۲۶- آموزش های آسمانی، تفسیر سوره مدّثّر

در بخش قبلی بحث منتهی شد به موضوع توحید و شرک و تفاوت رفتارهای موحدان و مشرکان و اینکه انسان ها بلحاظ خلقت و فطرت خود و قوای روحی استقرار یافته در وجود خود نیاز شدید اجتناب ناپذیر به صاحب قدرت عظیمی دارند و آن قدرت عظیم بی پایان پروردگار عالمیان است- جلّ جلاله- که به هر کاری و هر چیزی قدرت دارد و همه موجودات عالم تحت سلطه او قرار دارند! و گفته شد که نیاز انسان به یک پناهگاه روحی مثل نیاز او به غذا و آب و خواب و تنفس اجتناب ناپذیر است.

در ادامه آن بحث عرض می کنیم: همچنانکه انسان در حال گرسنگی و تشنگی شدید، اگر به غذا و آب سالم و پاک و مطبوع دسترسی پیدا نکند، ناچار به غذا و آب نامطبوع و ناسالم روی خواهد آورد، در جهت پرستش و پناه بردن به موجودی قدرتمند هم اگر به فضای امن و نورانی توحید و اتصال به خداوند راه پیدا نکرد، ناچار به یک پناهگاه توهّمی روی خواهد آورد و بسوی آن حرکت خواهد کرد، اگرچه در آن پناهگاه توهّمی به آرامشی نخواهد رسید. یعنی در واقع پناهگاهی برای او نخواهد بود، جز در فضای توهمات او!

کمالات توهمی

ذات قدوس «الله» صاحب همه کمالات بطور مطلق از جمله قدرت بی پایان است. و انسان سر تا پا احتیاج به آن کمالات بی پایان، اما اتصال به آن قدرت و رحمت و کَرَم بی پایان وقتی امکان پذیر است که انسان در جاده حیات تحت رهبری و آموزش های رهبران آسمانی قرار بگیرد و توسط فرستاده های خداوند هدایت یابد! اما وقتی یک انسان در اثر عواملی از هدایت رهبران آسمانی محروم و از جاده حقیقی حیات خارج شد، ناچار، از پناه بردن به گودال های مخوف و متعفّن شرک خواهد شد و به مخلوقی مثل خود پناه خواهد برد. در آن صورت چون آن مخلوق که مورد توجه و اتکاء عده ای قرار گرفته، صاحب آن صفات متعالی نمی باشد، افرادی که وابسته به او شده اند، کمال های کاذبی به او نسبت خواهند داد. یعنی کمالاتی را که نیازمند آن ها هستند، برای او خواهند تراشید. و به او نسبت خواهند داد. اگرچه ناخواسته و تحت فشارهای شدید روحی خود! مثل اینکه علاقه مندان به یک پادشاه و یک صاحب قدرت قراردادی اجتماعی و یک رئیس قبیله و یک قهرمان ورزشی و امثال آن ها، کمالات زیادی را به آن ها نسبت می دهند که در آن ها وجود ندارد. یعنی کمالات توهمی و این قبیل افراد چون به صاحب کمالات حقیقی نرسیده اند، و بلکه به یک موجودی مثل خود پناه برده اند، ناچار کمالات و ارزش هائی را در ذهن خود می بافند و به آن ها نسبت می دهند.

خداوند- جلّ جلاله- در کلام خود خطاب به مشرکان و بت پرستان می فرماید:

«إِنْ هِي إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى» (النجم/۲۳) یعنی: این بت ها ]که شما آن ها را می پرستید[ جز اسمائی نیستند که شما و پدران شما قرار داده اید، و خداوند برای آن ها هیچ دلیلی نفرستاده است و آن ها تبعیّت نمی کنند جز از گمان های خود و آنچه خواسته و هوای نفس آن ها است، با آنکه از طرف پروردگارشان برای آن ها هدایت آمده است.

مراد این است که بت پرستان اوصاف و صفاتی را برای بت های مورد علاقه و پرستش خود نسبت می دهند، مثلاً تصور می کنند که آن بت ها رازق آن ها هستند و به آن ها پناه می دهند، و بلاها را از آن ها دفع می کنند و به آن ها محبت دارند و حوائج آن ها را برطرف می کنند و امثال آن ها. اما این نظرات و عقاید آن ها ظن ها و گمان ها و توهّماتی بیش نیست، بلکه آن اسماء (اوصاف و صفات) را بت پرستان و آباء و اجداد بت پرست آن ها از زمان های قبل به آن ها نسبت داده اند، و اگر حقیقتاً یک موجود دارای آن اوصاف و صفات باشد، لاجرم لازم است پروردگار عالمیان آن ها را عطا کرده باشد و او هم این کار را نکرده است.

پس پرستش بت ها و عقیده به اوصاف کمالیه توهمی و غیر حقیقی آن ها، نیازی از انسان ها را برطرف نمی کند مثل اینکه تصور آب یعنی آب توهّمی عامل رفع تشنگی و برطرف شدن نیاز انسان های تشنه نمی شود.

13- آموزش های آسمانی، تفسیر سوره حمد
بخوانید

باز خداوند- جلّ جلاله- در این زمینه از زبان حضرت یوسف- علیه السلام- می فرماید:

«يا صَاحِبَي السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ–  مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِياهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يعْلَمُونَ» (يوسف/۳۹ – ۴۰) یعنی: ای دو رفیق زندانی من، آیا «ربّ» های پراکنده بهتر هستند یا خداوند واحد قهّار ]قدرتمند[، شما بجای او عبادت نمی کنید مگر اسمائی را که خودتان و پدرانتان قرار داده اید، و خداوند دلیلی برای آن ها نازل نکرده است. حکومت جز برای الله نیست، او امر کرده است که جز او را عبادت نکنید. آن است دین قیّم ]عهده دار مصالح و برطرف کننده نیازها[، و اما اکثر انسان ها این را نمی دانند.

توضیح اینکه وقتی حضرت یوسف- علیه السلام- را به زندان انداختند، در حالیکه کاملاً بی گناه بود و پیشنهاد خیانتی را رد کرده بود و پاکی و جوانمردی و کرامت شخصیت خود را حفظ کرده بود، او در زندان هم به آموزش زندانیان و کمک به آن ها اشتغال یافته بود، و وقتی دو تا رفیق زندانی او خواب های خود را برای او تعریف کردند و از او درخواست کردند که خواب آن ها را تعبیر کند، او از فرصت استفاده کرد و متذکر انحراف آن ها از جاده توحید و سقوطشان در پرتگاه های شرک شد. و علت قدرت یافتن پادشاه و زندانی شدن آن ها و خودش و سایر زندانیان را، بت پرستی آن ها و قدرت دادن به پادشاه ذکر کرد و آن ها را متوجه فطرت توحیدی و فواید و آثار عبودیّت برای الله- جلّ جلاله- و زیان های عظیم بت پرستی کرد. یعنی از فرصت پیش آمده برای آموزش توحید و نفی بت پرستی استفاده کرد.

حضرت یوسف- علیه السلام- به زندانیان متذکر شد که حکومت حقیقی مخصوص الله است-  جلّ جلاله- و همه چیز تحت قدرت بی پایان او قرار دارد و حکومت و قدرت پادشاه از نوع اعتباری است نه حقیقی و بعد از مدتی از بین می رود. و آن پادشاه بعنوان یک بت و سایر افراد و اشیاء مورد پرستش بت پرستان، دارای آن کمالات مورد انتظار و عقیده مشرکان و بت پرستان نیستند. بلکه آن اوصاف را پیروان و طرفداران و علاقه مندان به آن ها تراشیده و به آن ها نسبت داده اند. و پناهگاه توهمی و قدرت توهمی و وارد شدن در فضای مربوط به آن ها موجب آرامش نمی شود و هیچ نیازی را از انسان برطرف نمی کند!

ضرورت آموزش توحیدی برای انسان ها

پس با توجه به مباحث فوق، آموزش توحید اساسی ترین موضوعات نبوت و رسالت پیامبران است و رتبه آن قبل از هر آموزشی قرار دارد و عامل اصلی همه گرفتاری های انسان ها و قدرت یافتن حکام ظالم و ظلم و ستم به انسان ها هم ، شرک نسبت به الله و رفتارهای شرک آمیز عده ای از انسان ها است، و اطاعت حکام و پادشاهان بجای اطاعت و عبادت خالص الله است.

لذا آموزش توحیدی در رأس همه آموزش های پیامبران خداوند قرار دارد و اساس همه آموزش ها می باشد. و همه پیامبران خدا در رأس فعالیت های تعلیمی و دعوت انسان ها بسوی دین خدا، آن را محور همه فعالیت ها و آموزش ها قرار می دادند. قابل تذکر است که وقتی کبریا و عظمت بی پایان خداوند مورد توجه انسان ها قرار بگیرد، زمینه شرک در روح آن ها از بین می رود و آن ها از گرایش به صاحبان قدرت و رؤسا و پادشاهان صرف نظر و خودداری می کنند. لذا خداوند به پیامبرش در اولین مراحل دعوت توحیدی دستور می دهد که پروردگارش را به عظمت و کبریا یاد کند! و مراد تکبیر پروردگار در بین انسان ها است. یعنی علاوه بر توجه شخصی مستمر رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و همه انبیاء و ذکر کثیر او، لازم است تکبیر الله یعنی کبریا و عظمت او را در سطح جامعه و بین مردم به جریان بیاندازند، و این جریان مبارک را بطور مستمر و در مراتب مختلفی بین انسان ها برقرار کنند.

الیاس کلانتری

۱۳۹۷/۰۷/۳۰

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن