کلام ایام – ۱۳۰، نیمه شعبان طلیعه تحول قدسی جهانی

26_747553بخش سوم

کلیات

  • تحول و تغییر نظامات اجتماعی به تنهائی نمی تواند عامل آسایش ها و تأمین نیازهای انسان ها باشد.
  • روش نادرست ازدواج های سنتی در زمان های قبل تبدیل شده است به روش نادرست دیگری در زمان ما
  • آیا حکومت های دموکراتیک  حقوق و نیازهای حقیقی انسان ها را تأمین می کنند؟
  • آیا می شود حکومتی را در جوامع انسانی برقرار کرد که ارزش ها و کمالات دموکراسی را بدون نواقص آن در خود داشته باشد؟
  • دموکراسی چه تفاوت اساسی با استبداد دارد؟

**********

در بخش دوم از این سلسله مقالات بحث در مورد عنوان اصلی یعنی: «نیمه شعبان طلیعه تحول قدسی جهانی» منتهی شد به توضیح فشرده یکی از عناوین اصلی مقاله و آن عبارت بود از «ظهور امام عصر (علیه السلام) چه نوع تحول در زندگی انسانها ایجاد خواهد کرد؟! ». در این بخش در تکمیل آن بحث و نتیجه گیری از آن عرض می کنیم:  صرف بوجود آمدن تحول و تغییر نظامات اجتماعی اگرچه با تلاش ها و زحمات عده ای از انسانها و صرف هزینه های زیادی همراه باشد، به تنهایی نمی تواند عامل آسایش ها و تأمین نیازهای مطلوب انسانها باشد!! حتی گاهی امکان دارد در فضای تحولات اجتماعی و سیاسی بعضی از ارزش های اخلاقی سنتی هم از بین برود و جایگزین بهتر یا معادل آنها هم در یک جامعه و یا سطح جهانی تحقق پیدا نکند. به عنوان مثال: قبل از زمان اخیر و ده ها سال قبل در کشور ما و بعضی از کشورهای دیگر در امر ازدواج جوانان سنت هایی برقرار بوده است و مطابق آن سنت ها غالباً یک جوان بدون اینکه خودش دختری را ببیند و مقداری با او صحبت کند، صرفاً با توصیه مادر و خواهر خود یا دیگر بستگان با دختری ازدواج می کرد! وغالباً اولین بار چهره همسر خودش را در زمان مراسم عروسی و یا مجلس عقد می دید. یعنی دختر مورد نظر را مادر یک پسر یا خواهر او می دیدند و یک وقت او را می پسندیدند و به یک جوان توصیه می کردند تا با او ازدواج کند.

البته این روش کار در امر ازدواج روش نادرستی بود و قوانین شرعی هم آن را تصویب نمی کند. اما حالا آن روش غیر معقول و نادرست از بین رفته و یک روش نادرست دیگری جای آن را گرفته است. امروزه یک پسر و دختر قبل از تصمیم به ازدواج بطور مکرر همدیگر را می بینند و با هم صحبت می کنند و از دیدگاه های یکدیگر در بعضی مسائل و از شرایط یکدیگر در امر ازدواج مطلع می شوند؛ اما علی رغم تصور عمومی که این روش جدید را در امر ازدواج مطلوب تر و بهتر می دانند، می بینیم اختلافات بین زن و شوهرها و طلاق ها و جدائی ها از زمان های سابق خیلی بیشتر شده است!!! تا جائیکه گاهی این پیمان مقدس ازدواج و تشکیل خانواده چند سال و چند ماه و چند هفته بیشتر دوام نمی آورد و این بنای مقدس از هم می پاشد و حتی عده ای قبل از اینکه زندگی مشترک را شروع کنند، از هم جدا می شوند!!! البته قابل ذکر است که بالا رفتن آمار طلاق امروزه در کشور های مختلف علل متعددی دارد و فقط یکی از آنها، مشکلات اقتصادی است و آن هم در بعضی کشورها مثل کشور ما بیشتر صدق می کند؛ اما عامل طلاق منحصر به آن نیست. تا جائیکه در بعضی کشورهای غربی که مشکلات اقتصادی زیادی هم ندارند، حتی آمار طلاق از رقم ۷۰ درصد نسبت به ازدواج ها فراتر رفته است!!

موضوع مورد بحث جهات مختلف زندگی انسانها را هم شامل می شود – و ما در این نوشته وارد بحث در این موضوع نمی شویم و موضوع طلاق فقط به عنوان نمونه و مثال ذکر شد – لذا یک مثال دیگری می آوریم و آن اینکه در زمان های سابق غالباً حکومت ها خواسته ها و نظرات خود را بر مردم مملکتی تحمیل می کردند، بطوریکه مردم غالباً در مقابل حاکم و هیئت حاکمه حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت نداشتند و غالباً حکومت ها با استبداد، ممالک مختلف را اداره می کردند، یعنی یک فرد و یا چند نفر از اطرافیانش رأی و خواسته های خود را بر هزاران و میلیون ها انسان تحمیل می کردند. البته غیر از حکومت های حقیقی دینی که از طرف یک پیامبر یا جانشین حقیقی او در منطقه ای از زمین برقرار می شد!  و در این زمینه بعداً وارد بحث خواهیم شد.

در زمان های اخیر نظام های حکومتی تغییرات زیادی پیدا کردند و انسانها عمدتاً و در اغلب جوامع انسانی به نوعی حکومت بنام «دموکراسی» علاقه مند شدند! بطوریکه بر حسب ظاهر در این نوع حکومت ها مردم، خودشان حاکم یا هیئت حاکمه را تعیین می کنند و حکومت ها با آراء مردم و اکثریت آنها تشکیل می شوند. این تحول در نظام های حکومتی و تبدیل حکومت های استبدادی به حکومت های دموکراتیک در جوامع مختلف خیلی امید بخش بود و مقدار قابل توجهی از خشونت ها و ظلم ها را در بعضی جوامع از بین برده است! اما آیا مشکلات جوامع انسانی و ممالک روی زمین ، حتی کشورهایی که حکومت ها بطور واقعی با آراء مردم تشکیل می شوند، ظلم به انسانها و تحمیل عقاید عده ای بر دیگران از بین رفته است؟! منظور ما حتی کشورهایی که شکل ظاهری حکومت تغییر کرده و بر حسب ظاهر پادشاه و امیر تبدیل به رئیس جمهور شده – آن هم رئیس جمهور همیشگی و تا آخر عمر – نیست؛ بلکه مراد کشورهایی است که با آراء اکثریت مردم و منتخبان آنها اداره می شوند! آیا در این نوع حکومت ها ظلم حکام بر انسانها و تحمیل عقاید گروهی بر گروه دیگر، از بین رفته است؟! آیا در جوامع دموکراتیک نمی شود انسانها را گول زد و فریب داد؟! آیا یک دیکتاتور و یک فرد مستبد نمی تواند در چنین جوامعی به نام دموکراسی حکومت استبدادی برقرار کند؟!

در بعضی از کشورهای به ظاهر دموکراتیک گاهی یک حاکم با ساختن دروغی و اشاعه آن توانسته اکثریت مردم را بفریبد و بعد از مدتی که از مقام خود کنار رفت دروغ او آشکار شده است. به عنوان مثال: در زمان شروع جنگ ویتنام رئیس جمهور وقت آمریکا با گزارشی که به نمایندگان کنگره داد، اجازه جنگ در کشور ویتنام را گرفت و بعد از جنگی طولانی و کشتاری عظیم از مردم آن کشور و و ده ها سال بعد از قطع جنگ ، معلوم شد که آن گزارش در اصل دروغی بیش نبوده است!!!

امروزه آیا در عالم سیاستمداران و دانشمندان و حقوقدانان و جامعه شناسان و مردم عادی این بحث و گفتگو در جریان است که حکومت های دموکراتیک آمریکائی و اروپایی در افغانستان چکار دارند؟! آیا کسی می گوید که چرا گروه های تروریستی شناخته شده را در آن کشور خود غربی ها ایجاد کرده اند و قدرت دادند و اکنون هم پشت پرده از آنها حمایت می کنند، اما در ظاهر جهت مبارزه با آنها، کشور افغانستان را اشغال کرده اند. آیا کشتن کودکان افغانی و سوری و عراقی و یمنی  و طولانی مدت فلسطینی و دیگران در حکومت های دموکراتیک غربی توجیهی دارد؟!

کلام ایام - 111، عظمت حادثه ولادت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم
بخوانید

سؤالات زیادی در زمینه «دموکراسی» وجود دارد از جمله: آیا برقراری دموکراسی حقیقی در جوامع عادی انسانی امکان پذیر است؟!

بحثی نیست در اینکه دموکراسی از استبداد بهتر است و مطلوب تر برای انسانها؛ اما آیا دموکراسی یک نوع استبداد گروهی نیست؟!

اگر اکثریت افراد یک جامعه طرفدار یک قانون و یک نظام اقتصادی یا سیاسی ظالمانه بودند و با رأی اکثریت آن را تصویب و اجرا کردند، کسانی که در اثر آن نظام اقتصادی یا سیاسی مورد ظلم واقع شدند و حقوقی از آنها ضایع شد، به کدام مرجع قانونی و حکومتی باید پناه ببرند و حقوق از دست رفته را از چه طریقی بدست آورند؟

اگر دموکراسی از استبداد بهتر باشد – که البته چنین است – آیا روش پیشرفته تر و مطلوب تر و عاقلانه تر از آن هم  می شود پیدا کرد؟! و آیا می شود یک نظام اجتماعی و حکومتی متعالی تری در یک جامعه برقرار کرد که کمالات و ارزش های دموکراسی هم داخل آن باشد، بدون نواقص و مشکلات آن؟!!!

اگر در یک جامعه اکثریت افراد تمایل به حکومت یک شخص جبار و ظالم پیدا کردند، و در نظریات خود پافشاری کردند و آن شخص را به قدرت رساندند، در آن صورت چه وضعیتی پیش می آید؟! به عنوان مثال: در کشور شوروی سابق در اوایل زمان پیدایش مسلک کمونیسم اکثر مردم تمایل به آن نوع حکومت پیدا کردند – اگرچه از روی ترس یا تحت تأثیر تبلیغات کمونیست ها و یا هر علت دیگری – و این اکثریت طرفدار حکومت ، اقدام به مخالفت و مبارزه با مخالفان عقاید خود کردند، و شروع به سرکوب آنها کردند، حتی با گمان و حدس خود عده ای را مخالف نظریات خود تلقی کردند و شروع به قتل عام آنها کردند. مثل کشتار عظیم ده ها میلیونی حکومت استالین از مردم کشورش یعنی اتحاد جماهیر شوروی سابق، در این قبیل موارد تکلیف انسان ها چیست؟!  و ما می دانیم که حکومت کمونیستی استالین در شوروی طبق ادعای حکومت و طرفداران آن، از مردمی ترین حکومت های تاریخ انسانها محسوب می شد!! مردم در کشور شوروی سابق علیه حکومت های استبدادی سلطنتی قیام کرده بودند و حکومت جدید، یعنی حکومت کمونیستی را جای حکومت های قبلی مستقر کرده بودند.

همچنین حکومت کمونیستی چین که توسط مائوتسه تونگ تشکیل شد و بیش از سی میلیون نفر از مردم چین را جهت تحکیم حکومت به اصطلاح مردمی خود قتل عام کرد!! و حکومت های دیگر امثال آنها …

همچنین اگر در یک کشور مدعی دموکراسی یا کاملاً دموکراتیک، حکومت آن کشور بخواهد افراد تبهکار متحد یا طرفدار خود را به حمله به کشور دیگری و کشتار انسانها تحریک کند و به آن کشور شروع کننده جنگ به طور مخفیانه یا به صورت آشکار کمک نظامی و مالی کند، یعنی انسان هایی را به وسیله انسان هایی دیگر سرکوب کند، در این صورت انسان هایی که مورد ظلم واقع شده اند به کدام قدرت باید پناه ببرند؟! مثل اینکه در زمان ما، کشور قدرتمند آمریکا، کشورهای وابسته به خود و حکام و زمامداران دست نشانده خود را در مسیر شرارت و ایجاد جنگ و کشتار انسانها تقویت می کند.

نکته مهم تر اینکه آیا می توانیم بگوییم امروزه اصول سیاست جهانی را صاحبان کمپانی های بزرگ تولید اسلحه تعیین می کنند؟ و یا آنها با صرف هزینه های زیادی فردی را به عنوان رئیس جمهور یک کشور قدرتمند به حکومت می رسانند و به وسیله همان حکام جنگ ها ایجاد می کنند تا در فرصت به دست آمده اسلحه های تولید شده را به فروش برسانند؟ به عنوان مثال اخیراً گفته شد حکومت عربستان در سال گذشته حدود شصت میلیارد دلار اسلحه از آمریکا خریداری کرده است، و همه می دانند که این سلاح ها برای کشتار مردم یمن و کودکان بی گناه به کار می رود یا برای جنگ های بعدی با کشورهای دیگر! یعنی ایجاد جنگ و کشته شدن انسان های بیگناه به قصد فروش اسلحه و به دست آوردن اموال زیاد! در چنین اوضاع و شبیه به آن انسان ها چه کا باید بکنند؟ آیا همه مردم آمریکا یا اکثر آنها از کشتن انسان های بیگناه بالخصوص کودکان راضی هستند؟! طبعاً جواب منفی است؛ اما مخالفان جنگ و کشتار بی گناهان، چه کاری می توانند در مقابل اراده حکام و زمامداران و حزب حاکم انجام بدهند؟!

مشکل بالاتر از این ها آن است که این مدعیان دموکراسی برای رسیدن به اهداف غیر انسانی خود، افکار و عقاید و اخلاق و به طور کلی دین انسانها را هم به صورتی مزوّرانه  مورد تخطئه قرار می دهند و مقدس ترین بناهای عقیدتی را با اشکال مختلف تخریب می کنند.

این سؤالات فوق الذکر و سؤالات متعدد دیگری در این زمینه وجود دارد که باید به آنها جواب داده شود و جهت پاسخ آنها و رفع مشکلات بوجود آمده در این تحول اجتماعی جهانی احتیاج به علمی متعالی و برتر از علوم انسانی متداول در جوامع امروزی وجود دارد.

لازمه بهره مندی بیشتر از تحولات اجتماعی و سیاسی  و اقتصادی و هر نوع تحول علمی در سطح جوامع انسانی، به جریان افتادن علوم فوق عادی و فوق متعارف است  و آن عبارت است از علومی که از منبع وحی خداوند نشأت گرفته است!! و پیامبران خدا عامل انتقال آن از عالم «ربوبیت خداوند» به عالم انسانها بوده اند.

علاوه بر آن علم، احتیاج به پرورش انسانهای متعالی و دارای فضائل انسانی و کرامت های اخلاقی است که آنها هم با علوم و اخلاق پیامبران تربیت شده اند و در رأس همه عوامل و وسائل وجود یک شخصیت قدسی آسمانی است که ارتباط عالم ربوبیت و عالم انسانها از ناحیه علم و قدرت و شخصیت و مدیریت او برقرار باشد. و او با قدرت و قداست و جاذبیت اخلاقی پیامبران و از ناحیه وحی پروردگار، جامعه جهانی را اداره کند و چنین شخصیتی وجود مبارک امام عصر (علیه السلام) است که وارث همه پیامبران و پیامبر خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اجداد کریم خود یعنی ذوات مقدسه ائمه اهل بیت (علیهم السلام) است.

تحولی که با ظهور آن وجود مبارک در سطح جهان ایجاد خواهد شد، تحول فکری و فرهنگی و علمی است و اندکی بعد و در همان سالهای اول ظهور و قیام، نهضت مقدس او منتهی به تشکیل جامعه جهانی موعود همه پیامبران خواهد شد و تحولات بوجود آمده شامل همه جهات زندگی انسان ها خواهد شد. زمان آزادی انسانها از اسارت و بردگی فکری و زمان تحقق آرزوهای حیات بخش مصلحان اجتماعی و دانشمندان آزاد اندیش و دلسوز برای انسانها خواهد رسید .

الیاس کلانتری

۱۳۹۶/۲/۳۱

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن