کلام ایام- ۳۳۳، شب نیمه شعبان و استقبال از شب قدر

بخش پنجم

کلیات

* رأفت و محبت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ به انسانها یکی از علل جرأت عده ای از آنها بر ایجاد مزاحمت و اذیت برای آن بزرگوار بود.

* رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ تجسم بخش متعالی ترین و برترین مراتب از رحمت واسعه پروردگار عالمیان بود.

* آیا می شود انسانها را با استفاده از قدرت حکومتی به دین خدا متمایل کرد؟!

* سرکوبی دشمنان کار دین خدا و پیامبر خدا یعنی باب رحمت واسعه الهی نیست.

* در فرهنگ دینی منافق به چه کسانی گفته می شود؟!

* خدای سبحان دستور جهاد در برابر کفار و منافقان را به پیامبرش صادر کرد.

* مبارزه با منافقین عمدتاً بصورت جهاد علمی و عقیدتی و فرهنگی امکان پذیر بود.

* منافقان در زمان حیات رسول خدا ـ صلی الله علیه  وآله وسلم ـ چند بار نقشه قتل آن حضرت را کشیدند و به آن اقدام کردند.

* با رحلت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نباید مشعلهای دین خدا خاموش می شد.

* در روز رحلت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مقام حکومت دینی غصب شد.

* با کنار رفتن امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ از مقام حکومت، مردم در جامعه دینی و بطور غیر مستقیم در جوامع دیگر از مراتبی از برکات دینی خدا محروم شدند.

* مدیریت فرهنگی جامعه از ناحیه امیرالمؤمنین علی و امامان بعدی ـ علیهم السلام ـ باعث شد ارتباط مردم با قرآن مجید برقرار بماند.

* امام هادی ـ علیه السلام ـ در دوره امامت خود بعد از احضار به مرکز حکومت تا آخرعمر خود در حبس خانگی به سر برد. همچنین امام حسن عسکری (علیه السلام)

* عقیده به ظهور و قیام یک مصلح آسمانی اختصاصی به شیعیان و یا مسلمین ندارد و ملل دیگری نیز چنین عقیده ای دارند.

* تاکنون حدود چهار هزار جلد کتاب درباره حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ و سیره شریف و ظهور و نهضت جهانی آن بزرگوار جمع آوری شده است.

 

* * * * * * * * * * * * * * * * *

 

در بخش قبلی بحث در موضوع رسالت و نبوت و رفتارهای شکوهمند پیامبران خدا و تکذیب آنها از طرف کفار و مخالفان دین آسمانی منتهی شد به ذکری از سیره شریف پیامبر خاتم حضرت محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و رفتارهای جاذب و اخلاق لطیف و شخصیت قدسی آن حضرت! و گفته شد که یکی از عوامل و اسباب مخالفت با آن حضرت آن هم در زمانی که حکومت جامعه دینی در اختیار او بود و قدرت اجتماعی و سیاسی او عموم مخالفان را سر جای خود نشانده بود، رأفت و مهربانی و محبت او نسبت به مردم و حتی مخالفان خود بود. او طبق مدلول آیاتی از کلام خدا رحمتی بود برای همه عالمیان. بطوریکه خدای سبحان فرمود:

«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ» (الأنبياء/۱۰۷) یعنی: ما تو را نفرستادیم جز رحمتی برای عالمیان.

آن بزرگوار متعالی ترین و برترین عامل برای تجسّم و ظهور رحمت واسعه پروردگار عالمیان بود. طبعاً این وضعیت و این نوع رفتار پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- با مردم و حتی با مخالفان و دشمنان از کمالات دین خدا و ارزش های متعالی آن است. البته در کنار کمالات و فضائل متعدد سببی هم برای جرأت یافتن عده‌ای در مخالفت و دشمنی با دین خدا هم خواهد شد. اما چه می‌شود کرد و چه راه بهتری و مناسب تری در این زمینه وجود دارد؟!

 آیا می شود از رحمت واسعه پروردگار عالمیان و رفتارهای محبت آمیز و نوعدوستانه مقام رسالت و نبوت در راه دعوت انسان ها بسوی دین خدا صرف نظر کرد؟! آیا می شود انسان ها را با استفاده از قدرت حکومتی به دین خدا متمایل کرد یا می‌شود مخالفان آن را قبل از اینکه آنها اقدام نظامی کنند سرکوب کرد. سرکوبی دشمنان وقتی آنها اقدامی برای جنگ نمی کنند، کار دین خدا و پیامبر خدا و باب رحمت واسعه الهی نیست، دین خدا- بطوریکه قبلاً به آن اشاره شد- با جاذبه‌های حقیقی خود و قداست ذاتی خود در قلوب انسان‌ها نفوذ می‌کند و قدرت پیدا می‌کند و نه از طریق قوه قهریه و فعالیت های نظامی و امثال آنچه که در عرصه حکومت‌های عادی بشر جریان می یابد.

 در هر صورت گروهی از مخالفان دین خدا هم کنار اهل ایمان وارد جامعه دینی شدند و در کنار اهل ایمان قرار گرفتند و در فعالیت‌های دینی با آنها مشارکت می کردند بدون اینکه در قلوب خود به دین خدا ایمان و گرایش پیدا کرده باشند! به این گروه از انسان‌ها در عرف فرهنگ دینی و در قرآن مجید «منافق» گفته می شود که پیش از ده ها آیه در قرآن مجید در اوصاف و رفتارهای آن ها قرار دارد. و خدای سبحان دستور جهاد با آن ها را به پیامبرش صادر کرده است. بطوریکه فرمود:

«يا أَيهَا النَّبِي جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ» (التوبة/۷۳) یعنی: ای پیامبر با کفار و منافقین جهاد کن و نسبت به آن ها سختگیری کن و جایگاه آنها آتش جهنم است و آن بد جایگاهی است.

 البته لازم به ذکر است که مبارزه با منافقین عمدتاً بصورت جهاد علمی و عقیدتی  امکان پذیر بود نه بصورت جنگ و مقابله نظامی! اگرچه این نوع جهاد یعنی جنگ هم در شرایط خاص اجتماعی امری لازم و اجتناب‌ناپذیر است.

 کلمه منافق به کسانی اطلاق می‌شود که به دروغ و جهت بدست آوردن منافع سیاسی و اجتماعی و بطور کلی دنیوی ادعای اسلام می کنند و در دل ایمانی به آن ندارند و آنها با ادعای اسلام عضو جامعه دینی محسوب می‌شوند و از منافعی و حقوقی هم بهره‌مند می‌شوند.

 به این گروه اضافه می شوند کسانی که اسلام آوردن آنها دروغی نیست و آنها از کفار و مخالفان اصل دین توحیدی نیستند، منتهی ایمان آنها در مراحل اولیه و سطوح ظاهری دینی است و ایمان هنوز در قلوب آنها وارد نشده و بلکه ایمان آن ها ظاهری و یا در مراحل اولیه است و لازم است آنها آموزش‌های دینی را در طول زمان مناسب دریافت کنند و عقاید و اخلاق دینی در قلوب آنها نفوذ کند. این گروه هم و موقعیت آنها گاهی مورد بهره برداری مخالفان دین خدا قرار می‌گیرد و آنها از روی جهل و غالباً بطور غیر عمدی در جهت حمایت از صورت های تقلبی از دین خدا و تقویت آن صورت های تقلبی فعالیت می‌کنند. منافقان در جامعه دینی بطور مکرر در مسیر مخالفت با پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و کارشکنی در انتشار معارف حقیقی دینی قرار می‌گرفتند و حتی چند بار نقشه قتل آن حضرت را کشیدند و دست به اقداماتی در این زمینه زدند و به احتمال قریب به یقین و یا بطور یقینی سرانجام آن وجود مبارک را مسموم کردند و در نتیجه آن باب رحمت واسعه الهی به روی انسان ها در سطح عالم بسته شد.

 اما با رحلت رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- طبعاً نباید مشعل‌های دین توحیدی خاموش می شد بالخصوص که ارکان اصلی بنای دینی استقرار و استحکام یافته بود و اصول معارف آن به انسان‌ها عرضه شده بود و مورد توجه گروه های زیادی از مردم قرار گرفته بود! و مهمتر از همه جانشین حقیقی رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- یعنی وجود مبارک امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- و اوصیاء و امامان بعدی به عموم مردم در سطح جامعه دینی و بطور غیر مستقیم در مناطق دیگر از عالم آن روز معرفی شده بودند و با تبلیغ موضوع امامت و خلافت امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- رسالت رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- تبلیغ و به اطلاع عموم مردم رسیده بود و دین خدا کامل و نعمت خدا بر مردم به آخرین مرتبه و مرحله کمال رسیده بود. بطوریکه خدای سبحان در این زمینه فرمود:

«الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا» (المائدة/۳) یعنی: امروز دین شما را برای شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما به مرحله تمام رساندم و اسلام را برای شما بعنوان دینی پسندیدم.

 البته در جریان رحلت رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و در همان روز طبق نقشه از پیش طراحی شده، مقام حکومت دینی توسط عده ای غصب شد و باصطلاح امروزی ها کودتائی علیه آن انجام گرفت و جانشین رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- از مقام حکومت کنار گذاشته شد و بسیار عجیب و شگفت انگیز است که جامعه دینی در آن حادثه و آن جریانات با وجود نارضایتی شدید از اوضاع پیش آمده، سکوت کرد و هیچ اقدام نظامی یا سیاسی انجام نگرفت و امام امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- ناچار شد آن وضعیت بحرانی پیش آمده را تحمل کند و از حکومت دینی خود صرف نظر نماید و فعالیت فکری و فرهنگی خود را محدود کند به حفاظت از اصل دین و تقویت آن و کمک به ابقاء بنای آن.

 مردم در جامعه دینی و بطور مستقیم و در جوامع دیگر بطور غیرمستقیم از مراحل و مراتبی از برکات دین خدا و فواید آن در اثر آن حادثه و غصب مقام حکومت دینی محروم شدند، اما امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- در مقام مدیریت بحران بطور غیرمستقیم و با همراهی همسرش حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا- سلام الله علیها- دختر رسول خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم- در آن جهاد مقدس علمی و عقیدتی و فرهنگی موفق شد مانع سقوط پرچم دین توحیدی و خاموش شدن مشعل های برافروخته آن شود. تا فرصت هائی برای آیندگان جهت تحقیق و مطالعه در مراتب برتر معارف دینی باقی بماند و اگر نبود مدیریت آن حضرت و امامان بعدی- سلام الله علیهم اجمعین- طبعاً با در هم شکستن اساس بنای دینی و تعطیلی ارتباط انسان‌ها با کلام خدا، آن نوع فرصت ها هم از بین می رفت.

 امامان معصوم و حجت های پروردگار عالمیان- عزّوجلّ- و جانشینان حقیقی رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- گاهی با صلح مثل خود شخص امیرالمؤمنین علی و امام حسن مجتبی و امام حسین در بخش عمده دوران امامت خود (سلام الله علیهم) و صرف نظر از حق حکومت خود و زمانی با قیام در مقابل حکومت فاسد و غاصبانه و تبهکارانه بنی امیه مثل امام حسین- علیه السلام- در آخرین مرحله از امامت خود و گاهی با تحمل اختناق ها و اکتفاء به فعالیت علمی محدود مثل امام سید الساجدین- علیه السلام- و زمانی با فعالیت علمی گسترده مثل امام باقر و امام صادق- سلام الله علیهما- و زمان طولانی دیگری بعد از امام صادق تا دوران امامت امام حسن عسکری- سلام الله علیهم اجمعین- موفق به حفاظت از اساس دین آسمانی و بنای عظیم شکوهمند آن شدند.

 رهبران آسمانی از روز رحلت رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- تا شروع دوره امامت آخرین حجت پروردگار عالمیان و آخرین جانشین آن حضرت یعنی امام مهدی- علیه السلام- در فضای اختناق شدید حکومتی و در معرض فشارهای سیاسی سنگینی زندگی کردند و همه آنها با توطئه‌ها و دسیسه‌های سیاسی حکومت ها سرانجام با شهادت از دنیا رفتند! شهادت در راه خدا و در راه ترویج و انتشار معارف دین خدا و حمایت از آن!

 آن بزرگواران صاحبان اصلی دین خدا و حجت های خدای سبحان در زمین بودند آنها با تحمل انواع سختی‌ها و مشقّت ها پرچم دین توحیدی را برافراشتند و آن را برقرار نگاه داشتند. و مانع خاموش شدن مشعل های برافروخته آن شدند.

 اختناق حکومتی در دوره امامت امام دهم حضرت هادی- علیه السلام- به اوج خود رسید و متوکل حاکم جبّار و پلید بنی عباس و یکی از جنایتکاران مشهور تاریخ امام- علیه السلام- را به مرکز حکومت خود در عراق احضار کرد. اگرچه این احضار حکومتی در ظاهر بصورت دعوت محترمانه انجام گرفت، اما آن حضرت از زمان ورود به مرکز حکومت تحت نظر عمال حکومتی قرار گرفت و ارتباط او با مردم تقریباً قطع شد و یا بصورت مخفیانه و تحت نظارت عمال حکومت و سازمان جاسوسی آن با سختی و خطرات زیاد در سطحی بسیار محدود انجام می گرفت.

امام هادی- علیه السلام- در دوره امامت خود بعد از احضار به مرکز حکومت و تا روز رحلت خود بصورت یک زندانی در یک منطقه نظامی و تحت نظارت و مراقبت گاهی در زندان رسمی و گاهی بصورت حبس خانگی به سر می برد و این وضعیت بر امام یازدهم حضرت عسکری هم چه در دوره امامت پدر بزرگوارش و چه در تمام دوره امامت خود تحمیل شد.

و آن بزرگوار از سنین نوجوانی در کنار پدر بزرگوارش امام هادی- علیه السلام- و در تمام دوره امامت خود، در یک پادگان نظامی در مرکز حکومت بنی عباس در نوعی حبس خانگی به سر برد.

 در این سلسله مقالات فرصت ورود به بحث در علل فشار های حکومتی بر امامان معصوم- علیهم السلام- و رفتارهای مردم در مقابل رفتارهای حکام و نارضایتی عمومی مردم و قیام ها علیه حکومت «بنی امیه» و بعد از آن «بنی عباس» و سرکوبی آن قیام ها و زوال حکومت بنی امیه و قدرت یافتن حکام بنی‌عباس وجود ندارد و ورود در این فضا را به فرصت دیگری موکول می‌کنیم و فقط اشاره ای می‌کنیم به جریان ولادت آخرین حجت پروردگار عالمیان و نحوه زندگی و غیبت آن وجود قدسی، تا مقدمه‌ای شود برای بحث درباره نهضت جهانی آن حضرت و قیام برای احیاء کامل دین خدا و استقرار معارف آن و تأسیس جامعه کامل دینی در سطح جهان و تغییر بنیادی نظام زندگی انسان‌ها و تحقّق اهداف متعالی همه پیامبران خدا در طول تاریخ و همه حقایق دین آسمانی.

 موضوع قیام و نهضت جهانی امام عصر حضرت مهدی- علیه السلام- از زمان حیات رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- شهرتی در بین مردم و در مجموع جامعه دینی داشت سخنان زیادی از وجود مبارک رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- درباره امام مهدی و غیبت او و تلاش حکومت ها برای پیدا کردن و کشتن آن بزرگوار و سرانجام قیام و نهضت جهانی او نقل و منتشر شده بود.

کلام ایام - 49، شب نیمه شعبان و ولادت امام عصر علیه السلام
بخوانید

 امامان معصوم- علیهم السلام- هم بطور مکرر از آن گوهر قدسی و حیات طولانی مخفیانه یعنی غیبت او و سرانجام ظهور و قیام او یاد کرده‌اند. این موضوع از عقاید قطعی مسلمین و حتی مخالفان شیعه می باشد.

 عقیده به ظهور یک مصلح آسمانی اختصاصی به شیعیان و حتی مسلمین ندارد و بلکه در بین ملل مختلف شهرتی آشکار دارد و بالخصوص بین مسیحیان این عقیده برقرار بوده، و آنها هم به ظهور یک مصلح آسمانی و تحوّلی در نظام زندگی جهانیان عقیده دارند، منتهی آنها معتقدند که آن مصلح جهانی حضرت عیسی مسیح می باشد. البته اصل عقیده آنها درباره ظهور یک مصلح جهانی درست است و در احادیث دینی و سخنان نقل شده از رهبران آسمانی هم تأییدی بر ظهور حضرت عیسی- علیه السلام- و همکاری او با وجود مبارک امام عصر- علیه السلام- در نهضت مقدس جهانی آن حضرت وجود دارد.

 شهرت موضوع حیات و غیبت طولانی و ظهور و قیام و نهضت جهانی امام مهدی- علیه السلام- در حدی است که نیازی به بحث درباره اصل این موضوع عظیم باشکوه و جلال فوق عادی و بعضی از موضوعات مربوط به آن وجود ندارد یعنی اصل موضوع دارای شهرتی زاید الوصف و بی نیاز از ذکر جدید آن هم در این مقالات فشرده و کوتاه می باشد.(۱)

 در خاتمه این سلسله مقالات به ذکر و توضیح چند نکته علمی و تاریخی و عقیدتی درباره آن وجود مبارک می‌پردازیم و به آن اکتفاء می کنیم:

 یکم: عقیده به ظهور یک مصلح آسمانی و نهضت جهانی او- همچنان که به آن اشاره ای شد- اختصاصی به شیعیان و مسلمین ندارد، بلکه از مشترکات عقیدتی ملل و پیروان شریعت های مختلف می باشد. اما این عقیده و انتظار ظهور آن مصلح جهانی جایگاه بسیار روشن و آشکاری در عقاید و اخلاق اجتماعی و فرهنگ شیعه دارد. بطوریکه دانشمند محقّق زمان ما پروفسور هنری کربن می گفت که بین مذاهب مختلف تنها مذهبی که ارتباطش با آسمان قطع نشده و برقرار است، همان مذهب شیعه می باشد یعنی این ارتباط از طریق عقیده به حیات و ظهور امام مهدی- علیه السلام- و انتظار ظهور او بصورت خاص برقرار می باشد.

دوم: اصلاح کامل جوامع انسانی و برقراری یک نظام متعالی زندگی در سطح جهان احتیاج به قدرتِ رسالت و نبوت و امامت دارد و هرگز تحقق این آرزوی رفیع از طریق قدرت و علم عادی انسانها امکان پذیر نخواهد بود. یعنی اصلاح تمام جهان و تمام جوامع انسانی مستلزم اتصال عالم انسانی به علم و قدرت خدای سبحان می باشد و این نوع اتصال هم توسط مقام عصمت و امامت و زمینه روحی و قوای وجودی حجت خدای سبحان و وارث علم و فضائل پیامبران و ذخیره پروردگار عالمیان تحقق پذیر می باشد.

کسانی که می خواهند و آرزو دارند که یک جامعه برتر و متعالی جهانی از طریق علم و قدرت و مدیریت افراد عادی انسانی وعلوم و تجربیات آنها برقرار شود، سخت در اشتباه هستند. این گروه از انسانها در غفلتی عمیق فرو رفته اند و توجه ندارند به اینکه اگر از طریق افراد عادی انسانی و علوم اکتسابی آنها امکان برقراری چنان جامعه ای به وجود می آمد، دیگر احتیاجی به بعثت پیامبران و ارسال رسولان و نازل شدن کتابهای آسمانی نبود.

علم و قدرت و بصیرت و عقل لازم برای ایجاد یک جامعه برتر هم شبیه به همین موضوع است، یعنی با علم و قدرت و عقل و بصیرت عادی انسانی امکان تأسیس و اداره چنان جامعه وجود نخواهد داشت.

روشن کردن فضای یک شهر و یک کشور و یا مجموع کره زمین با یک یا چند چراغ امکان پذیر نیست! بلکه برای حصول آن خواسته، احتیاج به خورشید و نور فراوان آن وجود دارد. همچنین برای گرم کردن فضای یک کشور یا سطح زمین احتیاج به نور و حرارت آفتاب وجود دارد و این کار یعنی ایجاد گرمای لازم برای برقراری حیات در روی زمین و رشد نباتات و تبدیل موادی در زمین به مواد غذائی وسایر لوازم زندگی از طریق روشن کردن یک یا چند بخاری و لوازم گرمازا امکان پذیر نیست.

ضمناً تا این فکرو تصور ـ یعنی امکان تأسیس جامعه برتر و مطلوب با علم و قدرت عادی انسانی ـ در عموم انسانها یا گروهی تأثیرگذار از آنها وجود داشته باشد، ظهور مصلح آسمانی و قیام او برای برقراری عدالت و کرامت در سطح جهان تحقق نخواهد یافت.

لازم است این موضوع مورد توجه دقیق عموم انسانها یا گروهی تأثیرگذار از آنها قرار بگیرد که چه تعداد از مدعیان اصلاح جوامع انسانی در طول تاریخ مورد آزمایش قرار گرفتند، و نتیجه این نوع آزمایش چه بود؟! یک نمونه از این ادعا ها و برقراری نظام مورد نظر عده ای از انسانها جریان ظهور کمونیسم و برقراری حکومتی مطابق نظریات پایه گذاران آن در بعضی کشورها مثل اتحاد جماهیر شوروی سابق و چین و بعضی دیگر از کشورها بود. که از ناحیه کشتار ده ها میلیون از انسانها مدتی در آن کشورها برقرار شد و بعد از مدتی بدون فعالیتی سیاسی و نظامی علیه آن حکومت ها تمام نظام برقرار شده در هم ریخت و از هم پاشید و همه آرزوهای پیروان و علاقه مندان به آنها بر باد رفت. اما این امتحان بسیار پرهزینه بودو یکی از هزینه های برقراری چندین ساله آن حق حیات و زندگی ده ها میلیون انسان بود که توسط همان حکومتهای مدعی احیاء حقوق انسانها و طبقه کارگر قتل عام شدند.

یکی دیگر از آزمایشهای بسیار پرهزینه ظهور و ادعای «دموکراسی» بود، چیزی که مورد آرزوی گروه کثیری از انسانها در سطح اغلب جوامع انسانی است، یعنی ادعای حکومت مردم بر مردم بجای استبداد و حکومت مردم بر مردم بجای استبداد و حکومت یک فرد یا یک گروه چند نفری در جوامع و کشورها و انتخاب حکومت ها با رأی مردم. این  آزمایش ظاهراً دلنشین و مطلوب و دوست داشتنی را هم انسانها شاهد بودند و مشاهده کردند که گروه ها و احزاب انتخاب شده توسط اکثریت مردم چه کشتاری در سطح بعضی کشورهای عالم در جریان جنگ جهانی دوم راه انداختند و مجموعاً و اجمالاً آن حادثه جهانی پنجاه ملیون انسان را به گردابهای مرگ انداخت و بعد از مدتی آب ها از آسیاب افتاد و آرامشی در سطح جهان اگرچه بطورنسبی برقرار شد و امروزه انسانها در حال آماده شدن برای یک جنگ جهانی هولناک تر و عظیم با کشتاری چندین برابر جنگ جهانی دوم به سر می برند و این صلح مسلح اگر تغییری در وضعیت زندگی انسانها به وجود نیاید حیات عموم انسانها را آن هم در سطح جهانی به خطر خواهد انداخت. البته منظور این نیست که انسانها دانسته و عمداً و مطابق میل خود به طرف آن پرتگاه هولناک حرکت می کنند، بلکه منظور این است که این نوع حرکت و این نظام زندگی کاروان بشریت را بطرف آن پرتگاه سیر می دهد و غفلتی در این زمینه جهانیان را فرا گرفته است، شبیه غفلتی که مردم جهان قبل از وقوع جنگ جهانی دوم در آن فرو رفته بودند.

امروزه می بینیم در کشورهائی که ادعای برقراری حکومت دموکراتیک دارند و حکام و زمامداران با رأی و نظر مردم و اکثریت آنها انتخاب می شوند، صرفاً خواسته های یک نفر حاکم و یا چند نفر از نزدیکان و دوستداران او بر مردم حکومت می کند و مردم در هر صورت تحت سلطه شخص حاکم قرار دارند! و در صورت نارضایتی و اعتراض هم با اراده حاکم سرکوب می شوند، همان حاکمی که بر حسب واقع و یا بر حسب ظاهر خود آنها و یا گروهی از همنوعان آنها او را انتخاب کرده اند. ظلم به انسانها و پایمال کردن حقوق آنها چه فرقی می کندکه توسط چه کسی انجام یابد و مطلوب عمده انسانها و اکثریت قریب به اتفاق آنها این است که ظلم و تضییع حقوق انسانها از بین برود نه اینکه ظلم برقرار باشد منتهی گاهی توسط فلان شخص و فلان حزب یا شخص دیگر یا حزب دیگر جریان یابد!

سوم: اصلاح جوامع انسانی و برقراری عدالت و کرامت در آنها در صورتی امکان پذیر است که فرد یا افراد صالحی آن جوامع را اداره کنند و انسانهای صالح برای این کار پیامبران و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ هستند که تربیت یافته از ناحیه اراده مستقیم و خاص پروردگار عالمیان می باشند و بهره مند از علم مخصوص و قدرت مخصوص و یا در سطوح پائیز و محدودتر، انسانهائی که قوانین و احکام پیامبران را بطورکامل در جوامع انسانی برقرار می کنند و تحت نظر حجت پروردگار عالمیان و مطابق نظریات و ارشاد مستمر آنها قرار دارند.

خدای سبحان در ذکری از بعضی پیامبران می فرماید:

« وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً ۖ وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ،وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ ۖ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ » (الانبیاء/۷۲ـ۷۳) یعنی ما به او [ابراهیم] اسحاق و [نوه اش] یعقوب را افزون بر آن عطا کردیم و همه آنها را افراد صالحی قرار دادیم ـ و آنها را امامانی (رهبرانی) قرار دادیم که به امر ما هدایت می کردند و به آنها وحی کردیم کارهای خیر و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را و آنها عبادت کننده ها برای ما بودند.

از این آیات و امثال آنها بر می آید که خدای سبحان پیامبران خود را جهت ارشاد انسانها به راههای حقیقی زندگی و اداره امور آنها تحت نظر مستقیم خود پرورش و آموزش داده و آنها را برای آن امر عظیم آماده کرده است.

چهارم: در سخنان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و صاحبان مقام عصمت و امامت اوصافی برای امام عصر حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ و رفتارهای آن وجود قدسی نقل شده است که اختصاص به آن مقام دارد و درباره انسانهای عادی صدق نمی کند.

از امام باقر ـ علیه السلام ـ نقل شده است که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود:

« المهدی من ولدی ، تكون له غیبة وحیرة تضل فیها الأمم ، یأتی بذخیرة الأنبیاء علیهم السلام ، فیملؤها عدلا وقسطا كما ملئت جورا وظلما » (۲)  یعنی: مهدی ـ علیه السلام ـ از فرزندان من است برای او غیبت و حیرتی خواهد بود که در آن امت ها دچار ضلالت می شوند. او با ذخیره پیامبران خواهد آمد و زمین را پر از عدل و قسط خواهد کرد همچنانکه با جور و ظلم پر شده است.

در این روایت شریف فرمود که او با ذخیره پیامبران خواهد آمد، یعنی او وارث و واجد همه کمالات وعلوم پیامبران خدا خواهد بود.

از امام صادق ـ علیه السلام ـ از پدر و اجدادش نقل شده است که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: کسی که قائم از فرزندان مرا در زمان غیبتش انکار کند به مرگ جاهلیت مرده است.(۳) در این روایت انکار امام عامل خروج از دین خدا تلقی شده یعنی منکر آن حضرت بطور کلی منکر دین خدا محسوب شده است.

در دعای مشهور «ندبه» اوصافی برای آن بزرگوار ذکر شده که اختصاص به آن وجود مبارک خواهد داشت از جمله:

الف: « أَیْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقامَهِ الْأَمْتِ وَالْعِوَجِ » یعنی: کجاست آنکه مورد انتظار است برای درست کردن کجی ها و نادرستی ها

ب: « أيْنَ المُرتَجي لِاِزالةِ الجَورِ وَ العُدوانِ » یعنی: کجا است آنکه برای از بین بردن ستم و دشمنی به او امید بسته شده

ج: « أَیْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدیدِ الْفَرائِضِ وَالسُّنَنِ » یعنی: کجاست آنکه ذخیره شده برای تجدید فرائض و سنت ها

د: «  أَیْنَ قاصِمُ شَوْکَهِ الْمُعْتَدینَ » یعنی: کجا است در هم شکننده شوکت متجاوزین به حقوق انسانها

ه: « أَیْنَ قاطِعُ حَبائِلِ الْکِذْبِ وَالْاِفْتِراءِ » یعنی: کجاست قطع کننده رشته های دروغ و افترا

و: « أَيْنَ صَاحِبُ يَوْمِ الْفَتْحِ وَ نَاشِرُ رَايَةِ الْهُدَى » یعنی: کجاست صاحب روز فتح و برافرازنده پرچم هدایت

ز: « أَيْنَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلَاءَ » یعنی: کجا است آنکه انتقام خون پیامبران را خواهد گرفت! کجا است آنکه طالب خون شهید کربلا خواهد بود.

این اوصاف و موارد دیگر ذکر شده در این دعای شریف و سایر سخنان از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و امامان اهل البیت حاکی از یک تحول عظیم جهانی با ظهور و قیام حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ خواهد بود و مجموع آن اختصاص به آن وجود مبارک دارد (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)

الیاس کلانتری

۱۳۹۹/۲/۲

پاورقی ها:

۱- محقّق و نویسنده شهیر جناب آقای علی اکبر مهدی پور کتابنامه ای در دو جلد درباره تألیفات دانشمندان در طول تاریخ برای وجود مبارک امام عصر تهیه و منتشر کرده است که ۲۰۶۶ عنوان و موضوع در این کتابنامه ذکر شده و هم اکنون از طریق ارتباط تلفنی و چند سؤال ارقام و آمار ذیل را از ایشان دریافت کردم.

 تعداد کتاب‌هائی که در طول تاریخ و تا زمان ما درباره وجود قدسی امام مهدی- علیه السلام- و عجّل الله تعالی له الفرج- نوشته شده و بدست رسیده و در کتابخانه اختصاصی ایشان جمع آوری شده و فعلاً موجود است تقریباً  ۴۰۰۰ عنوان می باشد که حدود ده درصد آنها را علمای اهل سنت نوشته اند.

 از مرجع بزرگوار دینی حضرت آیة الله صافی گلپایگانی ۶۳ عنوان کتاب درباره آن وجود مبارک چاپ و منتشر شده. و خود فاضل محترم آقای علی اکبر مهدی پور ۴۰ عنوان کتاب چاپ شده درباره آن حضرت- سلام الله علیه- دارد.

۲ـ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۵۱ ص۷۲

۳ـ همان، ص ۷۳

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن