۱۱۷-آیا پیامبر اسلام (ص) و سایر پیامبران (ع) معصوم بودند؟!
سؤال: ما عقیده داریم به این که پیامبر خدا (ص) معصوم بود، اما آیاتی در قرآن داریم که گناهی را به آن حضرت نسبت داده است. این موضوع چگونه توجیه می شود؟!
پاسخ: موضوع «عصمت پیامبران» از زمان صدر اسلام در عقاید دینی و بین دانشمندان اسلامی مورد بحث و گفتگو بوده است، پیروان مذاهب مختلف در اصل موضوع و چگونگی آن با یکدیگر اختلاف داشته اند. در عقاید شیعه و گروهی از علمای اهل سنت پیامبر خدا (ص) معصوم از گناه و اشتباه بود. در بین اهل سنت کسانی «عصمت پیامبران» خدا از جمله وجود مبارک پیامبر اکرم (ص) را زیر سؤال برده اند.
طرح موضوع گناه برای پیامبران جنبه سیاسی داشته و جهت رسیدن به مقاصدی انجام گرفته است.
در قرآن مجید آیه ای وجود ندارد که به صدور گناهی از وجود مبارک رسول اکرم (ص) دلالت کند. البته آیاتی در قرآن وجود دارد که عدم دقت در دقایق معانی آن ها می تواند موجب این توهم شود. الّا این که در بحث تفسیری دقیق و کارشناسانه، این توهم از بین خواهد رفت. قبل از بحث تفسیری در مورد آیاتی از قرآن در این زمینه به نکته ای اشاره می کنیم و آن این که عامل پیدایش توهم عدم عصمت در مورد رسول اکرم (ص) و سایر پیامبران (ع)، آیات قرآن نبوده، بلکه پیدایش این توهم عامل دیگری داشته، یا این که می شود گفت: عدم توجه به تفسیر دقیق آیات در ذهن عده ای این توهم را به وجود آورده است. در هر صورت، موضوع را از دو جهت مورد بررسی قرار می دهیم. یکی دلائل عقلی و قرآنی- عصمت پیامبران! دومی بررسی تفسیر بعضی از آیات که سبب توهم عدم عصمت پیامبران شده است.
موضوع عصمت پیامبران در قرآن
در آیاتی از قرآن ذکری از اوصاف پیامبران خدا و شخصیت و اخلاق و رفتارهای آن ها به میان آمده و خداوند از آن ها به عنوان انسان های صالح و صاحبان صفات کریمه و تربیت یافته های تحت نظارت خودش و برگزیده ها و اهل اخلاص و سایر کمالات اخلاقی و شخصیتی یاد کرده است. به عنوان نمونه به بعضی از آیات قرآن در این زمینه اشاره ای می کنیم:
- «وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطاً إِلَى ﭐلْأَرْضِ ﭐلَّتِي بَارَکْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ– وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَکُلّاً جَعَلْنَا صَالِحِينَ– وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ ﭐلْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ ﭐلصَّلَوٰةِ وَإِيتَاءَ ﭐلزَّکَوٰةِ وَکَانُواْ لَنَا عَابِدِينَ» (الانبیاء / ۷۱-۷۳) یعنی ما او [ ابراهیم] و لوط را نجات دادیم به سوی سرزمینی که در آن جا برای جهانیان برکت قرار دادیم. و به او اسحق و یعقوب را افزون عطا کردیم و همه را از صالحان قرار دادیم. و آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند و به آنها انجام کارهای خیر و بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات را وحی کردیم و آنها عبادت کنندگان ما بودند.
در این آیات که مربوط به بخشی از داستان حضرت ابراهیم (ع) است، اسم پیامبران دیگری هم ذکر شده و مجموعاً آن بزرگواران را با کلمه « صالحین » توصیف فرموده است، آیا می شود انسانی را خداوند عالم صالح بخواند و او مرتکب گناه شود. اگر از وجود یک پیامبر گناهی صادر شود، دیگر او صالح نخواهد بود.
دیگر اینکه خداوند می فرماید: ما آنها را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند! سؤال می کنیم آیا می شود یک انسان، با ارتکاب گناه دیگران را به امر خدا هدایت کند؟! طبعاً چنین چیزی از نظر عقلی قابل قبول نخواهد بود.
و باز فرمود به آنها انجام دادن خیرات و اقامه صلاة و پرداخت زکات را وحی کردیم. وحی خداوند به خیرات هرگز با گناه کردن تناسبی نخواهد داشت و وحی خداوند به پیامبران قطعاً در مقام عمل، تخلّف ناپذیر خواهد بود.۲- «وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا ﭐلْکِفْلِ کُلٌّ مِّنَ ﭐلصَّابِرِينَ — وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ ﭐلصَّالِحِينَ»(الانبیاء / ۸۵-۸۶) در این آیات هم اسم عده از پیامبران ذکر شده و آنها را از صالحان خوانده و این که می فرماید ما آنها را در رحمت خود وارد کردیم و آیات دیگری در قرآن به طور مکرر به صالح بودن پیامبران تأکید کرده است.
۳- «وَﭐذْکُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُوْلِي ﭐلْأَيْدِي وَﭐلْأَبْصَارِ — إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِکْرَى ﭐلدَّارِ — وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ ﭐلْمُصْطَفَيْنَ ﭐلْأَخْيَارِ — وَﭐذْکُرْ إِسْمَاعِيلَ وَﭐلْيَسَعَ وَذَا ﭐلْکِفْلِ وَکُلٌّ مِّنَ ﭐلْأَخْيَارِ» (ص / ۴۵-۴۸) در این آیات هم از پیامبران خدا تجلیل شده و گفته شده که آن ها برگزیدگان خداوند و از اخیار بوده اند، و امکان ندارد موجودی که برگزیده خداوند بوده و خداوند او را برای خود خالص کرده است، مرتکب گناه شود.
۴- «وَأَلْقَيْتُ عَلَيْکَ مَحَبَّةً مِّنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَىٰ عَيْنِي» (طه / ۳۹) یعنی [ ای موسی] من محبتی از خود بر تو افکندم تا زیر نظر من پرورش یابی.
«وَﭐصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِي» (طه / ۴۱) یعنی تو را برای خود پروردم. از این دو آیه صراحتاً بر می آید که حضرت موسی (ع) تحت نظر مستقیم پروردگار و توجه او پرورش یافته و محافظت شده است این موضوع یعنی نظارت خاصّ پروردگار عالم در زندگی همه پیامبران صدق می کند. اما چون آیات این سوره حاکی از نحوه زندگی حضرت موسی (ع) می باشد، خداوند عالم به این موضوع در مورد او تصریح فرموده است. در مورد وجود مبارک رسول الله هم این موضوع نظارت پروردگار در آیاتی مورد اشاره قرار گرفته است از جمله:
«أَلَمْ يَجِدْکَ يَتِيماً فَئَاوَىٰ — وَوَجَدَکَ ضَالّاً فَهَدَىٰ –وَوَجَدَکَ عَائِلاًَ فَأَغْنَىٰ» (الضحی / ۶-۸) ما در مورد این آیات و نسبت دادن ضلالت به پیامبر اکرم (ص) در سؤال شماره ۸۸ بحثی توأم با استدلال های عقلی و قرآنی آوردیم و حاصل بحث این بود که:
«منظور از «ضلالت» در مورد رسول خدا (ص) حالتی است که آن حضرت قبل از مقام رسالت و نزول وحی داشت. یعنی با نزول وحی خداوند، آن حضرت حالتی و موقعیتی پیدا کرده است که قبلاً آن را نداشت. یعنی مقام هدایت انسان ها به سوی دین توحیدی از طرف خداوند به آن حضرت عطا شده، و آن مرحله از هدایت که از ناحیه رسالت الهیه به او عطا شده است، طبعاً قبل از این مرحله در وجود شریف او قرار نداشت. و آن حضرت بعد از اعطاء مقام رسالت، علمی و قدرتی در هدایت انسان ها پیدا کرده است که قبلاً در وجود او نبود». توصیه می شود که جهت بحث تفصیلی به جواب آن سؤال مراجعه شود.
امیرالمؤمنین علی (ع) در مورد نظارت خاصّ خداوند عالم در امر زندگی و پرورش رسول گرامی خود از سنین کودکی می فرماید:
« و لقد قرن الله به (صلى الله عليه و آله) من لدن أن كان فطيما أعظم ملك من ملائكته يسلك به طريق المكارم و محاسن أخلاق العالم ليله و نهاره»(۱)
یعنی خداوند عالم از زمانی که رسول گرامی خود (صلی الله و علیه و آله وسلّم) را از شیر گرفتند بزرگترین ملک از ملائکه خود را همراه او قرار داد تا شب و روز راه بزرگواری و محاسن اخلاقی را به او آموزش دهد. از این کلام شریف بر می آید که پرورش رسول خدا (ص) و آموزش خاصّ او از سنین کودکی تحت نظر خداوند عالم توسط ملائکه پروردگار انجام گرفته است.
حال با این وصف می شود گفت که پیامبران خدا (ع) و در رأس آن ها وجود مبارک آخرین پیامبر یعنی حضرت محمد (ص) در عین حال که تحت نظارت خاصّ پروردگار عالم پرورش یافته اند باز هم با وجود این مرتکب گناه شوند.
نکته دیگر این که اگر پیامبران خدا مرتکب گناه شوند در آن صورت چگون انسان های عادی را می شود به خاطر گناه مؤاخذه کرد؟! در حالی که آن ها به صورت عادی تربیت شده اند نه مثل پیامبران که پرورش یافته خاصّ پروردگار عالم بوده اند.
۵- در آیاتی از قرآن خداوند به انسان ها دستور داده است که از پیامبر اکرم (ص) اطاعت و تبعیّت کنند مثل آیات ذیل:
الف: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِي رَسُولِ ﭐللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ يَرْجُواْ ﭐللَّهَ وَﭐلْيَوْمَ ﭐلْئَاخِرَ وَذَکَرَ ﭐللَّهَ کَثِيراً» (الاحزاب / ۲۱) یعنی قطعاً برای شما در رسول خدا (ص) سرمشق نیکویی است، برای کسی که به خدا و عالم آخرت امید دارد و خدا را زیاد ذکر می کند.
ب: «قُلْ أَطِيعُواْ ﭐللَّهَ وَﭐلرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ ﭐللَّهَ لَا يُحِبُّ ﭐلْکَافِرِينَ» (آل عمران / ۳۲) یعنی [ ای پیامبر ] بگو از الله و رسول اطاعت کنید، پس اگر رویگردان شدند، خداوند کافران را دوست ندارد.
در این آیه دستور اطاعت از الله و رسول او داده شده است و سرپیچی از این فرمان را کفر محسوب کرده است.
ج: «قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ ﭐللَّهَ فَـﭑتَّبِعُونِي يُحْبِبْکُمُ ﭐللَّهُ وَيَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَﭐللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (آل عمران / ۳۱) یعنی بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهان شما را مورد غفران قرار دهد و خداوند آمرزنده و مهربان است. در این آیه دستور به تبعیّت از رسول خدا داده شده و این که تبعیّت از آن حضرت موجب محبوبیّت بنده نزد پروردگار خواهد شد.
حال آیا می شود گفت خداوند دستور به پیروی و تبعیّت از رسول خدا (ص) را صادر کرده و سرپیچی از آن را کفر حساب می کند، در حالی که رسول خدا هم مثل انسان های دیگر امکان دارد مرتکب گناه شود!!! اگر کسی چنین عقیده ای پیدا کند، یعنی عدم عصمت پیامبران، باید معتقد شود که خداوند دستور به گناه کردن داده است!!! و چنین چیزی عقلاً غیر ممکن است.
توهم عدم عصمت پیامبران در قرآن
ارتکاب گناه از پیامبران با معیارهای عقلی و قرآنی سازگار نیست، اما آیاتی در قرآن وجود دارد که این توهم را پیش می آورد و یا این که معتقدان به صدور گناه از پیامبران، جهت اثبات نظر خود به آن ها استشهاد می کنند. این تعداد آیات اگر با روش صحیح تفسیری مورد بررسی قرار گیرد آن توهم از بین خواهد رفت، به عنوان نمونه: خداوند می فرماید:
« إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُّبِيناً — لِيَغْفِرَ لَکَ ﭐللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْکَ وَيَهْدِيَکَ صِرَاطاً مُّسْتَقِيماً –وَيَنصُرَکَ ﭐللَّهُ نَصْراً عَزِيزاً » (الفتح / ۱-۳) یعنی ما برای تو پیروزی درخشانی بخشیدیم- تا خداوند ذنب قبلی و اخیر تو را مورد غفران قرار دهد و نعمتش را بر تو تمام کند و تو را به صراط مستقیم هدایت کند و خداوند تو را یاری کند با نصرتی شکست ناپذیر.
در آیه دوم عدم توجه به معنای حقیقی کلمه «ذنب» این توهم را به وجود آورده. توضیح این که کلمه «ذنب» غالباً در مورد گناه به کار می رود و کثرت استعمال این کلمه در معنای گناه سبب آن شده است که تصور شود، معنای کلمه ذنب همان گناه است. این اشتباه ناشی از بی دقتی در معانی حقیقی کلمات قرآن به وجود می آید. در قرآن کلماتی داریم که در معانی آن ها جهت مشترکی وجود دارد و غالباً به خاطر آن جهت مشترک، همه آن ها را یک نوع معنا می کنند. در ترجمه آیات قرآن غالباً کلماتی مثل: ذنب، خطیئه، سیئه، جرم، اثم، حوب، همه را به گناه ترجمه می کنند. در حالی که همه این کلمات طبعاً یک معنای ثابت و معین و یکسان نمی توانند داشته باشند و فقط می شود گفت در معانی این کلمات جهت مشترکی وجود دارد.
کلمه «ذنب» در اصل به معنای کاری است که دنباله سخت و وخیمی دارد(۲)
چون گناه هم چنین خاصیتی دارد، فلذا به گناه هم ذنب گفته شده یعنی در اصل معنای کلمه «ذنب» گناه نیست بلکه معنای آن کار خطرناک است. با این توضیح همه گناهان ذنب محسوب می شوند، اما ذنب همه جا به معنای گناه نیست.
در مفردات راغب آمده: ذنب به طور استعاره در مورد هر کاری که عاقبتش غیر قابل تحمل است و به اعتبار دنباله چیزی، به کار رفته است و لذا ذنب را تعبیر به نتیجه و پیامد بد نموده اند که این اعتبار به لحاظ عاقبت و نتایج گناه است.(۳)
آشکارترین دلیل بر این که ذنب در آیه مورد بحث به معنای گناه نیست، ارتباط آیه اول و دوم سوره است. توضیح این که خداوند می فرماید: ما برای تو فتح مبین به وجود آوردیم، تا این که خداوند ذنب قبلی و ذنب اخیر تو را مورد غفران قرار دهد. اگر ذنب به معنای گناه باشد، ارتباط بین دو آیه چگونه توجیه خواهد شد؟! یعنی اگر پیامبر خدا (ص) گناهی مرتکب شده و خداوند اراده فرموده او را ببخشد، برای این کار چه احتیاجی به فتح مبین وجود دارد؟! آیه دوم با حرف «ل» در «لیغفر لک» مرتبط شده است، پس غفران ذنب ارتباطی با فتح مبین دارد. یعنی فتح مبین موجب غفران ذنب پیامبر اکرم (ص) شده است، در این صورت قطعاً ذنب به معنای گناه نمی تواند باشد، به جهت این که اگر پیامبر خدا (ص) گناهی مرتکب شده باشد، و خداوند بخواهد او را مورد غفران قرار دهد، این غفران ارتباطی با فتح مبین نخواهد داشت.
«مغفرت» هم وضعیتی شبیه به «ذنب» پیدا کرده است و مراد از این کلمه در اصل «پوشاندن» است، الّا این که آن غالباً در مورد گناه به کار می رود، فلذا در این معنی مشهور شده است، این شهرت باعث شده عده ای تصور کنند معنی مغفرت بخشیدن و صرف نظر کردن از مجازات کسی است که مرتکب گناهی شده است.
در حدیث مربوط به معراج وجود مبارک رسول خدا (ص) به طور مکرر می بینیم که آن حضرت در هر مقامی قرار می گیرند و با ملائکه و پیامبران خدا مواجه می شوند، برای همدیگر استغفار می کنند. این استغفار چه ارتباطی به گناه دارد؟! به عنوان نمونه:
« فصعد جبرئيل و صعدت معه إلى سماء الدنيا و عليها ملك يقال له اسماعيل»(۴) یعنی جبرئیل صعود کرد و من هم همراه او صعود کردم تا آسمان اول و در آن جا فرشته ای بود که به او اسماعیل گفته می شد… او گفت: یا جبرئیل این شخص همراه تو کیست؟! او گفت: محمد رسول الله (ص)، فرشته گفت: آیا مبعوث شده است؟! جبرئیل گفت: آری، پس او در را باز کرد، من بر او سلام کردم، او هم بر من سلام کرد و من برای او استغفار کردم، او هم برای من استغفار کرد…
« ثم صعدنا الى السماء الثانية»(۵) یعنی سپس صعود کردیم به آسمان دوم، در آن جا دو تا مرد شبیه هم بودند، گفتم یا جبرئیل این دو نفر کیستند؟! او به من گفت: دو پسر خاله یحیی و عیسی علیهما السلام هستند، من بر آن دو سلام کردم و آن دو بر من سلام کردند و من برای آن دو استغفار کردم و آن دو هم برای من استغفار کردند…
در این قبیل موارد استغفار به معنای مشهور عرفی چه جایگاهی خواهد داشت، در آن موقعیت چه گناهی می تواند تصور شود؟!
استغفار در اصل یعنی طلب غفران از خداوند برای خود و دیگران. غفران هم یعنی پوشاندن. این کلمه در مورد گناه هم به کار می رود و به معنای پوشاندن گناه و آثار آن می باشد. اما استعمال آن منحصراً در مورد گناه نیست. بلکه درخواست مرتبه ای از رحمت خداوندی است برای خود یا دیگران. گو این که در غفران مرتبه ای از رحمت خداوند بنده ای را می پوشاند، حال اگر بنده گناهی مرتکب شده بود، غفران خداوند گناه او و آثار آن را از بین می برد. و اگر گناهی در کار نبود غفران الهی موجب بالا رفتن درجات تقرّب او می شود و اگر یک انسان تحت تعقیب کسانی بود و گروهی قصد اذیت و یا کشتن او را داشتند، غفران خداوند سبب مستور ماندن او از دید یا توجه دشمنانش می شود.
سرانجام مراد از ذنب در آیات مورد بحث کارهائی از وجود مبارک رسول خدا (ص) بود که مشکلات و خطرات زیادی برای او به وجود آورده بود و مخالفت و کینه جوئی دشمنانش را بر انگیخته بود و آن اعمال عبارت بود از دعوت انسان ها به سوی دین توحیدی و مخالفت با بت پرستی و مقابله با کفار در جنگ ها!
این اعمال بود که کفار و مشرکان را علیه آن حضرت بر انگیخت و جنگ ها و نا امنی ها و مخالفت ها را علیه او و پیروانش به راه انداخت و خطرات عظیمی برای او به وجود آمد. و دروغ ها و تهمت ها به او بستند. و خداوند با فتح مبین که «صلح حدیبیه» یا «فتح مکه» بود اساس آن مخالفت ها و دشمنی ها را در هم شکست و پیامبرش را یاری کرد. نصرتی که از بین نخواهد رفت. این بود معنای حقیقی آیات مورد بحث و توصیه می کنیم برای اطلاع بیشتر به تفسیر المیزان، آیات اول سوره فتح مراجعه بفرمائید و در این بحث هم از نظریات مرحوم علّامه طباطبائی در تفسیر المیزان استفاده شد.
خداوند در سوره نصر به رسول اکرم (ص) می فر ماید:
« فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَﭐسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّاباً » (النصر / ۳) پس پروردگارت را تسبیح به حمد کن و از او استغفار کن که او توبه کننده است. از این آیه و دستور به استغفار عده ای توهم گناهی برای رسول خدا (ص) کرده اند. و در نتیجه از روی ناچاری تلاش بی حاصلی کرده اند گناهی را در این جا بگردند و پیدا کنند و به آن حضرت نسبت بدهند چون هیچ گونه تناسبی بین آیات و سوره و موضوع گناه وجود ندارد. عامل اصلی این توهم هم موضوع دستور به استغفار در آیه است. برای روشن شدن موضوع به تمام سوره توجه ای می کنیم.
بِسْمِ ﭐللَّهِ ﭐلرَّحْمَـٰنِ ﭐلرَّحِيمِ
إِذَا جَاءَ نَصْرُ ﭐللَّهِ وَﭐلْفَتْحُ (۱) وَرَأَيْتَ ﭐلنَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ ﭐللَّهِ أَفْوَاجاً (۲) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَﭐسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّاباً (۳)
خداوند به پیامبر گرامی خود می فرماید: وقتی نصرت خداوند و پیروزی فرا رسید—و دیدی که مردم گروه گروه وارد دین خدا می شوند– پس پروردگارت را تسبیح به حمد کن و از او استغفار کن که او توبه کننده است. در آیات این سوره به طور ضمنی از پیامبر خدا (ص) تجلیل و قدر دانی به عمل آمده و آن حضرت به جهت زحمات زیاد در راه نشر دین خدا و استقامت در مقابل مخالفان مورد لطف پروردگار واقع شده است. همان زحمات و تلاش هایی که موجب پیروزی دین خدا و شکست کفار شد که در نتیجه انسان ها گروه گروه به طرف دین خدا روی آوردند. حال در این صورت چه جای گناه وجود دارد؟! آیا تلاشها ی فوق حدّ تحمل رسول خدا (ص) برای استحکام پایه های دین توحیدی گناهی بر او محسوب می شود؟! همان تلاشهایی که بارها در قرآن مورد عنایت پروردگار قرار گرفته است. سیاق آیات این سوره هیچ تناسبی با موضوع گناه ندارد. استغفار در این آیه به همان معناست که در تفسیر آیات قبلی و کنار کلمه «ذنب» معنای حقیقی آن ذکر شد یعنی طلب مرتبه ای از رحمت خداوند.
بحث ما مربوط می شود به یکی از آیات قرآن که عامل توهمی در مورد موضوع عصمت پیامبران می باشد، آیات دیگری از این نوع هم در قرآن مجید وجود دارد. حال یا در سؤالات دیگری در این زمینه آن آیات را هم مورد بحث قرار می دهیم و بحث در آن آیات را به مقاله ای موکول می کنیم. در هر صورت اگر آیاتی از قرآن در این زمینه مورد نظر شما بود، در سؤالات بعدی متذکّر شوید و مطلب مورد نظرتان را اعلام بفرمائید تا به آن ها پاسخ داده شود.
الیاس کلانتری
۹۴/۶/۸
پاورقی ها:
۱-نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲
۲-المیزان فی تفسیر القرآن، آیات ۱-۳، سوره فتح
۳-مفردات راغب، کلمه ذنب
۴-تفسیر المیزان، ج ۱۳، آیه اول سوره اسراء (بحث روایی) به نقل از تفسیر قمی
۵-همان