کلام ایام – ۱۷، برکات صلح امام حسن مجتبی علیه السلام
برکات صلح امام حسن مجتبی (علیه السلام)
بخش سوم
در بخش دوم این مباحث اشاره شد به این که امام حسن مجتبی- علیه السلام- در مقابل اعتراض و نارضایتی شیعیان و طرفدارانش در جریان کنار کشیدن از حکومت و واگذاری آن از روی ناچاری به معاویه، می فرمود که اقدام او جهت رعایت مصلحت مسلمین بود. و این که او چاره ای نداشت و ناچار به این کار اقدام کرده و اظهار می کرد که صلح او منافع زیادی برای جامعه دینی خواهد داشت.
امام حسن (ع) اشاره می فرمود به این که طبق کلام جدّ بزرگوارش رسول خدا (ص) او و برادرش حسین (ع) هر دو «امام» هستند چه قیام کنند و چه از حکومت صرف نظر کنند. و لازم است مؤمنان از آن ها اطاعت کنند.
و اطاعت هر دوی آن ها بر مؤمنان واجب است. امام (ع) در وقت صحبت با بعضی از معترضان، موضوع صلح خود و اعتراض شیعیانش را به موضوع مصاحبت حضرت موسی (ع) با حضرت خضر (ع) تشبیه فرمود و متذکر شد که چون حضرت موسی (ع) حکمت کارهای حضرت خضر (ع) را نمی دانست، به او اعتراض می کرد در عین حال که قول داده بود در مقابل کارهای غیر متعارف او صبر کند تا خضر (ع) در فرصت مناسب حکمت کارهای خود را به او بگوید.(۱) ما به خواست خداوند داستان حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) را جداگانه در یک کلام دیگری مورد بحث قرار خواهیم داد و جنبه های کاربردی این داستان در آیات قرآن را متذکر خواهیم شد. و در این بخش به ذکر و توضیح نکاتی می پردازیم که آثار و نتایج پر برکت اقدام امام حسن (ع) را روشن خواهد کرد.
۱-حکومت در جامعه دینی از جمله حقوق و وظایف پیامبران خدا و جانشینان آن ها می باشد و این حق از طرف خداوند به آن ها عطا می شود. اما حکومت کامل دینی احتیاج به زمینه های فرهنگی و اجتماعی مناسبی دارد و این شرایط همیشه در جامعه دینی فراهم نمی شود. اگر شرایط تشکیل و تأسیس حکومت دینی در یک جامعه فراهم نبود، پیامبران خدا و جانشینان آن ها از حکومت صرف نظر می کنند و فعالیت آن ها محدود به آموزش های عقیدتی و اخلاقی و احکام تکلیفی و امثال آن ها می شود. مثل زمانی که پیامبر خدا (ص) در شهر مکه اقامت داشت یعنی دوره نبوت آن حضرت قبل از هجرت.
پیامبران خدا و جانشینان معصوم آن ها وقتی شرایط برای تأسیس حکومت دینی مناسب نبود، هرگز از طریق قوه قهریّه و فعالیت نظامی برای تسلّط به جامعه اقدام نمی کردند؛ چون پذیرش دین خدا باید از طریق آموزش های عقیدتی و اخلاقی و تمایل قلبی انسان ها محقّق شود. جاذبه اخلاقی و علمی آموزش های دینی عامل جذب انسان ها به سوی دین خدا می شود و این جاذبه هم در اخلاق و رفتارهای پیامبر خدا (ص) و امامان معصوم (ع) جریان می یابد نه از طریق قدرت حکومتی. همچنان که در زمان اقامت پیامبر خدا (ص) در مکه یعنی قبل از هجرت چنین وضعیتی محقّق شد و عده ای از انسان ها تحت جاذبه اخلاقی پیامبر خدا (ص) قرار گرفته و جذب دین خدا شدند و در دوره بعد از هجرت به وسیله همان انسان ها پایه های حکومت دینی برقرار شد و در شهر مدینه حکومت کامل دینی تحت مدیریت پیامبر خدا (ص) مستقر شد.
البته به طور قطع وقتی حکومت جامعه دینی در اختیار حجت خداوند یعنی پیامبر خدا (ص) و امامان معصوم (علیهم السلام) قرار بگیرد مراتب برتر برکات دین توحیدی در آن جامعه جریان پیدا خواهد کرد و انسان ها به طور گسترده و با سرعت زیادی به طرف دین خدا جذب خواهند شد؛ و به آسایش و امنیت و رفاه مطلوبی خواهند رسید، اما در غیر این صورت یعنی در وقتی که چنین شرایطی در جامعه وجود ندارد حجت های خداوند از حکومت صرف نظر می کنند و به فعالیت های دیگری در جهت آموزش انسان ها می پردازند. مثل دوره ای که حکومت امیرالمؤمنین علی (ع) غصب شد و آن حضرت برای به دست آوردن حق حکومت خود اقدام نظامی نکردند و بلکه در جهت منافع مردم و استحکام ارکان جامعه دینی با حکومت مستقر در جامعه همکاری هم می کردند.
۲-دین توحیدی هم برای عامه مردم آموزش هائی دارد و هم برای کسانی که در سطوح بالاتری از استعداد و علم و اخلاق قرار دارند. همچنین مراتبی از معارف و معانی کتاب خدا در زمان تأسیس جامعه دینی و در ابتدای کار به جریان افتاد و منشأ آثار و فوایدی شده و مراتب متعالی آن احتیاج به زمینه های مناسب اجتماعی و تاریخی و فرهنگی داشت. برای رسیدن به آن مراحل متعالی، طبعاً لازم بود که ظواهر قرآن و سطوح اولیه از معارف آن بین مردم جریان داشته باشد تا امکان راهیابی به طرف برکات گسترده تر و عمیق تر معارف قرآن برای انسان ها در زمان های بعدی فراهم شود. در این صورت اگر جامعه دینی از ناحیه جنگ های طولانی و متعدد دچار آسیب های اساسی شود، نه تنها آن شرایط مطلوب حاصل نمی شود، بلکه آن مراتب اولیه هم از بین خواهد رفت. این جا مناسب است مطلبی در مورد «تأویل قرآن» و مراتب متعالی از معارف دین توحیدی ذکر شود.
ابوسعید خدری می گوید: ما به انتظار رسول خدا (ص) نشسته بودیم که آن حضرت نزد ما آمد در حالی که بند کفش او پاره شده بود، آن را به علی ( علیه السلام) داد تا بدوزد و فرمود:«إنَّ مِنْكُم من يُقَاتِلُ على تأويلِ القرآنِ، كما قاتلتُ على تَنزیلِهِ» یعنی از شما کسی خواهد بود که برای تأویل قرآن بجنگد، همچنانکه من بر تنزیل آن جنگیدم. گفته شد: یا رسول الله آن شخص کیست؟ فرمود: همان کسی که الان مشغول اصلاح کفش من است.(۲)
در دعای ندبه هم در بیان فضایل امیرالمومنین علی (ع) آمده است: «وَ يُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِيلِ وَ لا تَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ» یعنی او می جنگد برای تأویل قرآن و در راه خدا به ملامت کننده ها اعتنائی نمی کند. یعنی پیامبر خدا (ص) با جهاد خود در مقابل کفار ظواهر قرآن را در جامعه دینی به جریان انداخت و حاکم کرد اما امیرالمؤمنین علی (ع) در شرایط دیگر برای برقراری معانی قرآن در سطوح دیگر و حقایق عمیق آن در مقابل کج اندیشان و جاهلان جامعه دینی جهاد خواهد کرد.
در مورد وجود مبارک امام حسن مجتبی – علیه السلام – هم موضوع تأویل قرآن مورد توجه قرار گرفته و در زیارت آن حضرت گفته شده است: «السلام علیک ایّها العالمُ با الّتأویل» در این کلام به طور ضمنی اشاره ای به این نکته شده که صلح امام حسن (ع) تأویلی دارد که بعداً روشن خواهد شد. و یا این که اقدام او در این زمینه به تأویل قرآن یعنی معانی عمیق باطنی آن ارتباط دارد. (۳)
۳-بعد از گسترش دین توحیدی در سطح وسیعی از جهان زمان ظهور اسلام حکومت روم شرقی اقدام با مقابله به آن کرد و جنگی هم بین ارتش روم و مسلمین به وقوع پیوست به نام «جنگ موته» که جناب جعفر طیّار (ع) و دو فرمانده بعدی و گروه کثیری از مسلمین در آن جنگ کشته شدند و بقیه سپاه مسلمین بعد از شهادت فرماندهان خود و گروه کثیری از هم رزمان عقب نشینی کرده و به مدینه برگشتند.
در سال نهم هجری هم ارتش روم شرقی به قصد جنگ با مسلمین به طرف جزیرة العرب حرکت کرد و پیامبر اکرم (ص) بر خلاف انتظار حکومت روم با لشکری عظیم به طرف آن ها حرکت کرد اما این لشکر کشی ها به جنگ منتهی نشد و سرانجام سپاه اسلام به مدینه برگشت. اما خطر حمله ارتش قدرتمند روم به جهان اسلام برقرار بود و در زمان بعد از رحلت پیامبر خدا (ص) این خطر شدیدتر احساس می شد و یکی از علل خودداری امیرالمؤمنین علی (ع) از مقابله با غاصبان حق خلافت خود همین خطر حمله ارتش روم به جهان اسلام بود. این خطر در زمان خلافت امام حسن (ع) تشدید شد و اگر آن حضرت از حکومت صرف نظر نمی کرد و با معاویه وارد جنگ می شد، ارتش روم شرقی به طور قطع از این فرصت استفاده می کرد و برای نابودی دین اسلام اقدام به حمله می کرد. و امام (ع) با مدیریت اوضاع بحرانی جامعه دینی از وقوع چنین حمله ای جلوگیری کرد.
۴-معاویه با توسل به حیله ها و مکرها و اعمال فریبکارانه توانست به جهان اسلام مسلّط شود و حکومت جامعه دینی را غصب کند، اما او طبعاً می دانست که نمی شود مردم را همیشه در حالت جهل نگاه داشت. حساب مردم عراق از شام جدا بود. در منطقه شامات همزمان با نفوذ و گسترش اسلام، معاویه هم به عنوان امیر آن منطقه از طرف حکومت عمر منصوب شده بود، مردم شام با معارف و اخلاق دینی توأم با حکومت معاویه آشنا شده بودند، بنابراین فریب دادن آن ها برای معاویه مکّار کار سختی نبود. اما مردم عراق تقریباً پنج سال در حوزه حکومت امیرالمؤمنین علی (ع) زندگی کرده بودند. آن ها حلاوت عدالت و کرامت های اخلاقی را در آن حکومت چشیده بودند. اگر چه معاویه با کیسه های طلا و نقره توانست عده ای از سران قبائل را خریداری کند، اما در مردم عراق زمینه اعتراض به بی عدالتی های حکومت معاویه از بین رفتنی نبود.
اما مردم مدینه سال ها تحت حکومت رسول خدا (ص) زندگی کرده بودند و برکات عظیم آن حکومت بین آن ها جریان یافته بود علاوه بر آن، آن ها ده ها سال شاهد کرامات و فضائل اخلاقی امیرالمؤمنین علی و امام حسن مجتبی و امام حسین- سلام الله علیهم- بودند. مدینه محل زندگی آن بزرگواران بود. بنابراین برای زمان های طولانی امکان نداشت، اهل آن شهر به راحتی تبهکاری های معاویه را تحمل کنند.
وضعیت مصر و یمن هم به صورتی بود که معاویه نگران شروع مخالفت ها بین مردم آن مناطق بود، همچنان که عمده مخالفت ها با خلاف کاری های عثمان از مردم مدینه و مصر و یمن ظهور کرد. ایرانیان هم از ابتدای زمان نفوذ اسلام در مملکت خود، طرفدار امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و خاندان رسالت بودند و مخالف حکومت های غاصب، و از جهت دیگر به لحاظ سابقه تمدنی طولانی که در آن منطقه برقرار بود، به راحتی تسلیم حکومت های جبّار نمی شدند.
چند سالی از قیام مردم علیه عثمان و بروز مخالفت ها با حکومت او و سرانجام قتل عثمان به وسیله مردم نگذشته بود. قدرت حکومتی معاویه هم طبعاً از عثمان بیشتر نبود. احتمال این که حادثه ای مشابه قیام مردم علیه عثمان تکرار شود زیاد بود. در قیام مردم علیه حکومت عثمان، مردم او را در خانه اش به قتل رساندند و حکومت او ساقط شد و بعد با اصرار و سماجت بی نظیر از امیرالمؤمنین علی (ع) خواستند تا حکومت جامعه را بپذیرد و آن حضرت در عین حال که به این کار بی میل بود، ولی سرانجام به عللی آن را پذیرفت در نتیجه حق غصب شده او به جای خود برگشت.
امکان بروز حادثه ای شبیه به قیام علیه عثمان و قتل او، در زمان معاویه هم وجود داشت و بلکه این احتمال قوی تر هم بود. و رفتاری که مردم در برگرداندن حق حکومت دینی امیرالمؤمنین علی (ع) به جایگاه حقیقی خودش از خود نشان دادند، امکان داشت در مورد امام حسن مجتبی (ع) تکرار شود. این نگرانی معاویه را وادار به اتخاذ سیاست خاصی می کرد. معاویه ذاتاً انسان پلید و تبهکاری بود و کینه قدیمی نسبت به دین خدا و شخص پیامبر خدا (ص) داشت، اما با دروغ ها و حیله گری ها خود را به حکومت جامعه دینی رسانده بود، و حکومت به جامعه دینی تمام آرزوهای او را برآورده می کرد. و طبعاً به هیچ قیمتی نمی خواست موقعیت او در این جهت آسیب ببیند، فلذا او ناچار بود حداقل به ظواهر قوانین و احکام دینی پای بند باشد و جرأت مخالفت آشکار با دین خدا و معارف آن را پیدا نمی کرد. و در این صورت ظواهر معارف دینی امکان انتشار می یافت.
امام حسن مجتبی (ع) هم در هر فرصتی خلاف کاری های معاویه و عمال حکومت او را بین مردم بر ملا می کرد. آن حضرت به طور مکرر اعلام می فرمود که از روی ناچاری و به خاطر نداشتن یاران زیاد و عدم کمک مردم، حکومت را به معاویه واگذار کرد. و اظهار می کرد که حکومت معاویه حکومت دینی نیست، و جامعه دینی را با فعالیت های علمی و فرهنگی به طرف حکومت دینی حقیقی در آینده سوق می داد و می شود گفت قیام شکوهمند عاشورا از جانب حضرت سیدالشهداء امام حسین (ع) مبتنی بر پایه هائی شد که رفتار امام حسن (ع) آن ها را ایجاد کرده بود. خلاصه این که محبوبیت امام حسن (ع) و فعالیت های فرهنگی او جلو خیلی از خلاف کاری های معاویه و ظلم او به انسان ها را می گرفت و مهلت مخالفت علنی با دین خدا را به او نمی داد.
به خواست خداوند در بحث مربوط به داستان موسی (ع) و خضر (ع) نکات دیگری از این اقدام مبارک روشن خواهد شد.
الیاس کلانتری
پاورقی ها:
۱-بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲
۲- این حدیث در منابع زیادی از اهل سنت نقل شده است از جمله:
- مسند احمد، ج ۱۷ ، ص ۳۶۰، ح ۱۱۲۵۸ و ص ۳۰، ح ۱۱۲۸۹
- مسند ابویعلی، ج۲ ، ص ۳۴۱، ح ۱۰۸۶
- مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۲۲
- مناقب خوارزمی، ص ۲۶۰، ح ۲۴۳
۳- موضوع تأویل قرآن در داستان حضرت موسی و حضرت خضر در آیات سوره کهف هم ذکر شده است. « تأویل قرآن » از موضوعات بسیار مهم و پر فایده علوم قرآنی است و ما بخواست خداوند بحثی در این زمینه به طور مستقل خواهیم آورد. جهت مطالعه در این زمینه می شود به تفسیر المیزان، آیه هفتم از سوره آل عمران و کتاب قرآن در اسلام تألیف علامه طباطبایی مراجعه کرد.