کلام ایام – ۹۹، نور قدسی در میان ظلمت ها
روز بیست و پنجم ماه محرم طبق نقلی حادثه شهادت امام سیدالساجدین علی بن الحسین (علیهما السلام) واقع شده است. او چهارمین رهبر آسمانی در سلسله جلیله امامت و جانشین پدر بزرگوارش حضرت امام حسین ( علیه السلام ) بود. مقام رفیع آن بزرگوار در عبادت پروردگار در مرتبه ای بود که با لقب «زین العابدین» یعنی زینت اهل عبادت در تاریخ شهرت یافت. لقب مشهور دیگر آن حضرت «سجاد» است.
امام سجاد (علیه السلام) در بحرانی ترین شرایط تاریخ در روز عاشورا بعد از شهادت پدر بزرگوارش، هدایت کشتی طوفان زده دین توحیدی را بعهده گرفت و در شرایطی بسیار سخت در میام امواج سنگین بلاها با تحمل مشقت ها و مصیبت های عظیم آن را هدایت کرد و به منطقه امنی رساند.
امام (علیه السلام) در حادثه عاشورا حضور داشت؛ اما بجهت مریضی شدید، شرکت در جنگ برای او مقدور نشد، اگرچه نسبت به آن علاقه ای داشت و اقدامی هم کرد، اما پدر بزرگوارش امام حسین (علیه السلام) اجازه رفتن به میدان جنگ را به او نداد و طبق امر خداوند، مسئولیت امامت را به او واگذار کرد.
دوره امامت حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) ۳۴ سال بود و سرانجام بدست عمال حکومت بنی امیه مسموم و به درجه رفیع شهادت در ره خدا نائل شد.
امام بعد از حادثه عاشورا و شهادت پدر بزرگوارش امام حسین (علیه السلام) و در همان حالت مریضی و ضعف شدید، بوسیله سپاه حکومتی بازداشت شد و بصورت اسیر، همراه خاندان رسالت او را به کوفه بردند. ابن زیاد امیر کوفه دستور قتل آن بزرگوار را صادر کرد، اما حمایت حضرت زینب ( سلام الله علیها) از او مانع اجرای دستور ابن زیاد شد، و آن پلید لعین متوجه شد که بدون کشته شدن حضرت زینب (سلام الله علیها) کشتن امام سجاد (علیه السلام) امکان پذیر نیست و او حقیقتاً آماده است که جهت ممانعت از کشته شدن آن حضرت، خطر کشته شدن خود را بپذیرد و همراه او و قبل از او خودش کشته شود و او در عالم سیاست کشته شدن حضرت زینب ( سلام الله علیها ) را به مصلحت حکومت خود ندید و لذا از تصمیم خود برای کشتن امام سجاد ( علیه السلام ) منصرف شد.
نقل کرده اند وقتی امام سجاد (علیه السلام) را همراه اسراء وارد مجلس ابن زیاد کردند، آن ملعون متوجه او شد و گفت: این کیست، گفته شد که او علی بن الحسین ] علیهما السلام [ است، آن ملعون گفت: مگر نه این است که خدا علی بن الحسین را کشت، امام (علیه السلام) در جواب آن لعین فرمود: من برادری داشتم که اسم او هم علی بن الحسین بود ] جناب علی اکبر [ که مردم او را کشتند.
ابن زیاد گفت: بلکه خدا او را کشت.
امام (علیه السلام) برای اینکه جواب مغالطه ابن زیاد را داده باشد و همچنین مجادله و مغالطه او ادامه پیدا نکند آیه ای از قرآن را به زبان آورد و فرمود: « اللَّهُ يتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا»]الزمر/۴۲[ یعنی خداوند نفوس انسانها را در لحظه موت آنها دریافت می کند.
ابن زیاد از کلام امام (علیه السلام) و شنیدن آیه قرآن در جواب مغالطه اش خشمگین شد و گفت: در تو هنوز جرأت برای جواب دادن به من باقی مانده و گفت: او را ببرید و گردنش را بزنید!!!
وقتی حضرت زینب عمه بزرگوار آن حضرت دستور ابن زیاد را شنید، فرمود: «ای ابن زیاد، تو کسی را از ما باقی نگذاشتی و اگر تصمیم به قتل او گرفتی، مرا هم با او به قتل برسان!
امام سجاد (علیه السلام) فرمود: ای عمه تو آرام بگیر تا من با او صحبت کنم و فرمود: ای ابن زیاد مرا به قتل تهدید می کنی، آیا نمی دانی که کشته شدن و شهادت در راه خدا عادت ماست و کرامت ما خاندان در آن است؟!
ابن زیاد تصور می کرد که بعد از حادثه کربلا و کشته شدن امام حسین (علیه السلام) و یارانش، دیگر در امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) قدرتی برای مقابله با حکومت پلید بنی امیه باقی نمانده و انتظار داشت حالت ذلت و ترس و یأس را در آنها ببیند، اما برخلاف انتظارش شهامت و شجاعت و قدرت روحی عظیم امام (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) و خطابه های آنها در مقابل مردم کوفه و در مجلس خود ابن زیاد، فضیحت و رسوایی عظیمی برای حکومت یزید و خود ابن زیاد بوجود آورد به حدی که مقدمات قیام عمومی علیه یزید و ابن زیاد آغاز شد.
امام سجاد (علیه السلام ) و اسراء خاندان رسالت را بدستور یزید لعین به شام فرستادند. و آنها با تحمل مصیبت های عظیم و مشقت های طاقت فرسا وارد شهرشام و مجلس یزید شدند. در مجلس یزید هم برخلاف انتظار آن ملعون و عمال حکومت او، امام با خطابه ای آتشین، حکومت ضد دینی یزید را در هم ریخت و او و پدرش معاویه را بین مردم شام رسوا کرد. خطابه امام سجاد (علیه السلام) در مجلس یزید چهره فریبکارانه آن لعین و پدر مکارش معاویه را به مردم نشان داد و مردم شام تازه متوجه فریبکاری های معاویه در طول دوره حکومتش شدند.
خطبه امام (علیه السلام) شهر شام را به هم ریخت و علائم نارضایتی عمومی و قیام مردم علیه حکومت یزید آشکار شد، بطوریکه او نتوانست چند روز بیشتر امام (علیه السلام) و اسراء خاندان رسالت را در شام نگاه دارد و آنها را آزاد کرد و آنها بقصد بازگشت به مدینه از شام خارج شدند.
دوره امامت امام سجاد (علیه السلام) با اختناق شدید سیاسی از طرف حکومت بنی امیه همراه بود. آن حضرت در دوره امامت خود فعالیت سیاسی نداشت؛ چون بعد از حادثه عاشورا اقدام به قیام مسلحانه علیه حکومت بنی امیه هیچ ثمر و نتیجه مطلوبی نداشت. فعالیت امام (علیه السلام) در نگهبانی از دین خدا منحصر به جهات علمی و اخلاقی و معنوی بود. آن بزرگوار آموزش های دینی را در قالب دعا و نیایش با پروردگار بین مردم منتشر می کرد. فعالیت دیگر آن حضرت آموزش اخلاق و رفتارهای دینی به برده ها بود. او برده هایی را خریداری می کرد و مدتی در خانه خود آنها را تحت آموزشهای اخلاقی و معارف حقیقی دینی قرار می داد و در فرصت های مناسب آنها را آزاد می کرد. آنها وقتی به مناطق زندگی خود می رفتند، بزرگواریها و کرامت های اخلاقی و رفتارهای عظیم او را به مردم بازگو می کردند. رفتارهای بزرگوارانه آن حضرت عامل جذب عده زیادی از انسانها بسوی دین خدا و صورت حقیقی آن می شد.
مردم مدینه در ذیحجه سال ۶۳ هجری علیه حکومت یزید قیام کردند و عمال حکومت بنی امیه را ابتداء محاصره و بعد از شهر بیرون کردند. مروان که از دشمنان بسیار پلید خاندان رسالت بود و از عمال حکومت بنی امیه در وضعیت خطرناکی قرار گرفت، او با توجه به کرامت و فضائل انسانی امام سجاد (علیه السلام) اعضای خانواده خود را به در خانه امام (علیه السلام) برد تا آنها را در پناه او قرار دهد و بلکه به احترام آن بزرگوار مردم متعرض خانواده او نشوند، امام (علیه السلام) با بزرگواری شگفت انگیزی درخواست مروان را قبول کرد و خانواده او را در پناه خود قرار داد. با وجود دشمنی های زیاد مروان و خباثت عظیم او!
امام در قیام مردم مدینه که به «واقعه حرّه» منتهی شد، شرکت نداشت. لذا سپاه یزید که به قصد سرکوب قیام مردم مدینه آمده بودند متعرض حرمت آن حضرت نشدند. در نتیجه آن بزرگوار در وضعیتی که پیش آمده بود توانست حدود چهارصد خانواده از بنی هاشم و محترمین مدینه را در پناه خود قرار دهد. در نتیجه حرمت بانوان و خانواده هائی که در پناه امام قرار گرفتند، حفظ شد، اما سپاه یزید مرتکب جنایات عظیمی شدند و وارد خانه های مردم شدند و انسانهای زیادی از جمله عده ای از اصحاب رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن حادثه کشته شدند و حرمت های زیادی هتک شد.
از امام سجاد (علیه السلام) گنجینه عظیمی از علم و عرفان بصورت دعا و نیایش و آموزش های اخلاقی به یادگار مانده است. مجموعه ای از دعاها و آموزش های آن بزرگوار در کتابی مشهور تحت عنوان «صحیفه سجادیه» قرار دارد. ارزش این مجموعه بی نظیر فوق حد محاسبه با معیارهای عادی متداول بین انسانها است.
سخنان دیگری از امام سجاد (علیه السلام) علاوه بر دعاهای صحیفه سجادیه در منابع حدیثی نقل شده است که راهگشای اهل عرفان خالص دینی و بسوی پروردگار عالمیان می باشد. شخصیت علمی و اخلاقی آن بزرگوار و جواهرات قدسی به یادگار مانده از او به منزله نوری است که دائماً راه انسانها را بسوی عالم قدس روشن می کند. مشعل های هدایتی که آن بزرگوار در محیط زندگی انسانها روشن کرده است، هرگز خاموش نخواهد شد و دائماً مثل خورشید، نور و حرارت آن عامل بقای حیات انسانی در عالم خواهد بود. آن نور قدسی بطور مستمر در حال درخشش خواهد بود و هیچ ظلمتی نخواهد توانست مانع پرتو افکنی آن شود.
در انتهای این مقاله به ذکر سخنانی از آن بزرگوار می پردازیم و فعلاً به ذکر اصل کلام و ترجمه و توضیح مختصر آنها اکتفا می کنیم، امید است در فرصت های دیگر به ذکر و توضیح مفصل بعضی از سخنان آن بزرگوار و نقل و شرح بعضی از رفتارهای کریمانه او موفق شویم.
۱- قال علیه السلام: «المُؤمِنُ مِن دُعائِهِ عَلى ثَلاثٍ : إمّا أن يُدَّخَرَ لَهُ و إمّا أن يُعَجَّلَ لَهُ و إمّا أن يُدفَعَ عَنهُ بَلاءٌ يُريدُ أن يُصيبَهُ»(۱) یعنی دعای یک مؤمن سه حالت و صورت پیدا می کند، یا برای او ذخیره می شود، یا سریعاً مستجاب می شود، یا عامل دفع بلائی می شود که بنا بود به او اصابت کند.
امام (علیه السلام) از ناحیه علمی که به سنت های خداوند دارد به انسانها متذکر می شود که از استجابت دعای خود مأیوس نشوند، چون استجابت دعا وعده خداوند است و خداوند هرگز خلف وعده نمی کند، بطوریکه خود او – عزّ و جلّ – فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ لَا يخْلِفُ الْمِيعَادَ» (الرعد/۳۱) انسان باید این نکته را بداند که استجابت دعا یک مطلب است و زمان دریافت خواسته، مطلب دیگر، فلذا؛ نباید از تأخیر در استجابت دعای خود مأیوس شود. و همچنین باید توجه کند به اینکه بعضی از بلاهایی که از او دفع شده، از ناحیه دعاهای او بوده است. این کلام امام (علیه السلام) متضمن تشویقی است برای دعا!
مشابه این کلام از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده است. آن حضرت در نامه ای که به فرزندش امام حسن مجتبی (علیه السلام) نوشته می فرماید:
«فَلاَ يُقَنِّطَنَّكَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ فَإِنَّ الْعَطِيَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّيَّةِ. وَ رُبَّما أُخِّرَتْ عَنْكَ الْإِجَابَةُ، لِيَكُونَ ذلِكَ أَعْظَمَ لِأَجْرِ السَّائِلِ…»(۲) یعنی تأخیر در اجابت دعا تو را نا امید نکند، چون عطای خداوند به اندازه نیت است، گاهی اجابت دعا بجهت بیشتر شدن اجر دعا کننده به تأخیر می افتد.
۲- امام(علیه السلام) مریضی را دید که شفا یافته و حالش خوب شده است، پس به او فرمود: «یهنؤک الطهور من الذنوب انّ الله قد ذکرک فاذکره و اقالک فاشکره»(۳) یعنی گوارا باد بر تو پاک کننده از گناهان، خداوند تو را یاد کرد، پس تو هم او را یاد کن و عذرخواهی تو را پذیرفت، پس شکر او را بجای آور!
امام (علیه السلام) چند تذکر علمی و اخلاقی و عقیدتی در این کلام دارد از جمله:
یکم: مریضی ها عامل پاک سازی انسان از آثار گناهان و از بین برنده آنهاست. یعنی یک مریض لازم است بداند که در مقابل دردها و سختی ها و محرومیت های ناشی از مریضی ها، خداوند گناهان را پاک می کند. طبعاً با توجه به این مطلب تحمل درد ها و سختی های ناشی از مریضی ها قابل تحمل تر خواهد شد.
دوم: بهبودی از امراض نشانه عنایت و توجه خداوند به بنده است، یعنی ذکر خداوند از بنده اش موجب برطرف شدن مریضی خواهد شد.
سوم: وقتی خداوند از بنده اش یاد می کند و در نتیجه مرض و گرفتاری های دیگر او را برطرف می کند، بنده هم لازم است خدا را یاد کند و الطاف و عنایات او را در نظر بگیرد.
چهارم: هر نعمتی از طرف خداوند از جمله نعمت بهبودی از مرض، شکر بنده را ایجاب می کند و بنده باید خدا را بخاطر آن نعمت شکر کند. حال چه شکر با زبان و چه شکر قلبی و چه شکر در عمل!
پنجم: گرفتاری های انسانها از جمله مریضی ها ارتباطی با بعضی از اعمال انسانها و گناهان آنها دارد و ما به جهت رعایت اختصار از ورود در این بحث علمی و عقیدتی در اینجا خودداری می کنیم و آن را به خواست خداوند به فرصت دیگری موکول می کنیم.
این حدیث شریف با اندک تفاوتی از امام حسن مجتبی (علیه السلام) هم نقل شده است.(۴) و این مطلب حاکی از توجه امام سجاد (علیه السلام) به کلام و آموزش های عموی بزرگوار خود یعنی حجت دیگر پروردگار و انتشار کلام آن بزرگوار می باشد.
۳- «نَظَرُ المُؤمِنِ في وَجهِ أخيهِ المُؤمِنِ لِلمَوَدَّةِ والمَحَبَّةِ لَهُ عِبادَةٌ؛»(۵) یعنی نگاه کردن یک مؤمن به صورت برادر ایمانی خود از جهت دوستی و محبت به او، عبادت محسوب می شود. عجیب است از الطاف خداوند که به یک انسان مؤمن جهت نگاه محبت آمیز و دوستانه به یک انسان مؤمن، پاداش می دهد و این نگاه محبت آمیز را برای او عبادت حساب می کند. این سخن در این زمان که انسانها بیش از هر زمان دیگری با یکدیگر بیگانه اند و از هم فاصله دارند، چقدر می تواند بین آنها جاذبه ایجاد کند و عامل انتشار محبت ها و برقراری دوستی ها شود.
الیاس کلانتری
۱۳۹۵/۸/۸
پاورقی ها:
- تحف العقول، شیخ حرّانی، بخش حکم و مواعظ علی بن الحسین (علیهما السلام)
- نهج البلاغه نامه ۳۱
- تحف العقول، شیخ حرّانی، بخش حکم و مواعظ علی بن الحسین (علیهما السلام)
- همان، بخش حکمت ها و سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام)
- همان، بخش حکم و مواعظ علی بن الحسین (علیهما السلام)