پرسش و پاسخ ـ ۱۴، چرا زنان از تصدّی برخی مناصب اجتماعی مانند قضاوت و… محروم شده اند؟
پاسخ: مردان و زنان در خیلی از صفات و روحیات بهلحاظ خلقت با هم مشترکند و در بعضی از صفات هم با هم تفاوت هایی دارند. این تفاوت ها بهجهت نوع زندگی و مسئولیتهای آنها از حکمت و رحمت خداوند به آنها عطا شده، بعنوان مثال عاطفه در جنس زن از مرد قویتر و شدیدتر است و این طبعاً نوعی کمال محسوب می شود.
فلذا جنس زن برای بعضی از کارها تناسب وجودی بیشتری دارد مثل ایجاد جو محبتآمیز بین افراد خانواده، برطرف کردن فضای خشونتآمیز در روابط بین دو همسر، ایجاد روابط مهرآمیز بین بستگان و افراد فامیل، پرورش و آموزش کودک از مرحله نوزادی تا مراحل بعدی بالخصوص نوجوانی. در مقابل مردان نیز تناسب یشتری در وجودشان نسبت به بعضی از کارها وجود دارد مثل کارهای سنگین و خشنی که احتیاج به قدرت جسمانی زیادی در آنها وجود دارد از قبیل جادهسازی، خانهسازی، آهنگری، کشاورزی و بعضی رشته های علم طب مثل انواع جراحیها.
حال اگر در یک نظام زندگی، جنس زن را جهت ملاحظه موقعیت جسمی و روحی او از بعضی کارهای سنگین و خشن مثل آهنگری، نجاری و جادهسازی در مقابل آفتاب گرم فصل تابستان معاف کردند، آیا این قوانین و آئیننامهها بهنفع جنس زن میباشد یا بهضرر او؟ آیا این کار محرومیتی برای زن می باشد یا معافیت او از بعضی سختیها و تحمل بعضی خشونتها؟!
جنس زن بهلحاظ لطافتی که در روح او وجود دارد و بهجهت نقشی که هم نظام خلقت و هم نظام زندگی دین توحیدی برای او در نظر گرفته از بعضی کارهای خشن و سنگین معاف شدهاست و منشا این معافیت رحمت و مهربانی و حکمت خداوند است. و این معافیت است نه محرومیت؟!
لازم به ذکر است که این نوع تفاوت بین زن و مرد با صرفنظر از جایگاه آن در معارف دینی، در بین اقوام و ملل مختلف هم مورد توجه و عمل بودهاست. بهعنوان مثال آیا در تاریخ کشور آمریکا (ایالات متحده) که یک کشور تازهتاسیس است تا کنون چند نفر رئیس جمهور زن و جود داشته است؟ و یا چند نفر به عنوان فرمانده نظامی روی کار آمده اند؟ در کشور فرانسه یا ایتالیا یا انگلستان چطور؟ همچنین در کشور هندوستان، چین، ژاپن یا روسیه و کشور های مختلف جهان موضوع چگونه بوده است؟ کمبود یا نبود حضور زنان در این نوع فعالیتهای اجتماعی در بین ملل مختلف میتواند سه علت عمده داشته باشد:
• عدم علاقه زنان بطور عموم – بغیر از موارد استثنایی – به این نوع مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی
• عدم علاقه عموم مردم اعم از زن و مرد به نامزد شدن زنان به این نوع مسئولیت
• عدم تمایل مردان و زنان بطور عموم به انتخاب زنان – در صورت نامزد شدن – برای این نوع کارها و مسئولیت ها
سخن آخر اینکه روحیات زنان با کارهای خشنی مثل قضاوت و فعالیت های نظامی و جنگی بطور خاص و امثال آنها تناسبی ندارد و این نوع کارها این روحیه لطیف را تخریب می کند و گماردن زنان به این نوع کارها ظلمی است در حق او.
نکته دیگر اینکه از نظر علم پزشکی و تجربیات انسانها ثابت شده است که بعضی از حالات روحی یک مادر زمان حمل جنین وبعداً در دوره شیردادن کودک منشا تاثیراتی در کودک خواهد شد. مثل تاثیرات روحی مادر در اثر حزن و اندوه و شنیدن خبرهای ناراحت کننده و مصرف کردن بعضی داروها و امثال آنها. حال اگر مادر که حامل بچهای است و یا بچه شیرخوار دارد در مقام قاضی در جریان جنایتی قرار بگیرد و یا جسد انسانی را ببیند که در اثر جنایتی بطرز فجیعی کشته شده آیا این حالت روحی او در مورد خودش و نوزادش بی تاثیر خواهد بود؟ آیا قرار گرفتن در معرض حقهبازیها و جنایتها و دزدیها در مقام یک قاضی و حاکم و امثال آنها لطافت روحی این زن را مخدوش نخواهد کرد؟
آیا میشود منکر تفاوت حالات یک زن در دوره بارداری با حالات او در سایر شرایط مردان شد. آیا عقول سالم انسانها تجویز می کند یک زن را در چنین شرایط خاص مثل مردان به کار های خشن و سنگین وادار کرد؟ آیا معاف کردن زن از این نوع کارهای سنگین و خشن لطف و محبت نسبت به او است یا محروم کردن او از بعضی حقوق؟ جواب این سولات نزد عقلا روشن و معلوم است.
الیاس کلانتری