تحلیلی از سیره رهبران آسمانی، ۵

7628_56024-290x300دوران نوجوانی حضرت محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم –

                                                کلیات

*حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ تربیت شده ذات قدوس خداوند ـ عزّو جلّ ـ بود

* حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در ماه های اول تولد پدر خود را از دست داد و در سن شش سالگی مادرش از دنیا رفت

*تفاوت مقام و فضایل حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ با پیامبران دیگر!

*برتری بعضی از پیامبران نسبت به دیگران از آنها در چه جهت بود؟

*تفاوت فضایل حضرت موسی و حضرت خضر نسبت به یکدیگر چگونه بود؟

*سفر حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به شام به چه منظور انجام گرفت؟

**********

در مقاله قبلی موضوع آموزش اختصاصی حضرت محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم – از طرف خداوند و مراقبت و مواظبت از آن وجود گرامی توسط ملائکه مورد بحث قرار گرفت. و اشاره شد به اینکه موضوع «امّی بودن» آن حضرت به آن علتی که گفته شد، از فضائل اختصاصی او می باشد یعنی آن بزرگوار با روشی اختصاصی و بطور مستقیم آموزش یافته و تربیت شده ذات قدّوس خداوند – عزّوجلّ – بوده و آن نوع آموزش بسیار متعالی تر از روش های متداول بین انسان ها می باشد.

قابل ذکر است که حوادث دوران کودکی آن حضرت هم با تربیت و آموزش اختصاصی او تناسب بیشتری پیدا کرد، یعنی اینکه در اولین ماه های تولد، پدرش حضرت عبدالله فرزند حضرت عبدالمطلّب – علیهما السلام – از دنیا رفت و آن حضرت از دیدار و سرپرستی پدر محروم شد و مدتی بعد از اینکه دایه اش او را به شهر مکه آورد و به مادرش تحویل داد، مادر بزرگوارش حضرت آمنه او را به شهر یثرب برد که پدرش حضرت عبدالله در آن شهر از دنیا رفته بود و دائی های حضرت محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم – هم در آن شهر زندگی می کرد.

در زمان بازگشت از آن سفر در بین راه حضرت آمنه هم از دنیا رفت و او از داشتن مادر هم محروم شد و سرپرستی او را بعد از وفات مادر، جدّ بزرگوارش حضرت عبدالمطلّب به عهده گرفت.

حضرت محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم – در سن ۸ سالگی جدّ خود را هم از دست داد و سرپرستی او از این زمان به بعد به عهده عموی بزرگوارش جناب ابوطالب قرار گرفت.

اینکه آیا در این حوادث که پی در پی برای او پیش می آمد و او در مجموع پدر و مادر و جد خود را در عرض چند سال اول عمر از دست داد،حکمتی  از خداوند مورد نظ بوده است یا نه! فعلاً محل بحث نیست، اما می شود گفت الطاف و عنایات خاص پروردگار در این حوادث زندگی آن بزرگوار را احاطه کرده بود و وقتی که خداوند آموزش او و مراقبت از او را بطور مستقیم و بصورتی خاص به عهده گرفته بود و اراده او در این زمینه توسط بعضی از ملائکه انجام می گرفت، دیگر لازم نیست آن حوادث با معیارهای عادی مورد بررسی قرار بگیرد و نتیجه گیری بصورت متعارف در مورد آن ها به عمل آید.

اما این نکته هم در زندگی آن حضرت باید مورد توجه قرار بگیرد که حوادث عمر او در سنین کودکی زمینه مساعدی در روح شریفش جهت آموزش و تربیت انسان ها و توجه کامل به نیازهای عاطفی کودکان و نوجوانان بالخصوص کودکان یتیم ایجاد کرد.

تفاوت مقام و موقعیت حضرت محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم – با پیامبران دیگر

از توجه به مباحث مربوط به دوران کودکی آن حضرت و تربیت اختصاصی او از طرف خداوند و آنچه در فضائل او تا اینجا گفته شد، این سؤال مطرح می شود که آیا تفاوت هائی در فضائل پیامبران خدا وجود دارد یا نه؟! در جواب این سؤال می شود گفت همه پیامبران خدا در مرتبه ای از کمالات روحی و فضائل اخلاقی با همدیگر اشتراک دارند. یعنی همه پیامبران و جانشینان حقیقی پیامبر اکرم – صلّی الله علیه و آله و سلّم – یعنی امامان معصوم – سلام الله علیهم اجمعین ـ دارای مقاماتی و امتیازاتی نسبت به انسان های دیگر بودند که لازمه مقام نبوت و امامت آنها است.

اما به مناسبت های مختلف تفاوت هائی بین پیامبران وجود دارد. و بعضی از آن ها نسبت به بعضی دیگر امتیازاتی دارند، خداوند می فرماید:

«تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَينَا عِيسَى ابْنَ مَرْيمَ الْبَينَاتِ وَأَيدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» (البقرة/۲۵۳) یعنی: آن رسولان که بعضی را بر بعضی دیگر برتری دادیم، از آنان کسی بود که خدا با او سخن گفت و درجات بعضی را بالا برد و به عیسی فرزند مریم نشانه های آشکاری دادیم و او را با روح القدس تأیید کردیم.

اما چرا بعضی از پیامبران بر بعضی دیگری برتری داشتند؟! جواب این است که زمان بعثت آن ها و شرایط اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جوامعی که پیامبران در آن ها مبعوث می شدند، تفاوت هائی با یکدیگر داشتند.

بعنوان مثال: حضرت موسی نسبت به حضرت سلیمان – علیهما السلام – برتری هائی داشت، بجهت اینکه حضرت موسی صاحب شریعت بود، یعنی از پیامبران تشریعی محسوب می شد، اما حضرت سلیمان از پیامبران تبلیغی بود. همچنین حضرت خضر در عالم شریعت در سطح حضرت موسی قرار نداشت، چون حضرت موسی همچنانکه گفته شد؛ صاحب شریعت و از پیامبران اولواالعزم، و صاحب کتاب آسمانی بود. اما حضرت خضر در جهت دیگری دارای علم و اختیارات خاصی بود، و در آن علم و مأموریت خاص نسبت به حضرت موسی دارای برتری و فضیلت بود، بطوریکه حضرت موسی احتیاج داشت از او چیزهائی را یاد بگیرد. او کارهای شگفت انگیز فوق عادی انجام می داد بطوریکه حکمت کارهای او و در حقیقت تأویل آن کارهای فوق عادی و شگفت انگیز برای حضرت موسی هم آشکار نبود، کارهائی که بعضاً با معیارهای متعارف شرعی تعارض داشت. اما وقتی حکمت کارهای خاص و تأویل آن ها را گفت، حضرت موسی – علیه السلام – قانع شد.

کلام ایام - 111، عظمت حادثه ولادت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم
بخوانید

بعضی از فضائل اخلاقی و شخصیتی و علمی وجود مبارک رسول اکرم – صلّی الله علیه و آله و سلّم – در مورد پیامبران عمومیت داشت و همه آن ها دارای آن فضائل نسبت به سایر انسان ها بودند. اما بعضی از فضائل هم اختصاص به آن وجود مبارک – صلّی الله علیه و آله و سلّم – داشت چون آن حضرت برای زمانی بسیار طولانی یعنی، از زمان بعثت تا انتهای عالم انسانی و قیامت، عهده دار آموزش و ارشاد انسان ها بود. و احتیاج به علم نامحدود جهت هدایت انسان ها در زمان های نامحدود داشت پس برای علم نامحدود ظرفیت خاصی باید در روح شریف آن حضرت، قرار می گرفت. اما پیامبران دیگر،فقط تا ظهور پیامبر بعدی عهده دار ارشاد انسان ها بودند. قطعاً حضرت موسی – علیه السلام – که برای ارشاد انسان های زمان بیش از سه هزار و چند صد سال پیش مبعوث شده، احتیاج به علم محدودتری داشت، تا پیامبر اسلام ،که برای زمانی بسیار طولانی و شرایط متحول علمی و فرهنگی و اخلاقی!مبعوث شده است.یعنی؛ قطعاً انسانِ بیش از سه هزار سال پیش نسبت به زمان ما و بیش از دو هزار سال پیش نسبت به زمان ظهور پیامبر آخر، به علم کمتری احتیاج داشت تا انسان امروز! پیامبر اکرم، پیامبر زمان بعثت خود و امروز و آینده هم می باشد اما حضرت موسی پیامبر زمان خود تا ظهور حضرت عیسی – علیه السلام – بود و حضرت عیسی جهت ارشاد انسان های زمان خود تا زمان ظهور آخرین پیامبر مأموریت داشت.

البته تربیت و آموزش خداوند در مرتبه ای شامل سایر پیامبران هم می شد، بطوریکه خداوند در مورد حضرت موسی – علیه السلام – و جریان تولد و پرورش او و اینکه به قصر فرعون منتقل شد و اراده خداوند مانع کشته شدن او شد، می فرماید:

«اذْ أَوْحَينَا إِلَى أُمِّكَ —  أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيمِّ فَلْيلْقِهِ الْيمُّ بِالسَّاحِلِ يأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَعَدُوٌّ لَهُ وَأَلْقَيتُ عَلَيكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَينِي» (طه/۳۸-۳۹) یعنی: وقتی وحی کردیم به ما در تو آنچه را وحی کردیم – که او را در جعبه ای قرار بده و در دریا ]یا رود[ بیانداز، تا دریا او را به ساحل بیاندازد، و او را بگیرد دشمن من و دشمن او، و من محبتی از خود بر تو افکندم و تا در مقابل توجه من ساخته شوی ]پرورش یابی[ و در ادامه کلام در آیات بعدی فرمود:

  «وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي» (طه/۴۱) یعنی: تو را برای خود پرورش دادم.

اما تربیت و آموزش رسول اکرم – صلّی الله علیه و آله و سلّم – در موقعیت استثنائی و اختصاصی قرار داشت با این حساب می شود گفت: از جمله امتیازات و فضائل اختصاصی رسول اکرم حضرت محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم – تربیت و آموزش مستقیم خداوند در مورد او بود.

 در دوران کودکی و نوجوانی، خاندان حضرت محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم – در مجموع مراقبت خاصی از آن وجود قدسی داشتند و توجهات خاصی نسبت به او معطوف می کردند، چه وقتی که مادر آن بزرگوار زنده بود و چه بعد از آن که جدش حضرت عبدالمطلب مراقبت از او را به عهده داشت و چه وقتی که عمویش ابوطالب عهده دار مراقبت و مواظبت از او بود. یعنی اینکه توجهات خاص به حفاظت از او در رفتار شخصیت های خاندانش آشکار بود و بطور کلی جلوه هائی از شخصیت فوق عادی او در همان سنین کودکی و نوجوانی هم از رفتارهای او آشکار می شد.

حضرت عبدالمطلب سفارشات خاصی جهت مراقبت و حفاظت از او به فرزندش ابوطالب فرمود و جناب ابوطالب از زمانی که سرپرستی او را به عهده گرفت روز به روز به دقت و تلاش خود در مراقبت و حفاظت از او می افزود.

سفر به شام و ملاقات با راهب مسیحی

ابوطالب در یک سفر تجاری به شام، حضرت محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم – را هم که در سنین نوجوانی قرار داشت با خود همراه کرد. سن آن حضرت را در این سفر، ۸ یا ۹ یا ۱۲ یا ۱۳ سال ذکر کرده اند؛ اما آنچه در موضوع این سفر اهمیت زیاد دارد، علت و حکمت کار جناب ابوطالب بود! چون سفرهای طولانی در آن زمان با سختی ها و مشقّت ها همراه بود. بطوریکه هم پدر و هم مادر آن حضرت هر دو در سنین جوانی در سفر از دنیا رفتند! بنابراین همراه بردن آن وجود گرانقدر برای یک سفر طولانی باید علت و حکمت خاصی داشته باشد.

می شود حدس زد که این سفر جهت مراقبت و محافظت از او انجام گرفته یعنی جناب ابوطالب بلحاظ اهمیت این مراقبت می خواست آن گوهر گرانبها هم، در شهر مکه و هم در سفر، کنار خودش و مقابل چشمان او باشد و مراقبت خاص از او به عمل آید.

و احتمال دیگر اینکه این سفر می توانست در رشد فکری او مؤثر باشد یعنی این تصمیم احتمال  دارد در جهت آمادگی آن حضرت برای کارهای مهم اجتماعی گرفته شده، که استعداد لازم برای آن فعالیت در رفتارهای او آشکار بود.

الیاس کلانتری

۱۳۹۶/۴/۲۶

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن