۱۱۶- چرا در زمان ما پیامبر جدید مبعوث نمی شود؟!
سؤال: خداوند در ۱۴ قرن قبل پیامبری را جهت هدایت انسانها فرستاد، اگر موضوع هدایت انسان ها موضوع مهمی است، چرا خداوند پیامبر جدیدی نمی فرستد تا مردم زمان ما را هم هدایت کند. آیا می شود گفت خداوند انسان ها را به حال خودشان رها کرده است؟!
پاسخ : این که موضوع هدایت انسان ها، موضوع مهمی است یا نه؟! در جواب باید گفت: اصلاً موضوعی مهم تر از آن در خلقت انسان وجود ندارد. مگر می شود موضوع هدایت انسان ها یک موضوع بی اهمیت یا کم اهمیتی باشد. در اصل خلقت انسان در دنیا به منظور هدایت او به مقصد حیات انجام گرفته است و بدون هدایت انسان به مقصد حیات، آفرینش او عبث و پوچ خواهد بود. هدایت موجودات، به طور کلی متّصل به خلقت آن ها است و بدون موضوع هدایت، خلقت یک موجود بیهوده و کاری غیر حکیمانه خواهد بود.
این موضوع در تمام تک تک مخلوقات صدق می کند، بالخصوص انسان که متعالی ترین و برترین مخلوقات خداوند است. تا جائی که خداوند عالم به لحاظ خلقت انسان خود را «احسن الخالقین» خوانده است.
خداوند در موضوع هدایت مخلوقات و اتصال آن به موضوع خلقت می فرماید :
«قَالَ رَبُّنَا ﭐلَّذِي أَعْطَىٰ کُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ» (طه/ ۵۰) یعنی پروردگار ما دو نفر [موسی و هارون ]همان است که به هر موجودی خلقت او را عطا کرد، سپس او را هدایت کرد. در مقابل سؤال فرعون از موسی (ع) که پروردگار شما دو نفر کیست؟! او در جواب آن سؤال به موضوع خلقت و هدایت عمومی موجودات از طرف خداوند اشاره کرد.
اما این که آیا خداوند انسان ها را به حال خودشان گذاشته و آن ها را رها کرده است؟ طبعاً چنین چیزی غیر ممکن است و هرگز خداوند چنین اراده ای در مورد انسان ها نمی کند. بلکه قوانین هدایتی او آن به آن و به طور مستمر در مورد انسان ها اجرا می شود البته قابل ذکر است که اگر یک یا چند انسان و یا گروه های عظیمی از آن ها با میل خود از جاده زندگی الهی خارج شدند، قوانین هدایتی خداوند در صورت اصلی و حقیقی شامل آن ها نخواهد شد.
اما این که چرا خداوند پیامبر جدید نمی فرستد و چرا جریان نبوّت در مرحله ای از تاریخ زندگی انسان ها ختم شده است؟!
در جواب این سؤال عرض می کنیم: پیامبران خدا از ابتدای خلقت انسان ها جهت هدایت آن ها به راه های حقیقی زندگی مبعوث شدند و کتاب هایی را از طرف خداوند برای انسان ها آوردند که مشتمل بر آموزش های خداوند برای انسان ها بود و این سیر تکاملی شریعت ها و آموزش های خداوند به مرحله ای رسید که یکی از پیامبران کامل ترین کتاب آسمانی را برای انسان ها عرضه کرد. این کتاب که قرآن نامیده می شود مشتمل بر همه آموزش ها ی الهی و علوم بی پایانی است. این کتاب دارای الفاظی معیّن و محدود و معانی نامحدود است. در این کتاب یک اسلوب اختصاصی به کار رفته و آن به صورتی تنظیم شده است که مستمراً معانی جدیدی از آن کشف خواهد شد. انسان ها از زمان بعثت آخرین پیامبر به بعد، استعداد دریافت چنین کتاب و فهم و درک معانی آن را خواهند داشت.
این کتاب دارای مراتب مختلفی از علوم و معانی است، مرتبه ای از معانی آن در حدّ فهم عامّه مردم قرار دارد و مرتبه ای متناسب با فهم و درک دانشمندان است. و مراتب متعالی دیگری از علوم و معانی در آن وجود دارد که در حدّ قدرت فهم دانشمندان متعمّق پژوهشگر و مرتبه خاصّی که در حدّ قدرت درک فوق عادی انسانی است، قرار دارد و فقط قابل فهم حجت های پروردگار و صاحبان «علم لدنّی» یعنی پیامبران و امامان می باشد.
این از جهت کتاب و جنبه علمی موضوع هدایت آسمانی! اما در جهت دیگر موضوع هدایت که مربوط است به حجت های پروردگار عالم و پیامبران خدا. عرض می کنیم جریان نبوّت با بعثت یکی از پیامبران خدا یعنی حضرت محمد (ص) و ارسال قرآن مجید ختم شده، اما رهبری آسمانی در مورد انسان ها همیشه و به طور مستمر ادامه دارد. الّا این که حجت پروردگار و مربّی و معلم آسمانی انسان ها در زمین، گاهی عنوان «نبی» دارد و گاهی «رسول» و گاهی «امام». و زمین هیچ وقت خالی از حجت پروردگار عالم و نماینده او نخواهد بود، حال این نماینده یا در مقام نبوّت قرار خواهد داشت و یا رسالت و یا امامت!
ما در پاسخ این سؤال وارد بحث در تعریف و اوصاف و مقامات حجت های پروردگار و فرق بین «نبی» و «رسول» و «امام» نمی شویم و آن بحث را به فرصت دیگری چه به صورت پاسخ به یک سؤال و یا به صورت یک مقاله موکول می کنیم، اما اجمالاً اشاره ای می کنیم به این که حجت های پروردگار عالم تربیت یافته هایی خاص جهت هدایت انسان ها هستند و دارای قدرت علمی خاص و شخصیتی فوق عادی می باشند و هدایت انسان ها در همه زمان ها به عهده آن ها گذاشته شده است. پس انسان ها در مجموع هرگز به حال خود رها نمی شوند و همیشه یکی از حجت های خداوند در عالم دنیا و بین آن ها زندگی می کند و آخرین حجت پروردگار عالم وجود مبارک امام عصر حضرت حجة بن الحسن (ع) است که به عللی به طور مخفیانه و در شرایط خاصی زندگی می کند و به طور غیر مستقیم هدایت انسان ها را به عهده دارد. و عامل غیبت او هم خود انسان ها هستند.
اما روش هدایت حجت های پروردگار عالم، از جمله امام غایب در مورد انسان ها با اجبارها و اکراه ها همراه نیست. و در هیچ زمانی و زمان نبوّت و رسالت هیچ پیامبری هم، هدایت الزامی و اجباری در مورد انسان ها به کار بسته نمی شد. به طور مکرّر در تاریخ نبوّت پیامبران، گروه هایی از انسان ها آن ها را تکذیب کردند و به جای استفاده از علم و اخلاق و رفتارهای آسمانی آن ها، اقدام به مخالفت با آن ها کردند و گاهی آن ها را زندانی کردند و گاهی اقدام به قتل آن ها کردند، در نتیجه اهداف متعالی پیامبران در جهت ایجاد یک نظام مطلوب زندگی برای انسان ها همیشه به صورت مطلوب حاصل نشد. فلذا محرومیّت انسان ها از علم و قدرت و رهبری پیامبران و جانشینان معصوم آن ها از ناحیه خود انسان ها است نه از طرف خداوند و پیامبران او.
اما پیامبران خدا و امامان معصوم به عنوان جانشینان آخرین پیامبر موفّق شدند جاده ای آشکار برای انسان ها ایجاد کنند که هر کس خواست به میل خود وارد آن جاده شود و به طرف مقصد آفرینش حرکت کند.
آن ها در کنار این جاده چراغ هایی روشن کردند و علامت ها و نشانه هایی جهت جلوگیری از گمراهی و بیراهه رفتن انسان ها نصب کردند و برای ساختن آن جاده و هموار کردن آن و نصب چراغ ها و علامت ها زحمات طاقت فرسایی را متحمّل شدند، اما در نظام دین توحیدی نمی شود انسان ها را اجباراً و از روی اکراه به جاده زندگی حقیقی وارد کرد و بعد به طرف مقصد برد و این کار باید با ارشاد رهبران آسمانی و تمایل انسان ها همراه باشد.
الیاس کلانتری
۹۴/۶/۳