کلام ایام – ۱۵۸، خروج کاروان قدسی از مکه مکرمه و حرکت بسوی عراق

indexبخش اول

کلیات

*چرا امام حسین – علیه السلام – در زمان شروع مناسک حج  و در حالیکه اجتماع عظیمی از مسلمین در شهر مکه تشکیل شده بود، با  خاندان و همراهان خود از حرم امن خداوند خارج شد؟!

*حرکت امام و خروج از شهر مکه در آن موقعیت زمانی رفتاری خلاف انتظار طرفداران و شیعیان آن بزرگوار و بطور کلی امت اسلامی بود!

*امام ـ علیه السلام ـ در طول عمر مبارک خود بطور مکرر به سفر حج رفته بود اما باید دید به چه علتی وقتی در شهر مکه اقامت داشت،قبل از انجام  اعمال حج از آن شهر خارج شد ؟

*امام حسین ـ علیه السلام ـ وقتی تحت فشارهای سیاسی حکومت بنی امیه قرار گرفت به شهر مکه هجرت کرد و خود و همراهانش در حریم پناهگاه امن خداوند استقرار یافتند.

* رفتار امام ـ علیه السلام ـ در زمانی که معاویه تلاش می کرد از مردم برای حکومت فرزندش یزید بیعت بگیرد ، چگونه بود؟

*جریان محاصره امام ـ علیه السلام ـ و شخصیت های سیاسی مخالف حکومت یزید در مسجد الحرام از طرف حکومت معاویه

* دروغ بزرگی که معاویه در مسجد الحرام به مردم گفت و علت اینکه مردم آن را باور کردند.

**********

روز هشتم ماه ذیحجه مصادف است با روز حرکت کاروان حسینی – سلام الله علیه – بسوی عراق! آن کاروان قدسی در چنین ایامی از امنیت قانونی خود در شهر مقدس مکه و حرم امن خداوند صرف نظر کرده و به استقبال بلاهای عظیم شتافت.

در این ایام مسلمین از بلاد مختلف جامعه دینی جهت شرکت در مراسم عظیم حج به شهر مکه می روند و زمان خروج امام حسین – علیه السلام – هم اجتماع عظیمی از زائران خانه خدا در آن شهر تشکیل یافته بود و عده ای هم در حال ورود به فضای حرم بودند.

حرکت امام – علیه السلام – و همراهان او در چنین ایامی و خروج از شهر مکه و جوار مسجدالحرام، رفتاری خلاف انتظار طرفداران و شیعیان آن بزرگوار و بطور کلی امت اسلامی بود. چون در آن ایام عبادت باشکوه «زیارت خانه خدا» در شهر مکه برگزار می شود و آن عده از مسلمین که استطاعت این سفر را داشته باشند از نقاط دور و نزدیک جهت شرکت در آن مراسم باشکوه و آن عبادت عظیم در آن شهر اجتماع می کنند، عبادت مشهور «حج» دارای عظمت ها و جلالت های خاصی است و کسانیکه اولین بار به قصد زیارت وارد آن شهر شده اند، قبل از انجام آن مراسم حق خروج از آن مکان را ندارند، مگر در موارد اضطراری خاص.

اگر چه امام – علیه السلام – قبلاً بارها حج خانه خدا را بجای آورده بود و طبعاً این ممنوعیت یعنی خروج از شهر مکه در آن ایام شامل حال آن بزرگوار نمی شد، اما خروج او در آن ایام رفتاری غیر مترقبه بود و طبق محاسبات عادی و اخلاق عمومی دینی مردم انتظار شرکت آن حضرت در مراسم حج و به پایان رساندن آن را داشتند. اما این تصور عمومی، و غیر منتظره بودن رفتار آن حضرت مبتنی بر ملاحظاتی بود که مهمترین موارد آن عبارتند از:

۱-اهمیت موضوع تکریم عبادت عظیم و باشکوه حج

۲-استفاده از اجتماع عظیم مسلمین و انتقال و انتشار پیام های ضروری برای جوامع دینی از طریق زائران خانه خدا.

۳-بهره برداری از امنیت قانونی شهر مکه در مقابل حکومت نامشروع و غیر قانونی جامعه دینی.

در مورد مطلب اولی می شود گفت: عبادتی بنام «حج» در سنت های دینی جلالت و اهمیت عظیمی دارد. و شرکت در آن مراسم مطلوبیت خاصی برای پیروان دین توحیدی خواهد داشت و انجام این عبادت برای مؤمنان در طول عمر خود در صورت استطاعت یک مرتبه واجب است و علاوه بر آن، شرکت در آن مراسم برای دفعات بعدی جنبه استحبابی دارد. امام – علیه السلام – بطور مکرر و در هر فرصتی که فراهم می شد آن عبادت عظیم را انجام می داد و در آن مراسم حضور می یافت. در آن سال هم که امام – علیه السلام – از چند ماه قبل در شهر مکه حضور داشت بطور عادی مورد انتظار بود که در مراسم شرکت کند و اعمال حج را که در حال شروع بود، به پایان برساند. یعنی وقتی آن بزرگوار چند ماه قبل بجهت ضرورتی به شهر مکه هجرت کرده بود و در آن شهر اقامت داشت مورد انتظار بود که آن مراسم را به پایان برساند.

توضیح اینکه: امام – علیه السلام – در روزهای آخر ماه رجب از شهر مدینه حرکت کرد و روزهای اول – ماه شعبان به مکه رسید و در آن شهر استقرار یافت و تا روز خروج از آن شهر به مدت چهار ماه و چند روز در مکه حضور داشت، و اگر هم به هر ضرورتی تصمیم بر خروج از مکه داشت. طبق محاسبات و ملاحظات عادی می شد این خروج چند روز بعد انجام بگیرد، یعنی بین زمان خروج امام – علیه السلام – از شهر مکه و پایان مراسم حج پنج یا شش روز بیشتر نبود و اقامت او در این چند روز در شرایط عادی مشکلی ایجاد نمی کرد و مانع تحقّق اهداف اصلی او از مقابله با حکومت زمان نمی شد.

خلاصه اینکه: در سیره شریف ائمّه معصومین – علیهم السلام – حج خانه خدا و مناسک حج و شرکت در آن مراسم باشکوه و با جلالت عظیم، جایگاه رفیعی دارد و آن بزرگواران در صورت بدست آوردن فرصت مناسب و نبودن موانع بازدارنده مثل موانع سیاسی از ناحیه حکومت ها، غالباً در آن مراسم شرکت می کردند و خود وجود مبارک حضرت امام حسین – علیه السلام – تا آن زمان بیش سی مرتبه در ایام حج در شهر مکه حضور یافته بود – علاوه بر زیارت خانه خدا بصورت عمره –یعنی در حالیکه آن  بزرگوار بطور مکرر از شهر مدینه به قصد زیارت خانه خدا به مکه می رفت ـ آن هم غالباً این راه را پیاده طی می کرد اگر چه مرکب همراه داشت ـ حال که در شهر مکه اقامت دارد و زمان شروع مناسک حج هم رسیده است، طبعاً خروج غیر منتظره و ناگهانی او علت و حکمت خاصی باید داشته باشد.

اما در توضیح موضوع دوم عرض می کنیم: از رفتارهای شریف امام – علیه السلام – بر می آید که او از ساعتی که در مدینه به دارالاماره احضار شد و موضوع بیعت با یزیدبن معاویه – لعنة الله علیهما – به او پیشنهاد شد، در هر فرصتی مخالفت خود را با حکومت زمان به مردم اطلاع می داد و چهره اصلی حکومت ضد دینی یزید و پدرش معاویه را به مردم نشان می داد. از رفتارهای آن حضرت از زمان خروج از مدینه و استقرار در شهر مکه و اقامت چند ماهه در آن شهر این هدف حکیمانه او بخوبی آشکار می شود.

وقتی آن بزرگوار به مجلس امیر مدینه احضار شد، ابتدا از مسجد پیامبر – صلّی الله علیه و آله و سلّم – به منزل خود رفت و عده ای نزدیکان خود را دستور داد که بطور مسلح او را تا دارالاماره همراهی کنند و در آن مجلس از سخنانی که به امیر و نماینده حکومت فرمود و از او خواست که موضوع در بین مردم و اجتماعی از آن ها مطرح شود و همچنین دیدارهائی که فردای آن روز با عده ای از مردم داشت و نحوه حرکت خود و همراهان به شهر مکه، نیت شریف او آشکار می شود. بطوریکه وقت حرکت از مدینه به او پیشنهاد شد که از بیراهه حرکت کنند تا با مأموران و سپاه حکومتی مواجه نشوند! قبول نفرمود و اعلام کرد که از راه اصلی و شناخته شده به سفر خود ادامه خواهد داد.

کلام ایام ـ 466، هدایت آسمانی و مرحله اکمالی آن
بخوانید

 پس از ورود به شهر مکه هم بطور مستمر با مردم، اعم از ساکنان شهر مکه و یا زائران خانه خدا که جهت انجام عمره و بعداً حج از بلاد مختلف به مکه می آمدند، ملاقات و مجالست و مصاحبت داشت، بطوریکه خبر عدم بیعت او با حکومت در شهر مکه و در سطح وسیعی از جامعه دینی منتشر شد! حال که هزاران انسان در شهر مکه اجتماع کرده اند و مناسک اصلی حج در حال شروع است، بهترین فرصت بر آن حضرت جهت اعلام موقعیت سیاسی خود و مخالفت علنی با حکومت پلید بنی امیه به وجود آمده بود! و بطور قطع شخصیت آن حضرت و مخالفتش با حکومت در مناسک حج و اجتماعات عظیم در مسجدالحرام و صحرای عرفات و مشعر الحرام و منا مورد توجه عموم زائران خانه خدا قرار می گرفت!!! و امکان بهره مندی فراوانی در جهت اهداف مقدس او فراهم می شد.

 اما موضوع سوم امنیت سیاسی خود آن وجود مبارک و خاندان و همراهان او از مؤمنین بود. در اخلاق و احکام دینی «شهر مکه» و در مرتبه ای بالاتر «مسجدالحرام» حرم امن خداوند محسوب می شود، و طبق قوانین شرعی کسانی که وارد فضای آن مسجد می شوند، از امنیتی برخوردار خواهند بود! و حکومت ها باید حرمت حرم خداوند را رعایت کنند و متعرض پناهندگان به آن حرم مقدس نشوند.

خداوند در این زمینه می فرماید:

«إِنَّ أَوَّلَ بَيتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ —  فِيهِ آياتٌ بَينَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا» (آل عمران / ۹۶-۹۷) یعنی اولین خانه ای که برای مردم ]جهت عبادت خدا[ قرار داده شد، همان خانه ای است که در مکه است و مبارک، و برای عالمیان هدایتی است. در آن نشانه های روشن است و مقام ابراهیم، و هر کس در آنجا داخل شود، در امنیت قرار خواهد گرفت.

امام حسین – علیه السلام – هم وقتی تحت فشارهای سیاسی حکومت بنی امیه قرار گرفت به شهر مکه هجرت کرد و خود و همراهانش در پناهگاه امن خداوند استقرار یافتند.

در آن زمان موضوع امنیت انسان ها در مسجدالحرام و در شهر مکه و مجموعاً حرمت خانه خدا و قداست آن مورد توجه شدید مردم قرار گرفته بود! و تا حدی در دل های مؤمنین نفوذ کرده بود که حکومت های جامعه دینی هم خواسته یا ناخواسته عمدتاً قوانین مربوط به آن را رعایت می کردند و بطور آشکار متعرض مخالفان سیاسی خود که به شهر مکه یا مسجدالحرام پناه برده بودند، نمی شدند و عموماً آن حرمت را اگر چه از روی ناچاری رعایت می کردند.

 وقتی امام – علیه السلام – از بیعت با یزید و تأیید حکومت او خودداری کرد، بهترین و مناسب ترین رفتار او هجرت به شهر مکه بود. آن بزرگوار می خواست خبر عدم بیعت او با حکومت و عدم تأیید حکومت یزید بعنوان حکومت دینی در جامعه اسلامی منتشر شود و آن بزرگوار از اینکه او را در یک توطئه سیاسی بازداشت کنند و بصورت اسیر در اختیار حکومت قرار بگیرد، نگران بود! و از رفتارهای شریفش بر می آید که این موضوع یعنی بازداشت او، از خطر کشته شدن بدست عمال حکومت هم، اهمیت بیشتری داشت. یعنی او بیشتر نگران بازداشت و محبوس شدن خود بود نه موضوع کشته شدن! علت این نگرانی هم عمدتاً از آن جهت بود که حکومت در صورت بازداشت و حبس او می توانست دروغی را بین مردم منتشر کند و اعلام کند که آن بزرگوار با حاکم پلید جامعه یعنی یزید بیعت کرد و با صحنه سازی های سیاسی کاری کند که مردم فریب آن دروغ را بخورند و آن را باور کنند. چون در سال های آخر عمر معاویه که تلاش می کرد از مردم و بالخصوص افراد سرشناس و مشهور جامعه و در رأس آن ها از خود وجود مبارک امام حسین – علیه السلام – برای ولایتعهدی فرزند پلیدش یزید بیعت بگیرد، چنین رفتاری سر زده بود! و خلاصه آن حادثه به این صورت بود که معاویه در جهت آماده سازی زمینه حکومت فرزندش یزید سفری هم به شهر مدینه داشت و در آن شهر با تهدید و ارعاب و بعضاً با بخشیدن مقداری مال و مجموعاً اِعمال فشارها و تهدیدها و تشویق ها از عموم مردم بیعت گرفت، اما چهار نفر از شخصیت های مشهور شهر مدینه که در رأس آن ها وجود مبارک حضرت امام حسین – علیه السلام – قرار داشت از بیعت خودداری کردند و از مدینه خارج شدند و به شهر مکه رفتند. معاویه هم در تعقیب موضوع به شهر مکه رفت و آن چهار نفر را در مسجدالحرام تحت فشار شدید سیاسی قرار داد. خود امام – علیه السلام – از ملاقات با معاویه خودداری می کرد و از طرف او و بقیه مخالفان سرشناس، عبدالله بن زبیر که یکی از آن ها بود بعنوان سخنگوی گروه با معاویه ملاقات و صحبت کرد و موضوع عدم بیعت آن ها را اعلام کرد. سرانجام معاویه در آن اجتماع عظیم که در مسجدالحرام تشکیل شد کنار هر یک از آن چهار شخصیت سیاسی مخالف چند نفر مراقب مسلح قرار داد و به آن ها گفت اگر در حال صحبت او هر کدام از آن ها یک کلمه حرف بزنند، بلافاصله کشته شوند!!! و خودش بالای منبر رفت و دروغی را بین مردم اظهار کرد و اعلام کرد که آن چهار نفر بعد از مذاکراتی که انجام گرفت تسلیم شدند و بیعت برای حکومت یزید را قبول کردند! و بلافاصله از منبر پائین آمد و بدون مکث و توقف با همراهان خود از شهر مکه خارج شد و به هیچ کس اجازه صحبت و گفتگو نداد و بطرف مقرّ حکومت خود یعنی شام حرکت کرد. بعد از حرکت معاویه مردم بطرف آن چهار نفر آمدند و جریان را پرسیدند و آن ها اظهار کردند که موضوع کاملاً دروغ است، ولی آن ها امکان اظهار و مخالفت نداشتند!

 بنابراین امام – علیه السلام – نگران رفتاری شبیه به آن حادثه از طرف حکومت بود و اگر چنین حادثه ای پیش می آمد، تمامی تلاش آن حضرت برای معرفی چهره حقیقی دین خدا و نجات آن از رفتارهای منافقان بی نتیجه می ماند.

در رفتار غیر منتظره و شگفت انگیز امام حسین – علیه السلام – در آن روز که زمان شروع مناسک عظیم و شکوهمند حج بود، حکمتی مورد نظر بوده است که اهمیت آن بالاتر از آن فواید عظیم سیاسی بود، بطوریکه خطر کشته شدن خود آن حضرت و همراهان و طرفدارانش هم در مقابل آن مقصد عظیم قابل تحمل بود.

  همزمان با خروج امام از مکه و حرکت بسوی عراق و در همان روز در شهر کوفه هم که مقصد آن حضرت بود، حادثه عظیمی روی داد و در جریان آن عمده طرفداران مسلم بن عقیل که نماینده خود آن حضرت در شهر کوفه بود، از حمایت او و همراهی با او خودداری کردند و جناب مسلم در مقابل قدرت حکومتی تنها ماند و در ضمن یک جنگ نابرابر با قوای حکومتی مجروح و بازداشت شد و بدست حاکم پلید کوفه و نماینده یزید به شهادت رسید. جنگی که یک طرف آن حضرت مسلم تنها بود و طرف مقابل قوای حکومتی، و ما بخواست خداوند در بخش بعدی بقیه حوادث مربوط به خروج امام – علیه السلام – از شهر مکه و قیام و شهادت حضرت مسلم – علیه السلام – را توضیح خواهیم داد.

الیاس کلانتری

۱۳۹۶/۶/۱۱

 

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن