پرسش و پاسخ ـ ۲، اگر خداوند ما را دوست دارد و به ما اختیار داده است، این همه امر و نهی چرا؟!
سؤال : همیشه گفته میشود که خدا ما را بیشتر از خودمان دوست دارد، در ضمن به ما اختیار هم داده که هرکار میخواهیم انجام دهیم. پس چرا دیگر اینقدر دستور و امر و نهی هم دارد؟
پاسخ: اینكه گفته میشود خدا ما را دوست دارد، قطعاً همینطور است چون خداوند خالق و رب ما انسانها است، پس او مخلوق و مربوب خود را دوست دارد. بالخصوص كه انسان برترین و شریفترین موجودی است كه خداوند آفریده است.
اما اینكه او به ما اختیار داده است، یعنی از نظر خلقتی ما انسانها را طوری آفریده است كه مجبور به انجام كاری نباشیم و بلكه با اختیار خود كارهای معینی را انجام دهیم. البته این اختیار در محدوده معینی قرار دارد. مثلاً ما نمیتوانیم نفس نكشیم یا آب نخوریم و یا غذا نخوریم و نخوابیم و در عین حال زنده بمانیم.
دیگر اینكه این اختیار بهلحاظ موقعیت خلقتی انسان در او قرار داد، نه اینكه از نظر اخلاقی هم هر كاری خواست بتواند انجام دهد. بنابراین طبعاً معقول نیست كه گفته شود چون انسان اختیار دارد، پس میتواند دزدی كند و آدم بكشد، و دیگران را اذیت كند و امثال آن. پس با این توضیح مشخص میشود كه قسمتی از سؤال دارای اشكال میباشد و آن اینكه گفته شود: به ما اختیار داده كه هر كاری میخواهیم انجام دهیم، طبعاً چنین چیزی از نظر اخلاقی معقول نخواهد بود. مثل اینكه كسی بگوید من چون دارای اختیار هستم پس میخواهم تو را زندانی كنم و اموالت را بگیرم و یا تو را بكشم! طبعاً معنی اختیار داشتن انسان این نخواهد بود.
اما اینكه چرا خداوند اینقدر دستور و امر و نهی دارد، جوابش این است كه این دستورات و امر و نهیهای خداوند برای زندگی انسان است، درواقع این دستورات و امر و نهیها متضمن روش زندگی مطلوب است و بدون آنها انسان نمیتواند زندگی توأم با آسایش پیدا كند و به خواستههای خود برسد. اگر بعضی از اشیاء و مواد موجود در محیط زندگی انسانها مواد آلوده و سمی و خطرناكی است، آیا لازم است انسان آنها را شناسایی كند و از آنها احتراز كند یا نه؟ آیا نباید به انسان آموزش داده شود كه فلان ماده كه قابلخوردن هم است عامل مریضیها و مسمومیتهای خطرناكی میباشد؟
انسان موجود بسیار باعظمتی است فلذا آموزش روش زندگی در مورد او با موجودات دیگر تفاوت دارد. موجودات دیگر ـ غیر از انسانهاـ در این بحث ملائكه و موجودی بهنام جن مورد نظر نیستند- بهعنوان مثال انواع حیوانات روش زندگی خود را از طریق نوعی الهام ـ كه به آن «وحی غریزی» هم گفته میشود از طرف خداوند دریافت میكنند و مطابق آن الهامات زندگی میكنند. یك حیوان معینی به نوع غذایی كه میخورد، هدایت میشود. و اینكه لانهاش را چگونه بسازد و از حیوانات شكاركننده فرار كند و چگونه نوزادش را غذا بدهد و از خطرات حفظ كند و امثال اینها ….
انسان هم در جهات محدودی از این نوع هدایت برخوردار است، بالخصوص در دوره نوزادی! و در مراحل بعدی زندگی این محدوده كوچكتر هم میشود. بهعنوان مثال: انسان نیاز به خوردن غذا دارد. این نیاز اجتناب ناپذیر است، فلذا خداوند عالم در روح انسان خاصیتی ایجاد كرده است كه میل به غذاخوردن پیدا كند، و او از غذاخوردن لذت میبرد. این لذت وقتی او گرسنه است شدیدتر در او احساس میشود، اما وقتی مقداری غذا خورد، این میل و این لذت كمتر میشود، و اگر او به اندازه كافی غذا خورد، این میل از بین میرود و او دیگر هیچ لذتی از غذا نمیبرد و اگر مقداری به غذا خوردن ادامه دهد، از غذا نفرت پیدا میكند و حالت اشمئزاز در او بهوجود میآید.
این یك نوع هدایت الهی است كه در انسان فعال است. در مورد نیاز به آب و نیاز به خواب هم موضوع به این صورت یا شبیه به این است. یعنی وقتی بدن انسان احتیاج به غذا و آب وخواب دارد یك میل باطنی او را به سوی آنها میكشاند، وقتی نیاز برطرف شد و مثلاً خوردن غذای اضافه لطمهای به بدن خواهد زد، حالت بیمیلی به غذا جهت بازدارندگی از خوردن غذای بیشتر در انسان فعال میشود.
همچنین وقتی غذایی فاسد شده و مصرف آن برای انسان مضر است، طعم و بوی آن تغییر میكند و بدطعم میشود، و انسان از طعم و بوی آن حالت نفرت پیدا میكند و این تغییر در غذا بازدارندهای است از مصرفكردن آن، درحالیكه این تغییر طعم و بوی غذا نسبت به حیوانات صورت دیگری دارد، و بعضی از حیوانات همان غذای بدطعم ـ از نظر انسانها ـ را با میل و رغبت میخورند و در بدن آنها هم منشأ مریضی نمیشود.
این نوع هدایت خداوند كه به آن «هدایت تكوینی» هم گفته میشود، در مورد حیوانات، تمامی جهات زندگی آنها را در حیطة خود دارد و آنها از همین طریق به مقاصد خود میرسند، اما در مورد انسان و به لحاظ موقعیت خاص او، هدایت نوع دیگری برقرار است و آن هدایت از طریق پیامها و آموزشهایی است كه خداوند برای او معین فرموده و آن پیامها و آموزشها از طریق پیامبران به انسانها ابلاغ میشود، و این امر و نهیهای دینی در مورد انسان همان آموزشهای خداوند برای روش زندگی است.
بهطور كلی زندگی همه موجودات عالم از طریق هدایت خداوندی جریان پیدا میكند و این همان حقیقتی است كه در كتابهای آسمانی، بالخصوص در قرآن كریم در موارد متعددی ذكر شده است. بهعنوان مثال در قرآن كریم در مورد هدایت موجودات میفرماید:
«قَالَ رَبُّنَا ﭐلَّذِی أَعْطَىٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ» ( طه / ٥٠) یعنی : موسی (ع) در جواب سؤال فرعون فرمود: رب ما همان است كه به هر موجودی خلقت مخصوص او را عطا كرد، سپس او را هدایت كرد.
مشاهدات انسانها هم همین را نشان میدهد و آن اینكه هر نوع از موجودات جایگاه معینی در نظام خلقت دارند و همه آنها بهطرف مقاصد زندگی خود هدایت میشوند. در این زمینه انسان موقعیت ممتاز خاصی دارد، و هدایت او هم نسبت به موجودات دیگر هدایت مخصوصی است. خداوند عالم انسانها را عمدتاً از طریق دو عامل به مقاصد زندگی هدایت میكند، این دو عامل عبارتند از عقل و آموزشهای مستقیم از طریق پیامبران! البته بهطوریكه اشاره شد، انسان در محدوده كوچكی هم از طریق فرمانهای غریزی خداوند هدایت میشود كه به جهاتی از زندگی جانداری او مربوط میشود.
هدایت آسمانی در مورد انسان شامل زندگی دنیوی او و جهات مختف آن و همچنین شامل زندگی حقیقی او در جهان بعدی میباشد. ضرورت آموزشهای پیامبران در مورد انسان امری كاملاً آشكار است. بهعنوان مثال، چند هزار سال تجربیات انسانها در مورد طب بدنی او و حدود دو هزار سال تحقیقات و پژوهشهای اطباء از زمان بقراط حكیم تا زمان ما هنوز نتوانسته است تمامی جهات بدن انسان و امراضی مربوط به آن و روش پیشگیری از امراض بدنی او را روشن كند، و انسانها بهطور مستمر در همه جای جهان از ناحیه امراض مختلف رنج میبرند و گاهی در سنین كودكی و جوانی عدهای از انسانها زندگی خود را از دست میدهند. درحالیكه بدن انسان جهت آشكار وجود او است و اجزاء مختلف آن قابل مشاهده و آزمایش و تحقیق و پژوهش میباشد.
در جهت روح انسان كه با عظمت تر از جسم او است، اطلاعات انسانها اندك و محدودتر است با وجود همه مطالعات و تحقیقات ارزشمندی كه دانشمندان روحشناس در طول تاریخ بهكار بردهاند.
دانشمندان روحشناس و بهطور كلی انسانشناس خیلی بیشتر از انسانهای دیگر ضرورت راه یابی به علوم فوقبشری را احساس میكنند. این دانشمندان به ناتوانی علوم عادی بشری در شناسایی روح انسان و خواص و اوصاف آن و حتی جهات مختلفی از جسم انسان معترف هستند.
امر و نهیهای دینی علوم بیپایان خداوند عالم را در مسیر زندگی انسان در اختیار او قرار میدهند، و شناسایی كامل وجود انسان و نیازهای او و روش پرورش كامل او هم از همین طریق امكان پذیر است. در صورت راه یابی انسانها بالخصوص دانشمندان آنها به علوم خداوندی از منابع وحی، زندگی انسان به طور اساسی متحول خواهد شد، و تحقیقات و مطالعات و پژوهشهای دانشمندان هم آثار و نتایج بیشتر و ارزشمندتری خواهد داشت.
الیاس کلانتری
۱۳۹۱/۰۹/۰۱