۷۵- در چه شرایطی خداوند دستور قتل مشرکان را صادر کرده است؟
سؤال: پس چون ماه های حرام سپری شد، مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره در آورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید.
پاسخ: ظاهراً این مطلب در نقد سؤال شماره ۷۱ نوشته شده، چون توضیح بیشتری در نوشته شما نیست این نوشته شما ترجمه بخشی از آیه ۵ سوره توبه از قرآن است.
ما در پاسخ یک سؤال که قبلاً طرح شده بود، نوشتیم که در زمان رسول خدا (ص) و حکومت او جنگ تهاجمی واقع نشده است و جنگ ها از طرف کفّار و مشرکان شروع شده و آن حضرت در مقام دفاع اقدام به جنگ کرده است. و در همان جنگ های دفاعی هم نهایت ملایمت و مهربانی را در مورد سپاه دشمن به کار برده و در حدّ امکان تلاش کرده جلو درگیری نظامی را بگیرد و مانع کشته شدن انسان ها حتی دشمنان خود شود. شما ظاهراً به قصد نقد و رد نظریه ما به این آیه از قرآن استناد کرده اید.
پاسخ ما به نقد شما این است که اگر به این آیه و آیات در کنار آن نگاه کنید متوجه اشتباهتان می شوید و آن این که در این آیات مشرکان مورد بحث آن عده از مشرکان هستند که با پیامبر اسلام عهدی بسته بودند این عهد مبتنی بر ممنوعیت جنگ بین دو طرف بود.
این عهد که در جریان صلح حدیبیه بسته شده بود دو سال بعد از طرف مشرکان شکسته شد و آن ها به عهدی که خودشان پیشنهاد کرده و با مسلمین بسته بودند وفا نکردند. در این قرار داد صلح مقرّر شده بود که ده سال بین دو گروه یعنی مسلمین و مشرکین حالت صلح برقرار باشد و هیچ کدام از دو طرف به جنگ اقدام نکنند، اما مشرکان بعد از مدتی این عهد را شکستند و با یکی از قبائل هم پیمان با مسلمین جنگی را شروع کردند و به آن ها حمله کردند. در این آیات خداوند به پیامبرش دستور داده که به مشرکان اعلام کند، که آن عهد نامه از طرف مسلمین هم نقض شده و مسلمین عهدی با کفار ندارند، چون آن ها آن عهد را شکسته اند.
آیه سوم همین سوره این مطلب را اثبات می کند و می فرماید:
«إِلَّا ﭐلَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ ﭐلْمُشْرِکِينَ ثُمَّ لَمْ يَنقُصُوکُمْ شَيْئاً وَلَمْ يُظَاهِرُواْ عَلَيْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّواْ إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَىٰ مُدَّتِهِمْ إِنَّ ﭐللَّهَ يُحِبُّ ﭐلْمُتَّقِينَ» (التوبه / ۴) یعنی: این برائت و اقدام به جنگ شامل آن عده از کفار نمی شود که با آن ها عهد بستید و آن ها چیزی از عهد خود را فرو گذار نکردند و کسی را علیه شما پشتیبانی نکردند یعنی به عهد خود پای بند هستند.
قابل توجه است که این آیات دستور می دهد شکسته شدن عهد را به آن ها اطلاع دهند و پایان این تعهد را اعلام کنند. یعنی در عین حال که عهد از طرف کفار شکسته شده و طبعاً مسلمین موظّف به رعایت آن نیستند، باز در عین حال پایان پای بندی به عهد نامه را به اطلاع آن ها یعنی مشرکان می رساند.
علاوه بر این به آن ها مهلتی هم می دهد و دستور شروع جنگ را برای زمان پایان یافتن آن مهلت صادر می کند، که دیگر در این صورت کفار نخواهند توانست بگویند که مسلمین بدون اطلاع قبلی به ما حمله کردند.
حرمت جنگ در ماه های حرام
در ادیان توحیدی یک سنت شریف انسان دوستانه ای وجود دارد و آن این که در چهار ماه از سال جنگ به طور کلی ممنوع است. به این چهار ماه از سال «ماه های حرام» گفته می شود.
این سنت شریف از شریعت حضرت ابراهیم (ع) باقی مانده و پیروان شریعت های آسمانی به آن پای بند بودند. و شریعت آخری یعنی دین اسلام نیز آن را به رسمیت شناخته است. این سنت شریف از انسانی ترین آداب و رسوم دینی است. یعنی اگر دو گروه از انسان ها به هر علتی با یکدیگر جنگی به راه انداخته اند، این جنگ در چهار ماه از سال باید قطع شود و یک نوع آتش بس باید بین طرفین به طور کامل برقرار شود.
اگر گروهی از انسان ها به هر علتی با یکدگر می جنگند، اعضاء خانواده آن ها مثل مادر و همسر و فرزند و دیگران گناهی ندارند، آن ها حق زندگی و تأمین لوازم معاش دارند. در این فرصت ممنوعیت جنگ یک رزمنده می تواند نزد خانواده خود برود و با آن ها دیدار کند و نیازهای آن ها را تأمین کند و عامل آرامش آن ها بشود. یک مادر فرزند خود را می بیند و یک زن همسرش را و یک فرزند پدرش را و به همین صورت دیگران، و ای بسا این قطع موقتی جنگ و آرامش و آسایش ناشی از آن، تمایل به صلح کامل و دائمی را در انسان ها به وجود آورد و هیجان و التهاب و علاقه به جنگ را در انسان ها کاهش دهد و یا به طور کلی از بین ببرد.
در این دستور به مسلمین توصیه شده است که صبر کنند تا ماه های حرام پایان یابد و در آن ماه ها و در آن مهلت، جنگ را شروع نکنند. حرف آخر در این نوشته- در پاسخ سؤال ذکر شده- این که آیا برای کسانی که جنگی را علیه دیگران شروع می کنند و اقدام به آدم کشی می کنند باید پاداشی در نظر گرفت؟! و آن ها را باید احترام کرد؟! اگر دشمن انسان با به کار بستن روش های مسالمت آمیز دست از ظلم و آدمکشی بر نداشت و اقدام به جنگ کرد و حتی به تعهدات و پیمان های خود هم وفا نکرد و آن ها را زیر پا گذاشت چه راه دیگری برای جلوگیری از تعدّی او وجود خواهد داشت؟! در این شرایط اقدام به جنگ جهت باز دارندگی و یا قطع جنگ در صورت شروع شدن آن، عملی است دارای قداست. همان قداستی که در صلح و اقدام به آن وجود دارد.
کسانی که به این نوع جنگ هم یعنی جنگ دفاعی معترض هستند، چه دلیل منطقی بر صحت نظریه خود دارند؟! آیا حقوق کسانی که به وسیله آن ها مورد ظلم و جنگ واقع می شوند، نباید محترم باشد؟! شرک و عهد شکنی و تعدّی به حقوق دیگران و در رأس آن ها حق حیات، عقیده و رفتار قابل دفاع نیست. شرک عامل اصلی و ریشه همه فسادها و ظلم ها و جنایت هاست. کدام عقل سالمی از آن و رفتارهای متّصل به آن مثل جنگ طلبی و عهد شکنی حمایت می کند؟!
الیاس کلانتری
۱۳۹۴/۳/۱۲