۲۷۵- آیا به نظر علمای شیعه قرآن مجید تحریف شده است؟!

20150307021928بخش اول

سؤال: اخیراً مصاحبه ای در فضای مجازی از یکی از علمای حوزه علمیه منتشر شده که در آن گفته می شود بعضی از علمای مشهور شیعه اعتقاد به تحریف قرآن مجید دارند و اظهار می کنند که قرآن اصلی و کامل دارای هفده هزار آیه بوده اما قرآنی که اکنون در دست ما قرار دارد دارای حدود شش هزار آیه می باشد پس باید قرآن اصلی سه جلد باشد که ما فقط یک جلد آن را در اختیار داریم…

این مطلب بی سابقه و ناراحت کننده است لطفاً در این زمینه توضیح دهید.

پاسخ:

کلیات

* نظر علمای بزرگ شیعه در موضوع عدم تحریف قرآن مجید.

* نظریه تحریف قرآن را علمای اهل سنت اظهار کردند و به علمای شیعه نسبت دادند.

* اغراض کسانیکه نظریه تحریف قرآن را به علمای شیعه نسبت می دهند.

* آیا در حوزه های علمیه امروز روش اخباری ها متداول است؟

* آیا کم اعتنائی به قرآن مجید در حوزه های علمیه به نظرات اخباری ها ارتباط دارد؟!

* لزوم توجه اساسی به قرآن مجید در حوزه های علمیه

* کمالات و نواقص روش های متداول در حوزه های علمیه

* نظریات علمای بزرگ شیعه در توجه بیشتر به قرآن مجید در حوزه های علمیه

* نظریه مرحوم آیة الله سید محمدرضا گلپایگانی در موضوع کم توجهی به قرآن در حوزه های علمیه

* کم توجهی به قرآن مجید در حوزه های علمیه در قرون اخیر قصور یا تقصیر بسیار زیانباری است.

* تحولات اخیر در حوزه های علمیه در ارتباط با توجه بیشتر به قرآن مجید.

* فعالیت های دانشمندان بزرگی مثل علامه سید محمد حسین طباطیائی و سید مرتضی شبستری و سید ابوالقاسم خوئی و بزرگان دیگری- رحمة الله علیهم- در جهت توجه بیشتر به قرآن مجید در حوزه های علمیه.

* * * * * * * * * *

ما این مصاحبه را که بخشی از آن در فضای مجازی منتشر شده با دقت و چند بار بطور مکرّر مورد توجه قرار دادیم. مصاحبه در اصل مشتمل به سؤالی از یکی از علمای حوزه توسط شخصی به عنوان مجری است.

جهت روشن شدن کامل موضوع مطالب مورد بحث را تا جائی که بدست ما رسیده، عیناً و بدون تغییر نقل می کنیم:

مجری: یک سؤال حالا قبل از اینکه وارد بحث جزئی بشویم، ذهن مرا گاهی اوقات درگیر می کند، این هست که مگر جزو منابع فقهی یا منابع دینی ما نمی گوئیم که روایات هست، قرآن هست و عقل هم هست!

از بیرون که ما نگاه می کنیم فکر می کنیم که شما فقط روی روایات تمرکز می کنید و کلاس های قرآنتان هم در حوزه نجف، هم در حوزه قم جنبی است! آیا ما اشتباه می کنیم؟!

مصاحبه شونده و پاسخ دهنده:

نه خیلی هم درست می گوئید برای اینکه در حوزه های علمیه دو روش اصلی هست.

روش اول که به آن روش اخباری می گویند.

روش دوم که به آن روش اصولی می گویند.

روش اخباری: این ها معتقد هستند، این ها هم از قرن سوم و چهارم هجری بوده تا الآن یعنی قبل از ۱۰ قرن از زمان شیخ صدوق، شیخ کلینی و دیگران که در قرن سوم و چهارم بودند آن ها معتقد هستند اینکه قرآنی که در دست ما رسیده ناقص است، پس نمی شود به آن اعتماد کرد، یا اگر کامل باشد آن را ما نمی توانیم بفهمیم، جز راه روایاتی که از اهل بیت وارد است. لذا عموماً حجیّت در حوزه های علمیه ما روایات اصل است نه قرآن.

بررسی و نقد:

این قسمت از مصاحبه را عیناً و با همان کلماتی که این عالم محترم گفته نقل کردیم! اما در نقد مطلب عرض می کنیم:

۱- موضوع «اخباری و اصولی» عمدتاً و بصورت مصطلح از قرن یازدهم هجری ظهور یافته، اگرچه روش فکری آن ها ریشه هائی در قرون اولیه داشته و یا حداقل می شود گفت ظهور این اصطلاح یعنی «اخباری گری» به قرن ششم هجری بر می گردد، اما اینکه اگر این عالم محترم نظرش مبتنی بر این بوده است که روش اخباری گری از قرن سوم و چهارم شروع شده، می توانست همان تاریخ مورد نظر را ذکر کند و چه نیازی بود بگوید «از زمان شیخ صدوق، شیخ کلینی و دیگران»

او مطلب را- با عجله ای که در نحوه گفتن او کاملاً آشکار است- بصورتی بیان کرده که خواننده تصوّر می کند شیخ صدوق و شیخ کلینی هم اخباری بودند!!!

۲- گوینده: بطور مبهم و مجمل اظهار کرده: «آن ها معتقد هستند یا اینکه قرآنی که دست ما رسیده ناقص است، پس نمی شود به آن اعتماد کرد» از این عالم محترم می پرسیم این مطلبی که شما گفتید عقیده چه کسی است؟! آیا مجموعاً و بطور کلی عقیده اخباری ها چنین است؟ یا علمائی که شما از آن ها نام بردید؟ و این خیلی تعجب آور است! ایشان با نام بردن از دو عالم مشهور و مورد احترام علمای بزرگ تاریخ اسلام، مطلبی را بصورت مبهم بیان کرده- اگرچه بصورت غیر عمد و غیر مغرضانه- اما این توهّم را ایجاد کرده است که این مطلب ذکر شده، کانّه عقیده آن دانشمندان بزرگ بوده است.

اما اگر منظور ایشان اخباری ها بوده است، باز هم مطلب ذکر شده صحیح نیست و مشکل بین اخباری ها و مخالفان آن ها در موضوع مورد بحث، مسأله «حجیّت قرآن کریم» و یا عدم آن در معارف دینی است نه اینکه آن ها معتقد باشند به اینکه قرآن موجود ناقص است، پس نمی شود به آن اعتماد کرد!

باید از ایشان سؤال کرد که اخباری ها کجا این مطلب را گفته اند و این عقیده مورد بحث شما از کدام یک از علمای اخباری نقل شده است. بهتر بود این عالم بزرگوار روی مطلب بعدی تکیه می کرد چون آنچه ایشان در ادامه کلامش گفته بیشتر به عقاید اخباری ها نزدیک است و یا جزو عقاید اصلی و عمومی آن ها است، یعنی اینکه ما معانی قرآن را نمی فهمیم.

۳- اما اینکه ایشان گفته اند: «لذا عموماً حجیت در حوزه علمیه روایات اصل است نه قرآن» منظورشان این است که در حوزه های علمیه به حجیت قرآن توجهی نمی شود و توجه بیشتر یا کامل به روایات است!

ایشان می توانست روش علمی متداول در حوزه های علمیه امروز را مورد انتقاد قرار دهد و نظریات خود را در کم توجهی و یا بی توجهی به قرآن کریم بیان کند! این یک موضوع است و بسیار قابل توجه!

اما ایشان چند موضوع را با هم مخلوط کرده و این خود یکی از وجوه مغالطه است! چون کم توجهی به قرآن مجید در نظام درسی حوزه های علمیه در قرون اخیر یک مسأله است و طبعاً قابل انتقاد! اما نسبت دادن این کار به عقاید اخباری ها و اظهار اینکه امروزه در حوزه های علمیه شیعه در نجف و قم روش اخباری گری و نظام فکری آن ها برقرار است یک مسأله دیگر و همچنین عقیده عده ای جاهل یا مغرض به تحریف قرآن در زمان ما و ادعای ناقص بودن آن هم موضوع دیگری است! و مخلوط کردن این مسائل و مطالب با یکدیگر مغالطه ای بیش نیست و هیچ موضوع مبهمی را روشن نمی کند و هیچ خدمتی به قرآن مجید و حوزه های علمیه هم محسوب نمی شود.

برای عموم علمای حوزه های علمیه و حتی کسانیکه اطلاعات فشرده ای از تاریخ ظهور و قدرت یافتن اخباری ها و مبارزات علمی دانشمندان بزرگ حوزه های علمیه شیعه مثل مرحوم وحید بهبهانی و شیخ مرتضی انصاری و شیخ جعفر کاشف الغطاء و دیگران با اخباری ها و علمای مشهور و بزرگ آن ها دارند، آشکار است که روش اخباری گری در حوزه های علمیه مدت زمان طولانی است که شکست خورده و روش مخالف آن ها در حوزه ها برقرار است! یعنی روش «اصولی» ها.

۴- کم توجهی به قرآن مجید در حوزه های علمیه قصور یا تقصیر بسیار زیانباری است! و این وضعیت مورد انتقاد خود علمای بزرگ حوزه های علمیه و مراجع محترم تقلید بوده است. و بعضی از آن ها اخیراً از طریق اظهار نظر و یا تغییراتی در روش های تدریس و برای رفع این نقیصه اقدام کرده اند و در مدارس خود روش های اصلاح شده ای را در دروس حوزه های علمیه برقرار کرده اند. فعالیت های دانشمندان بزرگی مثل علامه طباطبائی صاحب تفسیر شریف «المیزان فی تفسیر القرآن و مفسّر بزرگ سید مرتضی شبستری و مرجع بزرگ عالم تشیّع سید ابوالقاسم خوئی و بزرگان دیگری- رحمت الله علیهم- حاکی از توجه به این نقیصه بزرگ است!

در زمان اخیر مرحوم آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی از مراجع بزرگ تقلید توجه زیادی به این مشکل موجود در حوزه های علمیه داشت. ایشان بعنوان اظهار نارضایتی از وضعیت حاکم بر حوزه های علمیه و انتقاد از نوع توجه به قرآن مجید می فرمود: امروزه وقتی طلبه وارد حوزه علمیه می شود و شروع به فرا گرفتن دروس دینی می کند تا مرحله رسیدن به «اجتهاد» می تواند دست به قرآن مجید نزند! یعنی فرا گرفتن قرآن و تفسیر و علوم آن جزو دروس معین و رسمی حوزه ها نمی باشد.

البته توجه به قرآن مجید و جبران اهمال ها و بی توجهی ها به اصل کلام خداوند در حوزه های علمیه در قرون اخیر اختصاص به موارد فوق الذکر ندارد و این موارد فقط بعنوان نمونه ذکر شد و همچنین رفع بعضی ابهام ها. چون ایشان در قسمتی از این مصاحبه گفته است که:

«لذا ما اخیراً تئوری محوریت قرآن را مطرح کردیم و مشکلاتی و دردسرهائی به وجود آمد- قریب به این الفاظ چون بعضی از کلمات ایشان بریده بریده و ناقص بود- و در جواب این قسمت عرض می کنیم که اولاً :این فقط شما نیستید که به قول خودتان تئوری محوریت قرآن را در حوزه های علمیه مطرح کرده اید؟ بلکه قبلا عده ای از علمای بزرگ شیعه  و مراجع تقلید انتقادهای از روش متداول در حوزه های علمیه به عمل آورده اند و برای رفع این نقیصه اقداماتی کرده اند ثانیاً : از خدای تعالی درخواست می کنیم که به شما جهت ایجاد توجه بیشتر به قرآن مجید در حوزه های علمیه و فعالیت برای اصلاح و تکمیل روش های علمی متداول اجر و پاداش زیادی عطا کند. اما ذکر نظر سخیف یک عده در مورد قرآن و منصرف کردن عده ای مبتدی در مطالعات قرآنی از آن چه فایده ای برای جامعه یا حوزه های علمیه دارد؟!

238ـ چگونه می شود ثابت کرد که قرآن کتاب خدا است؟!
بخوانید

شما از طرفی علاقه خود را به جریان قرآن محوری در حوزه های علمیه اعلام می کنید و به قول خودتان در این راه دچار مشکلات و دردسرهائی می شوید! از طرف دیگری نظر سخیف و جاهلانه و مغرضانه «تحریف قرآن» را از قول بعضی اخباری ها نقل می کنید و آن را به علمای بزرگ مشهوری نسبت می دهید. منظور و مراد و هدف شما از این کار چیست؟! آیا این کار خدمت به قرآن و مردم علاقه مند به قرآن است؟!

شما- خدای نکرده- اگر غرض منفی خاصی ندارید چرا نظریات دانشمندان بزرگ شیعه در نفی عقیده به «تحریف قرآن» را کنار گذاشته و به نقل این نظریه نادرست جاهلانه یا مغرضانه چسبیده اید و آن را چه از اخباری ها و چه دیگران نقل می کنید و اینکه بر فرض لزوم نقل، چرا آن را نقد نمی کنید؟!

شما طبعاً نباید بی اطلاع باشید از این موضوع که عموم علمای شیعه عقیده دارند به اینکه همین قرآن موجود در دست مسلمین عیناً و بصورت کامل همان قرآنی است که بر پیامبر اکرم حضرت محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- نازل شده و همین قرآن معجزه جاوید آن حضرت و دلیل اثبات نبوت و رسالت او می باشد. و عقیده به تحریف قرآن از نظر عموم علمای شیعه مردود و باطل است! و فقط چند قول شاذّ و نادر از بعضی علما نقل شده که بعنوان یک خبر واحد غیر قابل اعتناء تلقّی می شود و علمای بزرگ شیعه آن اقوال را با صراحت رد کرده اند. شما اگر غرض خاصی در این مصاحبه نداشتید لازم بود وقتی این موضوع نزد شما مطرح شد و بنا بود اظهارات شما در بین مردم منتشر شود، نظریات دانشمندان بزرگ شیعه را در ردّ نظریه تحریف قرآن ذکر می کردید، یا حتی به آن ها اشاره ای می کردید و بعد از آن نظریه نادر بعضی از دانشمندان را ذکر می کردید!

از شما سؤال می کنیم: آیا شما اطلاعی از نظریات دانشمندان بزرگ شیعه مثل: شیخ صدوق، شیخ مفید،  شیخ طوسی، سید مرتضی، شیخ طبرسی و در زمان اخیر آیة الله سید ابوالقاسم خوئی صاحب کتاب «البیان فی تفسیر القرآن» و علامه سید محمد حسین طباطبائی  صاحب کتاب مشهور «المیزان فی تفسیر القرآن» را در ردّ و نقض نظریه سخیف و مردود «تحریف قرآن» ندارید؟!  آیا شما از نوشته شدن کتاب ها و رساله های متعدّد از ناحیه علمای بزرگ شیعه در ردّ این نظریه بی اطلاع هستید؟! و اگر واقعاً از این نوشته ها و نظریات بی اطلاع هستید، چگونه در این زمینه وارد بحث شده اید و مصاحبه ای را انجام داده اید و علمای شیعه را متّهم کرده اید.

جای تعجب است که شما ندانید موضوع نسبت دادن عقیده به تحریف قرآن را بعضی از علمای مغرض و دروغگوی اهل سنت مثل آلوسی در کتاب های خود ذکر کرده اند، و علمای اهل سنت را از این نسبت تبرئه کرده اند. و در واقع این بعضی از علمای اهل سنت هستند. که معتقد به تحریف قرآن بوده و آن را اشاعه داده و به شیعیان نسبت داده اند.

در ادامه این مصاحبه آمده است:

مجری: معذرت می خواهم ممکن است بعضی سؤالاتم از شما پیش پا افتاده باشد.

پاسخ دهنده: نه نه، واقعاً مهم است.

مجری: به جهت اینکه من حوزوی نیستم، عرض این است که شما فرمودید ممکن است قرآن ناقص باشد یعنی بحث تحریف قرآن است.

پاسخ دهنده:

بله بله، یعنی بزرگانی امثال علامه مجلسی، صاحب بحار، صاحب مرآة العقول ادعایشان این است که قرآنی که دست ما هست اگر بخواهیم خوب حساب کنیم این قرآن ۳ جلد بوده الآن فرض کنید ۶ هزار آیه دارد، قرآن اصلی ۱۷ هزار آیه داشته، اگر این ۶ هزار تا باشد پس دو جلد دیگرش هست. ایشان تصریحاً در مرآة العقول و جاهای دیگر تصریح می کند این قرآنی که دست ما هست یک جلد است از آن ۳ جلد، باقی اش را امام زمان ]سلام الله علیه[ وقتی می آید با خودش می آورد، پس ما راهی نداریم جز روایت.

۵- از نحوه رفتار مصاحبه شونده آشکار است که ایشان در حال اعتدال نیست و قصد ایشان روشن شدن مطالبی درباره قرآن هم نیست و این مصاحبه با اغراض خاصی بعمل آمده، چون وقتی مجری و سؤال کننده می گوید: ممکن است بعضی از سؤالاتم از شما پیش پا افتاده باشد، ایشان اجازه نمی دهد کلام او تمام شود و با عجله سخن او را قطع می کند و می گوید: نه نه واقعاً مهم است! معلوم نیست چه چیزی واقعاً مهم است؟ آیا سؤال هائی که هنوز پرسیده نشده و او نمی داند آن سؤال ها چیست؟!

آیا این است میزان صداقت یک عالم دینی و کسی که مدعی است تئوری قرآن محوری را در حوزه مطرح کرده و دچار مشکلاتی شده و دردسرهائی برای او ایجاد شده است؟!

اما آنچه که در این مصاحبه شدیداً تعجب انگیز است اصل مطلب مورد نظر او است. ایشان آشکارا و بطور صریح مطلب مورد نظر خود را به علمای شیعه، بالخصوص علامه مجلسی نسبت می دهد، کجا علمای شیعه چنین مطلب سخیف و جاهلانه و مخالف قرآن را اظهار کرده اند؟! علامه مجلسی کجا چنین چیزی را گفته است؟ این عبارات ساخته ذهن مغشوش خود ایشان و افرادی مثل خود ایشان است. آیا آوردن یک حدیث جعلی مخالف قرآن در یک کتاب حدیثی، نظر شخصی نویسنده یک جامع حدیثی محسوب می شود؟! آیا اگر چنین مطلبی بعنوان یک حدیث در کتاب بحارالانوار و مرآة العقول نقل شده باشد، می شود آن را نظر شخصی علامه مجلسی به حساب آورد؟!

علامه مجلسی کجا گفته است که قرآن ۳ جلد بوده و اکنون فقط یک جلد آن در دست ما هست؟!

چرا شما مطلب مورد ادعای خود را به ایشان نسبت می دهید، بدون اینکه مأخذ آن را ذکر کنید؟! آیا گفتن اینکه علامه مجلسی صاحب بحار، صاحب مرآة العقول چنین ادعائی کرده، برای ذکر چنین مطلبی کفایت می کند؟! نهایتاً شما این مطلب را به کتاب ۱۱۰ جلدی بحارالانوار- چاپ جدید امروزی- و یا کتاب ۲۶ جلدی «مرأة العقول» نسبت خواهید داد، اما آیا این کار درست است و برای روشن شدن این مطلب مورد بحث کفایت می کند؟! و نباید شما محل دقیق این مطلب یعنی اسم کتاب و جلد و صفحه آن را در کلام خود ذکر کنید؟!

۶- از بررسی نظریات علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار و مرآة العقول برمی آید که ایشان تعدادی از احادیث ضعیف و جعلی را هم در کتاب های خود، بالخصوص این دو کتاب مشهور ذکر کرده است، اما او هرگز ادعا نکرده است که تمام این احادیث معتبر و مورد قبول خود ایشان است. و اینکه بعد از نقل تعدادی حدیث گاهی خود ایشان  بعضی از آن احادیث را نقد و رد می کند.

در این بحث ما وارد موضوع روش علامه مجلسی در جمع آوری احادیث و بطور کلی روش به کار رفته در کتاب بحارالانوار نمی شویم چون این بحث بسیار مفصّل است و بحث در این زمینه جزو اهداف اصلی ما نیست و این موضوع در بین علما بطور مکرّر مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است،  و تعدادی از علمای شیعه از روش کار ایشان انتقاد کرده اند. اما نسبت دادن یک مطلب غیر واقعی به یک دانشمند آن هم در ارتباط با کلام خدا و کتاب آسمانی یعنی قرآن مجید چیزی نیست که بشود نسبت به آن بی اعتناء بود و از کنار آن عبور کرد. بالخصوص امروزه که این موضوع مهم یعنی اعتبار خاص قرآن در فضای مجازی در سطح وسیعی منتشر شده است و هم افراد مطّلع و آشنا با قرآن و هم افراد جاهل و بی اطلاع و فریب خورده درباره اصل قرآن مجید و بعضی موضوعات آن اظهار نظر می کنند، و شبهات زیادی در این زمینه ایجاد شده و لازم است این شبهات مورد بحث و بررسی قرار بگیرد و به آن ها پاسخ داده شود.

و اما چون امروزه و در کشور ما بازار تهمت و افتراء بسیار پر رونق شده و تنور آن گرم است، ناچار در انتهای این بخش از بحث متذکر می شویم که روش متداول در حوزه های علمیه طبعاً هم، کمالاتی دارد و هم نواقصی و اگر لازم باشد در این زمینه وارد بحثی شویم احتیاج به فرصتی وجود دارد و حضور و فعالیت عده ای از علمای حوزوی و دانشمندان آشنا به روش های فرا گرفتن علوم انسانی و غیر آن در بعضی دانشگاه های مهم دنیا و روش های مختلف پژوهشی و تحقیقی در این تحقیق و پژوهش و بحث و گفتگو ضروری است.

 خود اینجانب در جلسات بحث و گفتگوی متعددی که با حضور بعضی از علمای حوزوی و در دانشگاه ها برقرار می شد با اذعان و اعتراف به ارزش ها و کمالات روش های متداول در حوزه های علمیه شیعه، انتقادهائی هم نسبت به بعضی از جهات آن روش ها داشتم و با بزرگان علما و مراجع تقلید در زمینه توجه لازم به قرآن مجید و علوم و تفسیر آن و در خصوص برطرف شدن این نقیصه بحث و گفتگو کردم و در همان اوائل شروع مطالعاتم در معارف دینی ضرورت حفظ قرآن مجید را احساس کردم و به این کار اقدام کردم و با عنایات خداوند اولین کلاس های حفظ قرآن در سال ۱۳۵۶ در تهران برقرار شد و تجربیات بدست آمده در آن کلاس ها را در کتابی تحت عنوان «اهمیت و روش حفظ قرآن» نوشتم و ظاهراً این کتاب اولین تألیف در روش حفظ قرآن و آثار و فواید و ضرورت آن بود. و این کتاب در رشته الهیات در دانشگاه ها بعنوان منبع درسی تعیین شده است. این چند جمله را ناچار جهت روشن شدن موضع خود درباره قرآن مجید و لزوم پرداختن به آن و اهمیت این موضوع نوشتم.

الیاس کلانتری

۱۳۹۷/۱۰/۲۴

 

 

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن