کلام ایام – ۲۱۶، نیاز انسان ها به علم لدنّی

122074_origدر ضمن مقالات مربوط به شب قدر اشاره ای به مقام و موقعیت حجت خداوند و نیاز انسان ها به علم و قدرت مقام عصمت و امامت شد و متعهد شدیم که مقالات مربوط به شخصیت و سیره شریف امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- را بعد از موضوع شب های قدر و بصورت مستقل بنویسم، یعنی علاوه بر ارتباط موضوع امامت و نقش آن در حوادث شب قدر، و همچنین حادثه شهادت امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- بطور کلی موضوع نیاز انسان ها به مقام امامت و علم مخصوص حجت های پروردگار عالمیان یعنی «علم لدنّی» را هم بعنوان یک موضوع مستقل مورد بحث و بررسی قرار دهیم و این موضوع را از مقام و موقعیت امام امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- شروع  کنیم. حال از این مقاله، مباحث مورد نظر را شروع می کنیم و بخواست خداوند این مباحث صورت استمراری خواهد یافت.

قبلاً در مقالاتی که بمناسبت تاریخ ولادت امام رضا- علیه السلام- منتشر شد، در جهت ذکر و توضیح سخنانی از آن حضرت، کلامی نقل شد که مشتمل بر موضوع علم مخصوص امام- علیه السلام- بود! در این مقاله بعنوان مقدمه ای بر موضوع «علم امام» بخشی از آن مقاله را ذکر می کنیم:

در حدیثی از وجود مبارک امام رضا- علیه السلام- نقل شده است که فرمود:

«اِنَّ الْاِمامَ مُؤيِّدٌ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللهِ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ يَرَي فِيهِ اَعْمالَ الْعِبادِ»(۱) یعنی امام مؤیّد به «روح القدس» است، و بین او و خدا، عمودی از نور وجود دارد، که او در آن عمود نوری اعمال بنده ها را می بیند، و هر زمانی به آن احتیاج پیدا کند جهت راهنمائی، اطلاع می یابد و برای او باز می شود و او علم پیدا می کند، و بعد بسته می شود و دیگر نمی داند. منظور این است که آن علم خاص در وقت نیاز جهت هدایت انسان ها به امام عطا می شود، و وقتی نیاز برطرف شد آن دری که باز شده بود بسته می شود و باز در زمان دیگر که نیاز پیدا شد، همان در به روی امام باز می شود.

در حدیث قبلی بحث در مورد صفاتی بود که مراتب پائین تر آن ها در انسان های عادی هم وجود داشت، اما امام معصوم در مراتب متعالی، دارای آن صفات بود. اما در این حدیث بعضی از اوصاف اختصاصی امام نسبت به انسان های عادی ذکر شده است. امام مؤیّد به روح القدس است. خداوند در مورد پیامبران می فرماید:

«تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَينَا عِيسَى ابْنَ مَرْيمَ الْبَينَاتِ وَأَيدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» (البقرة/۲۵۳) در این آیه اشاره شده به اینکه حضرت عیسی بن مریم (علیهما السلام) به وسیله «روح القدس» مورد تأیید خداوند قرار گرفته است .

موضوع تأیید خداوند در مورد حضرت عیسی (علیه السلام) بوسیله روح القدس در چند آیه دیگر قرآن هم ذکر شده است. در مورد وجود مبارک پیامبراکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) هم می فرماید:  

 «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ» (النحل/۱۰۲) در این آیه هم اشاره ای شده به نزول قرآن به پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به وسیله روح القدس. در آیات قرآن در مورد معنای تأیید با روح القدس مطلب صریحی گفته نشده، اما معنای لغوی آن، قدرت دادن و تقویت می باشد.

در روایاتی از ائمّه معصومین (علیهم السلام) توضیحاتی در مورد «روح القدس» آمده است. از جمله روایاتی در این زمینه در کتاب شریف کافی- بخش اصول- قرار دارد که جهت روشن شدن موضوع به بعضی از آن ها اشاره ای می کنیم:

الف: جابر جعفی گوید از امام باقر (علیه السلام) درباره علم عالم- یعنی پیامبر و امام- پرسیدم فرمود: ای جابر:

«إنّ في الأنبياءِ و الأوصياءِ خَمسَةَ أرواحٍ ، رُوحُ القُدُسِ ، و رُوحُ الإيمانِ ، و رُوحُ الحَياةِ، و رُوحُ القُوَّةِ، و رُوحُ الشَّهوَةِ، فَبِرُوحِ القُدُسِ ـ يا جابرُ ـ عَرَفُوا ما تَحتَ العَرشِ إلى ما تَحتَ الثَّرى . يا جابرُ إنَّ هذهِ الأربعَةَ أرواحٌ يُصِيبُها الحَدَثانُ إلاّ رُوحَ القُدُسِ فإنّها لا تَلهُو و لا تَلعَبُ»(۲) یعنی در پیامبران و اوصیاء (امامان معصوم) ]علیهم السلام[ پنج روح وجود دارد و آن ها عبارتند از روح القدس، و روح الایمان، و روح الحیاة، و روح القوه، و روح الشهوه، اما با روح القدس، آن ها علم پیدا می کنند به تمام آنچه تحت عرش تا تحت خاک قرار دارد، سپس فرمود: ای جابر این چهار تا، ارواحی هستند که آسیب پذیرند، اما روح القدس لهو و لعب ندارد.

 امام باقر (علیه السلام) در این روایت به کارائی و خواص و آثار روح القدس اشاره ای فرموده و آن اینکه پیامبران و امامان (علیهم  السلام) از ناحیه روح القدس به همه اشیاء عالم علم پیدا می کنند. آن حضرت در خواص روح های  دیگر چیزی بیان نفرموده جز یک نکته و آن اینکه روح های چهارگانه امکان دارد دچار آسیب هائی بشوند، مثل اینکه عاملی مقابل آن ها قرار بگیرد و مانع تأثیر آن ها بشود. اما روح القدس آسیب پذیر نیست و حقایق موجود در تمام عالم را برای صاحبش آشکار می کند. ظاهراً علت اینکه امام (علیه السلام) فقط به توصیفی از روح القدس اکتفا فرموده این باشد که مطلوب سؤال کننده همین بود.

ب:در روایت دیگری که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده موضوع ارواح پنجگانه و روح القدس مطرح شده، روایت از مفضّل بن عمر نقل شده، او گفته: از امام صادق (علیه السلام) سؤال کردم در مورد علم امام (علیه السلام) نسبت به اقطار زمین در حالی که او در داخل خانه اش قرار دارد و پرده اطاق آویخته است. امام (علیه السلام) فرمود:

«يَا مُفَضَّلُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جـَعَلَ فِى النَّبِيِّ ص ‍ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ… رُوحُ الْقُدُسِ فـَصـَارَ إِلَى الْإِمـَامِ وَ رُوحُ الْقـُدُسِ لَا يـَنـَامُ وَ لَا يَغْفُلُ وَ لَا يَلْهُو وَ لَا يَزْهُو وَ الْأَرْبَعَةُ الْأَرْوَاحِ تَنَامُ وَ تَغْفُلُ وَ تَزْهُو وَ تَلْهُو وَ رُوحُ الْقُدُسِ كَانَ يَرَى بِهِ»(۳) یعنی خداوند- تبارک تعالی- در پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) پنج روح قرار داد… و روح القدس که با آن نبوّت را حمل کرد، و وقتی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از دنیا رفت، روح القدس به امام منتقل شود. و روح القدس دچار خواب و غفلت و لهو و تکبّر نمی شود، اما ارواح چهارگانه در معرض خواب و غفلت و تکبّر و لهو قرار می گیرند، و ]امام[ با روح القدس ]حقایق[ را می بیند و دریافت می کند.

امام صادق (علیه السلام) در کلام نورانی خود به ارواح پنجگانه و کارائی و خواص آن ها اشاره کوتاهی کرده و در مورد روح القدس وصف بیشتری ذکر فرموده، چون اصل سؤال و بحث هم در مورد همان بوده، و ما جهت رعایت اختصار به ذکر روح القدس و اوصاف آن اکتفا کردیم. حاصل بحث این شد که امام مثل پیامبر دارای روح خاصی به نام «روح القدس» می باشد و از ناحیه داشتن آن، به همه حقایق عالم علم پیدا می کند. و طبعاً چنین انسانی قدرت هدایت انسان ها را در جهات مختلف زندگی خواهد داشت و انسان ها به علم او احتیاج مستمر و مبرمی دارند و بدون راهنمائی امام معصوم (علیه السلام) قطعاً دچار مشکلات عظیم در زندگی دنیوی خواهند شد و مسیر آن ها به مقصد مطلوب حیات در آخرت منتهی نخواهد شد.

28-وجود چند امام در یک زمان چه جایگاهی در عقاید دینی دارد؟
بخوانید

هزینه فعالیتهای علمی انسانها

انسانها در مسیر طولانی تاریخ زندگی خود تلاشهای زیادی در جهت شناسائی فضای زندگی خود و موجود اطراف خود انجام داده اند. و از ناحیه این تلاشها موفق به شناسائی بعضی ازخواص اشیاء و موجودات شده اند. این تلاش علمی مورد علاقه ذاتی انسان است و این نوع تمایل را پروردگار عالمیان در وجود او قرار داده است بطوریکه در جانداران دیگر یعنی غیر از انسان چنین تمایلی و زمینه و استعداد آن وجود ندارد.

بعنوان مثال: اگر شخصی مورد ظلم یا حمله یک یا چند نفر انسان قرار بگیرد، می تواند از بستگان و همسایگان و دوستان خود کمک بگیرد و با همکاری و کمک آنها، آن ظلم و آن خطر را دفع کند و یا اینکه در یک نظام اجتماعی اداره کنندگان و حکام با ایجاد یک سازمان پلیسی و به کار گرفتن افراد معینی و تجهیزات و امکانات مورد نیاز،نظمی را در جامعه برقرار کنند و مانع ظلم انسانها به یکدیگر و تخلفات افرادی از جامعه شوند و یا موانعی در مسیر شرارت و اغتشاش ایجاد کنند و فضای جامعه را برای متخلفان و ظالمان محدود و ناامن کنند. طبعاً تاسیس چنین سازمانی و امثال آن برای یک جامعه هزینه هائی خواهد داشت و افراد آن جامعه یا گروهی از آنها لازم است آن هزینه ها را بپردازند! تا در نتیجه بتوانند از مزایا و فواید سازمان های مختلف اجتماعی و مدیریت جامعه برخوردار شوند.

همچنین یک جامعه بزرگ تر مثل یک کشور لازم است برای برقراری اصل خود و دفاع از استقلال و حاکمیت و امنیت حقوق افراد خود در مقابل تعدّی دشمنان خارجی یک سازمان نظامی با امکانات وهزینه های سنگین ایجاد کنند تا آن سازمان نظامی و با اصطلاح ارتش مسئولیت حفاظت از استقلال کشور و دفع دشمنان مهاجم را بعهده بگیرد.

اما مشاهده می کنیم در جانداران دیگر چنین فعالیتی و چنین استعدادی وجود ندارد. بعنوان مثال اگر یک شیر یا ببر یا پلنگ به گله ای از بوفالوها عظیم الجثه حمله کند، تمامی آنها از مقابل او فرار می کنند،در حالیکه اگر دو تا یا سه از آنها بصورت همکاری با یکدیگر به آن حیوان شکاری حمله کنند می توانند با یک یا چند ضربه سر یا لگد آن را بکشند! و یا وقتی یک شیر از پشت سر به یک بوفالو قدرتمند عظیم الجثه حمله کرده و دندانهای خود را در بدن او فرو برده، آن بوفالو هر قدر تلاش می کند، نمی تواند آن را دفع کند و سرانجام کشته می شود اما اگر او می توانست حرکتی کند که وزن خودش را روی آن حیوان شکاری بیاندازد، استخوانهای آن حیوان شکاری هم خورد می شود و او در جا کشته می شود، اما لازمه این نوع رفتار،بکار بردن فکر و قوه عقل است که در حیوان وجود ندارد!

این رفتار از یک گله بوفالو چند هزار سال قبل هم سر می زد و امروز هم همین طور یعنی هیچ تغییری در اثر گذشت زمان در رفتار آن حیوان به وجود نیامده است. اما  رفتارهای انسانها دائمأ در حال تغییر است و انسانها از ناحیه شناسائی بیشتر موجودات، رفتارهای خود را تغییر می دهند.

اما فعالیتهای علمی که منجر به شناسائی صفات و رفتارهای موجودات و در رأس آنها انسانها می شود مستلزم هزینه های عظیمی بوده است. بعنوان مثال انسانهای زیادی در طول تاریخ و در جوامع مختلف در اثر بعضی از بیماریها جان خود را از دست داده اند، تا سرانجام علم طب پیشرفت قابل توجهی کرده و عوامل بعضی از بیماریها و همچنین راه معالجه آنها شناخته شده و اصول بهداشتی متحول و پیشرفته از ابتلاء انسانها به بعضی بیماریها جلوگیری می کند و یا در صورت ابتلاء انسانها با آن نوع از بیماریها،آنها را معالجه می کند!

این مثال در مورد علم طب و ظاهر بدن انسان بود،اما بیماریهای دیگری وجود دارد که منشأ آنها عوامل ناشناخته و شناخته شده دیگری است و تا امروز راههای جلوگیری از ابتلاء به آنها شناخته نشده و یا از راههای شناخته شده تا امروز آن نوع بیماریها معالجه پذیر نیستند، مثل انواعی از بیماریهای روحی! که روز به روز در حال گسترس و ازدیاد است. حتی بعضی بیماریهای مربوط به بدن انسان، اعم از آن مواردی که ابتلاء انسانها به آن بیماریها سابقه طولانی داشته و یا امراض جدید و نو ظهور امروزی.

حال وقتی علم طب انسان با وجود سابقه طولانی ـ بیش از دو هزار سال ـ و تحولات عظیمی که پیدا کرده است و هزینه های عظیمی که برای تحول و پیشرفت آن مصرف شده و با وجود انسانهای بیشماری که به جهت ابتلاء به بیماریهای مختلف جان خود را از دست داده اند، نمی تواند تمام مشکلات انسانها را از بین ببرد و آنها از ناحیه بیماریهای متنوع به آسایش برسند، چه کاری باید کرد؟!!

دیگر اینکه بعضی بیماریها که منشأ روحی دارند ـ یعنی حتی بیماریهای مربوط به اجزاء واعضاء بدن، و همچنین امراض روحی رو به گسترش که راهی برای جلوگیری از ابتلاء به آنها و یا بعد از ابتلاء،راهی  برای معالجه آنها شناخته نشده، موجب درد و رنج انسانهای زیادی می شوند و مشکلات عظیمی را برای آنها پیش می آورند، در این صورت چه کاری باید کرد؟! آیا راهی برای نجات از این مشکلات وجود دارد؟! و یا به طور کلی غیر از این جهت از زندگی، مشکلات دیگر زندگی انسانها چگونه باید از بین برود؟آیا برای برطرف کردن جنگها و خشونتها و ناامنیها راهی وجود ندارد؟!

می شود گفت همه مشکلات زندگی انسانها را به طور کلی می شود برطرف کرد و امکان آن وجود دارد که بیماریهای جسمی و روحی و خشونتها و جنگها و نا امنیها از زندگی انسانها کنار برود و حذف شود و جای آنها را امنیت و آسایش و رفاه و عدالت پر کند.

اما رسیدن به این وضعیت مطلوب و مورد انتظار و آرزو، احتیاج به علم دیگری و قدرت دیگری دارد علاوه بر علوم متداول بین انسانها و قدرت تفکر عادی آنها، و در مقالات بعدی به توضیح این موضوع و معرفی آن علم و آن قدرت خواهیم پرداخت( ان شاء الله تعالی )

الیاس کلانتری  

۱- عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، موسسه انتشاراتی پیام علمدار، قم، ج ۱، ص ۱۸۸

۲- اصول کافی، کتاب الحجة،« باب فیه ذکر الرواح التی فی الائمة علیهم السلام »، ح ۳،( چاپ انتشارات علمیّه اسلامیّه،ج ۲، ص ۱۶)

۳- همان،ح۳،ص۱۷

 

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن