درس هائی از نهج البلاغه – ۱۹، تفسیر خطبه متّقین (همام)
تفسیر خطبه متّقین (همام)*
بخش هجدهم*
کلیات*
-
مراد از « امر عظیم» در «خطبه متقین» چیست!؟
-
نمونه هائی از ارشارات به عظمت قیامت در آیات قرآن.
-
عظمت حادثه قیامت و یا عظمت نعمت های بهشتی و عذاب های جهنم با قدرت ادراکی عادی قابل درک نیست.
-
چرا پیامبران خدا ـ علیهم السلام ـ در راه دعوت بسوی دین خدا تا مرحله صرف نظر کردن از حق حیات خود و پذیرش خطر کشته شدن پیش می رفتند.
-
خوف شدید از جهنم و عذاب شدید آن اختصاص به پیامبران و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ دارد.
-
رهبران آسمانی حقایق پشت پرده را از همین دنیا مشاهده می کنند.
-
ترس و نگرانی متقین از حادثه قیامت در حدی است که مردم تصور می کنند آنها به مرضی مبتلا شده اند
-
چرا متقین اعمال کثیر خود را هم قلیل حساب می کنند؟!
-
زندگی در بهشت دارای ارزش ها و لذت ها ومطلوبیت های بی پایان است.
-
متقین هم اعمال خود را ناچیز و قلیل می پندارند و هم نگرانی عدم قبولی آنها هستند.
-
کلامی از امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ در تذکر به رسیدن اجل ها و بسته شدن در توبه
-
منظور از«صعود ملائکه» در کلام امام امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ چیست؟!
در بخش قبلی در توضیح قطعه ۲۰ از خطبه شریف به موضوع «امر عظیم» رسیدیم و گفتیم که مراد از امر عظیم احتمالاً قیامت باشد و یا اینکه موضوع بطور غیر مستقیم به قیامت مربوط می شود.
در آیاتی از قرآن مجید حادثه قیامت و یا روز قیامت با کلمه عظیم و امثال آن توصیف شده است، بعنوان نمونه:
۱- «يا أَيهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيءٌ عَظِيمٌ» (الحج/۱) یعنی: ای انسان ها از پروردگار خود پروا کنید، که زلزله قیامت شئی عظیمی است.
۲- «قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيتُ رَبِّي عَذَابَ يوْمٍ عَظِيمٍ» (الأنعام/۱۵) یعنی: بگو من می ترسم که اگر پروردگارم را نافرمانی کنم از عذاب روزی عظیم.
۳- «أَلَا يظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ– لِيوْمٍ عَظِيمٍ– يوْمَ يقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ» (المطففين/ ۴ – ۶) یعنی: آیا آن ها گمان نمی کنند که مبعوث خواهند شد، برای روزی بزرگ، روزی که مردم برمی خیزند برای پروردگار جهانیان.
۴- «إِنِّي أَخَافُ عَلَيكُمْ عَذَابَ يوْمٍ عَظِيمٍ» (الأعراف/۵۹) یعنی: من می ترسم بر شما از عذاب روزی بزرگ.
و همچنین در آیات زیادی در قرآن، عذاب روز قیامت را «عذاب عظیم» خوانده است. از جمله:
۵- «لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْي وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ» (البقرة/۱۱۴) یعنی: برای آن ها است در دنیا خواری و در آخرت عذابی عظیم.
۶- «الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ» (فاطر/۷) کسانی که کافر شدند برای آن ها عذاب شدیدی خواهد بود و کسانیکه ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند برای آن ها خواهد بود مغفرتی و اجر ]پاداش[ بزرگی.
در بعضی از آیات قرآن فقط به ذکر عظمت روز قیامت و یا عظمت عذاب آن اکتفاء شده و در بعضی دیگر تفصیلی نسبت به آن عظمت ذکر شده و یا به نوع عظمت و میزان آن هم اشاره ای شده است.
در حقیقت عظمت حادثه قیامت و یا عظمت عذاب جهنم با قدرت ادراک عادی انسانی قابل درک و محاسبه نمی باشد. اما پیامبران خدا با قدرت ادراکی فوق عادی خود و از ناحیه علم مخصوص عطا شده به آن ها آن عظمت را احساس می کنند، لذا با تمام توان و بلکه بیش از حدّ توان خود، سعی می کردند انسان ها را از سقوط در جهنم نجات بخشند و در این راه و این نوع جهاد علمی و اخلاقی حتی تا مرحله فداکاری و صرف نظر از حقّ حیات خود و پذیرش خطر کشته شدن در راه نشر دین خدا و حمایت از آن استقامت می کردند، همان دینی که تنها عامل نجات انسان ها از آن عذاب عظیم و شدید و بسیار دردناک است!
خوف از جهنم و عذاب شدید و عظیم آن و یا بعبارت بهتر «خوف شدید» از آن عمدتاً اختصاص به پیامبران خدا و امامان معصوم و بطور کلی حجت های پروردگار عالمیان و رهبران آسمانی دارند، همان انسان های متعالی که افکار و ادراکات آن ها در فضای محدود دنیا محبوس نمی باشد و بلکه به آن سوی پرده دنیا نفوذ می کند و حقایق پشت پرده را از همین دنیا مشاهده می کنند. اگرچه همه آن ها در مقام عصمت قرار دارند و بطور قطع و یقین همه آن ها اهل بهشت خواهند بود.
متّقین مورد وصف امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- هم که تحت تعلیم عمیق قرآن مجید و پیامبر اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و خود امیرالمؤمنین- علیه السلام- و دیگر امامان معصوم – علیهم السلام- قرار گرفته اند، بهره ای از آن ادراک و آن خوف را- در حدّ ظرفیت فکری و ایمانی خود- دارند.
توجهات پی در پی آن ها به موضوع قیامت و قرائت مکرّر آیات مربوط به آن حادثه در قرآن مجید و اثرپذیری مکرر از آن توجهات، عمده قوای روحی آن ها را به خود اختصاص داده! لذا انسان های غافل و بی اطلاع از وضعیت فکری و رفتاری آن ها از مشاهده ظواهر آن رفتارها گمان می کنند که آن ها دچار اختلال در فکر و عقل و ذهن خود شده اند و یا مبتلا به نوعی مریضی هستند! در حالیکه مرضی از آن نوع توهّمی در آن ها نیست بلکه اشتغال فکری شدید به موضوع قیامت آن ها را به آن وضعیت انداخته است.
اما اگر مراد از «امر عظیم» در کلام شریف موضوع نگرانی آن ها از نتیجه اعمال باشد، باز هم موضوع با حادثه قیامت و عظمت آن روز و عظمت عذاب جهنم ارتباط می یابد. و در آن صورت معنی این بخش از کلام شریف عبارت خواهد بود از اینکه: آن ها دائماً نگران اعمال خود و موضوع قبولی یا عدم قبولی آن ها هستند و اعمال خود را در مقابل عظمت ذات قدوس الله، بسیار ناچیز و حقیر تلقّی می کنند! حتی اگر اعمال عبادی آن ها در حقیقت ناچیز و حقیر هم نباشد، بلکه کثیر و عظیم هم باشد، اما خود آن ها در مقام تواضع و احساس بندگی و توجه عمیق به عظمت پروردگار عالمیان و عظمت حادثه قیامت و شدت و بزرگی عذاب های روز قیامت و جهنم- پناه می بریم به رحمت گسترده پروردگارمان- اعمال عبادی خود را اندک و حقیر به حساب می آورند.
اگر مراد از «امر عظیم » در کلام امام ـ علیه السلام ـ موضوع قبولی اعمال از طرف خدا و یا عدم قبولی آنها باشد، باز هم موضوع به قیامت ارتباطی می یابد. چون قبولی اعمال یا عدم آن نتیجه عظیمی درقیامت خواهد داشت، درحدی که عظمت آن می تواند متقین حقیقی را دچار نگرانی شدید کند. چون روز قیامت انسانها از ناحیه اعمال دنیوی خود یا در جهت سعادت ابدی و زندگی دائمی در بهشت قرار می گیرند، یا به سقوط در جهنم و شقاوت عظیم مبتلا می شوند. نوع اول یعنی زندگی در بهشت دارای ارزش ها و لذت ها و مطلوبیت های بی پایان است و انسانها بطور دائم در فضای رحمت پروردگار عالمیان و در همسایگی پیامبران خدا و پاکان از بندگان خالص او و در حال بهره مندی از نعمت های عظیم او زندگی خواهند کرد! نعمت هائی که قدرت ادراکی عادی انسانها در دنیا ناتوان از ادراک کامل ارزش های آنها می باشد. اما نوع دوم سقوط در جهنم و حبس شدن در آن با عذابهای فوق حد ادراک، که عظمت آن عذابها و آن شقاوت هم قابل ادراک عادی انسانی نیست، عذاب های اقامت چند لحظه ای انسان در آنجا هم فوق حد ادراک عادی دنیوی است.
پس یاد قیامت، و عظمت خاص آن و موضوع قبولی یا عدم قبولی اعمال، کفایت می کند که متقین را دچار نگرانی و نوعی اغتشاش فکری کند، بالخصوص که آنها بطور مکرر از آن یاد می کنند وروح آنها آزاد از «لهو و لعب» در دنیا و توجه عمیق به این متاع بی ارزش دنیا است!
۲۱ ـ «لایَرْضَوْنَ مَنْ اَعْمالِهِمُ الْقَلیلَ، وَلایَسْتَکْثِرُونَ الْکَثیرَ »یعنی: از اعمال اندک خود راضی نمی شوند و اعمال زیاد خود را هم زیاد به حساب نمی آوردند.
اعمال عبادی انسانها چه بصورت عبادت های فردی و عرفی و در ارتباط و اتصال با خداوند انجام گیرد و چه بصورت کمک به بندگان خدا و ایجاد آسایش و رفاه برای آنها باشد ـ که در واقع این نوع اعمال هم عبادت خدا محسوب می شوند ـ در مقابل عظمت خداوند عالمیان و نعمت های بی پایان او، اندک و ناچیز محسوب می شوند. حتی اگر این اعمال بر حسب واقع و یا در مقایسه با اعمال دیگران زیاد هم باشند.
اعمال انسان تکالیفی است که پرودگارش از او خواسته است و اینکه توفیق انجام این اعمال را هم خود پرودگار عطا می کند.اعمالی که جنبه فردی و شخصی بین انسانها و پروردگارش دارد، و ارتباط آشکاری با انسان های دیگر ندارد، مثل نمازهای مستحبی که در خلوت انجام می گیرد و نه در اجتماعات، و روزه مستحبی و ذکر الله به همین صورت. چون این نوع از اعمال انسان هم مبتنی برفرمان های خداوند است وانجام آنها بمنزله انجام وظایف بندگی است پس بلحاظ عظمت خداوند در دل انسان باید اندک و حقیر تلقی شود.
اما اعمالی که در ارتباط با انسان های دیگر است، مثل احسان به والدین و تکریم آنها، تعظیم بندگان خداو اهل عبادت و اعمال خیر، دانشمندان، کمک به نیازمندان و انفاق مال به آنها، خوش رفتاری با افراد خانواده و همسایگان، محبت به بستگان و ارتباط ملاطفت آمیز با آنها ـ باصطلاح «صله ارحام» این اعمال تکالیفی است که خداوند از انسان خواسته که در مرتبه ای بصورت «تکالیف وجوبی» و در مراتبی بصورت «استحبابی» باید انجام بگیرد. این نوع اعمال علاوه بر اشتمال به جنبه هائی از اعمال نوع اول، حقوقی از انسانها را هم در ضمن خود دارد.
اهمیت دیگری نیز بر آنها مترتب می باشد و آن اینکه در هر صورت انجام هر دو نوع از اعمال خواسته خداوند و انجام وظیفه بندگی انسان در مقابل او است. چون فرمانها از مقام عظیم پروردگار عالمیان صادر شده، پس دارای عظمت و اهمیت خاصی می باشد. الّا اینکه متقین به این عظمت توجهی عمیق دارند و دیگران از آن در غفلتی قرار دارند.
متقین مورد وصف خود را متهم به کم کاری و ناتوانی در اجرای وظایف بندگی می کنند و از اعمال خود نگران هستند. هم اعمال خود را ناچیز می پندارند و هم نگران عدم قبولی آنها در نزد پروردگار شان می باشند. این احساس از تواضع نفوذ کرده در دلهای آنها در مقابل خداوند ناشی می شود.
موضوع عدم رضایت احتمالی خداوند از آنها و عدم قبول آنها در مقام بندگی خالص برای آنها اهمیت بسیار زیادی دارد! و همیشه از این جهت نگران هستند، اگر چه عنایات و الطاف خداوند پیوسته بسوی آنها جریان دارد و او از اعمال آنها رضایت دارد، اما در عین حال احساس کوچکی خود و ناچیز بودن اعمال و در مقابل احساس عظمت بی پایان پرودگار عالمیان و احساس اینکه آیا آنها از سقوط در جهنم نجات خواهند یافت و وارد بهشت خواهند شد یا نه! آنها را نگران می کند. آن هم نگرانی شدید.
خود را کوچک پنداشتن و ناچیز تلقی کردن اعمال عبادی فواید عظیمی برای انسانها دارد و آن اینکه مانع پیدایش صفت پلید استکبار می شود. استکبار منشأ گناهان زیاد و سرانجام خروج از حوزه «عبودیت الله» می شود. همچنین استکبار موجب قرار گرفتن در پرتگاههای پیروی از شیطان می شود. این صفت پلید و عُجب عامل خروج از جاده عبودیت و سقوط در گرداب های شرک خواهدشد.
امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ در کلام شریف خود می فرماید:
«سَيِئَةٌ تَسُوؤكَ،خَيرٌ عِندَ اللهِ مِن حَسَنَةٍ تُعجِبُكَ»(۱) یعنی: آن عمل خلافی که ارتکاب آن تو را اندوهگین کند بهتر است در نزد پروردگار از عمل حسنه ای که تو را به نخوت و تکبر بکشاند. البته مراد این نیست که عمل سیئه مجاز و ممدوح تلقی شود، بلکه مراد آثار خطرناکتر عجب و تکبر نسبت به یک گناهی است که موجب پشیمانی شود.
انسان تا در عالم دنیا قرار دارد و برخوردار از «حیات دنیوی» است امکان صدور اعمال خیر از او وجود دارد و همچنین می تواند از اعمال خلاف خود توبه کند و آثار گناهان را با استغفار و توبه و انجام حسنات زیاد از وجود خود و از عالم هستی پاک کند و از بین ببرد و امّا اگر عمر او به پایان رسید این امکان از بین می رود. از جهت دیگر معلوم نیست حیات دنیوی انسان تا چه وقتی ادامه دارد و هر روز بلکه هر ساعت و دقیقه ای امکان حادثه رحلت و پایان حیات دنیوی او برسد و امکان استغفار و توبه و از بین بردن «سیئات» بوسیله «حسنات» به پایان برسد و منتفی شود. در آن صورت انسان منتقل خواهد شد به عالم آخرت با میزانی از گناهان و آثار پلید آنها و این وضعیت مصیبت بزرگی محسوب می شود.
حتی اگر عمر انسان طولانی هم بشود و فرصت زیادی برای او باقی باشد، باز معلوم نیست که در زمان باقی مانده از عمر خود موفق به استغفار و توبه و اعمال حسنه مورد علاقه خود بشود، حتی معلوم نیست که فرصت باقی مانده عمر موفق به اعمال صالح شود یا بر عکس مرتکب گناهان جدیدی بشود. پس نگرانی شدید متقین از این موضوع کاملاً به جا و متناسب با ایمان خالص و تذکرات و توجهات مستمر آنها است.
امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ در یکی از خطبه های خود می فرماید:
«فَبَادِرُوا الْمَعَادَ وَ سَابِقُوا الْآجَالَ، فَإِنَّ النَّاسَ يُوشِكُ أَنْ يَنْقَطِعَ بِهِمُ الْأَمَلُ وَ يَرْهَقَهُمُ الْأَجَلُ وَ يُسَدَّ عَنْهُمْ بَابُ التَّوْبَةِ»(۲) یعنی: پس بسوی معاد پیش بروید و بر اجل های خود سبقت بجوئید، زیرا نزدیک است که آرزوهای انسانها قطع شود و اجل بر آنها مسلط شود و در توبه به روی آنها بسته شود. مراد این است که زمان اندکی از فرصت عمر باقی است و حادثه رحلت موجب قطع آرزوها و تسلط اجل بر آنها می شود و در آن زمان در توبه بسوی انسانها بسته می شود، پس از این فرصت اندک باقیمانده بهره برداری کنید و با استغفار زیاد و توبه و اعمال حسنه شما نسبت به زمان رسیدن اجل سبقت بگیرید.
باز آن بزرگوار در خطبه دیگری فرموده است:
صُّحُفُ مَنْشُورَةٌ وَ التَّوْبَةُ مَبْسُوطَةٌ، وَ الْمُدْبِرُ يُدْعَى وَ الْمُسِيءُ يُرْجَى، قَبْلَ أَنْ يَخْمُدَ الْعَمَلُ وَ يَنْقَطِعَ الْمَهَلُ وَ يَنْقَضِيَ الْأَجَلُ [تَنْقَضِيَ الْمُدَّةُ] وَ يُسَدَّ بَابُ التَّوْبَةِ وَ تَصْعَدَ الْمَلَائِكَةُ» (۳) یعنی :پس عمل کنید که درمهلت بقا هستید و نامه های اعمال مفتوح است و در توبه باز است، و افراد روی گردان به ـ اعمال خیر ـ دعوت می شوند و برای افراد خلافکار امید [توبه و بازگشت] است، قبل از آنکه عمل متوقف شود و مهلت ها قطع شود و زمان زندگی دنیوی به پایان برسد و در توبه و بازگشت بسته شود و ملائکه صعود کنند.
مراد از صعود ملائکه ظاهراً به پایان رسیدن مأموریت ملائکه محافظ انسان است که هم مراقبت و محافظت از او را بعهده داشتند و هم او را به اعمال خیر ارشاد می کردند و هم اعمال او را ضبط و محافظت و به عالم بعدی منتقل می کردند.
الیاس کلانتری
۱۳۹۷/۹/۲۱