۸۰- چرا خداوند مانع جنگ ها و ظلم ها نمی شود؟!
سؤال: چرا با وجود این همه جنگ ها و ظلم هائی که به انسان ها می شود، خداوند عالم کاری نمی کند و جلو ظلم ها را نمی گیرد؟!
جواب: نمی توانیم بگوئیم خداوند عالم در ارتباط با ظلم ها نسبت به بندگانش کاری نمی کند و مثلاً نسبت به آن ها بی اعتنا است! او نسبت به بندگانش و نحوه زندگی آن ها بی اعتنا نیست. اما کارهای خداوند و از جمله کمک به بندگان و باز دارندگی از ظلم ها مطابق نظامی انجام می گیرد که او در عالم برقرار کرده است.و لازم است انسان ها اصول آن نظام را شناسائی کنند و در نتیجه از آن بهره مند شوند.
افعال خداوند به صورت قانونمند در عالم جریان می یابد، نه مطابق توهّم عده ای از بندگانش.
به قوانینی که از اراده خداوند در عالم برقرار شده، «سنت الله» گفته می شود. و انسان ها جهت بهره مندی از قدرت و رحمت و الطاف خداوند و امداد او نسبت به بندگان بالخصوص مظلومان باید این سنت ها را شناسائی کنند. این سنت ها در آیات قرآن مجید و آموزش های رهبران آسمانی معرفی شده اند.
قابل ذکر است که عامل فساد ها و ظلم ها در جوامع بشری، اعمال خود انسان ها است و خداوند هرگز به هیچ بنده ای ظلم نمی کند. به طوری که فرمود:
« ظَهَرَ ﭐلْفَسَادُ فِي ﭐلْبَرِّ وَﭐلْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَيْدِي ﭐلنَّاسِ» (الروم / ۴۱) یعنی: فساد در برّ و بحر (خشکی و دریا و به طور کلی روی زمین) آشکار شد، به جهت اعمال خود انسان ها[یعنی عامل شیوع و ظهور فساد، خود انسان ها هستند]
توضیح این که نوع خلقت انسان به صورتی است که او دارای صفت اختیار می باشد. خلقت انسان به منظوری انجام گرفته است که لازمه تحقّق آن منظور، داشتن صفت اختیار در او است، و در صورت داشتن اختیار هم، امکان فساد و ظلم از طرف بعضی از انسان ها وجود خواهد داشت. اما خداوند انسان ها را به مقاصد حیاتشان راهنمائی کرده و راه زندگی را به وسیله پیامبرانش به آن ها نشان داده است. و پیامبران خدا و جانشینان و نمایندگان، و عده ای از پیروان آن ها با زحمات و تلاش های فراوان، راه زندگی انسان ها را برای آن ها هموار کرده اند و در این راه سختی ها کشیده اند و دچار رنج ها و مشقّت ها شده اند. اما بی اعتنائی انسان ها و یا عده ای از آن ها موجب محرومیت خود آن ها و دیگران از آثار و برکات آموزش های پیامبران شده اند.
عده ای از انسان ها به سبب جهل خود و فساد اخلاقی و یا منافع نا مشروع و یا هر عامل دیگری به مخالفت با پیامبران بر خاسته اند و در مسیر اهداف متعالی و انسان دوستانه آن ها موانع ایجاد کرده اند و گاهی با آن ها جنگیده اند و حتی آن ها را به قتل رسانده اند- همچنان که در سؤال قبلی (سؤال ۷۹) به آن حوادث اشاره شد- و مهم تر این که بقیه انسان ها، جز عده ای قلیل از آن ها نسبت به این حوادث عکس العملی نشان نداده اند و مانع این نوع رفتارهای مخالفان پیامبران نشده اند و با بی اعتنائی از کنار آن ها گذشته اند.
پس عامل ظلم به انسان ها، خود انسان ها هستند. چه ظالمان و تبهکاران و چه تماشا کنندگان آن حوادث. خداوند می فرماید:
«إِنَّ ﭐللَّهَ لَا يَظْلِمُ ﭐلنَّاسَ شَيْئاً وَلَـکِنَّ ﭐلنَّاسَ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» (یونس / ۴۴) یعنی: خدا هیچ ظلمی به انسان ها نمی کند، ولیکن انسان ها به خویشتن ظلم می کنند.
اما در عین حال باز خداوند راه و روش هائی جهت اصلاح زندگی آن ها و برطرف شدن فساد ها و ظلم ها به آن ها نشان داده است و آن ها را در این مسیر یاری می کند. این امداد خداوند به وسیله خود مردم تحت رهبری پیامبران و نمایندگان و پیروان آن ها و حتی گاهی به وسیله قدرت های غیبی مثل ملائکه انجام می گیرد.
این که خداوند اجازه جنگیدن و دفاع به پیروان انبیاء داده است، جهت تحقّق همین منظور است. یعنی به وسیله مؤمنان با امداد آسمانی، کفّار تبهکار و ظالم را سرکوب می کند.
امداد آسمانی همیشه کنار بندگان خدا و مظلومان قرار دارد و انسان ها باید نحوه و چگونگی این قوانین را شناسایی کنند تا از آنها بهره مند شوند. خداوند فرمود:
« … لَوْلَا دَفْعُ ﭐللَّهِ ﭐلنَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ ﭐلْأَرْضُ وَلَـکِنَّ ﭐللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى ﭐلْعَالَمِينَ» (البقره / ۲۵۱) یعنی: اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نمی کرد، فساد زمین را فرا می گرفت و لیکن خداوند دارای فضل است برای عالمیان.
انسان ها همچنان که برای امور عادی زندگی خود مثل غذا و لباس و مسکن و بهداشت و امثال آنها هزینه می کنند، طبعاً برای امنیت و اصلاح جامعه هم باید هزینه کنند. عدّه ای از اولیاء خدا در این زمینه یعنی دفاع از زندگی خود و هم میهنان و هم نوعان خود، حتی جان خود را به خطر می اندازند و در جنگ ها شرکت می کنند! اما عدّه ای هم در کمال بی تفاوتی و بی اعتنایی از کنار این موضوع بسیار مهم که اهمیت حیاتی برای خودشان و دیگران دارد، عبور می کنند و این بی اعتنایی و بی تفاوتی، ظالمان و تبهکاران را در اقدامات خود، جری و بی باک می کند.
امیرالمومنین علی (ع) فرمود:
« وَ لَكِنِّی أَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إِلَى اَلْحَقِّ اَلْمُدْبِرَ عَنْهُ وَ بِالسَّامِعِ اَلْمُطِیعِ اَلْعَاصِیَ اَلْمُرِیبَ أَبَداً حَتَّى یَأْتِیَ عَلَیَّ یَوْمِی»(۱)
یعنی من به کمک انسانهای حق طلب، مخالفان حق و رویگردان از آن را سرکوب می کنم و به وسیله انسان شنوا و مطیع، نافرمان اهل تردید را، تا اینکه روزگار من به سر آید.
تذکر یک نکته مهم در این زمینه هم لازم است و آن اینکه گاهی همین انسان های مورد ظلم دیگران و زجر کشیده از جنگ ها و نابسامانی ها و مشقّت ها، وقتی مورد عنایت و رحمت خداوند قرار می گیرند و به آسایش می رسند، خود آنها تبدیل به ظالمان و تبهکارانی می شوند، مثل ظالمان قبلی که به همین انسان ها مسلط بودند و راه همان ظالمان را در پیش می گیرند.
به عنوان مثال: قوم بنی اسرائیل مدت ها تحت سلطه و فشار ظلم حکومت فرعون قرار داشتند، تا جایی که آن حکومت جبّار، کودکان پسر این قوم را سر می بریدند و دختر بچه ها را جهت کنیزی نگهداری می کردند. ظلم فرعون و حکومت او نسبت به قوم بنی اسرائیل خیلی شدید شد و آنها مشمول رحمت خداوند قرار گرفتند و خداوند آنها را با بعثت حضرت موسی (ع) به نبوّت و رسالت و به وسیله او از دست فرعون نجات داد و فرعون و سپاهش را که در تعقیب آنها بودند در رود نیل غرق کرد. نجات بنی اسرائیل از دست فرعون و حکومت او و غرق فرعون به صورت غیر عادّی و اعجازگونه انجام گرفت؛ اما با وجود این مرتبه از الطاف خداوند، که از طریق حضرت موسی (ع) و برادرش هارون (ع) و تحت رهبری و مدیریت و فعالیت ها و زحمات طاقت فرسای آنها انجام گرفت، این قوم شروع کردند به تبهکاری و اذیت حضرت موسی و مخالفت با او. آنها با وجود دیدن معجزات آشکار از حضرت موسی (ع) از دین توحیدی منصرف شده و به گوساله پرستی روی آوردند و بعداً در مقابل حضرت موسی نافرمانی کردند و از دستور او برای ورود به «بیت المقدس» سرپیچی کردند و بعداً خود به قومی تبهکار تبدیل شدند و این تبهکاری در بین آنها شدت گرفت تا اقدام به کشتن پیامبران خدا کردند. البته ابتلاء و گرفتاری بنی اسرائیل به حدی رسیده بود که طبق سنت های خداوندی آنها استحقاق نجات از ظلم فرعون را پیدا کرده بودند، بالخصوص که این ظلم طغیان کرده، شامل کودکان و نوزادان هم شده بود، اما به هر حال آنها بعد از نجات از چنگال حکومت فرعون راه ظلم و تبهکاری را در پیش گرفتند. خداوند، در مقام نقل این حادثه در قرآن کریم می فرماید:
«قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ ﭐسْتَعِينُواْ بِـﭑللَّهِ وَﭐصْبِرُواْ إِنَّ ﭐلْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَﭐلْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ – قَالُواْ أُوذِينَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِيَنَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَن يُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَيَسْتَخْلِفَکُمْ فِي ﭐلْأَرْضِ فَيَنظُرَ کَيْفَ تَعْمَلُونَ» (الاعراف / ۱۲۸-۱۲۹)
در این آیات اشاره شده به اینکه موسی (ع) در مقام اصلاح امور بنی اسرائیل و اقدام به نجات آنها از دست فرعون به آنها توصیه فرمود: که از خداوند استعانت بجویند و استقامت ورزند، ولی آنها زبان به اعتراض گشودند و گفتند قبل از آمدن تو ما اذیت می شدیم و حالا که آمده ای باز هم باید مورد اذیت فرعون قرار بگیریم؟ و حضرت موسی (ع) فرمود: امید است که خداوند دشمن شما را نابود کند و شما را در زمین به قدرت برساند، تا نظارت کند [آشکار شود] که چگونه عمل می کنید.
اما وقتی وعده خداوند مبنی بر نجات آنها محقق شد و حکومت فرعون سرنگون شد، خود بنی اسرائیل راه همان ظالمان را در پیش گرفتند.
سر انجام اینکه خداوند عالم دائماً به بندگان خود توجه دارد و به حال آنها بی اعتنا نیست و اگر انسان ها در راهی که او برای آنها در نظر گرفته، حرکت کنند جنگ ها و ظلم ها از بین خواهد رفت و انسان ها به آسایش و امنیت و رفاه خود خواهند رسید و خداوند الطاف و رحمت خود را از بندگانش قطع نمی کند، بلکه این بندگان هستند که گاهی از مسیر جریان رحمت او فاصله می گیرند و در نتیجه دچار مشقّت ها و سختی ها و ظلم ها می شوند.
به عنوان مثال: خداوند عالم مطابق سنتی آبی را از آسمان به صورت باران می فرستد این آب در نهر ها جاری می شود و یا در زمین فرو می رود و در سفره های زمینی جمع می شود. اما انسان ها برای بهره مندی از این آب طبعاً باید مسیری را طی کنند و سراغ نهر ها و رودها بروند و به اشکال مختلفی از آن آب بهره مند شوند و یا به نحوی آب را از سفره های زمینی استخراج کنند و همچنین با کاشتن گیاهان و درختان در معرض این آب باران بهره مندی خود را از آن بیشتر کنند. در این صورت آیا عاقلانه است که انسان ها در خانه های خود بنشینند و منتظر شوند که خداوند رزق آن ها را از آب به داخل خانه ی آن ها بفرستد. آیا چنین چیزی معقول است و شدنی؟!
تذکر این نکته هم لازم است که در جریان حوادث اجتماعی و تاریخی، عدّه ای بی گناه مثل کودکان و افراد ناتوان مورد ظلم ها واقع می شوند که هیچگونه اختیاری از خود ندارند و نمی توانند در جلوگیری از ظلم ها کاری کنند، این وضعیت غالباً اجتناب ناپذیر است و از عوارض زندگی اجتماعی است. مثل اینکه سرپرست یک خانواده با اعضای خانواده اش در اتومبیلی سوار شده و در حال حرکت هستند، اگر این شخص بی احتیاطی کند و حادثه تصادفی واقع شود، امکان دارد تمام اعضای خانواده در این حادثه آسیب ببینند و یا حتی کشته شوند، حتی کودکان در عین حال که هیچ گناهی و نقشی در این تصادف ندارند.
اما خداوند عالم مدافع مظلومان و بی گناهان است و از کسانی که مورد ظلم واقع شده اند، حمایت می کند و این نوع ظلم را یا در ادامه زندگی دنیوی و یا در زندگی اخروی جبران خواهد کرد.
الیاس کلانتری
۱۳۹۴/۳/۳۰
پاورقی :
۱ – نهج البلاغه ، خطبه ۶