تفسیری از دعاهای معصومین (علیهم السلام)، ۴
درس دوم
در مقاله قبلی بحث منتهی شد به موضوع شرایط بهره مندی از رحمت واسعه خداوند. در آیه ۱۵۶ سوره اعراف – که قبلاً ذکر شد – سه شرط برای بهره مندی از رحمت واسعه خداوند ذکر شده که یکی از آن ها «تقوا» بود. دومی: پرداخت زکات سومی: ایمان مستمر به آیات خداوند. توضیح اینکه: وسعت رحمت خداوند و بی پایان بودن آن به تنهائی موجب بهره برداری همه عالمیان از آن نمی شود، بلکه انسان ها احتیاج به ظرفیت مناسبی در وجود خود دارند، چه در جهت فردی و شخصی و چه در مجموع یک جامعه. در اینجا مثالی ذکر می کنیم و آن اینکه(۱): فراوانی آب یک رود بزرگ به تنهائی عامل بهره مندی انسان ها از آب آن رود نمی شود، بلکه آن ها احتیاج به ظروف و وسائلی جهت بهره برداری دارند! و میزان بهره برداری از آن آب فراوان به ظروف و وسائلی که همراه دارند، ارتباط پیدا می کند.
تذکر یک نکته بسیار مهم در این زمینه کاملاً ضروری است و آن اینکه: رحمت خداوند- بطوریکه در بعضی از مباحث قبلی ذکر شد- در مجاری معینی جریان می یابد و ما آن ها را «مجاری رحمت خداوند» نامیدیم. قانون حاکم بر جریان رحمت خداوند، از ناحیه موقعیت انسان ها تغییر نمی کند، بعنوان مثال اگر کسی در کنار نهری عظیم و در چند قدمی آن و در جای مرتفعی ایستاده باشد، قانون جریان آب در سرازیری و بستر نهر تغییر نمی کند و آب آن نهر سر بالا و بطرف آن شخص حرکت نمی کند و بلکه او تا نزدیک آب نهر نرود و یا با وسیله ای از آن نهر آب بر ندارد، از آن جریان عظیم آب و فراوانی آن بهره ای نخواهد برد
حال چرا برای دریافت رحمت واسعه خداوند، احتیاج به تقوا و پرداخت زکات، و انفاق به نیازمندان، و ایمان مستمر به آیات خداوند وجود دارد؟! روشن شدن کامل اصل این موضوع و جهات مختلف آن متوقف بر طرح و بررسی یک بحث مفصل قرآنی و فلسفی و اخلاقی و عقیدتی است! و ما طرح و بررسی آن را به فرصت مناسبی موکول می کنیم و در اینجا به اشاره ای اجمالی اکتفاء می کنیم:
خداوند عالم دو نوع نعمت به بندگانش عطا می کند، یک نوع از آن ها بدون شرط و بدون دعا در اختیار آن ها قرار می گیرد و نوع دیگر نعمت هائی است که برای دریافت آن ها از پروردگار عالمیان باید درخواست کرد یعنی دریافت آن ها احتیاج به حصول شرایطی دارد.
توضیح اینکه نعمت های متعارف مورد نیاز ضروری و آنی انسان ها و بطور کلی تعدادی از نعمت های خداوند که جلوه هایی از رحمت او محسوب می شوند بدون هیچ شرطی در اختیار انسان ها قرار می گیرند مثل غذای یک نوزاد به محض تولد یا مهربانی مادر و اشتیاق به مراقبت از نوزاد و رأفت پدر نسبت به او و اعضای بدن آن نوزاد و مثلاً آفتابی که در محیط زندگی انسان ها می تابد و قوانین حاکم بر جریان تبدیل مواد زمینی به غذای انسان و نزول باران و امثال آن ها.
اما نعمت های نوع دیگری هم وجود دارند که برای بدست آوردن آن ها احتیاج به فعالیتی و بوجود آمدن شرایطی وجود دارد مثل تهیه لباس و ساختن خانه و تحصیل علم و بدست آوردن مواد غذائی از طریق کاشتن گیاهان و امثال آن ها.
در این زمینه ما قبلاً چند مقاله در بخش کلام ایام مربوط به ماه رجب تحت عنوان: «گردش کنار نهری در بهشت» شماره های ۳۶ و ۳۷ و ۳۹ و ۴۰ نوشتیم و در این قسمت با اصل آن موضوع اشاره ای می کنیم.(۲)
بطور کلی مشروط شدن نعمت ها و اعطاء پروردگار عالم به انسان ها به وضعیت اخلاقی و روحی و موقعیت آن ها ارتباط دارد، همچنین محرومیت بعضی از انسان ها از نعمت های خداوند و یا مراتبی از آن ها هم به وضعیت و موقعیت آن ها مربوط می شود! یعنی محرومیت ها از ناحیه کمبود نعمت ها نیست و علت دیگری دارد.
علت مشروط شدن بعضی از نعمت ها به تقوا و پرداخت زکات و ایمان به آیات خداوند، جلوگیری از مشکلاتی است که از ناحیه دارائی ها و رفاه زیاد در زندگی عده ای از انسان ها بوجود می آید.
توضیح اینکه: دارائی ها و امکانات زندگی در بعضی از انسان های عامل رفاه و آسایش، و در بعضی دیگر عامل فسادها و تباهی ها می شود. جهت توضیح بیشتر موضوع بخشی از بحث مربوط به تفسیر و توضیح دعای ماه رجب را عیناً نقل می کنیم(۳):
از این عبارت از دعای شریف بر می آید که خداوند عالمیان به بندگان خود، دو نوع نعمت عطا می کند، یک نوع از آن ها با دعا و درخواست به بنده ها عطا می شود و نوع دیگر بدون درخواست، حتی برای کسانی که او را نمی شناسند، و این نوع عطا از ناحیه مهربانی و لطف و رحمت خداوند است.
البته مراد این نیست که انسان چه دعا و درخواست کند به او عطا خواهد شد و چه درخواست نکند، نه! و قطعاً مراد این نیست! بلکه مطلب اصلی مربوط به دو نوع از نعمت های خداوند است و عبارت مذکور بطور ضمنی اشاره به نکته بسیار مهمی دارد که در ادامه بحث آشکار خواهد شد.
نعمت های نوع دوم به همه انسان ها عطا می شود- منظور نعمت هائی است که بدون درخواست در اختیارانسان قرار می گیرد. مثل اعضاء بدن انسان که حتی قبل از تولدش به او عطا شده و مادر مهربان و محبت او به فرزندش و پدر دلسوز و غیرتمند و این مهربانی و محبت و دلسوزی و غیرت در پدر و مادر عطیه خداوند است و به فطرت خدا دادی آن ها ارتباط دارد. و مثل آفتاب و خواص آن و باران هائی که بطور عادی می بارد و امثال آن ها. و رزق تعیین شده برای عموم انسان ها.
اما نعمت های نوع اول- در ترتیبی که در این دعای شریف ذکر شده- از طریق دعا و درخواست به انسان عطا می شود و در صورت دعا نکردن، انسان ها غالباً از آن ها محروم خواهند شد، و یا در صورت بدست آوردن بعضی از آن ها و دارا شدن بعضی از مطلوب ها، آن دارائی ها در حقیقت نعمت نخواهد بود، و امکان بهره برداری حقیقی و دائمی از آن ها به وجود نخواهد آمد.
توضیح اینکه دارائی های انسان و امکانات زندگی او همیشه صورت نعمت نخواهد داشت و گاهی بعضی از دارائی ها حتی به نقمت و بلا تبدیل خواهد شد. چه دارائی های از نوع مال و امکانات زندگی دنیوی مثل خانه و وسیله نقلیه و شغل و موقعیت های ممتاز اجتماعی و چه دارائی های از نوع اعضاء بدن و قوای بدنی و روحی. یعنی امکان دارد مثلاً چشم انسان عامل گرفتاری ها و مشکلات عظیم، و عامل سلب آسایش و حتی عامل مرگ انسان شود. همچنین مال و دارائی و شهرت اجتماعی و امثال آن ها، امکان دارد عامل گرفتاری ها و حتی از بین رفتن جان انسان شوند!!
عامه مردم دارائی های انسان ها را غالباً نعمت و عامل رفاه و آسایش صاحبان آن ها تلقی می کنند و حتی غالباً آن دارائی ها را عطایای خداوند محسوب می کنند، در حالیکه واقعیت همیشه این چنین نیست. و امکان دارد یک انسان تبهکار که دشمن خداوند هم هست و مشمول عذاب های خداوند در زندگی اخروی و حتی در دنیا خواهد شد، مال و دارائی زیادی از راه های نا مشروع بدست آورده باشد.
گاهی وقت ها بعضی ها سؤال می کنند: چرا خداوند به فلان انسان این همه مال و ثروت داده است؟! در جواب این نوع سؤال بعضی وقت ها می گوئیم از کجا معلوم خداوند آن مال را به او عطا کرده است و امکان دارد او از راه های نامشروع و غیر قانونی آن اموال را بدست آورده باشد. مثل اینکه یک دزد عرض یک یا چند ساعت تمامی دارائی یک انسان و یا عده ای از انسان ها را سرقت کند و با آن مال سرقت شده برای خود خانه وسیع و قیمتی و وسیله نقلیه قیمتی خریداری کند، آیا در این صورت می شود گفت آن مال را خداوند به او عطا کرده است؟!
آیا مال دزدیده شده و نامشروع برای یک دزد نعمت محسوب می شود؟! نعمت معنای معین دقیقی دارد که به آن اشاره خواهیم کرد. و همچنین اعطای خداوند معنای خاص معینی دارد که در ادامه بحث روشن خواهد شد.
در این قسمت در مورد معنای حقیقی «نعمت» و مراد از آن با استفاده از نظرات علامه طباطبائی در تفسیر المیزان توضیحی ذکر می کنیم.(۴)
دارائی های انسان وقتی نعمت محسوب می شود که انسان آن ها را در مواردی مصرف که متضمن آسایش و سعادت او شود و بهره برداری حقیقی از آن ها استمرار یابد. اما اگر دارائی های انسان صرفاً یک لذت زود گذر و بهره مندی ناپایدار موقتی ایجاد کند و بعداً منشأ گرفتاری ها و درد و رنج ها بشود، در آن صورت آن نوع از دارائی ها در حقیقت نعمت نخواهد بود. بعنوان مثال: چشم انسان یک عضو بسیار ارزشمند در وجود او است و بدون آن، انسان در زندگی خود دچار مشکلات عظیم و مشقّت ها خواهد شد. این عضو از دارائی های بسیار گرانبهای وجود انسان محسوب می شود. اما انسان باید از این عضو گران قیمت در زندگی دنیوی برای رفع نیازهای متعارف بهره برداری کند و از آن در مقابل حوادثی که به آن آسیب می زند محافظت کند. اگر یک انسان طوری زندگی کند، که بعد از مدتی چشم خود را از دست بدهد، و از بینائی محروم شود، در آن صورت دیگر این چشم فعلی برای او نعمت نخواهد بود. یعنی اگر یک انسان از این چشم به صورت نادرستی استفاده کند که خطر مهمی برای صاحبش ایجاد کند دیگر آن چشم نعمت نخواهد بود. فرضاً کسی در حال رانندگی به یک منظره جالب توجهی نگاه کند و به خطر ناشی از این کار اعتنائی نکند و این نگاه کردن او به آن منظره موجب تصادفی شود که منتهی به مجروح شدن و مثلاً از دست دادن چشمش شود و یا منتهی به مرگ همان راننده شود، اینجا عامل این تصادف و مجروح شدن یا فوت او، همان چشم شده است. یعنی در این صورت دارائی ارزشمند او به نام چشم عامل مرگ او شده است، پس دیگر آن چشم نعمت نخواهد بود، بلکه نقمت و عامل بلا و مرگ خواهد بود.
باز بعنوان مثال: حالت جوانی یک انسان یک دارائی مطلوب و بسیار ارزشمندی است و انسان می تواند از قوای وجودی خود در سن جوانی استفاده های عظیمی کند. اعضاء بدن انسان در این مرحله از عمر و همچنین قوای روحی او، کارائی زیادی دارد. و اگر یک انسان از قوای وجودی خود در مسیر زندگی حقیقی بهره برداری کند مثلاً ازدواج عاقلانه و عالمانه ای انجام دهد و زندگی و شغل مطلوبی برای خود ایجاد کند و در مسیر تحصیلات علمی پیشرفت کند، در آن صورت این جوانی برای او نعمت خواهد بود.
اما اگر وضعیت جوانی و قوای وجودی او مورد بهره برداری جاهلانه ای قرار بگیرد، بطوریکه کارهای جاهلانه او منتهی به ابتلاء به بعضی بیماری ها شود و یا تصادفی در حال رانندگی واقع شود و یا اخلاق اصلاح نشده او منتهی به اختلافات و مشاجرات با افرادی شود و یا امثال آن ها، در آن صورت جوانی چنین انسانی دیگر نعمت نخواهد بود و بلکه به تقمت و بلا تبدیل خواهد شد، تا جائی که امکان دارد همان وضعیت جوانی او عامل ابتلاء به بیماری های صعب العلاج و یا غیر قابل علاج و حتی مرگ او شود.
به همین صورت سایر دارائی ها و امکانات مثل مال و موقعیت های ممتاز اجتماعی و شهرت و محبوبیت و امثال آن ها، امکان دارد به نعمت ها تبدیل شوند و عامل آسایش ها و لذت ها و مطلوبیت ها قرار بگیرند و همچنین امکان دارد عامل گرفتاری ها و درد و رنج ها و مشقّت ها و مصیبت ها شوند.
موضوع مورد بحث در مورد زندگی اخروی هم از جهتی شبیه به زندگی دنیوی است، و از جهتی از آن بالاتر و مهم تر! به این معنی که خلقت دنیوی انسان و قوای وجودی و امکانات این زندگی در اصل به منظور انتقال انسان از عالم دنیا به زندگی اخروی و ورود در بهشت از طرف خداوند به او عطا شده است. و زندگی در بهشت مقصد آفرینش انسان است. و اگر مسیر زندگی دنیوی انسان به بهشت منتهی نشود. همه دارائی های او تبدیل به عامل شقّاوت و گرفتاری های وحشتناک و نقمت ها خواهد شد.سرانجام جاده دنیا روزی به پایان خواهد رسید و انسان در انتهای این سیر دنیوی یا وارد بهشت خواهد شد و زندگی همیشگی او به صورتی بسیار مطلوب و با ارزش و لذت های فوق حدّ تصور در آن جا ادامه خواهد یافت، و یا در غیر این صورت او در جهنم سقوط خواهد کرد و دچار شقّاوت و عذاب ها و مشقّت های بی پایان خواهد شد.
در حقیقت نعمت چیزی است که در مسیر ورود به بهشت و زندگی مطلوب آنجا بکار رود و لذت انسان از آن و بهره مندی ها استمرار یابد. اما اگر دارائی های انسان موجب سقوط او در جهنم شود، دیگر آن ها نعمت نخواهد بود. مثل اینکه یک انسان در طول عمرش فقط چند روز یا چند ماه و یا چند سال بینا باشد و بنا باشد بعد از مدت تعیین شده بینائی خود را از دست بدهد و برای همیشه نابینا بماند و یا فقط چند ماه و یا چند سال در فضای زندگی خود آزاد باشد و در مقابل بقیه عمر خود را در زندان به سر ببرد! و یا خانه ای را در اختیار او قرار بدهند به صورتی که فقط چند روز و چند ماه حق زندگی در آنجا را داشته باشد و بعد از آن مدت او را از آن خانه اخراج کنند! و امثال آن ها.
آنچه را خداوند به انسان عطا می کند اگر به صورتی مورد بهره برداری قرار بگیرد که خداوند خواسته است در آن صورت به نعمت تبدیل خواهد شد و لذت بردن و بهره برداری از آن دائمی خواهد بود و این بهره برداری در مقصد زندگی یعنی بهشت هم به صورتی بسیار مطلوب استمرار پیدا خواهد کرد.
خلاصه اینکه رحمت خداوند به همه چیز و همه جا گسترش یافته است و اگر کسانی در کنار این رحمت واسعه دچار محرومیت باشند، این محرومیت از ناحیه وضعیت فکری و اخلاقی و رفتاری خود آن ها و دیگران است و انسان ها می توانند با تغییر دادن وضعیت خود، میزان بهره برداری از رحمت خدا و نعمت های او را بالاتر ببرند بلحاظ آنچه در آیه مورد بحث ذکر شده التزام به تقوی و پرداخت زکات و ایمان مستمر به آیات خداوند، زمینه جریان رحمت خداوند و ازدیاد نعمت های او را در زندگی انسان ها چه در جهت فردی و چه در جهت اجتماعی فراهم خواهد کرد. چون وقتی انسان ها شرایط مذکور را ملتزم شدند، در چنین وضعیتی دارائی ها و امکانات به نعمت ها تبدیل خواهد شد و آسایش و رفاه عمومی انسان ها را بوجود خواهد آورد.
همچنانکه خداوند فرمود:
«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يكْسِبُونَ» (الأعراف/۹۶) یعنی اگر اهل قریه ها ایمان می آوردند و ملتزم تقوا می شدند، قطعاً درهای برکات را از آسمان و زمین به روی آن ها باز می کردیم، ولی تکذیب کردند پس آن ها را بجهت اعمالشان گرفتیم. در این آیه هم، ایمان و تقوا عامل جریان یافتن برکات خداوند از آسمان و زمین در جوامع انسانی معرفی شده است. و طبعاً بر عکس کمبود ایمان و تقوا هم عامل محرومیت ها و گرفتاری ها و نزول عذاب ها خواهد بود. قطع رحمت و جلوگیری از نعمت ها از طرف خداوند هم جهت بازدارندگی از فساد و تباهی خواهد بود. یعنی وقتی رفاه زیاد و ازدیاد ثروت در دست عده ای از انسان ها عامل تبهکاری آن ها در جامعه و ضایع کردن حقوق دیگران و غارت اموال آن ها، در نتیجه محرومیت گروه عظیمی از انسان ها شود، خداوند برکات خود را از آن جامعه قطع می کند، چون نعمت ها در چنان جامعه ای در اختیار همه انسان ها قرار نمی گیرد و بلکه عامل انحصارها و غارت های عده ای و محرومیت اکثر انسان ها می شود.
الیاس کلانتری
۱۳۹۵/۱۲/۳
پاورقی ها:
۱-در بعضی از مباحث قبلی حداقل در دو مورد چنین مثالی و شبیه به آن ذکر شد، که یک مورد آن کلام ایام شماره ۷۸ بود.
۲-توصیه می کنیم جهت روشن شدن بیشتر موضوع آن مقالات مورد مطالعه قرار بگیرد.
۳-مقاله گردش کنار نهری در بهشت شماره – 37 بخش کلام ایام
۴-تفسیر المیزان، سوره تکاثر، آیه ۸