کلام ایام – ۲۲۴، امام صادق- علیه السلام- و حادثه شهادت او

بخش دومindex

در مقدمه بخش قبلی از این نوشتار متذکر شدیم که حزن و اندوه ناشی از شهادت امام صادق- علیه السلام- در قلوب پیروان دین توحیدی دو جهت اصلی دارد، یکی به اصل موضوع امامت و موقعیت امامان معصوم در جامعه دینی ارتباط می یابد، و دومی به وجود مبارک شخص امام صادق- علیه السلام- و این موضوع درباره ایام مربوط به ولادت و رحلت و شهادت همه رهبران آسمانی هم صدق می کند. و هر یک از آن بزرگواران واجد همه فضائل مقام امامت بودند. اگرچه بعضی از فضائل آن ها بلحاظ شرایط زمانی و اجتماعی و سیاسی فرصت ظهور و تجلّی کامل پیدا نکرد.

مقام و موقعیت امام معصوم- علیه السلام- در جامعه دینی

در جهت معرفی مقام امامت قبلاً در ضمن چند مقاله موضوعاتی مورد بحث و تحقیق قرار گرفت(۱) و در ایام ماه رمضان سال جاری یعنی حدود یک ماه قبل به مناسبت ایام شهادت امام امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- هم در مقاله ای به موقعیت رفیع امام اشاره ای شد(۲) و بنابراین گذاشته شد که بعداً این بحث هم، بطور مستقل و هم، در ارتباط با سیره و شخصیت شریف امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- ادامه یابد! و بخواست خداوند و در صورت ادامه عنایات و توفیقات او- جلّ جلاله- به این وعده و عهد، پای بند خواهیم بود.

اما در این بخش اشاره ای می کنیم به اینکه: امام معصوم تحت عنایات و توجهات اختصاصی خداوند پرورش یافته و پروردگار عالمیان او را به تجهیزات خاصّی مجهّز کرده از ناحیه علم و قدرت و بصیرت مخصوص، و قوای وجودی خاصّی به او عطا کرده و او را برای رهبری فکری و علمی و عملی انسان ها در فضای زندگی آن ها اسکان داده و به انسان ها معرفی کرده است. قبلاً از کلام وجود مبارک امام رضا- علیه السلام- در توصیف مقام و موقعیت و علم امام- علیه السلام- یاد گرفتیم که به امام- علیه السلام- علمی عطا شده است که با آن به تمام آنچه که تحت عرش خداوند تا تحت زمین قرار دارد علم پیدا می کند. و بین او و خداوند عمودی از نور قرار دارد که اعمال بندگان را در صورت لزوم در آن می بیند.(۳)

خسران عظیم انسان ها از بی اعتنائی به وظایف خود

بی اعتنائی انسان ها به نیازها و عوامل آسایش و حقوق و وظایف و سرنوشت آینده خود، در طول تاریخ خسران ها و زیان های عظیمی برای آن ها ایجاد کرده است تا جائی که گاهی این بی اعتنائی ها نظام زندگی آن ها را در هم ریخته و حتی گاهی اصل حیات آن ها را در معرض خطر نابودی قرار داده است. یکی از این نوع اهمال ها و بی اعتنائی ها، به رفتار آن ها درباره پیامبران خدا و امامان معصوم، یعنی بطور کلی رهبران آسمانی مربوط می شود.

انسان ها در طول تاریخ حیات خود خسارت های زیادی را از ناحیه انواع جهل ها متحمّل شده اند. بعنوان مثال: انسان ها در مسیر زندگی خود به انواعی از بیماری ها مبتلا شده اند و سلامت و آسایش و حتی جان خود را از ناحیه آن بیماری ها از دست داده اند. بعضی از این بیماری ها هم علاوه بر ابتلاء افراد انسانی، گاهی در بعضی جوامع صورت عمومی و گروهی پیدا کرده و عده زیادی از افراد آن جوامع انسانی را گرفتار کرده و به مرگ عده زیادی منتهی شده است! که همان بیماری های مسری خطرناک مثل وبا و طاعون و امثال آن ها است! و امروزه هم بیماری های جدیدی ظهور کرده که بحران عظیمی برای جوامع انسانی و عالم طب ایجاد کرده است! و تحقیقات و پژوهش های وسیعی در سطح جهانی جهت شناسائی عوامل ابتلاء به آن ها و راه های معالجه افراد مبتلا شروع شده است!

همچنین انسان ها بطور مستمر در معرض جنگ ها و حوادث خطرناک و خشونت بار اجتماعی و بین ملت ها قرار گرفته اند و امکانات زندگی و جان هزاران هزار انسان در اثر این حوادث نابود شده و از بین رفته است. یعنی عملاً انسان ها دانسته یا ندانسته برای آزمایش حکومت ها و روش های زندگی هزینه های عظیمی را متحمّل شده اند، اما با وجود این همه هزینه ها و خسارت ها بالخصوص هزینه از نوع جان انسان ها، نتیجه و محصول قابل ذکری به دست نیاورده اند.

بعنوان مثال: اواخر قرن نوزدهم میلادی یک مسلک سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جدیدی در بعضی از کشورهای اروپائی و بعداً در بعضی از نقاط جهان مورد توجه عده ای از انسان ها قرار گرفت و بعد از مدتی گرایش شدیدی نسبت به آن پیدا شد و سرانجام نظریات سیاسی و اقتصادی آن مسلک بصورت حکومتی قدرتمند در کشور شوروی سابق برقرار شد و بعداً به کشور چین سرایت کرد. این مسلک قدرتمند وحشتناک در طول دوره به قدرت رسیدن خود و بعد از آن، ده ها میلیون انسان بی گناه را به خاک و خون کشید. بطوریکه در زمان حکومت استالین در شوروی و به دستور  و اراده او بیش از چهل میلیون نفر از مردم همان کشور قتل عام شدند و بیش از سی میلیون نفر از مردم چین هم بدست همکار و هم مسلک او یعنی مائو کشته شدند. می شود اسم این فاجعه یعنی ظهور کمونیسم را یک آزمایش برای انواع حکومت ها و نظام های اجتماعی نامید، آزمایشی در مجموع با حدود یکصد میلیون کشته در اتحاد جماهیر شوروی و چین و بعضی کشورهای اروپائی و آن مسلک مرگبار با درهم شکستن تمام اصول اخلاقی سرانجام تمام دروغ ها و شعارهای پوچ و بی محتوای سیاسی آن، مثل یک درخت تنومند و پوسیده سقوط کرد و در هم ریخت.

در تاریخ زندگی انسان ها هیچ مسلک و نظام حکومتی نتوانسته بود این تعداد انسان را بفریبد و زندگی آن ها را به آتش بکشد. عالم انسانیّت در این حادثه هزینه بسیار عظیمی را پرداخت که از نظر علمی و اخلاقی ابعاد آن خارج از حدّ محاسبه است. این مسلک ضدّ دینی و ضدّ انسانی آنچنان انسان را بی ارزش کرد که بعد از در هم ریختن نظام حکومتی و قدرت های سیاسی آن باز هم بی ارزشی انسان در فرهنگ و اخلاق عمومی جهانی به این زودی ها از بین نخواهد رفت و منشأ رفتارهای ضدّ انسانی زیادی در آینده هم خواهد شد!!!

درس هائی از نهج البلاغه - 23 ، تفسیر خطبه متقین (همام)
بخوانید

دو حادثه بسیار بزرگ جهانی یعنی جنگ های جهانی اول و دوم را هم می شود دو آزمایش بزرگ نظام های حکومتی در سطح جهانی نامید. این دو حادثه بزرگ با تلفات میلیونی از انسان ها خسارات جبران ناپذیر همه جانبه برای جهانیان داشت. بطوریکه محاسبات نشان می دهد در جنگ جهانی اول حدودِ ده میلیون و در جنگ جهانی دوم حدود پنجاه میلیون انسان کشته شدند و هر دو حادثه هم در کشورهای اروپائی به وقوع پیوست و موجب قتل عام ده ها میلیون انسان شد.

البته خسارات ناشی از این حوادث منحصر به تخریب خانه ها و مراکز صنعتی و علمی مثل مدارس و دانشگاه ها و مراکز خدماتی مثل بیمارستان ها و آزمایشگاه ها و تولیدات صنعتی و امثال آن ها نمی شود بلکه مهمتر و بیشتر از آن ها، خسارات انسانی و اخلاقی و فرهنگی است! و این نوع خسارت است که قابل محاسبه نیست. چون تأثیرات آن ها استمرار می یابد و به این زودی ها از بین نمی رود.

حال آیا نباید انسان ها با مشاهده این نوع حوادث و دریافت خبرهای مربوط به آن ها و تفکر و بررسی در علل اصلی پیدایش آن ها به فکر جبران خسارت های ناشی از آن ها و جلوگیری از وقوع حوادث مشابه و بلکه عظیم تر از آن ها بیافتند و برای نجات انسان ها از بلاهای سنگین و عظیم کاری بکنند؟!!!

در بررسی حتی اجمالی این حوادث عظیم و علل بی ارزش شدن انسانها، بطور آشکار نقش مخالفان و دشمنان دین خدا مشاهده می شود! یعنی کسانیکه به هر علت جاهلانه و مغرضانه و از روی بی اطلاعی و نا آگاهی اقدام به تضعیف دین آسمانی و تخریب بناهای فکری و فرهنگی آن کردند، مسببان اصلی این فاجعه عظیم ضد انسانی هستند و آنها هستند که این آتش بزرگ را برافروختند و پی در پی به روی آن آتش باصطلاح نفت ریختند و آن را بیشتر شعله ور ساختند.

هر انسانی که به وظیفه فطری و عقلی خود در جهت آشنائی با دین خدا و کمک به روشن شدن حقایق آن بی اعتناء شده و به این بی اعتنائی و بی تفاوتی ادامه داده ، عملاً حتی بدون اینکه بخواهد، شریک جرم تبهکاران و ظالمان به حقوق انسانها می باشد، اگر چه بین این انسانها افراد ارزشمند و شریف و انسان دوست و صلح طلب هم وجود دارند. اما بی اعتنائی آنها به این وظیفه اخلاقی و فرهنگی موجب شده دشمنان دین خدا از موقعیت آنها بنفع خود و علیه دیگران و حتی علیه خود این نوع انسانهای فوق الذکر بهره برداری کنند.

پیامبران خدا با آن قدرت ها و بصیرت ها و علم مخصوص آسمانی برای رهبری انسانها در مسیر زندگی و ایجاد آسایش و رفاه برای آنها و برطرف کردن موانع راه زندگی عمری در جوامع انسانی زندگی کردند و تاریخ حیات انسانی شاهد فضائل اخلاقی و عظمت روحی و نیات صادقانه آنها و فداکاری آنها برای آسایش انسانها  بوده است. حتی دشمنان آنها هم نتوانسته اند یک صفت بی ارزشی برای آنها اثبات کنند و غالباً به فضائل اخلاقی و شخصیّتی آنها اعتراف کرده اند، اما باید دید چه مقدار از آن فضائل و علم آسمانی بهره برداری شده است؟! گاهی دشمنان پیامبران خدا در مزاحمت برای آنها و کار شکنی در جهت اهداف مقدس آنها بیشتر از طرفدارانشان و انسانهای صالح فعالیت کرده اند.

باید دید مخالفت عده ای از انسانها با پیامبران خدا و مصلحان اجتماعی چه علت اساسی داشت؟ لازم است مخالفت با پیامبران خدا در گذشته و امروزه و فعالیت عده ای در زمان ما مورد بررسی و مطالعه افراد خیر اندیش و انسان دوست و صاحبان فضائل اخلاقی قرار بگیردو در رأس این تحقیق و مطالعه توجه بیشتری به موضوعات ذیل معطوف شود.

اولاً:چرا یهودیان در گذشته بیش از کفار هر قومی به مزاحمت برای پیامبران خدا و جلوگیری از فعالیت های آموزشی و فرهنگی آنها و حتی قتل آنها اقدام می کردند؟!

ثانیاً: چرا یهودیان مانع فعالیت های آموزشی حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ شدند و به قصد باز داشت و کشتن او آن همه فعالیت کردند.

ثالثاً: مخالفت یهود با پیروان دین خدا، اعم از مسیحیان در زمان حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ و بعد از او از چه طریقی انجام می گرفت.

رابعاً: وقتی یهود از طریق جنگ و قدرت نظامی نتوانستند مانع گسترش دین اسلام شوند، در مسیر اهداف خود به چه راههائی رفتند.

خامساً: مخالفت یهود در زمان ما با دین خدا و کار شکنی آنها در راه آشنائی جهانیان با معارف و آموزش های آن از چه طریقی جریان می یابد. همچنین یهودیان امروز مخالفت با مسیحیت را به چه صورتی ادامه می دهند؟

مخالفت با دین خدا و احکام و معارف آن بنفع هیچ ملتی نیست اعم از پیروان ادیان آسمانی و یا دیگران. چون به هر حال همه ملتها علاقه مند به آسایش و امنیت و بر خورداری از حقوق طبیعی و عقلی می باشند و آشوب طلبی و ایجاد جنگ و قتل و غارت و فریبکاری نفعی به حال افراد جوامع مختلف نخواهد داشت. از بین همه روشهای زندگی و نظریات مختلف، رسیدن به این مرحله یعنی ایجاد جوامع برتر و مطلوب انسانی در استعداد دین آسمانی و قدرت علمی موجود در آن قرار دارد لذا بسیار ضروری است که انسانها جهت برقراری یک نظام عالمانه و عادلانه  زندگی این بی اعتنائی و بی تفاوتی زیانبار را از خود دور کنند و از آن فاصله بگیرند.

بقیه بحث (ان شاء الله تعالی) در بخش بعدی خواهد آمد.

۱۳۹۷/۴/۱۹

الیاس کلانتری

پاورقی ها:

۱-وب سایت حکمت طریف- کلام ایام، شماره ۸۰ و ۸۱، تحت عنوان: «ولادت امام رضا (علیه السلام)»

۲-همان، شماره ۲۱۶، «نیاز انسان ها به علم لدنّی»

۳-همان، شماره ۸۱

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن