۱۹۵-آیا انسان ها بر دین پادشاهان خود هستند؟!
سؤال: سلام استاد گرامی در خصوص جمله: «الناس علی دین ملوکهم» دین مردم بر طبق دین رهبران و حاکمان آنان است که ظاهراً منسوب به حضرت علی (علیه السلام) و در کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۱ ذکر گردیده و خواهشمندم در خصوص صحت جمله اعلام نظر بفرمائید. در صورتی که جمله صحیح باشد انسان پس از مرگ می تواند دلیل بیاورد که در حکومت دوران زندگی من فساد زیاد بوده و مرا مورد مؤاخذه قرار ندهید، سپاس از شما بزرگوار.
پاسخ: علیکم السلام، جمله مورد نظر در منابع حدیثی ذکر شده و در بعضی از کتاب ها به وجود مبارک رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت داده شده است. اما صدورش از ناحیه آن حضرت قطعی نیست. حال یا این عبارت مثالی است بین دانشمندان، که بعنوان یک حدیث شهرت یافته و یا حدیثی است که سند شناخته شده ای ندارد. اما مطلب به واقعیت نزدیک است و مراد از آن تأثیری است که دین حاکمان در انسان ها به وجود می آورد. یعنی دینی که یک حاکم یا پای بند به آن است و یا به هر علتی از آن حمایت می کند و آن را اشاعه می دهد، عملاً در افکار و نظرات و اعمال انسان ها تأثیر گذار خواهد بود. چون عامه مردم تحت تأثیر تبلیغات حکومت ها و پیروان آن ها قرار می گیرند، و تحقیق و تدبّری در این زمینه انجام نمی دهند، و اغلب شنیده ها را باور می کنند، اعم از اینکه درست باشند یا غلط، و قابل اثبات باشند یا غیر معتبر.
در این کلام و امثال آن هم مراد این نیست که همه انسان ها چنین وضعیتی دارند، بلکه مراد عامه انسان ها و اکثر آن ها هستند، نه اهل تحقیق و تدبّر و تفکر و عقلاء.
مطلبی شبیه به همین عبارت با تفاوتی از امام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
«اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ» یعنی انسان ها به حاکمان و زمامداران خود شبیه تر هستند تا نسبت به پدران خود. از این کلام شریف هم مطلبی شبیه به آنچه در عبارت مذکور، مورد نظر بود، بر می آید.
اما اینکه انسان ها همه دین ملوک و امراء خود را می پذیرند نمی تواند مطلب درستی باشد. بلکه عده ای اهل تعقّل و تفکر در بین آن ها همیشه وجود دارند. به بیان دیگر ملوک و امراء نمی توانند الزام و اجبار عقیدتی برای انسان ها ایجاد کنند. یعنی امکان دارد در یک جامعه انسان ها را در مقام عمل به پیروی از یک دین مجبور کنند، اما این اجبار شامل عقاید قلبی و پنهانی انسان ها نمی تواند باشد. و انسان می تواند دین دیگری را برای خود انتخاب کند، اگر چه نتواند آن را آشکار کند و به دیگران اطلاع دهد. به دلیل اینکه اگر دین حاکم بر یک جامعه می توانست اجباراً انسان ها را به رنگ خود در آورد. دیگر مخالفت با دین حاکمان جوامع بشری، امکان پذیر نبود. بالخصوص وقتی که مدت زمان طولانی یک دین و یک روش زندگی در یک جامعه حکومت می کرد. منظور این است که وقتی عده ای از انسان ها- حتی نه اکثریت و یا همه آن ها- علیه یک نظام حکومتی و دین حاکم بر یک جامعه قیام می کنند، دلیل آشکاری است به اینکه حداقل عده ای از آن ها، بالخصوص اهل تفکر و تعقّل تحت اجبار دین حکومتی قرار نگرفته اند و آن را نپذیرفته اند. پس عده ای از انسان ها حتی گاهی اکثر آن ها و بلکه در شرایطی عموم آن ها می توانند از حصار دین حکومتی و دین ملوک و امراء خود خارج شوند و دین دیگری را انتخاب کنند. مثل عده زیادی از کفار، بالخصوص جوانان جوامعی که دین حکومتی متداول در آن ها بت پرستی بود، به پیامبران خدا ایمان می آوردند و در حوزه دین توحیدی قرار می گرفتند.
با این توضیح روشن می شود که عذر کسانی که به دین غیر حقیقی عمل کرده اند به لحاظ اینکه حاکم جامعه آن را پذیرفته بود و یا بر حسب ظاهر آن را به رسمیّت شناخته بود، مورد قبول واقع نمی شود.
مطلب مورد بحث غیر از جهت قراردادی، و موضوع پذیرفته شدن عذر انسان ها در این زمینه یا پذیرفته نشدن، جهت علمی مهمی هم دارد و آن اینکه خواه و ناخواه، اعمال و احکام دینی اثرات طبیعی و حقیقی در انسان ها ایجاد خواهد کرد. و آن نوع تأثیرات اجتناب ناپذیر است و ربطی به عذر مقبول یا غیر مقبول انسان ها ندارد. توضیح اینکه اعمال انسان ها گاهی و یا غالباً و گاهی حتی بطور کامل آثار معین طبیعی و حقیقی در وجود انسان به وجود می آورد. بعنوان مثال: اگر یک انسان یک لیوان الکل و یا ماده دیگری را اشتباهاً به جای یک لیوان آب بنوشد، آیا آن الکل و یا ماده شیمیائی دیگر تأثیر مخصوص خود را در بدن او ایجاد نخواهد کرد؟!!! و همین که آن شخص تصور کرده بود که مایع داخل آن لیوان آب است، از تأثیرات آن ماده مصون خواهد ماند. یا وقتی خانه انسان آتش گرفته و او ظرفی پر از نفت را به تصور اینکه آب است به روی آن آتش بپاشد، آتش خاموش خواهد شد؟! طبعاً جواب منفی است!
پس انسان باید برای انتخاب روش زندگی که همان دین نامیده می شود، تحقیق کند و گرفتار ادیان تقلّبی در نتیجه آثار مصیبت بار آن ها نشود. یقیناً انسان اگر به جای یک داروی شناخته شده، تجویز شده از طرف یک طبیب دانشمند و صادق و متبحّر، اشتباهاً یک داروی غیر حقیقی را مصرف کند، بیماری او برطرف نخواهد شد و حتی امکان دارد به بیماری دیگر مبتلا شود و یا آن بیماری شدت یابد.
احکام و اعمال دینی تأثیرات معینی در روح و بدن انسان ایجاد می کند و اگر انسان ملتزم به احکام یک دین تقلّبی و غیر حقیقی شد، حتی اگر تعمّدی در کار نباشد و او به لحاظ سادگی و امثال آن فریب خورده باشد، باز هم مبتلا به آثار و نتایج طبیعی آن اعمال خواهد شد.
البته در این زمینه لازم است تبصره ای مورد توجه قرار بگیرد و آن اینکه وقتی یک انسان در معرض فشارهای سیاسی و حکومتی قرار گرفت و حالتی شبیه به اجبار و الزام برای او پیش آمد و یا اصلاً یک آدم ساده و بی اطّلاعی بود و امکان تحقیق و مطالعه برای او فراهم نبود، لذا از این ناحیه به یک نوع دین غیر حقیقی پایبند شد، او مثل یک انسان خلافکاری که عمداً و اختیاراً راه نادرست را انتخاب کرده، مجازات نخواهد شد، یعنی مجازات خلافکاری عمدی و آگاهانه شامل او نخواهد شد.
این موضوع جوانب مختلفی دارد و بحث و تحقیق و بیان مفصّلی در مورد آن لازم است انجام بگیرد و اینجا ناچار به این مقدار جواب اکتفا شد.
الیاس کلانتری
۹۵/۶/۱