۲۷۰- تعداد فرزندان یعنی کم یا زیاد بودن آن ها در اخلاق دینی چه جایگاهی دارد؟

n00009429-bسؤال: در یکی از کانال ها، این سؤال مطرح شده که حکم دین درباره تعداد فرزند چیست؟! لطفاً به این سؤال که بصورت شبهه در فضای مجازی (تلگرام) مطرح شده، پاسخ بدهید؟!

تعداد فرزندِ توصیه‏ شده در دین :

حکم دین دربارۀ تعداد فرزند چیست؟ اولین چیزی که در این باره در ذهن برخی متدینان نقش می‏بندد (و هر سیاست جمعیتی باید خود را در ذیل آن تعریف کند) لزوم فزونی اُمت اسلام و بالیدنِ پیامبر به این فزونی در روز قیامت است و حتی نقل است که حضرت، زنِ خوب را زنی دانسته که وَلود بوده و زیاد بچه بزایَد.

اگر پیامبر گرامی چنان توصیفی از زن خوب دارد و قرار است از آن رهگذر، در جهان آخرت به کثرت و بیشتر بودنِ جمعیت مسلمانان بنازد پس چرا خودش با وجود چندین و چند زنِ دائم و موقت و مملوک، از هیچ کدام‏شان اقدام به تولید فرزند نکرد و نقشی در آن سیاست جمعیتی ایفا ننمود و فقط به اندک ‏فرزندانِ خدیجه که پیش از "ظهور اسلام"! با وی ازدواج کرده بود بسنده کرد؟ (آن یک فرزندی هم که ماریه قبطیه به دنیا آورد عمرش وفا نکرد و در همان کودکی جان سپرد.)

بنابراین اگر الگوی عملی! پیامبر گرامی مهم است و آن را باید عیناً و مو به مو (و بی ‏توجه به شرایط زمان و مکان و تغییرات) به کار بست در این صورت  آشکارا باید پذیرفت که سیاست جمعیتی حضرت در دوران نبوّتش اکتفا به تک ‏فرزندی (با وجود ده‏ها همسری که راویان برایش ثبت کرده‏اند) بوده است.

و اگر علاوه بر پیامبر گرامی، ائمه نیز برایمان مهم‏اند باید اعتراف کرد که از رفتار متفاوت ایشان نمی‏توان به الگویی واحد رسید زیرا:

الگوی کاظمی با ۳۷ فرزند:

از یک سو امام موسی کاظم را داریم که ۳۷ فرزند (۱۹ پسر و ۱۸ دختر) برایش نوشته‏اند و تازه این در حالی است که سال‏های زیادی از عمر این امام در حبس و زندان گذشت و یعنی اگر چنین نبود شمار فرزندان او یحتمل بسیار بیش از آن می‏شد (آمار امام‏زاده‏های بلافصلِ او بالغ بر صدها تن شده به طوری‌که کمتر منطقه‌ای از ایران را می‏توان پیدا کرد که مقبرۀ یکی از فرزندان بلافاصله او در آنجا نباشد.)

الگوی رضوی با یک فرزند:

و از سوی دیگر امام رضا و امام حسن عسکری را داریم که هر دو بنابر قول مشهور فقط به یک فرزند بسنده نمودند؛ با این وصف سیاستگذار مذهبی، کدام الگو را در سیاست جمعیتی خود ملاک می‏داند؟ الگوی رضوی عسکری و سیاست تک ‌فرزندی را و یا الگوی کاظمی و سیاستِ ده‏ها فرزندی را!؟

وَلَع ترجیح الگوی کاظمی در اذهان برخی متدینان را می‏توان در اخبار جعلیِ عصر ظهور دنبال کرد که در آن، هر مرد شیعی صاحب هزار پسر! می‏شود.

پاسخ:

کلیات

*آیا در اخلاق دینی و بطور کلی معارف آن داشتن تعداد معینی فرزند توصیه شده است؟!

*در اخلاق دینی انسان ها به اصل ازدواج و دارای فرزند شدن تشویق شده اند.

*پاداش دنیوی و اخروی والدین برای پرورش فرزندان.

*احسان به والدین در کنار عبادت خالص پروردگار عالمیان.

*آیا پیامبر اسلام- صلّی الله علیه و آله و سلّم- تک فرزند بود؟

*آیا پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- فقط از حضرت خدیجه- سلام الله علیها- دارای فرزند شد؟!

*ازدواج های متعدد رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- چه حکمتی داشت؟!

*آیا با وجود اینکه پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- قبل از بعثت فرزندانی داشت، ضرورتی داشت که بعد از بعثت هم دارای فرزندانی شود؟

*لزوم توجه چند جانبه به رفتارهای صاحبان عقل و علم و تجربه و اجتناب از سطحی نگری و تک سبب بینی در این زمینه!

*داشتن فرزندان زیاد برای امام کاظم- علیه السلام- چه حکمتی داشت؟!

*قاطعیّت و جدیّت یک پدر عاقل و باتجربه در تربیت فرزند، در نظر آن فرزند نوجوان چه جایگاهی پیدا می کند؟!

*امام کاظم- علیه السلام- چند سال از عمر خود را در زندان حکومتی به سر برد؟!

*علت اصلی فشارهای سیاسی حکومت های جبّار به امامان معصوم- علیهم السلام- و فرزندان آن ها چه بود؟!

*تأثیر قیام زید بن علی بن الحسین و قیام صاحب فخّ در رفتارهای امام کاظم (علیه السلام)

* * * * * * * * * *

در اخلاق دینی عدد معینی برای فرزندان انسان ها تعیین نشده است و این امر به اراده خداوند ارتباط می یابد، البته به اصل ازدواج که غالباً منتهی به تولد فرزندان می شود، تشویقی به عمل آمده است! و همچنین انسان ها از اینکه خداوند فرزندی به آن ها عطا کرده اعمّ از دختر یا پسر، باید مسرور و خوشحال شوند و نگران تأمین لوازم معاش آن ها نشوند، چون خداوند رزق آن فرزندان و والدین آن ها را بعهده دارد. دیگر اینکه انسان ها بجهت پرورش فرزندان و تلاش برای تأمین نیازهای آن ها از خداوند پاداشی دریافت خواهند کرد. این پاداش، هم در زندگی دنیوی برای آن ها در نظر گرفته می شود و هم، در آخرت. البته پاداش اخروی بیشتر و بهتر از پاداش دنیوی است. و دستور اکید خداوند به انسان ها درباره احسان به والدین و تکریم آن ها و احترام به آن ها از همین نوع پاداش دنیوی است! و ارتباطی هم با زندگی اخروی آن ها دارد. بطوریکه خداوند به انسان ها دستور می دهد که از پروردگارشان تقاضا کنند که والدین آن ها را مشمول غفران و رحمت خودش قرار دهد. بطوریکه فرمود:

  «وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِياهُ وَبِالْوَالِدَينِ إِحْسَانًا إِمَّا يبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا–  وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيانِي صَغِيرًا» (الإسراء/ ۲۳ – ۲۴) یعنی: و حکم کرد پروردگارت که جز او را عبادت نکنید و به پدر و مادر احسان کنید، اگر یکی از آن دو یا هر دو در نزد تو به سن پیری رسیدند به آن ها اُفّ مگو و آن ها را از نزد خود طرد مکن و به آن ها سخنان احترام آمیز بگو. و از روی محبت و مهربانی بر آن ها بال رحمت بگستر ]یعنی تواضع کامل به کار ببر[ و بگو پروردگارا آن دو را مورد رحمت خودت قرار بده همچنانکه مرا در دوران کودکی پرورش دادند.

حاصل بحث اینکه مجموعاً ازدواج کردن و دارای فرزند شدن در اخلاق دینی مورد تشویق قرار گرفته و فرزندان انسان نعمتی از پروردگار عالمیان تلقّی شده و به والدین فرزندان بجهت زحمت ها و تلاش ها برای فرزندان وعده پاداش عظیمی از طرف خدا داده شده است.

اما تعداد فرزند برای انسان ها تعیین نشده است و این موضوعی است که به شرایط زندگی انسان و اراده و تصمیم او و عوامل متعدّد اجتماعی ارتباط دارد و حکم خاصی برای آن وجود ندارد و انسان ها آزاد هستند فرزند کمتر یا بیشتر داشته باشند و یا حتی فرزند نداشته باشند.

اما اینکه شخصی در کانال تلگرامی خودش نوشته است که پیامبر اکرم ]صلّی الله علیه و آله و سلّم[ پیروانش را به داشتن فرزندان زیاد تشویق فرموده، اما خودش به آن عمل نکرده و بعد از بعثت اکتفاء به تک فرزندی کرده است! در جواب این قسمت از شبهه او عرض می کنیم: وقتی پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- طبق تأیید شما زمان بعثت به مقام نبوت و رسالت چند فرزند داشته، دیگر چه لزومی دارد که بعد از بعثت هم سعی کند چند تا فرزند دیگر هم پیدا کند؟! یعنی وقتی آن بزرگوار که در سن ۴۰ سالگی به رسالت مبعوث شد دارای چند فرزند بوده و مجموعاً طبق نقل مورخان دارای ۶ فرزند از «حضرت خدیجه» و یک فرزند از همسر دیگری بنام «ماریه قبطیه» بوده است، عملاً داشتن چند فرزند در زندگی او تحقّق یافته است و چه فرقی می کند که او قبل از بعثت صاحب فرزندانی شده باشد و یا بعد از بعثت؟! و آیا صحیح است که به آن حضرت با وجود اینکه هفت فرزند برای او متولد شد، تک فرزند گفت؟!

این نویسنده قبلاً در کانال خود اشکال دیگری در زندگی رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- مطرح کرده بود و نوشته بود که چرا آن حضرت از آن همه زن بجز خدیجه ]سلام الله علیها[ در ما قبل بعثت صاحب فرزند نشد؟!

در پاسخ این شبهه عرض کردیم رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- طبق نقل مورخان در طول عمر مبارک خود دارای هفت فرزند شده بود که مادر شش تا از آن ها حضرت خدیجه- سلام الله علیها-  بود و یک فرزند دیگر که مادرش ماریه قبطیه بود.

البته این نویسنده در شبهات قبلی منکر این موضوع بود و نوشته بود که آن حضرت بجز از خدیجه ]علیها السلام[ از زن دیگری فرزند نداشت و ما متذکر این موضوع شدیم، که ایشان در نوشته اخیر نظرش را تغییر داده، (الحمدالله که جای امیدواری برای تغییر و تصحیح نظراتش وجود دارد.)

در پاسخ شبهات قبلی ما حکمت ازدواج های متعدّد رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- را بطور فشرده مورد بحث قرار دادیم و حاصل آن این بود که آن زندگی عادی و مورد علاقه شخصی رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- با تنها همسر اولیه او حضرت خدیجه- علیها السلام- سپری شد و آن بزرگوار بیست و چند سال فقط با همان بانو زندگی کرد و از او دارای فرزندانی شد. و تعدّد زوجات او بعد از رحلت همان بانوی بزرگوار شروع شد و گفتیم که ازدواج های متعدّد او- که بعد از سن ۵۳ سالگی- انجام گرفته دارای علت ها و حکمت های خاصی بوده! مثل ایجاد صلح و آرامش و ارتباط عاطفی بین قبائل مختلف و تکریم جنس زن و جلوگیری از جنگ ها و ایجاد صلح بین ملت ها! و غالباً آن حضرت با زنانی در سنین بالا و  در دوران پیری آن ها ازدواج می کرد. که دیگر غالباً  صاحب فرزند نمی شدند.(۱)  خود این موضوع که رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- از همسران دیگر جز از خدیجه- سلام الله علیها- و یک مورد از ماریه قبطیه دارای فرزند نشد، تأییدی است بر آنچه از حکمت ازدواج های متعدد آن حضرت گفته شد.

اما جهت اصلی پاسخ به این قسمت از شبهات مطرح شده این است که اشکال کننده به رفتار رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- فقط یک جهت از آن رفتارها را در نظر گرفته نه همه جهات زندگی و رفتارهای آن بزرگوار و این کار روش محقّقان و دانشمندان نیست. یعنی وقتی یک رفتار معینی را از یک انسان دانشمند و متفکر و متعالی در نظر می گیریم و می خواهیم علت و حکمت آن را پیدا کنیم، لازم است جهات مختلف آن رفتار را همراه اصل آن مورد بررسی قرار دهیم نه فقط یک جهت معین از آن را!

فرضاً اگر رفتار یک سیاستمدار و یک حاکم را بررسی می کنیم و متوجه می شویم که او در جنگی شرکت کرده بود و با قدرت و صلابت و قاطعیت آن جنگ را اداره می کرد و در میدان جنگ نرمش و محبت به انسان ها از او دیده نمی شد، نباید فوراً او را به داشتن صفت خشونت و سختگیری و بی عاطفه بودن نسبت بدهیم! بلکه باید شرایط اجتماعی و تاریخی آن حادثه را هم در نظر بگیریم. یعنی احتمال دارد آن حاکم و آن امیر انسان صلح دوست و رئوف و بزرگوار هم باشد. اما در مقابل روحیه جنگ طلبی سپاه مقابل که آماده برای صلح هم نمی شود، چه کاری باید کرد؟!

در مورد روحیه و اخلاق آن شخص احتمالات متعددی می شود در نظر گرفت و آن نظر سطحی ذکر شده یکی از آن ها است، یعنی یک احتمال درباره رفتار او همان خشونت و سختگیری و بی عاطفه بودن است! اما احتمالات دیگری هم در رفتار و اخلاق او وجود دارد از جمله اینکه او یک شخص عاقل و مدبّر و باتجربه ای است و آن رفتار به ظاهر خشن جهت قطع جنگ از او بروز می کند و بلکه می خواهد که دشمن و سایر ملت ها به فکر جنگ دیگر و حمله دیگر نیافتند و لذا امنیتی از این ناحیه برای مردم حاصل شود و حتی به نفع  سپاه دشمن است که جنگ را زود قطع کنند و اقدام به جنگ دیگری هم نکنند!

197-  آیا در عربستان امامزاده ای وجود ندارد؟!
بخوانید

یا بعنوان مثال: فرض می کنیم یک پدر عاقل و باتجربه و دانشمند نظارت دقیقی بر رفتارها و وضعیت تحصیلی فرزند جوان خود دارد و در حدّ ضرورت پولی در اختیار او قرار می دهد، احتمال دارد از نظر آن فرزند جوان رفتارهای پدر او یک نوع سختگیری و سلب آزادی و مراقبت غیر ضروری تلقّی شود، اما از نظر انسان های دیگر آن رفتار از روی محبت به فرزند و درایت و تعقّل و تجربه آن پدر انجام می گیرد و آینده نگری و توجه به نتایج رفتارهای فرزندش او را به آن رفتار به ظاهر توأم با سختگیری و مواظبت کامل، وادار کرده است.

همچنین قاطعیت و جدیّت یک طبیب در علت یابی بیماری یک بیمار و معالجه آن، در نظر سطحی و کودکانه سختگیری و خشونت تلقّی می شود، اما از نظر عقلاء آن رفتار بسیار ضروری است و نتیجه آن به نفع شخص مریض و دیگران خواهد بود. حاصل بحث اینکه در مقام بررسی رفتارهای انسان های دانشمند و باتجربه و اهل تعقّل و درایت لازم است روحیه شتابزدگی و سطحی نگری را کنار گذاشت و تعقّل و تفکّر خود را به کار بست!

فرزند زیاد یا کم داشتن انسان های اهل تعقّل و تفکر علل متعدّدی می تواند داشته باشد از جمله علل اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و علل مربوط به زندگی فردی و شخصی. احتمال دارد یک شخص که علاقه به داشتن فرزندان زیادی هم دارد، فقط یک فرزند داشته باشد و یا اصلاً دارای فرزندی نشود و یا فرزندانی برای او متولد شوند، اما در سنین کودکی یا بعد از آن از دنیا بروند یا احتمال دارد همسر یک مرد بعد از تولد اولین کودکش به نوعی بیماری یا ضعف مبتلا شود و بچه دار شدن خطری برای او داشته باشد! و یا یک شخصیت تأثیر گذار اجتماعی یا سیاسی یا فرهنگی به عللی دیرتر از سن متعارف و عادی و یا زودتر از آن ازدواج کند.

اما کسی که این شبهه را مطرح کرده، گفته است:

«علاوه بر پیامبر گرامی ]صلّی الله علیه و آله و سلّم[ ائمّه نیز ]علیهم السلام[ برای ما مهم هستند باید اعتراف کرد که از رفتار متفاوت ایشان نمی توان به الگوی واحد رسید زیرا:

الگوی کاظمی با ۳۷ فرزند

از یک سو امام موسی کاظم ]علیه السلام[ را داریم که ۳۷ فرزند (۱۹ پسر و ۱۸ دختر( برایش نوشته اند و تازه این در حالی است که سال های زیادی از عمر این امام در حبس و زندان گذشت و یعنی اگر چنین نبود شمار فرزندان او یحتمل بسیار بیش از آن می شد…

الگوی رضوی با یک فرزند

و از سوی دیگر امام رضا و امام حسن عسکری ]علیهما السلام[ را داریم که هر دو بنا بر قول مشهور فقط به یک فرزند بسنده نمودند…»

کسی که این شبهه را مطرح کرده از زندگی امامان معصوم- علیهم السلام- و الگوی اخلاقی و رفتاری آن ها فقط تعداد فرزندان را مبنای اشکال خود بر رفتارهای آن بزرگواران قرار داده و عمدتاً موقعیت امام کاظم- علیه السلام- و عدد فرزندان آن حضرت را مورد توجه قرار داده است. اما با صرف نظر از منظور اصلی این شخص در طرح این شبهات، احتمال دارد داشتن فرزندان زیاد برای امام کاظم- علیه السلام- برای دیگران هم موضوعی جالب توجه و شگفت آور باشد! لذا توضیحی در این زمینه می آوریم:

علت و حکمت کثرت فرزندان امام کاظم (علیه السلام)

در تعداد فرزندان امام کاظم- علیه السلام- بین مورخان اسلامی اختلاف نظر وجود دارد. شیخ مفید (ره) تعداد آن ها را ۳۷ نفر ذکر کرده است.(۲) امام کاظم- علیه السلام- در سن بیست سالگی- بعد از شهادت پدر بزرگوارش در سال ۱۴۸ عهده دار مقام امامت شد. شروع امامت آن حضرت همزمان با حکومت بنی عباس و دومین حاکم آن سلسله یعنی منصور دوانیقی بود. در زمان امامت آن حضرت قیام هائی علیه حکومت بنی عباس انجام گرفت که مشهور ترین آن ها «قیام فخّ» به رهبری «حسین صاحب فخّ» یکی از نواده های امام حسن مجتبی- علیه السلام- بود. این قیام در اثر ازدیاد فشارهای شدید سیاسی و فساد گسترده دستگاه خلافت زودتر از زمان تعیین شده به وقوع پیوست. در این حادثه تعداد زیادی از رجال بنی هاشم شرکت داشتند. این سپاه با وجود پیروزی اولیه بر قوای حکومتی در مدینه، سرانجام در راه مکه با سپاهی از طرف حکومت برخورد کردند و جنگ شدیدی بین آن ها در گرفت و رهبر قیام با عده زیادی از رجال بنی هاشم و شخصیت های شهر مدینه در آن حادثه به شهادت رسیدند.

قبل از این حادثه هم در زمان حکومت منصور و به دستور او عده زیادی از مردان بنی هاشم زندانی شده و سرانجام به شهادت رسیده بودند. پس بنابراین عده زیادی از مردان بنی هاشم و شخصیت های خاندان رسالت در ضمن قیام ها علیه حکومت حکام غاصب و جبّار و بطور کلی مخالفت با آن حکومت ها کشته شده بودند.

در اثر آن سیاست ها و اختناق شدید حاکم بر جامعه دینی و ظلم ها و بی عدالتی ها آن جامعه از افراد شجاع و دانشمند و محبوب مردم خالی شده بود. در چنان وضعیتی ازدواج های متعدّد شخصیت های اندکِ باقیمانده از خاندان رسالت و در رأس آن ها امام کاظم- علیه السلام- خیلی معقول و حکیمانه بود. چون در آن صورت نسل آن خاندان شریف با تولد فرزندان زیاد تکثیر می یافت و معضل کمبود شخصیت های دانشمند و شجاع و پرورش یافته با اخلاق دینی تا حدّی جبران می شد.

در بررسی تاریخ جامعه دینی بطور آشکار روشن می شود که شخصیت های خاندان رسالت همیشه پناهگاه مردم در گرفتاری ها بودند، مردم به آن ها مراجعه می کردند و از آن ها کمک دریافت می کردند، آن بزرگواران هم در جهات مالی و هم علمی و اجتماعی به نیازمندان کمک می کردند و پشتیبان نیازمندان بودند! و طبعاً آن ها هم بلحاظ رفتارهای خود با مردم و هم بجهت انتساب به رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- محبوبیت زیادی بین مردم داشتند، همان محبوبیت بین مردم سبب نگرانی حکومت های غاصب و ظالم و در نتیجه اعمال فشارهای سیاسی و گاهی زندانی کردن حتی کشتن آن شخصیت ها بود.

 در جهت مقابل باتوجه به حوادثی که ذکر شد و تعداد قابل توجهی از مردان بنی هاشم  که در قیام های زمان امامت امام کاظم و قبل از آن در قیام زیدبن علی بن الحسین- علیهم السلام- کشته شدند، پس در چنان شرایط اجتماعی و تاریخی علاقه مندی امام کاظم- علیه السلام- به داشتن فرزندان زیاد خیلی معقول و حکیمانه خواهد بود. چون یکی از راه های کمک به مردم و انتشار معارف حقیقی دینی در مقابل دین تقلّبی ساخته شده توسط حکومت ها، پرورش شاگردان دانشمند و دارای فضائل اخلاقی بود، و طبعاً فرزندان و نواده های امامان معصوم- علیهم السلام- در این جهت مقام و موقعیت ممتازی داشتند.

صاحب این شبهه در جنب نظریات خود مطالب فرعی دیگری هم مطرح کرده، ظاهراً خواسته از همه فرصت ها بهره برداری کند! او گفته است: «این در حالی است که سال های زیادی از عمر این امام در حبس  و زندان گذشت، یعنی اگر چنین نبود شمار فرزندان او یحتمل بسیار بیش از این می شد..»

در پاسخ عرض می کنیم که طبق نقل مورخان امام کاظم- علیه السلام- ۴ سال آخر عمر خود را در زندان بسر برد و بعضی از مورخان ۶ یا ۷ سال هم گفته اند! اما این موضوع که دوره زندان آن حضرت ۴ سال بود یا ۶ سال! نقش چندانی در این شبهه و پاسخ آن ندارد، چون داشتن فرزندان زیاد درباره آن امام مسلّم است حال اندکی کمتر و بیشتر از رقم مشهور نقل شده تغییری در اصل موضوع ندارد. و ضمناً به او باید گفت که مدت زمان زندانی بودن امام کاظم- علیه السلام- معمائی نیست که ایشان یا دیگران از حل آن عاجز باشند. و مشکل این موضوع با چند دقیقه مطالعه برطرف می شود و نیازی پیدا نمی شود که او بگوید: «سال های زیادی از عمر این امام در حبس و زندان گذشت» جز اینکه می شود گفت قصد او از گفتن این مطلب استبعاد بیشتر و تعجب شدیدتر است.

 نویسنده شبهه مطلب دیگری هم در نوشته خود آورده و آن تعداد امامزاده هائی است که بعنوان فرزندان امام کاظم- علیه السلام- در ایران وجود دارد، و ما قبلاً در همین وبسایت در این زمینه مقالاتی نوشتیم و آن بحث با این عنوان و شماره در بخش پرسش و پاسخ شروع شد:

۱۹۶-چرا امامزاده ها در ایران بیشتر از عربستان است؟!

و اگر لازم باشد، مباحث دیگری در این زمینه و پاسخ تکمیلی بر این شبهات خواهیم آورد (ان شاء الله تعالی)

اما بطور کلی در ادامه پاسخ به این شبهات عرض می کنیم: مگر در معارف دینی از پیروان دین خدا یا گروهی از آن ها یعنی شیعیان خواسته شده است که تعداد معینی فرزند داشته باشند؟!! چه مشکلی اینجا وجود دارد که این آقا را نگران کرده است؟! خود این موضوع که بعضی از امام ها فرزندان زیاد داشتند و بعضی دیگر فرزندان کمتر حتی یک فرزند، بهترین دلیل بر این مطلب است که مسلمین و شیعیان آزاد هستند که طبق تمایل و شرایط زندگی خود فرزند بیشتر یا کمتر داشته باشند!

جالب توجه است که این آقا در شبهاتی که قبلاً در این زمینه در کانال خودشان نوشته بودند، معتقد بودند که امام حسن عسکری- علیه السلام- اصلاً ازدواج نکرده بود و فرزندی نداشت! ظاهراً ایشان بعد از نوشتن آن مقاله و انتشار آن و نقد آن از طرف بعضی از نویسندگان و شاید پاسخ های منتشر شده در همین وبسایت حکمت طریف، از رأی خود منصرف شده و آن را اصلاح کرده است.

ایشان در آن مقاله نوشته بود:

«آیا می دانید که پیامبر گرامی ]صلّی الله علیه و آله و سلّم[ ازدواج را سنت و موجب حفظ نیمی از دین دانسته، اما امام حسن عسکری ]علیه السلام[ به این سنت پای بند نشد و تا آخر عمر ازدواج نکرد»

اما در این شبهات ساخته شده اخیر نوشته است:

«از سوی دیگر امام رضا و امام حسن عسکری ]علیهما السلام[ را داریم که هر دو بنا به قول مشهور فقط به یک فرزند بسنده نمودند» حال اسم این رفتار را چه می شود گذاشت؟ بی اطلاعی از تاریخ اسلام یا خدای نکرده گفتن مطالبی که پایه و اساس و صحتی ندارد. خواننده نوشته های ایشان لازم است از ایشان بپرسند که بالاخره کدام نظر درست است؟!

ما به خواست خداوند بقیه این بحث را در شماره بعدی خواهیم آورد (ان شاء الله تعالی).

الیاس کلانتری

۱۳۹۷/۹/۱۸

پاورقی ها:

۱-توصیه می کنیم جهت تکمیل این موضوع، مقاله شماره- ۲۶۰ بخش پرسش و پاسخ مورد مطالعه قرار بگیرد.

۲-ارشاد، شیخ مفید، ج ۲، باب ۱۹، (کتابفروشی علمیّه اسلامیّه، ص ۲۳۶)

 

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن