آموزش های آسمانی- ۳۰، تفسیر سوره مدّثّر

در بخش قبلی بحث منتهی شد به اینکه مخالفت جاهلان با پیامبران خدا و شریعت جدید که صورت کاملتری از دین خدا نسبت به شریعت های قبلی بود، موارد مشابهی هم بین انسان ها داشت و آن مخالفت با دانشمندان مبتکر و کشفیّات و اختراعات جدید آن ها بود، اما گفته شد که مخالفت با پیامبران و دین خدا شدیدتر از مخالفت با دانشمندان عادی انسانی بود و رفتار پیامبران با مخالفان تفاوت هائی با دانشمندان عادی داشت و در ذکر و توضیح این نوع تفاوت ها به یک مورد اشاره ای کردیم و در ادامه آن بحث، نکات دیگری را ذکر می کنیم و به توضیح آن ها می پردازیم:

ب: بین دین آسمانی و معارف آن با انواع شرک و بت پرستی اختلافات اساسی وجود دارد و نمی شود پیروان آن ها به نوعی مصالحه و سازش با یکدیگر برسند. دین توحیدی در مقام از بین بردن کامل شرک است و هیچ وجه مشترکی بین آن ها نیست مثل اینکه اصول بهداشت و حفظ صحت و سلامت انسان هیچ وجه مشترکی با بیماری ها و آلودگی بخشی از بدن انسان و عفونت بعضی از اجزاء آن ندارد.

یعنی نمی شود اطباء در معالجه یک انسان مریض به عوامل بیماری ها بی اعتناء باشند و یا صرفاً با تجویز داروهای مسکّن احساس درد یک مریض را بطور موقت از بین ببرند! و کاری کنند که یک مریض احساس درد نکند، در حالیکه عوامل بیماری در بدن او فعال می باشد و چنین رفتاری در حقیقت معالجه محسوب نمی شود!

در برنامه دین توحیدی انسان بطور خالص پروردگار عالمیان را عبادت می کند و فرمان های او را اجراء می کند و از او و پیامبرانش اطاعت می کند. اما در دین بت پرستی بجای الله و یا همراه او موجودات دیگر را عبادت می کنند و دستورات و خواسته های حکام و زمامداران بشری را و مجموعاً شیطان رانده شده را اطاعت می کنند. دین توحیدی بمنزله آب کاملاً پاک و زلال است که انسان بطور دائم به آن نیازمند است. و دین شرک، و بت پرستی بمنزله آب آلوده و متعفّن است که انسان تشنه در صورتی که به آب سالم دسترسی پیدا نکند و تشنگی او شدت یابد و طولانی شود، ناچار از مصرف آن خواهد شد.

اگر آب زلال پاک را با آب آلوده مخلوط کنند، باز هم حاصل آن آب آلوده خواهد بود، اگرچه میزان آلودگی آن کمتر شود و در سطح پائینتری قرار بگیرد. یعنی انسان برای نوشیدن و شستشوی بدن و لباس خود احتیاج به آب کاملاً پاک و زلال دارد نه آبی که آلوده است! اگرچه میزان آلودگی آن از بعضی آب های دیگر کمتر باشد!

ج: پیامبران خدا در مقابله با مخالفان و مبارزه با آن ها در مقام دفاع از خود و پیروان خود و بطور کلی «دین خدا» محدودیت ها و موانع زیادی دارند، که دانشمندان عادی انسانی گرفتار آن نوع مشکلات نیستند مثل اینکه آن هم لازم است با رفتارهای خود، لطافت دین خدا و جاذبه های آن را حفظ کنند یعنی دین خدا از طریق مطلوبیّت و جاذبه های حقیقی خود در بین انسان ها و در قلوب آن ها نفوذ می کند.

پیامبران خدا، حتی به دشمنان و مخالفان خود هم محبت دارند و نسبت به آن ها دلسوز و مهربان هستند و در حدّ امکان خشونتی نسبت به آن ها اِعمال نمی کنند و ناچار هستند که فشارهای شدید مخالفان و مزاحمان خود را تحمّل کنند. آن ها برای پیشبرد اهداف خود- با همه قداست و ارزشی که آن اهداف دارد- از قوه قهریّه و قدرت اجتماعی و یا سیاسی استفاده نمی کنند و هرگز مخالفان خود را سرکوب نمی کنند! مگر اینکه مخالفان و دشمنان اقدام به جنگی کنند و در آن صورت هم و حتی در میدان های جنگ، محبت و عاطفه آن ها نسبت به مخالفان و دشمنان برقرار می ماند. و تا جائی که می توانند از جنگیدن با آن ها و کشتن آن ها صرف نظر می کنند.

طبعاً اخلاق لطیف پیامبران و جاذبه های اخلاقی آن ها و رفتارهای بزرگوارانه و توأم با عدالت و محبت و شخصیت متعالی آن ها مورد استفاده سوء مخالفان و دشمنان دین خدا قرار می گرفت، چون مخالفان می دانستند که پیامبران اهل انتقام نیستند و ترحّم و محبتی نسبت به انسان ها، حتی مخالفان خود دارند لذا نهایت مزاحمت و کارشکنی و اذیت ها را درباره آن ها به کار می بستند.

تکذیب حقایق روشن از طرف کفّار و مشرکان و مخالفت با دین خدا و ممانعت از انتشار معارف آن برای پیامبران خدا خیلی رنج آور و دردناک بود اما آن ها در مقابل این رفتارها صبر می کردند و با مشکلات و موانع کار، سیر می کردند!

خداوند در کتاب خود خطاب به پیامبر اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- می فرماید:

«وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ» (الأنعام/۳۴) یعنی: و همانا رسولان قبل از تو نیز تکذیب شدند، پس صبر کردند به آنچه تکذیب شدند و مورد اذیت قرار گرفتند تا اینکه نصرت ما به آن ها رسید، و برای کلمات خدا تغییر دهنده ای نیست، و به راستی اخبار رسولان به تو رسیده است.

مراد این است که تکذیب پیامبران خدا یک رفتار مستمر دائمی در بین کفّار و مشرکان و بطور کلی مخالفان دین خدا بود، اما آن ها از طرف پروردگارشان مأمور به صبر و تحمّل بودند. البته کفّار و مشرکان به بهانه مخالفت با پیامبران و آموزش های آن ها در حقیقت آیات خدا را تکذیب می کردند، بطوریکه خداوند فرمود:

  «قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيحْزُنُكَ الَّذِي يقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يجْحَدُونَ» (الأنعام/۳۳) یعنی: به یقین ما می دانیم که آنچه ]مخالفان و منکران[ می گویند، تو را اندوهگین می کند، و آن ها در اصل تو را تکذیب نمی کنند، بلکه ظالمان آیات خدا را انکار می کنند.

انگیزه کفّار برای تکذیب پیامبران

تکذیب پیامبران خدا یک رفتار متداول و عمومی بین ملت ها بود، بطوریکه در قرآن مجید به این موضوع در آیات متعدّدی تصریح شده است از جمله در سوره شعراء آیات: ۱۰۵، ۱۲۳، ۱۴۱، ۱۶۰ و سوره قمر آیات ۹، ۱۸، ۲۳ و ۳۳، اما آن ها هیچکدام و در هیچ زمانی حتی یک دلیل عقلی و موجه برای تکذیب خود نداشتند و هرگز نتوانستند منکر صحت و ارزش های عقلی معارف دین آسمانی بشوند یعنی تکذیب آن ها جنبه علمی و عقیدتی نداشت، بلکه صرفاً از ناحیه انس به عقاید شرک آمیز خودشان بود که به آن ها اعتیاد پیدا کرده بودند. در موضوع اعتیاد و شیفتگی به یک چیز در اثر آن، فعالیت عقل انسان موقتاً متوقف و یا بطور کلی از بین می رود.

آموزش های آسمانی - 34 ، تفسیر سوره مدثر
بخوانید

در موضوع اعتیاد به معنی اصطلاحی و عرفی و متداول، کشش و گرایش به یک شئی مورد اعتیاد، جنبه عقلی و علمی ندارد و هیچ معتاد به معنی عرفی بعد از ابتلاء به اعتیاد، معتقد نیست که مواد مخدّر مورد مصرف و یا مورد علاقه او یک شئی ارزشمند یا مفیدی است. بلکه او در معرض یک کشش شدید ویرانگر روحی قرار دارد و تصوّر می کند که در مقابل کشش شدید و خشن آن ناتوان است.

اعتیاد به معنی علمی و عقیدتی و فکری هم شبیه به همان است. یعنی او به آن عقیده معتاد شده و بعد از اعتیاد دیگری کاری با صحّت یا نادرستی آن ندارد و شاید از نظر علمی و واقع گرائی هم کاملاً به بطلان یک عقیده و پوچ و بی ارزش بودن آن معترف یا حداقل معتقد باشد. اما به هر حال به آن عقیده و آن مسلک معتاد شده و قوای فکری و عقلی او تحت سلطه آن اعتیاد قرار گرفته است.

طبق نقل قرآن مجید، حضرت موسی- علیه السلام- با نه معجزه آشکار بسوی قوم فرعون رفت و آن ها را به دین خدا دعوت کرد، اما آن ها با وجود یقین به صحّت آن معجزات، باز آن ها را انکار کردند. خداوند می فرماید:

«فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آياتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ– وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ» (النمل/ ۱۳ – ۱۴) یعنی: وقتی که آیات روشنگر ما بسوی آن ها آمد، گفتند: این سحری است آشکار، و آن ها را انکار کردند از روی ظلم در حالیکه در نَفس ]قلب[ های خود به آن ها یقین داشتند، پس ببین عاقبت فسادگران چگونه بود.

مشکلات عظیم رسالت خاتم پیامبران (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

امر دعوت آخرین پیامبر حضرت محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- با مشکلات فراوانی همراه بود. آن بزرگوار لازم بود صورت کامل آموزش های خداوند را به تمام انسان ها یعنی اهل عالم معرفی کند. او ناچار بود با تمام مشرکان عالم که به عقاید شرک آمیز خود اعتیاد پیدا کرده بودند، مقابله کند. اگرچه او جاذبه های آسمانی معارف دین توحیدی را در اختیار داشت، اما طبعاً  آن جاذبه ها وقتی در روح انسان ها اثر مطلوب را ایجاد می کرد که امکان انتشار آن ها بین مردم فراهم شود. و این جاذبه ها در بین آن ها جایگاه خود را پیدا کند.

معارف دین خدا به محض انتشار و موضعگیری در برابر شرک با افکار و عقاید و رفتارهای مشرکان و جبّاران و برده داران و تمام انسان های فاسد مواجه می شد. آن ها در مخالفت با دین خدا و معارف آن و پیامبر اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلم- هیچ گونه حد و مرزی را رعایت نمی کردند. و در آن مخالفت به هر وسیله ای چنگ می زدند.

اشاره ای شد به اینکه رسول گرامی- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در این فعالیت ها و مبارزات وسیله ای و ابزاری با قدرت تأثیر فوق عادی در اختیار داشت و آن عبارت از آیات قرآن مجید بود، کلامی به وجود آمده از علم و قدرت پروردگار عالمیان با قدرت اثرگذاری اختصاصی و انحصاری که همین وسیله متعالی فوق عادی معجزه و آیت نبوت آن حضرت هم بود.

ابزار و وسیله دیگر آن حضرت، خُلق عظیم و شخصیت کریمش بود که آن هم جاذبه و لطافت بی نظیری داشت، بطوریکه آن جاذبه اخلاقی و آن رفتارهای کریمانه زبانزد حتی مخالفان و دشمنان و مورد اعتراف آن ها هم بود.

پروردگار عالمیان در آیات متعدّدی از قرآن مجید خُلق عظیم و جاذبه های شخصیتی پیامبر گرامی خود را ستوده و آن را علت جذب انسان ها بطرف دین آسمانی معرفی کرده است. بعنوان نمونه او در کلام مجید خود می فرماید:

  «وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (القلم/۴) یعنی: همانا تو دارای خُلق عظیمی هستی.

و باز در این زمینه می فرماید:

«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» (آل عمران/۱۵۹) یعنی: از ناحیه رحمتی از الله نسبت به آن ها ]مردم[ ملایم )بسیار خوشرفتار و نرمخو) شدی و اگر سختگیر (خشن و سخت دل) بودی آن ها از دور تو پراکنده می شدند، پس آن ها را عفو کن و برای آن ها طلب غفران کن و با آن ها در «امر» مشورت کن، و وقتی در کاری تصمیم گرفتی پس به الله توکل کن، همانا الله توکل کنندگان را دوست می دارد.

تاریخ زندگی رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- گویا است که آن حضرت تمامی مخالفت های دشمنان دین خدا و تمامی سختی های کار رسالت را با استقامتی بی نظیر تحمل کرد و هرگز در مقابل مشقّت ها و جنگ هائی که دشمنان علیه او به راه انداختند، اندک خشونتی در رفتارهای او دیده نشد و محبت و دلسوزی خود را حتی در میدان های جنگ از دست نداد و آن صبر و شکیبائی و قهرمانی های او در اخلاق و رفتار، قلوب انسان ها را با شدت و سرعت بطرف دین خدا جذب کرد.

توجه به سیره شریف او- اگرچه توجهی فشرده- حکمت آن دستور خداوند را در زمان شروع کار رسالت روشن می کند که به چه منظور به او فرمود:

«و لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ» یعنی صبری متناسب با جلالت و محبوبیّت پروردگارش و عظمت و کبریای آن ذات قدّوس (جلّ جلاله)

الیاس کلانتری

۱۳۹۷/۹۲۷

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن