیر میشد.
الیاس کلانتری
۱۳۹۳/۰۴/۰۶
پاورقی ها:
۱-شرح نهجالبلاغه ، ابن ابیالحدید ، ج ۱، ص۱۶۹ به نقل از ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه تألیف محمدتقی جعفری، ج۲ ، ص۳۲۲
۲- ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، تألیف محمدتقی جعفری، ج۲ ، ص۳۲۵