کلام ایام ـ ۵۰۵، آموزشهای دین خدا در سیره و کلام امام رضا (علیه السلام )

بخش پنجم

از ناحیه توجهی عالمانه و حکیمانه هر چند کوتاه و محدود، به نظام خلقت آشکار می شود که آفرینش موجودات دارای حکمت هائی است، چه آشکار و چه پنهان. در این بین حکم خلقت انسان نسبت به سایر موجودات آشکارتر و دارای اهمیت بیشتری است! بلکه می شود گفت: خلقت موجودات دیگر در زمین هم بطور مستقیم یا غیر مستقیم و با چند واسطه به خلقت انسان ارتباط می یابد و مراد از خلقت آنها، حصول حکمت آفرینش انسان می باشد.

اصل این موضوع در آیاتی از قرآن مجید هم مورد تصریح قرار گرفته، بطوریکه می فرماید:

« هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا »(البقره/ ۲۹) یعنی: اوست آنکه، آنچه را در زمین است، همه را برای شما آفرید.

مراد این است که اصل در خلقت موجودات زمینی و بلکه موجوداتی در آسمانها مثل ملائکه و حداقل گروههائی از آنها برای حصول حکمت آفرینش انسان می باشد و این مطلب از توجهی هر چند اجمالی به خلقت موجودات زمین و نوع زندگی آنها، آشکار می شود.

این حقیقت با صرف نظر از آیات قرآن و برای کسانیکه هنوز به فضای روشن و نورانی معارف قرآن مجید راه نیافته اند، از ناحیه تعقل هم روشن می شود، اگرچه در سطحی محدود و بصورت اجمالی.

اما حکمت آفرینش انسان وعلل آن در زندگی صرفاً دنیوی تحقق نمی یابد. یعنی اگر زندگی صرفاً دنیوی انسان بدون در نظر گرفتن  مقصد اصلی حیات مبنای ارزیابی و محاسبه و بررسی قرار بگیرد، حاصل حکیمانه و معقولی نخواهد داشت! و آفرینش انسان در آن صورت شبیه زراعت بدون محصول خواهد بود.

توضیح بیشتر اینکه انسان عاقل وقتی قطعه ای از زمین را برای زراعت اصلاح می کند و بذر گیاهان مورد علاقه و مطلوبی را در آن زمین می پاشد و درختانی را درآن می کارد و برای پرورش آن گیاهان و درختان هزینه هائی را صرف می کند وفعالیتی انجام می دهد و یا افراد دیگری را به فعالیت می کشاند، قطعاً از این کار و فعالیت و صرف هزینه ها، مقصدی دارد و انتظار دارد محصولی نصیبش شود حتی اگر آن محصول و نصیب ارزش معنوی داشته باشد، مثل زیبائی و لذت روحی خود و دیگران از تماشای آن مزرعه و باغ و درختان.

اما معقول نیست که یک انسان مزرعه ای و باغی را با تحمل زحمات و صَرف وقت و عمر خود و هزینه مقداری از اموال خود به وجود آورد و بعد از زمانی و قبل از رسیدن به مرحله محصول برداری، آن را از بین ببرد ویا آن زراعت را رها کند و آفتی آن را فاسد کند و گیاهان و درختان آن خشک شود یا غیر قابل مصرف گردد و آن زمین به حالت قبلی خود وبدون گیاه و درخت درآید!

حال با توجه به این مثال اینکه حیات انسان با تولد شروع شود وبا تحمل زحمت ها و سختی ها ادامه یابد و به مراحلی از کمال برسد، بعد از آن از مراحل کمال جسمانی برگردد و کمالات او روی به نقصان گذارد و به تدریج از بین برود و سرانجام در مرحله نهایت ضعف و نقصان و ابتلاء به ضعف ها و ناتوانی ها، حیات او متوقف شود و یا از بین برود.

آیا می شود این نوع افعال را به خدای حکیم نسبت داد، درحالیکه حتی از یک انسان دارای قوه عقل ضعیف هم چنین رفتاری در شرایط عادی زندگی صادر نمی شود!

اما به راحتی می شود پذیرفت که یک انسان با اصلاح قطعه ای از زمین و انجام زراعتی در آن و آبیاری های مکرر گیاهان و درختان کاشته شده و صرف هزینه ها و رسیدن زمان معین برداشت محصول، از کار و فعالیت خود به خواسته ها و اهدافی برسد و سودی مادی یا معنوی یا هر دو صورت توأم ببرد و سرانجام آن گیاهان و درختان منشأ سودی و بهره ای برای صاحب مزرعه و باغ و دیگران شود، اگرچه سود معنوی و لذت ناشی از زیبائی های به وجود آمده و سرانجام آن گیاهان خشک شود و بعد از جدا کردن محصول موردنظر از بوته ها و سنبل ها و خوشه ها،  آن زیبائی ها و سرسبزی ها و گلها از بین برود و به کاه ها و بوته های خشک تبدیل شود و آن زمین برای زراعت دیگری در زمان بعدی آماده شود. همچنین آن برگها و گلها و میوه های روی درختان از آنها جدا شود و میوه ها به غذای انسانها و برگهای خشک به غذای حیوانات تبدیل شود و یا به مصرف دیگری برسد و حیات نباتی آن درختان مدتی ادامه یابد و در فصل بهار و نزدیک آن فعالیت قبلی و رشد آنها تجدید شود و حیات دیگری در روی آنها پدید آید و آشکار شود.

کلام ایام ـ 369، امام سیدالساجدین ـ علیه السلام ـ و حادثه شهادت او
بخوانید

حاصل کلام در این نکته اخیر این است که حیات متعالی انسان و این موجود دارای فضائل عظیم در دنیا شروع می شود و ادامه می یابد و زمانی که دوره حیات موقتی و دنیوی او سپری شد، و کمالات وجودی او به عالم دیگر منتقل شد، جسم او به تدریج فرسوده می شود، مثل بوته گیاهی که وقتی به مرحله ای از رشد رسید، خشک می شود وزیبائی خود را از دست می دهد، اما میوه ها و محصولاتش چیده می شود و به جای دیگری خارج از مزرعه و باغ منتقل می شود و بعنوان غذا و دارو به مصرف انسانها می رسد، و در مسیر کمالات و ارزش های دیگری قرار می گیرد.

پنجم: انسان دارای خلقت و حیات و کمالات و فضائل انحصاری و اختصاصی است که سایر جانداران فاقد آنها هستند. حیات جسمانی و جانداری بخشی از وجود و فعالیت های او را تشکیل می دهد. و ما بطور مکرر در مقالات قبلی درباره حیات جانداری و جسمانی انسان و تفاوتهای آن با سایر جانداران متذکر نکاتی شدیم و گفتیم  که راهی را که انسان در مسیر رشد جسمانی ورسیدن به مرحله کمال آن در مدت مثلا ده، پانزده سال و بیشتر از آن طی می کند، اغلب جانداران آن راه را در مدت یکسال یا دو سال یا بلکه کمتر از آن و در عرض چند ماه طی می کنند. و بعنوان مثال گفتیم: که فرزند انسان بعد از سپری شدن سالهای زیادی از عمر خود مثل ده سال، پانزده سال، بیست سال به مرحله ای از کمال  جسانی می رسد که می تواند مادر یا پدر شود، اما بچه گوسفند، یا آهو یا کبوتر این مرحله را در عرض یکسال، یا دو سال و یا حتی چند ماه طی می کند! و نتیجه گرفتیم که این تفاوت از ناحیه کمالات وجودی آن جانداران و مثلاً پائین تر بودن و کمتر بودن کمالات انسان نیست و بلکه برعکس این تفاوت به کمالات بیشتر و برتری ها و فضائل بیشتر انسان و نوع حیات او مربوط می شود. چون رشد جسمانی پایان مسیر تکامل جانداران و شروع حیات اصلی و حقیقی انسان و ورود او در فضای متعالی حیات انسانی است که جانداران دیگر فاقد آن هستند.

حال عرض می کنیم که انسان همچنانکه دارای خلقت خاص متفاوت با سایر جاندارن است، طبعاً به آموزش اختصاصی متناسب با نوع حیات و وجود خود هم احتیاج دارد و به همین جهت خدای سبحان یک نظام خاص هدایتی هم برای او به وجود آورده است و جهت هدایت او به مقصد آفرینش و فضای حیات حقیقی معلمان و راهنماها و پیشوایانی را به فضای حیات فعلی و دنیوی او فرستاده است و آنها همان صاحبان مقام «امامت» هستند.

بطور کلی الطاف خدای سبحان و عنایات و برکات او از طریق شخصیت ها و معلمان آسمانی در سه مرتبه و مرحله به فضای حیات انسانها نازل می شود و آنها عبارتند از:

مقام نبوت

مقام رسالت

مقام امامت

گاهی شخصیت های آسمانی فقط دارای مقام نبوت بودند و گاهی هم نبوت و هم رسالت و عده ای ازآنها هم دارای هر سه مقام. یعنی: نبوت و رسالت و امامت، مثل حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ که دارای مقام نبوت و رسالت بود و خدای سبحان بعد از ابتلاء او به بعضی از امتحانات و موفقیت کامل او در آن امتحانات (۱) مقام امامت را هم به او عطا کرد. بطوریکه در کتاب آسمانی فرمود:

« وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ » (البقره/۱۲۴) یعنی وقتی ابراهیم را پروردگارش با کلماتی مورد امتحان قرار داد و او آنها را به انجام رسانید [ خدا به او فرمود] من تو را امامی برای مردم قرار می دهم. [ابراهیم] گفت: آیا از ذریه من هم [کسانی امام خواهند بود] فرمود: عهد من به ظالمان نمی رسد. منظور این است که مقام امامت به کسانی که ظالم باشند می رسد. یعنی لازمه رسیدن به مقام امامت، «عصمت» است.(۲) و به بیان دیگر، صاحب مقام امامت لازم است دارای مقام عصمت هم باشد.

ادامه دارد…

پاورقیih:

۱ـ کلمه امتحان در این بحث به معنای متداول عرفی و در بین انسانها نیست و بلکه معنی دیگری دارد و البته شباهتی بین هر دو نوع امتحان یعنی امتحان خداوند و امتحانات متداول بین انسانها وجود دارد و در این زمینه قبلاً و در بعضی ازمقالات، متذکر نکاتی شدیم.

۲ـ درباره موضوع «امامت» و «عصمت» و مجموعاً تفسیر آیه کریمه فوق بحث تفسیر مفصلی وجود دارد و علاقه مندان می توانند به تفسیر المیزان آیه ۱۲۴ سوره بقره مراجعه کنند.

دکمه بازگشت به بالا
بستن