۲۳۲-علمای دینی در ارتباط با احکام و اخلاق دینی در چه موقعیتی قرار دارند؟!
سؤال: یکی از موفقیت های اسلام همین بود که در حرف و تئوری رمانتیک و لطیف است ولی در موقع عمل و اجرائی شدن خشن عمل می کنند. مثال های متعددی وجود دارد، ولی یکی از توجیهات این است که مرجع تقلید مجتهد است، اجتهاد دارد، می تواند فتوائی دهد و بر اساس بینش خودش یعنی دوست داشتن مثلاً فتوای قتل یک عده یا یک نفر را بدهد. متأسفانه پیروان این مراجع هم سؤالی نمی پرسند!
پاسخ:
کلیات
*آثار و نتایج اجرای احکام دینی در تاریخ صدر اسلام را می شود در نظرات دانشمندان محقّق مشاهده کرد، حتی دانشمندان پیرو ادیان دیگر.
*رفتارهای حقیقی دینی بطور کامل در اصل همان رفتارهائی است که پیامبر خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – و امامان معصوم – علیهم السلام – به آن ها عمل کرده اند.
*فقیه و مجتهد در عالم تشیع در اصل مقام کشف و استنباط احکام شرعی از منابع اصلی را به عهده دارد.
*اگر گروه هائی از مسلمین به بعضی از احکام و دستورات خداوند بی اعتناء هستند و یا در اجرای احکام با خشونت رفتار می کنند، ربطی به اصل احکام دینی ندارد.
*تعیین مجازات های به ظاهر خشن در احکام دینی چه حکمتی دارد؟!
*چرا در احکام دینی مجازات دزدی قطع دست دزد تعیین شده است؟
*مجازات های به ظاهر خشن دینی عمدتاً جنبه بازدارندگی دارد، بطوریکه مانع ارتکاب جرم شود.
*فقیه در اجتهاد خود امکان اشتباه و خطا دارد و این موضوع اختصاصی به علم فقه ندارد و در علوم دیگر نیز اتفاق می افتد.
*در کشورهای باصطلاح پیشرفته هر سال طبق آمارهای منتشر شده ملیون ها مورد دزدی واقع می شود و بعضی از آن ها با جنایتی هم همراه است.
*چرا قوانین متداول در کشورهای مختلف نمی تواند مانع وقوع دزدی و جنایت شود؟!
**********
آن لطافت و زیبائی که به نظر شما، و در حقیقت در نظریات و احکام دینی وجود دارد، در عمل هم همانطور است. و این رفتارها و اعمال دینی بود که در تاریخ صدر اسلام در قلوب انسان ها نفوذ کرد و آن ها را بطرف دین خدا جذب کرد. شما می توانید آثار این جریان را در تاریخ صدر اسلام و نظرات دانشمندان محقّق و منصف جهانی مشاهده کنید.
قبلاً عرض شد که رفتار کامل و حقیقی دینی همان رفتارهائی است که پیامبر خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – و امامان معصوم – علیهم السلام – و بطور کلی رهبران آسمانی به آن ها عمل کرده اند و در منابع تاریخی بطور آشکار ذکر شده است. و آن رفتارها جاذبه شدیدی در قلوب انسان ها ایجاد کرد. این موضوع مورد اعتراف دانشمندان زیادی بوده است و عده قابل توجهی از آن ها هم پیرو ادیان دیگر بوده اند، و در صورت لزوم و ادامه این مباحث می توانیم بعضی از نظریات آن دانشمندان را بعنوان نمونه جهت روشن شدن بیشتر موضوع ذکر کنیم.
اما فقیه و مجتهد در عالم تشیع مقام کشف و استباط احکام شرعی از منابع اصلی دینی یعنی کتاب خدا و سیره معصومین – علیهم السلام – را به عهده دارد. و در اصل در دین خدا از دیدگاه شیعیان و پیروان اهل بیت رسول خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – حاکم فقط پروردگار عالمیان است و امرها و نهی های او – سبحانه تعالی – عنوان احکام دینی دارد. البته از ناحیه فرمان های او، دستورات و نظرات ذوات مقدسه معصومین – علیهم السلام – هم حکم و نظر شرعی محسوب می شود و خداوند بندگانش را مؤظف به اطاعت آن ها کرده، همچنانکه مؤظف به اطاعت از وجود قدوس خود کرده است. اما در دیدگاه اهل سنت عالم موقعیت دیگری را هم دارد و آن اینکه می تواند مطابق خواست و صلاح دید خود احکامی را در دین خدا ایجاد کند که به آن عمل اصطلاحاً «استحسان» گفته می شود این کار مورد تأیید معارف دینی نمی باشد و یک موضوع جعلی است که متأسفانه با حمایت حکام و زمامداران در بین آن ها بوجود آمده است.
اما اینکه گروه هائی از مسلمین به بعضی از احکام و دستورات خداوند بی اعتناء هستند و یا در اجرای احکام با خشونت رفتار می کنند، این یک موضوع دیگری است. یعنی در اصل احکام خداوند چه در صورت تئوری و چه در صورت عمل خشونتی وجود ندارد، اما رفتار مسلمین در زمان ها و جوامع مختلف لزوماً ملاک رفتار دینی نمی باشد. اگر در اصل احکام دینی و یا صورت عملی آن اشکالی و انتقادی وجود داشته باشد به آن ها جواب می دهیم و از نظرات و رفتارهای حقیقی دینی دفاع می کنیم.
مجازات های به ظاهر خشن
یک موضوع در مورد احکام و مجازات های دینی جای بحث و گفتگو دارد و آن اینکه بعضی از مجازات های دینی بصورت ظاهر با خشونت هائی همراه است، یعنی ظاهراً در اخلاق و احکام دینی مجازات های خشنی نسبت به بعضی از گناهان تعیین شده است، مثل قطع دست دزد، یا حکم سنگسار کردن برای کسی که مرتکب عمل پلید زنا شده است، با در نظر گرفتن بعضی از قیودات! اما اگر موضوع این مجازات های به ظاهر خشن و علت و حکمت آن ها در نظر گرفته شود روشن خواهد شد که در آن احکام هم عنصر ملاطفت و رحمت و حکمت اساس حکم را تشکیل می دهد. توضیح اینکه: بعضی از مجازات های شرعی در صورت ظاهری با خشونتی همراه است، مثل آنچه گفته شد. اما وقتی موضوع این نوع مجازات ها را بررسی می کنیم و به جهات مختلف آن توجه می کنیم، مشکل موضوع برطرف می شود و آن اینکه این نوع مجازات ها جهت تحقّق و وقوع نیست و بلکه جنبه بازدارندگی دارد، به منظور جلوگیری از ارتکاب کار خلاف و در نتیجه موجب امنیت و آرامش افراد و سلامت جامعه است. به قول دانشمند بزرگ معاصر مرحوم استاد محمد تقی جعفری این نوع مجازات ها به منزله شمشیر کشیده شده است، اما برای فرود آمدن نیست بلکه جنبه بازدارندگی دارد.(۱)
توضیح بیشتر اینکه: مجازات های عادی متعارف برای بعضی از اعمال خلاف در جوامع مختلف نهایتاً بعد از ارتکاب جرم در مورد شخص مجرم اجراء می شود آن هم در صورتی که مجرم شناخته و دستگیر شود و نتواند از دست مجریان قوانین اجتماعی فرار کند و یا به هر صورتی از مجازات معاف شود، مثل دخالت ها و توصیه های افراد با نفوذ و قدرتمند و امثال آن ها. اما در هر صورت این نوع مجازات های متداول در جوامع مختلف غالباً مانع ارتکاب جرم نمی شوند و بازدارنده از جرم نیستند. یعنی: عده ای دزد مخفیانه وارد خانه های مردم می شوند، و غالباً مسلح هم می باشند در حالیکه افراد یک خانواده در حال خواب هستند و طبعاً آمادگی برای دفاع و مقابله ندارند، و دزدان تبهکار به راحتی اموال آن ها را سرقت می کنند و اگر از طرف افراد خانه مورد سرقت، خطری احساس کردند، گاهی دست به جنایتی هم می زنند و بعد هم فرار می کنند. بطور آشکار می بینیم که مجازات های تعیین شده متعارف و متداول مانع اقدام دزدها در ورود به خانه های مردم و سرقت و گاهی جنایت نمی شود. و در این صورت گاهی یک یا چند انسان بخاطر مقداری مال کشته می شوند و یا حداقل در دلهره و اضطراب و نگرانی زندگی می کنند. در این صورت آیا صحیح است که در تعیین و اجرای قوانین، یک دزد مورد ترحّم و ملاطفت قرار بگیرد، اما افراد جامعه در ناامنی و نگرانی به سر ببرند یا نتوانند با آرامش جهت کارهای خود منزل مسکونی را ترک کنند و یا حتی در جریان یک دزدی جان خود را از دست بدهند؟!!!
یک وقتی با شخصی مصاحبت داشتیم و او خود را یک فرد روشنفکر تصوّر می کرد و ضمن صحبت های خود گفت: آقا احکام شرعی مال زمان قدیم بوده، الان زمان عوض شده و قوانین دیگری در کشورهای پیشرفته – به تعبیر او – برقرار است و سخنانی از این نوع… گفتم: آقای عزیز خواهش می کنم به این عرض من توجه کنید! و آن اینکه چند روز پیش در آخر سال میلادی قبلی وزیر دادگستری کشور آمریکا اعلام کرد در سالی که گذشت بیست ملیون مورد سرقت در جامعه امریکا به وقوع پیوسته است.(۲) و من روزنامه ای را که این مطلب را نوشته بود با تاریخ انتشار آن، به ایشان معرفی کردم و گفتم آقای عزیز بفرمائید ببینم با این بیست ملیون مورد دزدی چکار باید کرد؟! کشور آمریکا هم که طبعاً طبق نظر شما یک کشور پیشرفته است و یک سازمان عظیم و قدرتمند و پر هزینه پلیسی در آن برقرار و فعال است!
در ادامه صحبتم گفتم: شما طبعاً بی اطلاع نیستید که در آن کشور تعداد زیادی از این دزدی ها هم با جنایتی همراه است! یعنی عده ای هم در جریان این دزدی ها حتی عده ای از کودکان کشته شده اند. حال به من جواب بدهید که دولت و حکومت و قوانین فعلی موجود در آن کشور و کشورهای دیگر در این زمینه چه کاری انجام می دهند؟! نهایتاً اگر افراد پلیس در جریان حادثه ای قرار بگیرند و موفق به شناسائی و دستگیری دزدها بشوند، آن ها را دستگیر و زندانی می کنند. و بطور قطع هم این نوع برخورد با دزدها، جلو دزدی و جنایت را نمی گیرد و بلکه روز به روز به تعداد این نوع خلافکاری ها افزوده می شود.
در ادامه بحث گفتم آیا بهتر نیست قانونی در جوامع اجراء شود که اصلاً مانع ارتکاب دزدی و جنایت شود و انسان ها در امنیت و آرامش زندگی کنند؟!!! و در ادامه صحبت گفتم: اگر در یک جامعه دزدی وارد خانه مردم شد و امنیت و آرامش افراد جامعه را در هم ریخت و مرتکب دزدی و یا جنایتی شد، آیا باید به او ترحّم کرد و مثلاً او را بخشید یا یک مدت او را زندانی کرد، و یا مردم جامعه باید مورد ملاطفت و ترحم قرار بگیرند و امنیت آن ها در خانه و محیط زندگی تحقّق یابد. تازه این موضوع در صورتی مطرح می شود که فضای مساعد برای دزدی – بلحاظ قوانین جامعه – فراهم می شود و دزدی واقع می شود، اما بطوریکه گفته شد، قانون قطع دست دزد و امثال آن جهت جلوگیری از خلافکاری ها مقرّر شده است، و به کار بستن این نوع قوانین با شرایط تعیین شده حقیقی آثار و نتایج بسیار مبارکی در جوامع اسلامی بوجود آورده بود و تا زمانی که آن قوانین اجراء می شد آن آثار و نتایج هم برقرار بود.
این نکته را هم لازم است اضافه کنیم که وقتی این مجازات به ظاهر خشن مانع دزدی شد خود این هم یک نوع ترحم و ملاطفت با افرادی است که زمینه تمایل به دزدی در آن ها وجود دارد و وقتی این قانون به ظاهر خشن فرصت دزدی را از بین برد طبعاً به نفع همان افراد هم خواهد بود چون در آن صورت دزدی نمی کنند و پس مجازات هم نمی شوند. تاریخ جوامع اسلامی بطور آشکار حاکی از تأثیر گذاری این قانون در طول قرن ها در جوامع دینی بود و امروزه هم اگر در بعضی از جوامع اسلامی این قانون اجراء می شود، خبری از وقوع دزدی دریافت نمی شود. این مورد بعنوان مثال ذکر شد و موضوع قابل بحث و تحقیق بیشتری است. این بحث را فعلاً پایان یافته تلقّی می کنیم و آن را در چند عنوان خلاصه می کنیم:
۱-معیار و ملاک رفتارهای دینی آیات قرآن و سیره شریف معصومین – علیهم السلام – می باشد و در آن ها هم رفتارهائی توأم با ملایمت و ملاطفت و ترحم به انسان ها بطور گسترده آشکار است.
۲-اکثر معارف و احکام دینی بصورت آشکار در منابع احکام بیان شده یعنی برای نظر دینی «نصوص» یعنی بیانات آشکار و قطعی وجود دارد و اجتهاد فقیه در مورد مسائلی است که نصّی برای آن ها به راحتی در دسترس نمی باشد.
۳-برای بدست آوردن احکام شرعی در صورتی که در معارف دینی بصورت آشکار وجود ندارد، مناسب ترین راه رجوع به فقها و مجتهدین است. اما یک مجتهد نمی تواند حکم خدا را از طریق امیال شخصی خود تعیین و اعلام کند و اگر فقیهی اقدام به چنین کاری کرد، نظر او دیگر نظر دینی محسوب نخواهد شد.
۴-فقیه در اجتهاد خود امکان اشتباه و خطا دارد و این موضوع اختصاصی به علم فقه و احکام شرعی ندارد و در علوم دیگر هم مثل علم طب اتفاق می افتد. لذا نمی شود علمی را به جهت اشتباه یک یا چند دانشمند متوقف کرد. کما اینکه بجهت اشتباه چند پزشک نمی شود فعالیت های طبی در شناسائی بیماری ها و معالجه آن ها را تعطیل کرد! چون انسان ها بطور اجتناب ناپذیر به پزشکان و تحقیقات علمی و تجربیات آن ها احتیاج دارند.
ان شاء الله در فرصت های دیگری و در جواب سؤالات دیگری در این زمینه ها مباحث تفصیلی بیشتری در مقالات بعدی منتشر خواهد شد.
الیاس کلانتری
۱۳۹۶/۸/۶
پاورقی ها:
۱-این موضوع را مرحوم استاد محمد تقی جعفری (رحمة الله علیه) با الفاظی قریب به آنچه ذکر شد در مجلسی بیان کرد و در مقاله ای با بیان تفصیلی از ایشان منتشر شد.
۲-این آمار به تاریخ بیست و چند سال پیش مربوط می شود و طبعاً در این مدت آمار دزدی و جنایت بطوریکه مشاهده می شود در آن کشور بیشتر شده است!