۲۵۸-رفتار امام سجاد- علیه السلام- در مقابل حکومت یزید

indexسؤال و شبهه:آیا می دانید که امام حسین ]علیه السلام[ بر علیه یزید خروشید، اما فرزندش امام سجاد]علیه اسلام[ چیزی نگفت و حتی برای سپاه خلیفه، دعای مخصوص مرزداران را سرود.

پاسخ:نویسنده این شبهات دروغ دیگری بافته و با لحنی غیر مؤدبانه آن را بعنوان شبهه ای مطرح کرده و ما نوشته او را با اندکی تغییر آوردیم و دروغ دیگری را هم به آن ضمیمه کرده است. اما پاسخ هر دو شبهه او در این زمینه: همراه  با توضیحاتی عرض می شود:

اینکه گفته شود امام سجاد- علیه السلام- چیزی در مورد حکومت یزید نگفت و اعتراضی نکرد، دروغ محض است و صاحب این شبهه هر قدر از تاریخ اسلام و نهضت مقدس حسینی- علیه السلام- بی اطلاع باشد، حتماً این موضوع مقابله امام سجاد- علیه السلام- با حکومت یزید را می داند چون شهرت آن در حدّی است که به هیچ وجه قابل کتمان نمی باشد.

 امام سجاد- علیه السلام- به نقل همه مورخان در حادثه عاشورا حضور داشت اما بجهت بیماری شدیدی که به آن مبتلا شده بود امکان حضور در میدان جنگ را پیدا نکرد و حتی با وجود اینکه بستری و بشدت ضعیف شده بود از پدر بزرگوارش اجازه رفتن به میدان و شرکت در جنگ کرد، اما امام- علیه السلام- به او اجازه شرکت در جنگ نداد و اعلام فرمود که او عهده دار مقام امامت می شود و سرپرستی بانوان و کودکان را برای زمان پس از شهادتش به آن حضرت سپرد.

علما و مورخان اهل سنت هم تصریح کرده اند به اینکه امام سجاد- علیه السلام- بعلت بیماری کشته نشد.(۱) شیخ مفید دانشمند مشهور تاریخ اسلام در کتاب مشهور خود «ارشاد» این جریان را نوشته و تصریح کرده به اینکه بعد از شهادت امام حسین- علیه السلام- لشکر حکومتی به خیمه های آن حضرت حمله کردند و بعضی از آن مهاجمان قصد کشتن علی بن الحسین- علیهما السلام- را در حال بیماری داشتند و بعضی مردّد بودند، که ابن سعد امیر سپاه یزید رسید و به افراد سپاه گفت که کسی متعرض آن جوان بیمار  و بستری نشود.(۲) اما بعد از حادثه عاشورا و اسارت امام سجاد- علیه السلام- و اسارت بانوان و کودکان و انتقال اسرای خاندان رسالت و همراهان آن ها از بانوان و کودکان به کوفه و دارالاماره و حضور ابن زیاد امیر کوفه و نماینده حکومت یزید در آن شهر، مقابله و برخوردی بین امام سجاد- علیه السلام- با نماینده حکومت یعنی ابن زیاد لعین، پیش آمد. این مقابله و بحث و گفتگو در منابع تاریخی مشهور است! نقل شده که در اثر برخورد تند امام- علیه السلام- با آن ملعون، او خشمگین شد و گفت تو هنوز جرأت مقابله و مخالفت با من را داری؟!

ابن زیاد تصور می کرد که امام سیدالساجدین- علیه السلام- در اثر حادثه عاشورا و شهادت امام حسین- علیه السلام- و مردان بنی هاشم و اصحاب آن حضرت روحیه خود را باخته و دچار ضعف روحی و جسمی شده است! یعنی حادثه عاشورا و اسارت و مریضی او را کاملاً از پا انداخته و او اصلاً قدرت تکلّم در آن مجلس را نخواهد داشت، لذا وقتی خطابه و سخنان آن حضرت را شنید که او با سخنانش حکومت یزید ملعون و خود ابن زیاد را مفتضح و رسوا ساخت، بشدت خشمگین شد و دستور قتل او را صادر کرد. اما با دخالت حضرت زینب- سلام الله علیها- و آماده شدن آن بزرگوار برای کشته شدن خود در دفاع و حمایت از امام- علیه السلام- و تذکّر بعضی از افراد حکومت که کشته شدن یک زن در آن مجلس به مصلحت حکومت او نیست، از تصمیم خود منصرف شد و دستور خود را برای کشتن امام سجاد- علیه السلام- پس گرفت و جهت جلوگیری از رسوائی بیشتر گفت می بینم  آنچه را او به آن مبتلا شده- بیماری- یعنی نیازی به کشتن او نیست! امام علی بن الحسین- علیهما السلام- وقتی مورد تهدید ابن زیاد قرار گرفت و او دستور قتل امام را صادر کرد و حضرت زینب- سلام الله علیها- به ابن زیاد پلید لعین نهیب زد و اعلام کرد که امام- علیه السلام- قبل از او- یعنی خود حضرت زینب- کشته نخواهد شد، یعنی آمادگی خود را برای دفاع از امام تا مرحله کشته شدن اعلام کرد، امام- علیه السلام- فرمود: ای عمه بزرگوار من، شما سکوت کنید تا من صحبت کنم و آنگاه رو کرد به ابن زیاد لعین و فرمود:

«أَبِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنی یَابْنَ زِیاد، أَما عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَهٌ وَ کَرامَتَنَا الشَّهادَهُ»(۳) یعنی: ای ابن زیاد مرا به کشتن تهدید می کنی، آیا ندانسته ای که کشته شدن ]در راه دفاع از دین خدا[ عادتی شده برای ما و کرامت ما در شهادت است.

در تاریخ قیام عاشورا و حوادث بعد از آن هم در منابع تاریخی و کتب مقتل نوشته اند وقتی امام علی بن الحسین- علیهما السلام- و اسرای خاندان رسالت را به مقرّ حکومت یزید در شام بردند، امام- علیه السلام- با خطابه ای که خواند تمام ارکان قدرت شیطانی حکومت یزید را در هم شکست و او و پدرش معاویه را مفتضح ساخت بطوریکه با آن خطابه و خطابه حضرت زینب ـ علیها السلام ـ  مقدمات مخالفت علنی با حکومت یزید و قیام علیه آن از همان مجلس شروع شد. تا جائی که یزید ناچار جهت قطع کلام و خطابه امام سجاد- علیه السلام- به مؤذن دستور داد تا اذان بگوید! و نقل کرده اند که هنوز وقت اذان نرسیده بود! و وقتی مؤذن بندهای اذان را می گفت امام- علیه السلام- از او می خواست توقف کند! و او حقایقی را از عقاید دینی و ارتباط خاندان خود با رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و دلائلی از فساد و تبهکاری حکومت ضدّ دینی بنی امیّه و شخص یزید را اعلام می کرد!

آیا به این رفتارها می شود گفت سکوت در مقابل حکومت؟!!! باید پرسید سازنده این شبهه منظورش از سکوت در مقابل حکومت یزید چیست؟! باید سؤال کرد که امام سجاد- علیه السلام- چه رفتاری در مقابل حکومت یزید انجام می داد، این آقا آن را می پسندید و علامت هماهنگی رفتار آن حضرت با رفتار پدر بزرگوارش سرور شهیدان حضرت امام حسین- علیه السلام- تلقّی می کرد؟!

امام حسین- علیه السلام- در مقابل حکومت نامشروع معاویه نارضایتی خود را در فرصت های مناسب اعلام می کرد و مخالفت خود را با حکومت معاویه از این طریق اظهار می فرمود، اما قدرت مقابله نظامی و اقدام به جنگ و ساقط کردن آن حکومت نامشروع و ضدّ دینی در اختیار او نبود. و همان رفتار را برادر بزرگوارش امام حسن مجتبی- علیه السلام- هم با حکومت معاویه داشت و رفتار هر دو بزرگوار مطابق سیره شریف رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و امام امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- بود. یعنی در سیره شریف رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- فعالیّت علمی و فرهنگی و بطور کلی آموزشی بیشتر چشمگیر است تا فعالیّت نظامی و اعتراض به دشمنان بصورت جنگ. البته بعد از هجرت آن حضرت به مدینه و تشکیل حکومت دینی، جنگ دفاعی در مقابل دشمنان هم تحقّق داشته، اما رفتارهای آن حضرت حتی در میدان های جنگ هم بیشتر صورت صلح طلبی و دعوت به صلح داشته و این رفتارها در سیره شریف آن حضرت برای اهل مطالعه و تحقیق و حتی در مرتبه ای برای عامه مردم آشکار است.

اما امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- هم در مقام پیروی از رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و توافق با سیره شریف نبوی در دوره امامت خود و حادثه غصب خلافت به فعالیّت آموزشی و دفاع از دین خدا از همین طریق اکتفاء فرمود و جز اظهار غیر قانونی بودن حکومت جامعه و نارضایتی خود بصورت کلام، دست به اقدامی نزد.

این گونه رفتار در دوره امامت همه امامان معصوم- علیهم السلام- از ناحیه آن بزرگواران برقرار بود. یعنی وقتی امام معصوم- علیه السلام- می دید که امکان برقراری حکومت کامل دینی در جامعه وجود ندارد و فعالیت نظامی برای سرکوب حکومت غیر دینی حکام غاصب و جنگ و درگیری با مخالفان و غاصبان در مجموع بنفع جامعه نیست، از حق حکومت خود صَرف نظر می کرد و به فعالیت علمی و آموزشی اکتفاء می کرد! و این رفتار مشترک همه امامان معصوم- علیهم السلام- بود. و مقابله آن ها با حکومت ها در حدّ اظهار و اثبات این موضوع بود که آن حکومت ها، حکومت حقیقی دینی نیست و مردم نباید رفتارهای آن ها را به حساب دین خدا بگذارند.

کلام ایام - 25، ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها
بخوانید

اما حکومت یزید- لعنه الله- از امام حسین- علیه السلام- می خواست آن حکومت نامشروع و کفر آمیز و منافقانه را بعنوان حکومت دینی معرفی و تأیید کند! و امام- علیه السلام- آن درخواست را نمی پذیرفت و ناچار از محل زندگی خود هجرت کرد و در شهر مکه کنار خانه امن خداوند یعنی بیت الله الحرام استقرار یافت و بعد از چند ماه اقامت در مکه، جهت جلوگیری از شکسته شدن حرمت آن خانه و از طرف دیگر جهت پاسخ دادن به دعوت هزاران نفر از اهل کوفه به سوی آن شهر حرکت کرد و قبل از رسیدن به کوفه با سپاه حکومت مواجه شد و تحت محاصره آن سپاه قرار گرفت و جریان به جنگ و شهادت آن حضرت و همراهان او منتهی شد.

حال باید از سازنده این شبهه سؤال کرد که امام سجاد- علیه السلام- بعد از حادثه عاشورا و شهادت پدر بزرگوارش و شخصیّت های خاندان رسالت و اصحاب وفادار امام و پیروان قهرمان خاندان آن حضرت، چه رفتاری باید در پیش می گرفت؟! آیا او به تنهائی و یا با دو سه نفر از نزدیکانش باز باید قیام می کرد و با سپاه حکومت می جنگید؟! آیا چنین رفتاری اصلاً معقول بود و یا امکان پذیر بود؟!

خیلی طبیعی بود که امام سجاد- علیه السلام- بعد از حادثه عاشورا و شهادت امام حسین- علیه السلام- و شخصیت های خاندان رسالت و اصحاب قهرمان آن حضرت، جهت برقراری «شجره طیبة» امامت از هر نوع فعالیت سیاسی خودداری کند و بهانه ای دست حکومت منافقان عوام فریب ندهد و حفاظت از حریم دین توحیدی را بصورت فعالیت آموزشی به عهده بگیرد!

قابل توجه است که امام- علیه السلام- حتی فعالیت های آموزشی در جهت اخلاق و عقاید را، تحت عنوان دعا و نیایش انجام می داد تا توجه عمال حکومت از فعالیت های آموزشی او هم منصرف شود. اختناق حکومتی بنی امیه در حدی بود که امام- علیه السلام- مقام امامت خود و جانشینی پدر بزرگوارش و وصایت رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- را هم علنی نمی کرد، بلکه فعالیتی هم پشت پرده انجام می گرفت تا توجه عمال حکومتی از موضوع جانشینی امام حسین- علیه السلام- مغشوش شود و از شخص امام- علیه السلام- به بعضی از شخصیت های خاندان رسالت معطوف شود. و به احتمال قریب به یقین شایع شدن موضوع جانشینی محمد بن حنفیه فرزند امیرالمؤمنین علی و برادر امام حسین- سلام الله علیهما- از آن حضرت تدبیری بود که به این منظور به کار بسته شد.

و می شود گفت: اصلاً بیماری امام علی بن الحسین ـ علیهما السلام ـ هم طبق حکمت بالغه پروردگار عالمیان جهت حفاظت و جلو گیری از کشته شدن آن وجود مبارک برقرار شده بود

موضوع دعا برای مرزداران

نویسنده این شبهات دروغ دیگری را بافته و نوشته است که امام سید الساجدین- علیه السلام- برای سپاه خلیفه دعای مخصوص مرزداران را سرود! معلوم نیست سازنده این شبهه این مطلب را از کجا آورده است ؟!

البته یکی از دعاهای کتاب شریف "صحیفه سجادیه" یعنی  کتاب دعاهای مشهور امام زین العابدین- علیه السلام- مخصوص مرزداران جامعه اسلامی است .اما چه کسی گفته است که این دعا برای مرزداران سپاه یزید است.؟! اگر نیت و هدف و کار نویسنده این شبهات مغرضانه نبود،او توجه می کرد به اینکه دوره امامت امام سید الساجدین- علیه السلام- ۳۵ سال بود .ازاین مدت طولانی سه سال در زمان حکومت یزید سپری شد، چون زمان مرگ یزید- لعنه الله- سال ۶۴هجری بود یعنی سه سال بعد از حادثه عاشورا حال وقتی امام- علیه السلام- این دعاها که ۵۴ دعااست دردوره امامت ۳۵ ساله خود تنظیم کرده، آقای نویسنده از کجا در آورده که این دعا یعنی دعای  بیست و هفتم صحیفه در همان دوره سه سال حکومت یزید، به قول او سروده شده است؟!!

تازه اصلاً معلوم نیست در آن سه سال زمان حکومت یزید از امام سجاد ـ علیه السلام ـ حتی یک مورد دعا هم صادر شده باشد و به احتمال قریب به یقین تمامی دعاهای نقل شده  و نوشته شده از وجود مبارک امام ـ علیه السلام ـ در سالهای بعدی از آن حضرت صادر شده است.

این موضوع را به این جهت متذکر شدیم که غرض ورزی و بی اطلاعی سازنده این شبهات آشکار شود و الا زمان صدور دعا هیچ نقشی در این بحث عقیدتی و اخلاقی ندارد. چون مطلب مهم و اصلی این است که امام ـ علیه السلام ـ حساب جامعه دینی را از حکومت منافقان جامعه جدا می کند.

بدون بحث و گفتگو حکومت یزید یک حکومت کاملاً ضد دینی بود نه یزید به دین خدا ایمان آورده بود و نه پدرش معاویه. اما آنها به هر صورتی حکومت جامعه را در دست گرفته بودند و اما جامعه دینی که مال حکومت نبود.

امام معصوم ـ علیه السلام ـ در هر شرایطی رهبری جامعه دینی را حداقل در جهت آموزشی و علمی و اخلاقی به عهده می گیرد، چه در مقام حکومت ظاهری هم باشد، و چه حق حکومت او غصب شده باشد. امام معصوم ـ علیه السلام ـ که جامعه دینی را به حاکم غاصب واگذار نمی کند! بلکه حکام غاصب بالخصوص یک منافق تبهکاری مثل یزید، مدتی حکومت جامعه را در اختیار می گیرد و بعد از مدتی یا با مرگ طبیعی از بین می رود، و یا او را از حکومت عزل می کنند و جامعه دینی هویت و آزادی خود را بدست می آورد و یا حاکم دیگری از همان نوع بر آن حکومت می کند.

البته بطور مسلم رفتار های حکام و زمامداران جبار و ضد دین تأثیراتی در فرهنگ و رفتارهای افراد جامعه خواهد داشت و جامعه دینی مجموعاً امکان دارد ضربات سنگینی از آن ناحیه دریافت کند! اما سلطه حقیقی معارف و احکام دینی صرفاً بخاطر شخص حاکم از بین نمی رود.

دعای امام سجاد ـ علیه السلام ـ به مرزداران جامعه دینی آن هم در همه زمانها، ارتباط می یابد و شامل مرزهای کشور های اسلامی امروز هم می شود، و امروزه هم لازم است این دعا بطور مستمر خوانده شود.

مگر امروز مرزهای کشورهای اسلامی و در رأس آنها کشور فلسطین، افغانستان، سوریه، عراق، یمن، و قبلاً کشور مصر، و سایر کشورها  از ناحیه کفار و منافقان مورد حمله قرار نگرفت ؟! آیا امروزه در مرزهای کشورهای اسلامی مثل آنهائی که ذکر شد و مثل کشور خودمان ایران، مرزداران مورد حمله دشمنان قرار نمی گیرند؟ ضمناً تذکر این نکته هم لازم است که حکومت یزید کاری با دشمنان اسلام نداشت که مرزداران سپاه او مورد حمله قرار بگیرند بلکه قصد او بطور قطع و عمد نابود کردن اساس اسلام بود.

خیلی قابل توجه است که این دعای امام ـ علیه السلام ـ هم متضمن نکته ای است که گفته شد. آن حضرت دعای خود را با این عبارت شروع کرده است:

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِینَ بِعِزَّتِک، وَ أَیدْ حُمَاتَهَا بِقُوَّتِک، » (۴)  یعنی: خدایا محمد و عترت او را مورد عنایت و رحمت خودت قرار بده و مرزهای مسلمین را با عزت خودت محفوظ بدار و یاری کن محافظین آنها را با قدرت خود.

پس صحبت سر مرزهای مسلمین است نه حکومت یزید لعین وسپاه او!

۱۳۹۷/۵/۶

الیاس کلانتری

پاورقی ها:

۱-علاقه مندان به تحقیق این موضوع می توانند به کتاب های مقتل و تاریخ زندگی امام سجاد- علیه السلام- از جمله کتاب، سیره پیشوایان، تألیف مهدی پیشوائی، ص ۲۳۶ مراجعه کنند.

۲-الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، چاپ انتشارات علمیّه اسلامیّه، ص ۱۱۷

۳-بحارالانوار، علّامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۱۸

۴ـ صحیفه سجادیه (ع) دعای ۲۷،

 

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن