تجلّی آیات قرآن در زیارات امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)

27249896300728846517چکیده

زیارت نامه های متعددی در کتب دعا و زیارت، برای وجود گرامی حضرت ولی عصر امام زمان ( عجلّ الله تعالی فرجه الشریف ) ذکر شده است که بعضی در حرم شریف آن حضرت و پدر بزرگوار و جدّ کریمش و در سرداب مقدس خوانده می شود و بعضی از راه دور. در این زیارت نامه ها آیاتی از قرآن مجید مورد توجه قرار گرفته یا به صورت ذکر اصل آیات کریمه و یا به صورت تلمیحی از بعضی آیات.

در این مقاله سه زیارت نامه از آن حضرت مورد بررسی قرار گرفته و به ذکر و توضیح موارد آشکاری از توجه به آیات قرآن اکتفا شده است.

 

 تجلّی آیات قرآن در زیارات امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)

طبق اصول یک ادب جمیل جهت رعایت حرمت حرم های شریفه وجود مبارک رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) لازم است زائر قبل از ورود به حرم های آن بزرگواران بر در حرم و یا صحن حرم توقّف کند و جهت داخل شدن اذن بطلبد که اصطلاحاً به این عمل "اذن دخول" گفته می شود.

در کتاب های دعا و زیارات چند مورد اذن دخول نقل شده که ما به ذکر عباراتی از یکی از آن ها در ارتباط با آیاتی از قرآن مجید اکتفا می کنیم:

این اذن دخول در هر یک از حرم های شریفه خوانده می شود.

«اللهم انّی وقفت علی باب من ابواب بیوت نبیّک صلواتک علیه و آله و قد منعت النّاس ان یدخلوا الّا باذنه فقلت:

«یا ایّها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی الّا ان یوذن لکم» (یعنی پروردگارا من ایستاده ام بر دری از درهای خانه های پیامبر تو که صلوات تو بر او و آل او باد و تو انسان ها را منع کرده ای از این که در خانه های او وارد شوند مگر با اذن او و فرموده ای: ای کسانی که ایمان آورده اید به خانه های پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد نشوید مگر به شما اذن داده شود…۱

این قسمت از اذن دخول- که شروع آن است- مشتمل بر بخشی از یک آیه قرآن است. جهت روشن شدن مطلب مورد نظر آن بخشی از آیه مبارکه را ذکر می کنیم. خداوند می فرماید:

«يَا أَيُّهَا ﭐلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُيُوتَ ﭐلنَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَکُمْ إِلَىٰ طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَکِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَـﭑدْخُلُواْ فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَـﭑنتَشِرُواْ وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ…» (الاحزاب آیه ۵۳) یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید، وارد خانه های پیامبر نشوید مگر آن که شما را اذن دهند تا بر سر طعامی حاضر شوید، بی آن که زودتر بروید و منتظر آماده شدن آن باشید، و اما وقتی دعوت شدید وارد شوید و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، بدون این که برای بحث و گفتگو و انس با یکدیگر مکث کنید…

آیه مورد بحث مشتمل بر احکام اخلاقی متعدّدی است که لازم بود مؤمنان در مورد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رعایت می کردند، ما از بحث تفسیری مفصل و ذکر تمامی احکام اخلاقی آیه خودداری می کنیم چون آن مباحث ارتباطی به موضوع این مقاله ندارد، و فقط آن قسمت از آیه که به موضوع مورد نظر ارتباط دارد، ذکر شد و به توضیح اجمالی چند نکته اکتفا خواهیم کرد.

یکم: آیه مورد بحث به موضوعی در زندگی شخصی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ارتباط دارد و آن این که مؤمنان نباید بدون اذن وارد خانه آن حضرت بشوند و مزاحمتی برای او و خانواده اش به وجود آورند. به طور ضمنی از این آیه بر می آید که مردم به خانه آن حضرت رفت و آمد داشتند و با او مجالست می کردند و تمایل به مجالست طولانی داشتند و دوست داشتند با او هم صحبت شوند و سخنانی از او بشنوند. طبعاً وقت آن حضرت نباید اختصاص به افراد خاصی در شهر مدینه و یا به طور کلی اهل مدینه پیدا می کرد، و دیگران از راه یافتن به حضور او محروم می شدند. یعنی لازم بود آن حضرت فرصت ملاقات با همه مردم را پیدا می کردند و دسترسی به محضر او برای همگان چه اهل مدینه و چه دیگرانی که از مناطق دیگر جهت ملاقات با او می آمدند ممکن می شد، طبعاً اگر عده ای هر روز و در هر زمانی که می خواستند به خانه آن حضرت می رفتند و با او مجالست می کردند و این مجالست طولانی می شد، عده دیگری از دیدار و ملاقات با او محروم می شدند.

دیگر این که این مجالست های طولانی مزاحمتی برای خانواده رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ایجاد می کرد و حداقل آسایش مورد نیاز آن ها را هم از بین می برد. پس باید رفت و آمد مؤمنان به خانه آن حضرت محدود به شرایطی می شد.

دوم: زندگی شخصی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ارتباطی به اخلاق و رفتارهای مؤمنان و دیگران دارد و با زندگی شخصی دیگران نباید مقایسه شود، یعنی زندگی او بخشی از مقام نبوت او را تشکیل می دهد و اخلاق و رفتار او نوعی آموزش اخلاقی برای دیگران محسوب می شود. مثل این که آن حضرت علاوه بر آموزش های عقیدتی و اخلاقی متعارف و انجام وظایف متداول مقام نبوت زحمت پذیرائی از مردم را هم به عهده داشتند و مردم در زمان های معینی به خانه او دعوت می شدند و به عنوان مهمان از آن ها پذیرائی می شد و فقرای جامعه و یا مسافران و افراد غریب می توانستند در خانه آن حضرت وارد شوند و غذائی بخورند و از این طریق هم از برکات وجودی او بهره مند می شدند.

سوم: از جهت دیگری هم زندگی شخصی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) متفاوت از دیگران می باشد و آن این که خداوند در این زمینه احکامی دارد و به طور کلی این زندگی مورد توجه خاص خداوند می باشد و نسبت به آن احکام اخلاقی و عقیدتی خاصی بیان فرموده است، به طوری که این موضوع جزء آیات قرآن شده و به صورت آموزش های دائمی برای مؤمنان در آمده است. توضیح این که: خداوند آموزش های دیگری هم در ارتباط با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و موضوعات دیگری برای پیروان دین توحیدی داشته و آن ها در قرآن کریم نیامده و به صورت وحی غیر قرآنی به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و به طور غیر مستقیم به مردم بیان شده است. اما ذکر یک موضوع در قرآن کریم باید علت و اهمیت خاصی داشته باشد تا جائی که انسان ها در زمان هائی که آن حضرت از دنیا رفته است هم از آن موضوعات مطّلع شوند و در ارتباط با آن ها موظّف به رفتارهای خاصی بشوند.

این موضوع ارتباطی با موضوع بسیار مهم و بحث انگیز «عصمت پیامبران» پیدا می کند و این که آیا عصمت آن ها اختصاص به ابلاغ وحی و آموزش آن به انسان ها دارد، یا شامل زندگی شخصی آن ها می شود. که در این مقاله وارد آن بحث نمی شویم و فقط در جهت موضوع مورد بحث به آن اشاره ای کردیم.

چهارم: در قرآن کریم موضوعاتی در مورد شخصی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و رفتار با او و التزام مؤمنان به رعایت احکام و ادب خاصی در مورد آن حضرت و همچنین در مورد همسران و خاندان او ذکر شده است، طبعاً بر حسب ظاهر این موضوعات و دستورات فقط شامل مؤمنان در زمان حیات آن بزرگوار و حیات خاندان و عترت او می باشد، از جهت دیگر هم بعضی از این احکام و اخلاق باز بر حسب ظاهر شامل کسانی از مؤمنان می شود که در زمان حیات آن حضرت در مدینه زندگی می کردند و یا امکان سفر به مدینه برای آن ها و ملاقات با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وجود داشت، حال آیا این دستوات اخلاقی با عمومیت آموزش های خداوند و دائمی بودن آن ها تعارضی پیدا نمی کند؟! به بیان دیگر آیا این آموزش ها اختصاص به بعضی از مؤمنان دارد که در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یعنی حیات دنیوی او زندگی می کردند، آن هم در شهر مدینه و یا امکان سفر به آن شهر را داشتند؟ و یا این آموزش ها و این دستورات به نحوی به همه مسلمین و مؤمنین و در همه زمان ها ارتباط دارد؟!

از صریح ترین نمونه ها و مثال ها در این زمینه آیاتی از قرآن کریم در سوره حجرات می باشد که مشتمل بر رفتارهای خاص و رعایت اخلاق خاص مؤمنان در مورد رسول خدا ( صلًّی الله علیه و آله ) می باشند.

خداوند می فرماید:

« يَا أَيُّهَا ﭐلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَرْفَعُواْ أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ ﭐلنَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُواْ لَهُ بِـﭑلْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ (۲) إِنَّ ﭐلَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ ﭐللَّهِ أُوْلَـٰئِکَ ﭐلَّذِينَ ﭐمْتَحَنَ ﭐللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ (۳)» (الحجرات آیه ۲-۳)

یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید صدای خود را از صدای پیامبر بالاتر نبرید و با او با صدای بلند صحبت نکنید، آنگونه که با یکدیگر با صدای بلند صحبت می کنید، که در آن صورت اعمالتان حبط می شود و شما آگاه نیستید. آنان که صدای خود را در نزد رسول خدا پائین می آورند، کسانی هستند که خداوند دلهاشان را برای تقوا امتحان (آماده) کرده، برای آن ها مغفرت و پاداش عظیمی خواهد بود.

حال آیا این قبیل آیات مشتمل بر آموزش هائی برای عده ای از مؤمنان در زمان حیات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می باشند، آن هم فقط آن عده که با آن حضرت مصاحبت داشتند و حضورش را درک می کردند، و ارتباطی بین آن ها و سایر مؤمنان چه زمان حیات آن حضرت و چه زمان های بعدی وجود نخواهد داشت؟!

طبعاً جواب این سؤال منفی است و عمومیت معانی این قبیل آیات سر جای خود قرار دارد و آیات از این نوع مثل آیات دیگر قرآن در زمان های مختلف مشتمل بر آموزش هائی برای انسان ها خواهد بود، و هیچ وقت انسان ها از معانی و مراد خداوند از آن ها بی نیاز نخواهند بود.

در مورد این نوع آیات باید گفت: مراد حقیقی خداوند از آن ها در نظر گرفتن مقام رسالت و حرمت خاص آن مقام و به کار بستن ادب خاصی در مورد آن حضرت است. نحوه صحبت کردن با او جلوه ای از آن ادب مخصوص مورد خواست خداوند می باشد و رعایت اصول آن ادب مخصوص برای همه مؤمنان چه در زمان حیات آن حضرت و چه در زمان های بعدی مراد خداوند می باشد و این عدم رعایت حرمت مقام رسالت آن بزرگوار است که موجب حبط عمل می شود، حال این عدم رعایت به هر شکلی انجام بگیرد، آن آثار را خواهد داشت و یکی از مصادیق آن هم نحوه صحبت کردن در حضور رسول خدا ( صلّی الله علیه و آله ) می باشد.

یعنی خداوند عالم در این آیات از مؤمنان می خواهد حرمت خاص مقام رسالت را رعایت کنند و در این زمینه ادب خاصی را به کار ببندند و این کار به هر شکلی انجام گیرد، مشمول فرمان خداوند در این زمینه خواهد بود مثل اطاعت از آن بزرگوار و توجه کامل به دستورات او و تبعیّت از رفتارهای جمیل او و نهی خداوند از بلند کردن صدا در حضور آن حضرت، نهی از بی اعتنایی به مقام او و عدم اطاعت از دستورات اوست، و این بی اعتنایی به مقام رفیع آن حضرت به هر شکلی انجام گیرد مشمول احکام اخلاقی این آیه خواهد بود.

زیارت آل یاسین

این زیارت از زیارت های مشهور امام عصر (علیه السلام ) است که در سرداب مقدس خوانده می شود و آن با عبارت ذیل شروع می شود:

« سلام علی آل یس، السلام علیک یا داعی الله و ربّانی آیاته » ۲  

این قسمت از زیارت نامه مشتمل بر آیه ای از قرآن مجید است و آن آیه یکصد و سی ام از سوره صافات می باشد. در قرائت متداول در قرآن مجید این کلمه « ال یاسین » خوانده می شود، اما در روایتی از امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) آمده است که « یس» محمد ( صلّی الله علیه و آله ) است و ما آل یس هستیم.

در تفسیر المیزان در بحث روائی مربوط به آیه آمده است که در کتاب المعانی از امام صادق ( علیه السلام ) از آباء خود از امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) نقل شده که در مورد آیه « سلام علی آل یس » فرمود: یاسین محمد ( صلّی الله علیه و آله ) و ما آل یاسین هستیم.

علّامه طباطبائی بعد از ذکر این روایت آورده است که: مثل این روایت در کتاب ( العیون از امام رضا (ع) ) هم آمده است و آن مبنی بر قرائت « آل یس » است، همچنانکه نافع و ابن عامر و یعقوب و زید چنین قرائت کرده اند.۳

در قطعاتی از این زیارت شریفه آیاتی از قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته که به بعضی از آن موارد اشاره ای می کنیم:

  • « السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه » در این عبارت آیه ای از سوره هود مورد نظر می باشد که مشتمل بر یک اصل کلّی عقیدتی و اخلاقی است و آن اینکه خداوند می فرماید: « بَقِيَّةُ ﭐللَّهِ خَيْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِينَ » ( هود آیه ۸۶ ) یعنی آنچه خدا ذخیره می کند برای اهل ایمان بهتر است. این اصل کلی در همه جا صادق است و برترین و شریف ترین مصداق آن وجود مبارک آخرین حجّت پروردگار عالمیان، امام عصر حضرت حجة بن الحسن ( علیه السلام ) می باشد و لقب شریف آن حضرت قرار گرفته است.
  • « السلام علیک فی اللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلّی » این قطعه از زیارت نامه مورد بحث متضمّن دو آیه از سوره مبارکه « اللیل» است. این قطعه در انتهای فصلی از زیارت نامه قرار دارد که با این عبارت شروع شده: « السلام علیک حین تقوم، السلام علیک حین تقعد » در این قطعه حالات مختلف آن وجود مبارک در نماز ها و دعاها و صبح ها و شب ها ذکر شده و در انتهای آن، این دو آیه ذکر شده است، یعنی در حالات مختلف برای آن حضرت سلام فرستاده شده اگر مراد از این دو آیه وقت شب و روز باشد، ذکر آن غیر ضروری خواهد بود، چون قبل از آن فرمود: «السلام علیک حین تصبح و تمسی» یعنی سلام بر تو وقتی صبح می کنی و وقتی وارد شب می شوی، پس باید از ذکر این دو آیه منظور دیگری در کار باشد.

احتمال دارد مراد از ذکر این دو آیه اشاره ای به زمان غیبت و زمان ظهور آن حضرت باشد. یعنی غیبت آن وجود مقدس مرتبه ای از برکات وجودی و نور شخص او را پوشانده و انسان ها از این جهت دچار محرومیتی شده اند و زمان ظهور او این برکات و این نور را آشکار خواهد کرد.

در تفسیر شریف المیزان در تفسیر این آیه از سوره لیل «و النهار اذا تجلّی» آمده است: تعبیر از صفت لیل با فعل مضارع و از صفت نهار با فعل ماضی وقتی گفته شده «یغشی» و «تجلّی» برای جهتی است که در تفسیر آیات اول سوره قبلی ذکر شد.۴

و در تفسیر آیه: «و اللیل اذا یغشیها» از سوره شمس گفته شده: تعبیر از پوشاندن شب زمین را، با فعل مضارع بر خلاف آشکار کردن آن به وسیله روز با فعل ماضی، وقتی که فرمود «و النهار اذا جلّاها و اللیل اذا یغشیها» جهت دلالت به زمان نزول آیه است و در آن اشاره ای است به این که در ایام نزول آیه که اوائل زمان ظهور دعوت اسلامیه بود تاریکی فجور زمین را پوشانده بود. و قبلاً گفته شد که بین قسم ها و آن چه به آن قسم خورده می شود باید نوعی اتصال و ارتباط باشد.۵

نظر مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر این آیه، معنای احتمالی ذکر شده را تقویت می کند به جهت شباهتی که بین این دو مطلب وجود دارد و آن شباهت زمان قبل از ظهور اسلام و بعد از ظهور آن به موضوع غیبت وجود مبارک امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و تاریکی ناشی از آن غیبت و روشنائی زمین در اثر ظهور آن بزرگوار است. امیدواریم خداوند عالم به زودی با ظهور آن بزرگوار تاریکی های جهل ها و شرک ها و فقرها و ظلم ها و انواع نابسامانیها را از روی زمین برطرف کند.

در بررسی تفسیر آیه سوره «اللیل» روایتی را یافتیم که ذیلاً نقل می شود از تفسیر قمی:

«اخبرنا احمد بن إدریس، قال: حدثنا محمدبن عبدالجبار، عن ابن ابی عمیر، عن حمّادبن عثمان، عن محمد بن مسلم قال: سألت ابا جعفر (علیه السلام) عن قول الله عزّوجل «واللیل اذا یغشی» قال: اللیل فی هذا الموضع فلان غشی امیرالمؤمنین فی دولة التی جرت له علیه و امیرالمؤمنین (علیه السلام) یصبر فی دولتهم حتّی تنقضی، قال: «والنهار اذا تجلّی» قال: النهار: هو القائم (علیه السلام) من اهل البیت، اذا قام غلب دولته الباطل و القرآن ضرب فیه الامثال للناس و خاطب الله به نبیه به و نحن، فلیس یعلمه غیرنا»۶

کلام ایام - 194، امواج برکات خداوند در ماه رجب
بخوانید

(… سؤال کردم از امام باقر (علیه السلام) از معنای کلام خدا عزّوجل یعنی آیه «واللیل اذا یغشی» فرمود: مراد از لیل در این آیه فلانی است که در جریان دولت خود (حکومت و برکات وجودی) امیر المؤمنین را پوشاند و امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دولت آن ها صبر می کرد تا آن حکومت به پایان برسد و فرمود: «والنهار اذا تجلّی» مراد از «النهار» قائم ما اهل بیت (علیهم السلام) است که وقتی قیام می کند دولت او بر باطل غلبه خواهد کرد و قرآن در مورد او مثال هائی برای مردم زده و خداوند عالم در مورد او و ما پیامبرش را مورد خطاب قرار داده و این معانی را غیر ما نمی داند۶

محتوای این روایت معنای مورد بحث یا بخشی از آن را تأیید می کند و اشاره ای دارد به این نکته که قرآن مجید دارای مراتب و انواعی از معانی است و بعضی از مراتب معانی آن قابل فهم انسان های عادی نیست و از معانی باطنی قرآن محسوب می شود که علم به آن مراتب در وسع قدرت فهم ذوات مقدسه معصومین علیهم السلام می باشد.

۳-«و انّ رجعتکم حق لا ریب فیها یوم لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیراً» این بخش از زیارت متضمن آیه ۱۵۸ از سوره انعام می باشد. می فرماید: رجعت شما حق است یعنی واقع خواهد شد و شکی در آن نیست، اما در آن زمان و در آن روز ایمان کسی که قبلاً ایمان نیاورده بود، سودی به حال او نخواهد داشت!

خداوند می فرماید:

«هل ینظرون الّا ان تأتیهم الملائکة اویأتی ربّک او یأتی بعض آیات ربک یوم یأتی بعض آیات ربک لا ینفع نفساً ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیراً قل انتظروا انّا منتظرون» یعنی آیا جز این انتظار دارند (کافران) که ملائکه نزد آنان بیایند، یا خود پروردگارت بیاید و یا بعضی از آیات پروردگارت بیاید، روزی که بعضی از آیات پروردگارت بیاید، ایمان کسی که قبلاً ایمان نیاورده بود، نفعی به حال او نخواهد داشت، یا در ایمانش کار خیری انجام داده، بگو ای پیامبر (به کافران) شما منتظر باشید، ما هم در حال انتظار هستیم. مراد از آمدن ملائکه نزول عذاب الهی است که ملائکه اجرای حکم خداوند را در آن به عهده دارند، یعنی ملائکه حامل عذاب خداوند، و مراد از آمدن پروردگار، آمدن امر او است، و یا ظهور اراده و قدرت او است و آن در قیامت واقع خواهد شد.

در مورد آمدن بعضی از آیات پروردگار، علامه طباطبائی می فرماید مراد از آمدن بعضی آیات ربّ آمدن آیتی است که ملازم تبدّل نشأت حیات برای آن ها باشد، به طوری که راهی به سوی برگشت به اختیار، و قدرت قبلی نباشد، مانند آیت موت که نشأت عمل را به نشأت جزاء برزخی تبدیل می کند. یا ملازم استقرار ملکه کفر و جحود در نفوس آن ها است، به طوری که اذعان به توحید و روی کردن با توجه قلبی به سوی حق با آن ممکن نباشد، مگر آن چه فقط بر زبان آورده شود به خاطر ترس از عذاب…

یا آمدن عذابی است از طرف خداوند که برگشتی از آن یا راه فراری نباشد و آن ها را به ایمان اضطراری بکشاند، لکن این ایمان اضطراری نفعی به حال آن ها نخواهد داشت.۷

در این قسمت از زیارت اشاره ای شده به این که ائمّه اهل البیت (علیهم السلام) رجعتی خواهند داشت و حکومت دینی که حق آن ها بود در اختیارشان قرار خواهد گرفت و نظام دین توحیدی در همه جا برقرار خواهد شد. اما کفّار لازم است قبل از آن زمان به این حقیقت ایمان بیاورند و الّا ایمان در آن زمان نفعی به حال آن ها نخواهد داشت، به جهت این که آن ایمان اضطراری است و فرصتی هم برای اعمال خیر در کار نخواهد بود.

زیارت دوم

زیارت دیگری برای وجود مبارک امام عصر (علیه السلام) نقل شده که در کتاب مفاتیح الجنان آن را دومین زیارت برای حرم شریف آن حضرت آورده است. علّامه مجلسی در بحارالانوار آن را از شیخ مفید و شهید و مؤلف «المزار الکبیر» نقل کرده است.۸ این زیارت با عبارات ذیل شروع می شود:

« السلام علیک یا خلیفة الله و خلیفة آبائه المهدیین، السلام علیک یا وصی الاوصیاء الماضین، السلام علیک یا حافظ اسرار رب العالمین…»

در این زیارت هم آیاتی از قرآن مجید تجلّی یافته که بعضی از آن ها را مورد بررسی فشرده ای قرار می دهیم.

۱-«السلام علیک یا ناظر شجرة طوبی و سدرة المنتهی» در این قطعه از زیارت نامه دو آیه از قرآن مجید مورد توجه قرار گرفته و آن دو عبارتند از:

« ﭐلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ﭐلصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَئَابٍ » (الرعد آیه ۲۹)

و « عِندَ سِدْرَةِ ﭐلْمُنْتَهَى » (النجم آیه ۱۴)

در تفسیر المیزان آمده: طوبی مؤنث اطیب و آن صفتی است برای محذوفی و آن- به طوری که از سیاق بر می آید- حیات یا معیشة است، یعنی حیات یا معیشة پاکیزه تر، پس «طوبی لهم» یعنی برای آن ها است حیات پاکیزه تر و یا معیشت پاکیزه تر.۹

در روایات زیادی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمّه معصومین (علیهم السلام) آمده است که «طوبی» درختی است در بهشت که اصل آن در خانه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) قرار دارد و به هر یک از خانه های بهشتی شاخه ای از آن کشیده شده است.

در این قسمت چند روایت از تفسیر المیزان در مورد درخت طوبی ذکر می کنیم: در کتاب خرائج از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده که فرمود: ای فاطمه بشارتی از پروردگارم در مورد برادرم و پسر عمویم آمده که خداوند عزّوجلّ فاطمه را به ازدواج علی در آورده و به رضوان خازن بهشت دستور داد تا درخت طوبی را تکان دهد و آن به عدد دوستداران اهل بیت من رقعه هائی حمل کرد، پس ملائکه ای از نور آفرید و به هر ملکی خطی داد، وقتی قیامت برقرار شد و اهل آن در آن مستقر شدند هیچ یک از محبّان ما نمی ماند که ملائکه به او رقعه ای می دهند که در آنست برائت از آتش۱۱

علامه طباطبائی بعد از ذکر این روایت گفته: در تفسیر برهان از موفق بن احمد با سندش از بلال بن حمامه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مثل آن را نقل کرده و همچنین این معنا روایت شده از امّ سلمه و سلمان فارسی و علی بن ابیطالب (علیه السلام) و در آن است که وقتی خداوند ملائکه را شاهد گرفت بر ازدواج فاطمه با علی بن ابیطالب (علیه السلام) امر کرد درخت طوبی را که نثار کند حمل خود را و آن چه از زیور و زینت در آنست، پس درخت نثار کرد آن چه در آن بود، ملائکه و حور العین آن ها را برداشتند تا به همدیگر هدیه دهند و تا روز قیامت به آن افتخار کنند، و روایت شده قریب به این معنی از امام رضا (علیه السلام)

و در مجمع البیان از ثعلبی روایت کرده با اسناد از کلبی از ابی صالح از ابن عباس که گفت طوبی درختی است که ریشه آن در خانه علی (علیه السلام) در بهشت قرار دارد و در هر خانه بهشتی شاخه ای از آن وجود دارد، این روایت را ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) هم نقل کرده است.

و در تفسیر برهان از تفسیر ثعلبی با اسناد از جابر از ابی جعفر (علیه السلام) آمده که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد «طوبی» سؤال شد، او فرمود: درختی است در بهشت که ریشه آن در خانه علی (علیه السلام) و شاخه های آن بالای سر اهل بهشت است، گفتند: یا رسول لله قبلاً سؤال کردیم فرمودی ریشه آن درخت در خانه من و شاخه هایش بالای سر اهل بهشت است! فرمود: خانه من و خانه علی در بهشت یکی است و در یک جا! و مثل این روایت را صاحب مجمع البیان با اسنادش از حاکم ابی القاسم حسکانی با اسنادش از موسی بن جعفر (علیه السلام) از پدرش از پدران خود از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هم نقل کرده است.

علامه طباطبائی (ره) بعد از نقل این روایات می فرماید: «در این معنی روایات زیادی از طرق شیعه و اهل سنت نقل شده و ظاهر این است که این روایات ناظر به تفسیر آیه نبوده، بلکه ناظر به معانی باطنی آیه بدون ظاهر آن بوده، و حقیقت زندگی طوبی همان ولایت خداوند سبحان است که علی (علیه السلام) صاحب آن است و اولین کسی از این امت است که در آن را باز کرده و مؤمنان از اهل ولایت پیروان و شیعیان او هستند و خانه آن بزرگوار در بهشت نعیم همان بهشت ولایت است و خانه او و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) یکی است و اختلافی و تزاحمی بین آن دو نیست پس دقت کن در فهم این نکته»۱۰

در مورد «حیات طوبی» و «شجره طوبی» مباحث علمی و اخلاقی و عقیدتی دیگری مورد نیاز است که امکان طرح آن ها و همچنین ارتباط زندگی انسان با این حقیقت در دنیا و زندگی حقیقی در آخرت در این مقاله وجود ندارد، و احتیاج به مجال و فرصت دیگری دارد.

اما در مورد «سدرة المنتهی» هم که در آیه چهاردهم سوره مبارکه «النجم» آمده و عبارت فوق الذکر از این زیارت شریف متضمّن آن می باشد، به نحو اجمال اشاره ای می کنیم: خداوند در بیان حوادث مربوط به معراج وجود مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:

« عِندَ سِدْرَةِ ﭐلْمُنْتَهَىٰ (۱۴) عِندَهَا جَنَّةُ ﭐلْمَأْوَىٰ (۱۵) إِذْ يَغْشَى ﭐلسِّدْرَةَ مَا يَغْشَىٰ(۱۶)» (النجم آیه ۱۴-۱۶) در قرآن مجید فقط دو بار کلمه «سدر» به کار رفته و دو بار هم (در آیات فوق الذکر) کلمه «سدره»، سدر درخت معروفی است و سدره یعنی یک درخت سدر. در تفسیر این آیات علامه طباطبائی (ره) در المیزان آورده است:

«سدر» درخت معروفی است و تاء برای وحدت است و المنتهی مثل این که اسم مکان است و احتمالاً مراد از آن منتهای آسمان ها باشد به دلیل بودن بهشت در نزد آن و بهشت در آسمان است. خداوند فرمود: « وَفِي ﭐلسَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ» (الذاریات آیه ۲۲) در کلام خدا چیزی در تفسیر این درخت نیافتیم، گو این که بنا بر ابهام آن می باشد. همچنان که آیه بعد می فرماید: « إِذْ يَغْشَى ﭐلسِّدْرَةَ مَا يَغْشَىٰ » (یعنی وقتی پوشاند سدره را آن چه پوشاند) و در روایات هم تفسیر شده به این که آن درختی است بالای آسمان هفتم که اعمال بنی آدم به آن جا منتهی می شود.۱۱

در بحث روائی مربوط به این آیات هم در تفسیر المیزان گفته:

«در تفسیر قمی آمده است که پدرم حدیث کرد مرا از ابن ابی عمیر از هشام از ابی عبدالله (علیه السلام) که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: وقتی به سدرة المنتهی رسیدم دیدم هر یک برگ از آن درخت می تواند امّتی را زیر سایه خود جای دهد، من در آن جا نسبت به پروردگارم به اندازه دو قوس یا کمتر فاصله داشتم.

و در تفسیر قمی با اسنادش از اسماعیل جعفی از امام ابی جعفر (علیه السلام) در روایتی طولانی آورده است که وقتی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به سدرة المنتهی رسید جبرئیل با او همراهی نکرد و عقب ماند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: در چنین مکانی مرا تنها می گذاری؟! جبرئیل عرض کرد شما جلو بروید قسم به خدا که به مقامی رسیده ای که هیچ یک از مخلوقات خداوند قبل از تو به آن جا نرسیده، من نوری از پروردگارم دیدم و «سبحه» بین من و او حائل شد. گفتم: فدایت گردم سبحه چیست؟ پس با صورت خود اشاره ای به طرف زمین کرد و با دست خود به طرف آسمان اشاره ای کرد و فرمود: جلال پروردگارم، جلال پروردگارم تا سه بار…۱۲

بعد از این بحث تفسیری در مورد دو آیه مذکور در این قسمت، بر می گردیم به عبارت زیارت نامه که فرمود:

«السلام علیک یا ناظر شجرة طوبی و سدرة المنتهی» در این بخش از زیارت نامه اشاره ای اجمالی و بدون توضیح به دو درخت طوبی و سدرة المنتهی شده و این که آن وجود مبارک یعنی امام عصر (علیه السلام) ناظر بر این دو درخت است. طبعاً زندگی انسان ها در دنیا و در مقصد آفرینش یعنی بهشت نوعی ارتباط با این دو شجره مبارک دارد و حجت پروردگار عالم هم در هر زمانی به نحوی توجه به آن دو دارد و نوعی ارتباط بین علم آن حضرت یعنی حجت زمان با آن دو درخت برقرار است.

موضوع این دو درخت و حقیقت آن ها و ارتباط اعمال انسان ها با آن ها و نقش آن ها در زندگی دنیوی انسان ها، احتیاج به پژوهش و تحقیق عمیق و گسترده مستقلی دارد و این فرصت و بحث بیشتر از این در این مقاله وجود ندارد.

۲-«و من عدل عن ولایتک و جهل معرفتک و استبدل بک غیرک کبّه الله علی منخره فی النار و لم یقبل الله له عملاً و لم یقم له یوم القیامة و زناً» یعنی هر کس از ولایت تو عدول کند و به معرفت تو جهل بورزد، و مقام امامت تو را به دیگری تبدیل کند، یعنی غیر تو را به جای تو در نظر بگیرد، خداوند او را به رو در آتش اندازد و عملی را از او قبول نکند، و روز قیامت وزنی برای او بر پا نخواهد کرد و ارزشی برای اعمال او در نظر نخواهد گرفت.

در این قسمت از زیارت هم اشاره ای شده به اهمیت مقام امامت آن وجود مبارک و هم این که مقام امامت از ارکان دین توحیدی است و ایمان به امام تعیین شده از طرف خداوند از ارکان دین است و بی اعتنائی به آن و جایگزین کردن انسان های دیگر در جای امام تعیین شده از طرف خداوند، حبط یعنی نابودی اعمال انسان را به دنبال خواهد داشت. و اعمال چنین افرادی در روز قیامت هیچ وزنی نخواهد داشت و جایگاه آن ها جهنم خواهد بود که با ذلت و خواری و حقارت کامل در آن جا افکنده می شوند.

زیارت روزانه امام عصر (علیه السلام)

زیارت های دیگری هم برای آن وجود مبارک در کتاب ها ذکر شده و ما جهت رعایت اختصار و حجم معین مقاله، به یک زیارت کوتاه در این زمینه اشاره می کنیم که خواندن آن هر روز بعد از نماز صبح سفارش شده است. و آن زیارت با عبارت ذیل شروع می شود:

«اللهم بلّغ مولای صاحب الزمان- صلوات الله علیه- عن جمیع المؤمنین و المؤمنات فی مشارق الارض و مغاربها…»۱۳

بخشی از این زیارت را که مشتمل بر آیه ای از قرآن کریم است به عنوان حسن ختام مقاله ذکر می کنیم و به توضیح اجمالی آن اکتفا می کنیم:

«و إجعلنی من انصاره و اشیاعه و الذا بین عنه و اجعلنی من المستشهدین بین یدیه، طائعاً غیر مکره، فی الصف الذی نعتّ اهله فی کتابک فقلت« صَفّاً کَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ » یعنی خدایا مرا از انصار و پیروان و مدافعان آن حضرت قرار بده و خدایا شهادت در مقابل او را نصیبم کن، در حال اشتیاق نه با بی میلی در صفّی که اهل آن را در کتابت توصیف فرموده ای و گفته ای: در صفّی گو این که بنائی آهنین هستند.

در این بخش اشاره ای به آیه چهارم از سوره مبارکه «صف» شده است که خداوند فرمود:

«إِنَّ ﭐللَّهَ يُحِبُّ ﭐلَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ»(الصف آیه ۴) بنیان مرصوص یعنی ساختمانی که با قلع و سرب محکم کاری شده و در مقابل عوامل انهدام مقاوم می باشد خداوند عالم مجاهدان در راه خود را به استقامت و پایداری تشویق کرده و آن ها را تشبیه به بنائی و سدی آهنین کرده است. خداوند همه ما را از یاران و مجاهدان مقابل آن حضرت قرار دهد و ایمان و استقامت لازم برای این هدف مقدس را به ما عطا فرماید.

الیاس کلانتری

پاورقی ها:

۱-مفاتیح الجنان، تألیف شیخ عباس قمی، انتشارات مهر ثامن الائمه، اصفهان، ص۵۴۹

۲-بحارالانوار، تألیف محمد باقر مجلسی، چاپ مؤسسه الوفاء بیروت-لبنان، ج۵۳، ص۱۷۲ – مفاتیح الجنان، ص۸۷۲

۳-المیزان فی تفسیر القرآن، تألیف علامه محمد حسین طباطبائی، چاپ دارالکتب الاسلامیة، تهران، ج۱۷، ص۱۶۵

۴-المیزان، ج۲۰، ص۴۳۴

۵-همان، ج۲۰، ص۴۲۷

۶-تفسیر القمی، تألیف علی بن ابراهیم قمی، چاپ مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت- لبنان، ج۲، ص۴۲۴

۷-المیزان، ج۷، ص۴۱۰

۸-بحارالانوار، ج۱۰۲، ص۱۱۶، مفاتیح الجنان، ص۸۷۶

۹-المیزان، ج۱۱، ص۳۹۳

۱۰-همان، ج۱۱، ص۴۰۵-۴۰۶

۱۱-همان، ج۱۹، ص۳۱

۱۲-المیزان، چاپ مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت- لبنان، تذکر: در وقت نوشتن این قسمت از مقاله به کتاب المیزان چاپ دارالکتب الاسلامیه دسترسی نبود، فلذا به نسخه دیگری از آن استناد شد.

۱۳-بحارالانوار، ج۱۰۲، ص۱۱۰

 94/2/8

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن