کلام ایام ـ ۲۵۸ ، نگاه آسمانی به عطایای الهی
کلیات
* چرا حادثه شهادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا- سلام الله علیها- در هاله ای از ابهام قرار گرفته است؟
* چرا جریان رحلت و دفن وجود قدسی حضرت فاطمه- سلام الله علیها- مخفیانه و بدون مراسم انجام گرفت؟
* جریان ممنوعیّت نوشتن احادیث پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و خسران عظیم جامعه دینی از آن حادثه
* شیعیان و پیروان خاندان رسالت عمل به دستورات مخالف شرع حکام را بر خود لازم نمی دانند.
* در عقاید شیعیان سخنان امامان معصوم- علیهم السلام- مثل سخنان رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- حجیّت دارد.
* حکومت های غاصب از نامشخص و غیر قطعی بودن زمان تولد و رحلت و شهادت شخصیت های خاندان رسالت، بهره سیاسی می بردند.
* دستگاه های حکومتی سعی خود را به کار می بردند که حوادث منتهی به شهادت رهبران آسمانی را از مسیر توجهات مردم دور کنند.
* سفر مجدّد حضرت زینب کبری- سلام الله علیها- به شام احتمالاً بصورت «تبعیدِ به ظاهر محترمانه» بود.
* حادثه عاشورا که قابل کتمان و توجیه سیاسی نبود، منشأ قیام های متعدّد علیه حکومت بنی امیّه و سرانجام سقوط آن ها شد.
* جریان غصب حکومت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
* چند نفر از مسلمین ابوبکر را به حکومت منصوب کردند؟
* اقدامات حضرت فاطمه زهرا- سلام الله علیها- در جهت حمایت از دین خدا در حادثه غصب خلافت.
* معارف دین توحیدی در خطبه و کلام حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
* * * * * * * * * *
در آخرین مقاله از بخش کلام ایام که درباره شخصیت قدسی حضرت زینب کبری ـ علیها السلام ـ نوشته شد، متذکر شدیم که چون وارد ایام فاطمیه ـ سلام الله علیها ـ شدیم لازم است ادامه بحث در سیره شریف حضرت زینب را متوقف کنیم و بپردازیم به نوشتن مقالاتی در سیره مبارک حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ و گفتیم که طبعاً این کار باعث خشنودی و رضایت بیشتر حضرت زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ خواهد بود. اما با وجود اهمیت خاص موضوع مورد بحث عملاً آماده سازی مقالات مورد نظر به زمان شروع «فاطمیه دوم» منتهی شد و بخش اول این بحث امروز منتشر می شود. که مصادف است با روز اول جمادی الثانیه یعنی اولین روز از فاطیمه دوم که طبق نقل مشهورتر روز سوم این ماه روز شهادت آن بزرگوار محسوب می شود.
اما بجهت ذکر مکرر عنوان «ایام فاطمیه» توضیحی فشرده در این زمینه مورد نیاز می باشد و آن اینکه چرا باید حادثه ای با این اهمیت یعنی رحلت و شهادت سرور بانوان بهشتی با اوصافی که وجود مبارک رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ درباره عظمت شخصیت قدسی او بطور مکرر اظهار فرموده، بطور دقیق روشن نباشد و محل اختلاف بین مورخان قرار بگیرد تا جائیکه چند تاریخ مختلف برای آن حادثه در منابع تاریخی ذکر شده است. قابل توجه است که وجود مبارک رسول اکرم بطور مکرر در کلام خود متذکر عظمت شخصیت حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ و مقام خاص بسیار رفیع او در نزد پروردگار عالمیان شده است. تا جائی که اعلام فرموده :
«انَّ اَللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا» (۱) یعنی: خدای تعالی غضب می کند با غضب فاطمه و راضی می شود با رضای او. بررسی تاریخ دقیق رحلت و شهادت حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ مورد بحث اصلی در این مقاله نیست اما چون این موضوع به بحث اصلی ارتباطی دارد و موضوع تاریخ شهادت آن حضرت و پنهان بودن محل دفن و قبر و علت رحلت و شهادت او در سنین جوانی از عمر مبارکش در هاله ای از ابهام قرار گرفته است و مورد پرسش و بحث و گفتگوی پیروان دین آسمانی است، لذا تذکر چند مطلب در این جهت ـ اگر چه به نحو فشرده و اجمالی ـ ضروری به نظر می رسد. ابتداءً قابل تذکر است که در تاریخ ولادت و رحلت بعضی دیگر از رهبران آسمانی یعنی امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ هم بین مؤرخان اختلاف نظرهائی وجود دارد و این جریان اختصاصی به حضرت صدیقه طاهره ـ سلام الله علیها ـ ندارد ومنحصر به او نمی باشد. اما مطالب و نکات مورد نظر عبارتند از:
۱ ـ حکومت جامعه دینی در همان سالهای اول رحلت وجود مبارک رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و در زمان خلیفه دوم نوشتن سخنان آن حضرت را ممنوع اعلام کرد! و این ممنوعیت در مدت زمان نزدیک به یک قرن در جامعه برقرار بود! و در این دوره ممنوعیت نوشتن سخنان پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ عمده علوم آسمانی نقل شده از آن حضرت از بین رفت، چون در این فاصله زمانی نزدیک به یک قرن اصحاب رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و کسانیکه بطور مستقیم تحت آموزش های آن حضرت قرار گرفته بودند از دنیا رفتند و علوم زیادی با رحلت آنها در زیر خاک دفن شد. و فقط موارد اندکی از سخنان آن حضرت که بطور شفاهی نقل می شد به دست آیندگان رسید. لذا منابع علمی و مجامع حدیثی اهل سنت بلحاظ علوم نقل شده از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ دچار فقر شدیدی شده و عمدتاً خالی از علوم مقام رسالت می باشد.
حال ما وارد فضای بحث در علل این تصمیم حکومتی ضد علم و بسیار زیانبار و مخالف روش به کار رفته در کتابهای آسمانی و بالخصوص قرآن مجید نمی شویم و سخنان مضحک علمای اهل سنت را در توجیه این رفتار مغرضانه ضد دینی به خود اهل فضل و عقلا و محققان و پژوهشگران تاریخ ادیان واگذار می کنیم.
اما متذکر می شویم که وقتی حکومت جامعه دینی بنا گذاشت به جلوگیری از نشر سخنان رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و جمع آوری و آتش زدن نوشته هائی که در دست مردم بود، جلو گیری از ثبت آشکار حوادث تاریخی و انتشار اخبار مربوط به آن حوادث هم خلاف انتظار نمی باشد!
۲ـ البته شیعیان که پیروان خاندان رسالت و اهل بیت آن حضرت هستند، از جهت عقیدتی عمل به دستورات مخالف شرع حکام را برخود لازم نمی دانند، لذا آنها احادیث رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ را می نوشتند ! اما این کار بصورت مخفیانه و تحت فشارها و اختناق شدید حکومتی و بطور محدود انجام می گرفت. دیگر اینکه شیعیان سخنان نقل شده از امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ را معادل سخنان رسول خدا ـ صلَََّی الله علیه و آله و سلّم ـ تلقی می کنند و برای سخنان آنها هم «حجیت» قائل هستند بصورتی که سخنان پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم- در نظر آنها حجیت دارد. چون همه آنها از مقام عصمت نازل شده است در این صورت فقدان و کمبود علوم نقل شده از وجود شریف آن حضرت در منابع شیعی مشکل کمتری ایجاد می کرد و منابع حدیثی شیعه غنای بیشتری در این جهت داشت.
اما به هر حال به همان علتی که دستگاه خلافت نوشتن سخنان نقل شده از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ را ممنوع کرده بود، در راه ارتباط علمی مردم با خلفای حقیقی آن حضرت یعنی امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ هم، موانعی ایجاد می کرد و حداقل اینکه این کار با سهولت و بطور کامل آزادانه انجام نمی گرفت ! و محدودیتی در این زمینه در جامعه دینی وجود داشت.
در این صورت و برقراری این وضعیت، نامشخص بودن زمان تولد و رحلت رهبران آسمانی ـ علیهم السلام ـ بنفع اهداف سیاسی حکام و دستگاههای خلافت بود. چون تجمع مردم بالخصوص شیعیان در ایام خاص مربوط به ولادت و یا رحلت شخصیت های خاندان رسالت و برقراری مراسم تکریم و تجلیل یا سوگواری برای آنها منتفی و یا حداقل کمرنگ می شد. و این وضعیت با اهداف سیاسی حکومت ها هماهنگ بود. چون وقتی آنها انتشار سخنان پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ را به ضرر حکومت خود می پنداشتند، طبیعی بود که از برقراری اجتماعات دینی و مجالس مربوط به شخصیت های خاندان رسالت هم به هر صورت ممکن جلوگیری کنند و یا حداقل آنها را کمرنگ و کم رونق کنند! و در این صورت ذکر و نقل تاریخهای متعدد و پراکنده ، برای ولادت یا رحلت آن بزرگواران از طرف علمای طرفدار حکومت و عمال حکومتی به اهداف سیاسی آن ها کمک می کرد.
۳ـ دستگاههای حکومتی تمام سعی خود را به کار می بردند که حوادث منتهی به شهادت رهبران آسمانی را از مسیر توجهات مردم دور کنند و آن حوادث را طبیعی و عادی جلوه دهند. مثل رحلت و شهادت حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ و شهادت امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ و سفر مجدد حضرت زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ به شام بعد از حادثه عاشورا که احتمالاً بصورت تبعید به ظاهر محترمانه انجام گرفت. و شهادت امام سید الساجدین- علیه السلام ـ و حوادث مشابه دیگر درباره امامان معصوم بعدی ـ علیهم السلام ـ که غالباً از ناحیه مسمومیت توسط اعمال حکومت ها انجام می گرفت.
چون اگر عامه مردم از صورت واقعی رفتار حکومتها با خبر می شدند و فریب تبلیغات سیاسی حکام غاصب را نمی خوردند، قطعاً عکس العمل هائی از آنها آشکار می شد و مخالفتها با کارهای ضد دینی حکام و سیاستمداران طرفدار آنها بیشتر می شد، همچنانکه حادثه عاشورا که قابل پنهان کردن و توجیه سیاسی نبود منشأ قیامهای متعدد علیه حکومت بنی امیه و سرانجام سقوط آنها شد.
در چنان وضعیتی رفت و آمد و ارتباط مردم با رهبران آسمانی و شخصیت های خاندان رسالت، طبعاً سبب آشکار شدن بعضی حقایق و انتشار آنها بین مردم می شد و حکام غاصب غیر مردمی که با حیله های سیاسی در مقام حکومت جامعه قرار گرفته بودند با مخالفت عمده مردم و آسیب های آنها مواجه می شدند.
۴ـ بعد از رحلت وجود مبارک رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلم ـ و در همان روز، حادثه ای در شهر مدینه واقع شد و در اثر آن حکومت دینی توسط عده معدودی از اهل شهر و با کمک عده ای از اشرار غصب شد حادثه پیش آمده یک نوع کودتای نظامی بودـ به قول امروزی ها ـ و در آن حادثه زیانبار عده ای از مردم عادی که طبق نقل بعضی از مورخان و دانشمندان اهل سنت ، تعداد آن ها در ابتدا فقط پنج نفر بودند حکومت جامعه با به دست گرفتند و حاکم اصلی جامعه دینی و جانشین حقیقی پیامبر خدا یعنی امام امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ را در فضای اختناق شدید سیاسی قرار دادند و امکان هر نوع فعالیت حکومتی و سیاسی را از او سلب کردند. در این وضعیت دفاع و حمایت از دین خدا و جلوگیری از سقوط و نابودی آن و یا اختلاط معارف آن با کارهای غیر دینی انسانهای عادی به عهده حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ قرار گرفت.
دفاع حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ از دین خدا و جهاد علمی او در این زمینه و فعالیت در جهت جلو گیری از اختلاط نهر زلال وحی خدا با نظریات و رفتارهای عادی انسانی و آلوده شدن آن جریان پاک نشأت گرفته از عالم ربوبیت الله، مستلزم مقابله با حکومت و اثبات نامشروع بودن آن بود و حوادث پیش آمده در آن جهت منتهی به شهادت آن وجود قدسی شد.
آن وجود قدسی در آن حوادث و جریان حمله عمال حکومتی به خانه امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ مجروح شد و به شهادت رسید. آن مدافع بصیر و فداکار مقام رسالت و امامت و مجموعاً دین توحیدی به امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ وصیت کرد که مراسم دفن او در وقت شب و بطور مخفیانه و دور از توجهات عمال حکومتی انجام بگیرد و محل قبر او هم مخفی بماند ، تا حکومتی غاصب نتواند برای او مراسم رسمی حکومتی بر قرار کند و نماز بخواند و با سر پوش گذاشتن روی خیانتها و جنایتها، رفتارهای خود را به عنوان رفتارهای دینی توجیه کند.
اما محور اصلی بحث در این سلسله مقالات رفتار حضرت فاطمه زهرا- سلام الله علیها- در جهت استیضاح حکومت و تذکراتی برای امت اسلامی درباره وظایف آن ها و آموزش هائی از معارف دینی می باشد.
در منابع تاریخی نقل شده است که وقتی ابوبکر حکومت جامعه دینی را در اختیار گرفت در همان اوائل اقدام به غصب «فدک» کرد و نماینده حضرت فاطمه زهرا -سلام الله علیها- را از آن منطقه اخراج کرد. وقتی خبر این اقدام حکومتی به آن حضرت رسید. همراه گروهی از بانوان از بستگان و نزدیکان خاندان خود در مسجد و محلّ تجمع مردم حضور یافت و پرده ای بین بانوان و مردان نصب شد و حضرت فاطمه- سلام الله علیها- از پشت پرده خطاب به شخص حاکم و حاضران در مسجد و در آن اجتماع خطابه ای خواند که مشتمل بر فشرده ای از معارف دین توحیدی و تذکراتی برای مؤمنین و استیضاحی برای حکومت بود. این سلسله مقالات مشتمل بر شرح و تفسیری برای بخشی از آن خطبه شریف خواهد بود.
قابل تذکر است که قبلاً در ایام ولادت حضرت فاطمه زهرا- سلام الله علیها- و همچنین ایام شهادت آن بزرگوار مقالاتی تحت عنوان: «معارف دین توحیدی در کلام حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)» در هفت بخش منتشر شد در آن مقالات قطعاتی از خطبه آن حضرت مورد بررسی و شرح و توضیح قرار گرفت.(۲) آن مباحث شامل موارد انتخابی از خطبه شریف بود امیدواریم به فضل پروردگار عالم که توفیق ادامه آن مباحث تحت همان عنوان حاصل شود و در ایام ولادت آن حضرت مجدّداً انتشار آن مقالات شروع شود. اما در این مقالات محور مباحث شرح و توضیح بخشی از خطبه خواهد بود که متضمّن حکمت و علت عقاید و احکام و اخلاق دین توحیدی می باشد.
حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا- سلام الله علیها- در بخشی از این خطبه به بیان حکمت و علت تعدادی از فرائض و احکام و اخلاق دین توحیدی پرداخته است، و ما شرح این بخش از خطبه شریف را متناسب با روش اختصاری به کار رفته در مقالات شروع می کنیم و اجزاء این بخش را مجدّداً شماره گذاری می کنیم چون عنوان مقالات تغییر کرده و عنوان جدیدی برای مباحث انتخاب شده است.
۱-«فَجَعَلَ اللهُ الإيمانَ تَطْهيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ» یعنی: پس الله- جلّ جلاله- ایمان را قرار داد جهت تطهیر ]و پاکسازی[ شما از شرک.کلمه ایمان در تفسیر و ترجمه آیاتی از قرآن مجید و در فرهنگ دینی زمان ما مورد کم توجهی و اهمال قرار گرفته است. قبلاً در بعضی از مقالات در این زمینه و شرح و تفسیر این کلمه مباحثی طرح شد و در این بخش از این مقالات جهت خودداری از نوشتن مجدّد آن مباحث، قطعه ای از یک مقاله منتشر شده قبلی را عیناً نقل می کنیم.(۳)
«در جهت ایجاد توجه به معنای حقیقی ایمان به کلامی از وجود مبارک رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) استناد شد که امیر المؤمنین علی (علیه السلام) از آن بزرگوار نقل کرده است. این کلام شریف را مجدداً ذکر می کنیم و توضیحاتی برای معانی آن می آوریم:
«الإيمان؛ معرفةٌ بالقلب و إقرارٌ باللّسان وعملٌ بالأركان»(۴) در ترجمه آیات قرآن و احادیث غالباً به معنای کامل و حقیقی «ایمان» توجه دقیقی معطوف نمی شود، بطوریکه آنرا غالباً به معنای «عقیده» یا «باور» و یا «گرویدن» تلقی می کنند. از جمله عوارض و نتایج این بی اعتنایی و بی توجهی به معنای حقیقی و کامل ایمان این است که باعث می شود تا انسان آن را یک حالت ثابت تلقی کند که پرونده آن بسته شده و دیگر کاری با آن ندارد!!!
درحالیکه ایمان یک حالت قلبی و روحی زنده و فعال و رو به گسترش است و به منزله جاده ای که حرکت در آن استمرار دارد تا رسیدن به مقصد آفرینش. توجه به معنای حقیقی ایمان و التزام به آن به طور مستمر عامل حصول کمالات جدید و فواید و لذت های تازه رو به ازدیاد است. معنای اصلی ایمان توجهات پی در پی مستمر به یک حقیقت است که مرحله اول آن عقیده قلبی است و بعد نفوذ این عقیده در روح انسان به صورتی که در او آرامش ایجاد کند و این حالت روحی و قلبی در اعمال انسان اثر کند و ظاهر شود. اظهار این عقیده و حمایت از آن و طرفداری از آن هم یکی از مراتب ایمان است.
ایمان به الله یعنی توجهات پی در پی به ذات اقدس او و پناه بردن به حوزه ربوبیت و قدرت و رحمت و الوهیت او بطوریکه انسان به آرامش روحی برسد و در مقام فرمانبرداری از او قرار بگیرد. و این توجهات قلبی استمرار یابد.
ایمان به زندگی اخروی هم عبارت است از توجهات پی در پی و مستمر به آن زندگی و ایجاد آمادگی در خود برای آن، بطوریکه با یاد مکرر آن، مشکلات زندگی دنیا قابل تحمل شود و انسان به امید رسیدن به زندگی در بهشت و نعمت های آن، جاده منتهی به آن یعنی زندگی دنیوی را طی کند و سختی های آن را با استقامتی که از این توجهات پی در پی بدست آورده تحمل کند. و در کنار هر نعمتی یادی از نعمت های بهشتی کند و وقتی با سختی ها و گرافتاری ها و درد و رنج ها مواجه می شود، یادی از سختی ها و گرفتاری ها و در و رنج ها و مشقت های عظیم روز قیامت کند و با اعمال حسنه خود سعی کند از آن مصیبت ها و گرفتاری ها و از عذاب های عظیم روز قیامت و از جهنم خود را نجات دهد. و شبیه به همین است ایمان به پیامبران و آخرین پیامبر خدا ( صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مقام و موقعیت آن بزرگوار و شخصیت و علوم باقی مانده از او و توجه به سخنان و رفتارها و بطورکلّی آموزش های او.
شبیه به همین است ایمان به امامت جانشینان حقیقی او یعنی ذوات مقدسه امامان معصوم ( علیهم السلام) یعنی استمرار رهبری آسمانی. و همچنین ایمان به آخرین کتاب آسمانی که مشتمل بر حقایق کتاب های آسمانی قبلی هم هست. یعنی قرآن مجید و مطالعه مستمر آن و یاد گرفتن علوم بکار رفته در آن و عمل به دستورات آن. در مقام اثبات این ادعا چند نکته را متذکر می شویم:
یکم: در آیات قرآن موضوع ایمان گاهی به صورت فعل ماضی بکار رفته است، مثل: «الذین آمنوا» و «یا ایها الذین آمنوا» و نظائر آنها. اما در بعضی از آیات هم به صورت مضارع آمده مثل: «یؤمنون بالله و الیوم الآخر» و «و الذین هم بآیات ربّهم یؤمنون» و «انّ فی ذلک لآیات لقوم یؤمنون» در آیات نوع اول به اصل ایمان آوردن انسانها اشاره شده و در آیات نوع دوم استمرار یا نحوه آن مورد توجه قرار گرفته است. یعنی از بکار رفتن موضوع ایمان به صورت فعل مضارع و حالت استمراری آن یا توجهات جدید یا مستمر به آن و گاهی لزوم ایمان مجدد، روشن می شود.
دوم: خداوند در توصیفی از ملائکه حاملان عرش و ملائکه اطراف عرش می فرماید:
«الَّذِينَ يحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيؤْمِنُونَ بِهِ وَيسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» (غافر/۷) یعنی آنهایی که عرش را حمل می کنند ] از ملائکه [ و آنانکه حول عرش هستند، پروردگارشان را تسبیح به حمد می کنند و به او ایمان می آورند و برای مؤمنان استغفار می کنند…
قابل توجه است که در این آیه ابتدا تسبیح ملائکه ذکر شده و بعد از آن موضوع ایمان آنها. اگر ایمان به معنای متعارف و متداول در فرهنگ عموم مردم باشد، یعنی عقیده و باور و گرویدن و امثال آنها، معنای این آیه چگونه خواهد بود؟! یعنی ملائکه حاملان عرش، اول خداوند را تسبیح به حمد می کنند و بعد از آن به او عقیده پیدا می کنند و مثلاً ربوبیت او را باور یا قبول می کنند؟!!! قطعاً در این آیه مراد از ایمان همان معنایی است که ذکر شد و آن عبارت است از توجهات پی در پی، و آن به آن، به خداوند و ربوبیت و الوهیت او.
سوم: خداوند می فرماید:
« يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا»(النساء/۱۳۶) یعنی ای کسانیکه ایمان آورده اید، ایمان بیاورید به الله و رسولش و کتابی که به رسولش نازل فرمود و کتابی که قبلاً نازل کرده و هرکس کفر بورزد به الله و ملائکه او و کتاب های او و رسولان او و زندگی اخروی ] و قیامت [ مبتلا به گمراهی دور و عمیقی شده است.
در این آیه به مؤمنان دستور می دهد که به الله و رسولش و کتابی که بر او نازل شده و حقایق مذکور در آن، ایمان بیاورند. اگر ایمان به آن معنای متعارف مذکور قبلی باشد، دستور خداوند در این آیه «تحصیل حاصل»(۵) خواهد بود. یعنی کسیکه به الله عقیده دارد مأمور شده است که به او عقیده پیدا کند!! و طبعاً چنین مطلبی در شأن کلام خدا نخواهد بود. و به طور قطع در این آیه مراد از ایمان همان معنای مورد ادعا است، یعنی معنایی که در کلام شریف رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امیر المؤمنین علی (علیه السلام) بود که وجود مبارک امام رضا (علیه السلام) ان را بازگو کرده است.
بطور کلی اگر ایمان به معنای عقیده و گرویدن باشد، با موضوع امر کردن به آن سازگار نخواهد بود. چون عقیده به چیزی با دستور دادن تحقق پیدا نمی کند. به جهت اینکه عقیده به چیزی یک امر قلبی است اما التزام به یک عقیده با امر کردن سازگار است».
پس بنا بر این توضیحات، «ایمان» حقیقتی غیر از عقیده و علاوه بر آن است که البته شامل عقیده هم می شود و بلکه ایمان عبارت است از توجهات پی در پی به حقایق معینی که در قلب انسان آرامش و اطمینان به وجود می آورد.
ایمان به الله از ناحیه ذکر کثیر او مثل تلاوت زیاد کتاب خدا و نمازهای زیاد و تفکر در خلقت موجودات و عظمت جهان آفرینش و مخلوقات آن و مطالعه در شخصیت پیامبران او و رهبران آسمانی و انجام دادن اعمالی که او دستور داده است و هر رفتاری که یاد او را در دل انسان وارد کند، آرامش و اطمینان کامل قلبی و لذت و سرور عظیم و گسترده ای به انسان عطا خواهد کرد! و این حالت و این نوع ایمان یعنی در مراتب برتر آن که ایمان یقینی است قلب و روح و بطور کلی وجود انسان را از شرک تطهیر می کند.
کلمه شرک گاهی مقابل ایمان قرار می گیرد و گاهی مقابل توحید. مراد از شرک این است که انسان صفات و افعال «الله» را- جلّ جلاله- به مخلوقات او نسبت دهد. و بجای الله بعضی از مخلوقات او را مورد توجه شدید مستمر قرار دهد، بطوریکه مخلوقی و موجودی جای اختصاصی الله را در دل او بگیرد و فکر و ذکر انسان را به خود مشغول کند و او را از توجه خاص کامل به الله مشغول کند و باز بدارد.
انسان بطور فطری و از ناحیه نوع خلقت خود احتیاج به اتکاء دائمی به پروردگار عالمیان و قدرت و رحمت و رأفت بی پایان او دارد. اما گاهی بجهت عدم برخورداری از آموزش های لازم توجهات خود را به موجودی از مخلوقات خدا معطوف می کند و به او پناه می برد و در نتیجه قلب خود را از توجه و محبت شدید به او پُر می کند. و او را به یک معنی- دانسته یا نداسته- و در عمل، معبود خود قرار می دهد!!! و این وضعیت شروع فاجعه ای عظیم در زندگی او و حتی بعضی افراد دیگر مرتبط با او خواهد بود.
قابل ذکر است که حکام و زمامداران جبّار و ظالمان به حقوق انسان ها و افراد فاسد و تبهکار از ناحیه نفوذ و جریان نوعی شرک در افکار انسان ها و در جوامع انسانی به اهداف پلید ظالمانه خود می رسند.
موضوع شرک و آثار و نتایج آن در زندگی انسان ها چیزی نیست که بشود نسبت به آن اهمال کرد و بی اعتناء بود بلکه این پدیده در تمام جوامع انسانی منشأ تباهی ها و درد و رنج ها و خشونت ها و حق کُشی ها می شود. وقتی شرک در افکار و در نتیجه اعمال انسان ها و در جوامع انسانی جریان پیدا کند، و این جریان گسترش پیدا کند، عده تأثیرگذاری از انسان ها بلکه گاهی اکثر آن ها بجای اطاعت از الله، به اطاعت از صاحبان قدرت و جبّاران و تبهکاران روی خواهند آورد و در نتیجه آن ها بر فضای زندگی انسان ها و بر افکار و اعمال آن ها تسلّط پیدا خواهند کرد و به کمک همین افراد مطیع خود، انسان ها و حقوق آن ها را تحت سلطه خود قرار خواهند داد و خود این جریان ریشه اصلی تمام ظلم ها و تبهکاری ها و فساد ها و ناامنی ها و خشونت ها و جنگ ها در جوامع مختلف انسانی است.
حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا- سلام الله علیها- در این بخش از کلام خود ابتداءً به این عنایت و فضل پروردگار عالمیان به انسان ها یعنی هدایت آن ها بسوی پناهگاه امن توحیدی و نجات آن ها از سقوط در پرتگاه های شرک اشاره کرده است.
در بخش بعدی از این سلسله مقالات إن شاء الله تعالی به توضیح علت این نامگذاری یعنی: «نگاه آسمانی به عطایای الهی » اشاره ای خواهیم کرد.
الیاس کلانتری
۱۳۹۷/۱۱/۱۸
پاورقی ها:
۱ـ این حدیث بسیار مشهور در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت با اندکی تفاوت در الفاظ نقل شده است.
۲-مقالات شماره- ۲۷ تا ۳۰ در بخش «کلام ایام» تحت عنوان: معارف دین توحیدی در کلام حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
و مقاله شماره- ۱۱۴ تحت عنوان: «حادثه شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)»
و مجدّداً مقاله ۱۱۵ و ۱۸۸ تحت همان عنوان اولی یعنی: «معارف دین توحیدی…»
۳-وبسایت حکمت طریف، کلام ایام شماره – ۷۹ تحت عنوان: «ولادت امام رضا (علیه السلام)»
۴- نهج البلاغه، حکمت ۲۲۷
۵-«تحصیل حاصل» به معنای تلاش برای بدست آوردن چیزی است که موجود است و یا اثبات چیزی که اثبات شده است.