مناظرات و محاورات ـ ۱ (مناظرات آسمانی)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«مناظره» با صرف نظر از معانی لغوی و همچنین معانی اصطلاحی متداول بین دانشمندان در رشته های مختلف علمی و بین ادباء و شعرا، عرفاً به بحث و گفتگو و سؤال و جواب بین دو یا چند نفر و دو یا چند گروه گفته می شود که عمدتاً هر کدام می خواهند نظر و عقیده و فکر خود را ثابت کنند و گاهی هم درباره صِرف سؤال و جواب و آموزش از این طریق به کار می رود.
مناظره آداب و رسومی در بین دانشمندان و اهل ادب دارد که در منابع علمی ذکر شده و در ادامه این مباحث هم درفرصت های مناسب به ذکر و توضیح آنها خواهیم پرداخت.
بحث و گفتگو و آموزش بصورت مناظره جاذبه و طرفداران زیادی دارد و یکی از روش های بسیار مفید و راهگشا در آموزش و حل معضلات علمی و فکری می باشد. این روش بحث و گفتگو سابقه طولانی در بین دانشمندان و سایر انسان ها داشته، از جمله اینکه حکیم مشهور تاریخ علم و فلسفه، سقراط نوعی از آن را در آموزش به دیگران به کار می برد.
توضیح اینکه: سقراط حکیم نوعی بحث و گفتگو را با طرف مقابل به کار می برد که به «روش سقراطی» مشهور شد و آن روش در واقع یک نوع مناظره بود. این روش به نام های «روش افلاطونی» و یا «دیالکتیک» (جدل) هم خوانده شده است.
این روش بحث و گفتگو قبل از سقراط هم توسط بعضی از فلاسفه به کار می رفته، اما سقراط آن را پایه و اساس کار خود در آموزش انسان ها و اثبات ادعاهای خود قرار داد. می شود گفت: نوعی مناظره از آغاز زندگی انسان ها در بین آنها برقرار شده مثل مناظره دو فرزند آدم ـ علیه السلام ـ با یکدیگر و بلکه قبل از آن و در بین ملائکه.
در قرآن مجید مناظرات زیادی با انواع مختلف ذکر شده و بطور کلی یکی از روشهای آموزشی در این «کتاب آسمانی» روش مناظره است و ما این نوع بحث و گفتگو را از موارد ذکر شده در کتاب خدا شروع می کنیم، و بخواست خدا روش های صحیح مناظره و نحوه بهره برداری بیشتر از این روش آموزشی را در ضمن مباحث با توضیحات مناسب ذکر خواهیم کرد.
تذکر یک نکته را هم در این مقدمه لازم می دانیم و آن اینکه موضوع مناظرات یکی از موضوعات تعیین شده برای وبسایت «حکمت طریف» بوده، بطوریکه در صفحه نخست و در میان دسته بندی ها ذکر شده است، و ما تا این زمان موفق به شروع آن نشدیم! اما امیدواریم بعد از شروع بطور منظم و در زمان های معین مباحث موردنظر را ذکر کنیم و همچنین امیدواریم بحث و گفتگو و نوشتن موضوعات سایر عناوین تعیین شده مثل «مشاورات» و «آموزش های اخلاقی» و «قرآن شناسی» را هم در اولین فرصت شروع کنیم.(إن شاء الله تعالی)
مناظرات آسمانی
عنوان این سلسله مباحث را بلحاظ اینکه اصل آنها در کتاب آسمانی یعنی قرآن مجید قرار دارد، «مناظرات آسمانی» می نامیم. روش کار در این مباحث مبتنی به ذکر اصل موضوعات از آیات قرآن و تفسیر و توضیح آنها خواهد بود، همراه با نتیجه گیری و بیان حاصل آموزش ها. در تفسیر آیات هم محور مباحث روی آیات مرتبط با آیات اصلی موضوعات و در صورت امکان احادیث نقل شده از ذوات مقدسه معصومین ـ علیهم السلام ـ قرار خواهد داشت. اما اینکه گفتیم «در صورت امکان» مراد این است که اگر احادیث معتبری درباره آیات در دسترس باشد.
مناظره پروردگار عالمیان (عزٌوجلٌ) با ملائکه
در آیاتی از قرآن جریانی ذکر شده، درباره خلقت آدم ـ علیه السلام ـ و قرار دادن او بعنوان خلیفه در روی زمین و آن عبارت است از گفتگو و سؤال و جوابی بین پروردگار عالمیان از یک طرف و ملائکه از طرف دیگر و می شود آن را اولین مناظره مربوط به حیات انسان ها تلقی کرد که حتی قبل از خلقت آدم ـ علیه السلام ـ وقوع یافته است. خدای سبحان می فرماید:
« وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يفْسِدُ فِيهَا وَيسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» (البقرة/۳۰) یعنی: وقتی پروردگار تو به ملائکه فرمود: من در زمین خلیفه ای قرار خواهم داد، آنها گفتند: آیا کسی را قرار می دهی که در آن فساد انگیزد و خون ها بریزد، و حال آنکه ما تو را تسبیح به حمد می کنیم و برای تو تقدیس می کنیم [ خدا] فرمود: من می دانم آنچه را شما نمی دانید!
در این مناظره که بصورت سؤال و جواب و نوعی آموزش است خدای سبحان اراده ای از خود را به ملائکه اطلاع می دهد. و آنها ظاهراً با تعجب علت و حکمت آن اراده را می پرسند! و ذات قدوس الله جوابی اجمالی به آنها می دهد و بعد از آن و در زمانی دیگر جوابی تفصیلی و قابل مشاهده. این موضوع در آیات دیگری هم بصورتی متفاوت ذکر شده است. خدای سبحان می فرماید:
«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ـ فَإِذَا سَوَّيتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» (الحجر/۲۹ ـ ۲۸) یعنی: و زمانی که پروردگارت به ملائکه فرمود: من بشری را از گِل خشک متغیر [یا بد بو] خواهم آفرید، پس وقتی او را تنظیم و تعدیل کردم و از روح خود [ یا روحی از خود] در او دمیدم برای او به سجده بیافتید.
این موضوع در سوره «ص» هم با اندکی تفاوت با سوره حجر نقل شده، خدا می فرماید:
«إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ– فَإِذَا سَوَّيتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ»(ص/ ۷۱ – ۷۲) یعنی: زمانی که پروردگارت به ملائکه فرمود: من بشری را از گِل خواهم آفرید، پس وقتی او را تنظیم و تعدیل کردم و از روح خود ]یا روحی از خود[ در او دمیدم، برای او به سجده بیافتید.
می شود مجموع این جریان یعنی اراده خلقت انسان و اطلاع از این اراده به ملائکه و خلقت انسان و دستور سجده برای او به ملائکه و استکبار شیطان و خودداری از سجده را به ۴ مرحله تقسیم کرد بصورت ذیل:
یکم: خدای سبحان اراده خود را به ملائکه اطلاع میدهد و ملائکه از حکمت و علت اراده او سؤال می کنند و خدا به آن ها پاسخ می دهد.
دوم: خدا به ملائکه دستور میدهد که برای آدم سجده کنند و تمام ملائکه بدون درنگ و بدون چون و چرا فرمان او را اجراء میکنند.
سوم: از بین ملائکه موجودی بنام ابلیس از فرمان خدا سرپیچی می کند و سؤال و جوابی بین خدا و ابلیس جریان می یابد.
چهارم: خدا اولین فرد از نوع انسان و بشر را می آفریند و بعداً اسماء همه موجودات را به او می آموزد و از او می خواهد که آن علم و فضیلت را برای ملائکه آشکار کند.
مرحله اول
درباره این مرحله در آغاز این بحث آیاتی از قرآن ذکر شد و حاصل معانی آیات و خلاصه بحث بصورت ذیل در می آید:
الله: (خطاب به ملائکه) من بشری را از گِل (گِل خشک متغیّر یا بد بو) خواهم آفرید و او را در روی زمین خلیفه ای قرار خواهم داد.(۱)
ملائکه: آیا موجودی را خلیفه قرار می دهی که در روی زمین فساد بر انگیزد و خون ها بریزد؟! در حالیکه ما تو را تسبیح به حمد می کنیم و برای تو تقدیس می کنیم.
الله: من می دانم آنچه را شما نمیدانید.
توضیحات:
- از اینکه خدای سبحان از اراده خود درباره خلقت انسان به ملائکه خبر میدهد، بطور ضمنی بر می آید که خلقت انسان ارتباطی به ملائکه خواهد داشت و آن عبارت است از مؤظف شدن و مأمور شدن آنها به سجده برای آدم یا نوع انسان. درباره مراد از سجده در این زمینه در ادامه بحث توضیحاتی ذکر خواهد شد (إن شاء الله تعالی)
- سؤال ملائکه از خدای سبحان جنبه استفهام داشت یعنی چون حکمت اراده خدا بر آنها آشکار نبود، سؤالی از او کردند تا حکمت اراده او را بفهمد و بدانند و اینکه عده ای عنوان میکنند که ملائکه نسبت به اراده خدا اعتراض کردند، کاملاً نادرست است. چون ملائکه به حکیمیّت الله ایمان داشتند و بطور یقین می دانستند که آن ذات قدّوس هیچ کاری را بر خلاف حکمت انجام نمیدهد. و اعتراض به فعل خدا بی معنا است و کار جاهلانه؛ و ملائکه قطعاً منزّه از این جهل هستند
- خدای سبحان نظر ملائکه را درباره انسان بطور صریح رد نکرد و همچنین نظر آنها را قبول هم نکرد و حقیقت امر این بود که نظر ملائکه درباره انسان ناقص بود، یعنی جهتی از آن درست بود، اما آنها نسبت به جهت دیگر موضوع بی اطلاع بودند، لذا خدای سبحان فرمود:
«إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» یعنی: من می دانم آنچه را شما نمی دانید
- علم ملائکه محدود به بُعد جسمانی انسان بود و از خواص و کارائی روحی که بنا بود پروردگار عالمیان بیافریند و به بدن انسان متصل کند، بی اطلاع بودند. یعنی از موجودی بنام انسان فقط بُعد جسمانی و ماده خلقتی او را مورد توجه قرار داده بودند، لذا پیش بینی کردند که این موجودات منشأ فساد و خونریزی خواهد بود.
- در قرآن مجید از این موجود که به نام انسان شناخته میشود با ۳ تعبیر یاد میشود، گاهی به او «انسان» گفته می شود (۶۵ بار در قرآن) گاهی کلمه «بشر» درباره او به کار می رود. (۳۸ بار در قرآن) گاهی هم به مجموع انسان ها «بنی آدم» گفته می شود (که ۷ بار در مجموع قرآن مجید به کار رفته است) وقتی پیکر جسمانی انسان و ماده خلقتی او مورد نظر باشد به او «بشر» گفته میشود و وقتی ارتباط او با شیطان محل بحث و گفتگو باشد به او «بنی آدم» گفته میشود.
وقتی خدای سبحان از اراده خود درباره خلقت انسان و فرد اول آن یعنی حضرت آدم- علیه السلام- به ملائکه خبر داد، ماده خلقتی این موجود یعنی انسان را هم به آنها اعلام فرمود، بطوریکه در آیات فوق الذکر به صراحت ذکر شده است. (آیه ۲۸ سوره حجر و آیه ۷۱ سوره ص) لازم به تذکر است که در سوره حجر خدای سبحان ابتداءً اصل این موضوع خلقت انسان و ماده خلقتی آن را به پیروان قرآن بیان کرده، بطوریکه فرمود:
«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (الحجر/۲۶) و در آیات بعدی موضوع اعلام اراده خدا به ملائکه ذکر شده و از بررسی مجموع این چند آیه بر می آید که خدای تعالی هم، موضوع خلقت انسان را به ملائکه اطلاع داده و هم، ماده خلقتی این موجود را! چون اگر غیر از این بود ذکر مجدّد ماده خلقتی انسان در حالیکه در چند آیه قبل گفته شده بود، لزومی و ضرورتی نداشت.
- قابل توجه است که در این آیات وقتی بحث از اصل خلقت این موجود است کلمه «انسان» درباره او به کار رفته (آیه ۲۶) و اما وقتی بحث اعلام اراده خدا به ملائکه شروع شده، درباره او کلمه «بشر» به کار رفته است. (آیه ۲۸)
- اما اینکه ملائکه از کجا فهمیدند که این موجود یعنی انسان منشأ فساد و خونریزی در روی زمین خواهد شد، لذا حکمت خلقت او را از پروردگار عالمیان سؤال کردند، در جواب این سؤال می شود گفت: ملائکه بلحاظ ماده خلقتی انسان و زندگی او در روی زمین و عالم دنیا، این نظریه را درباره او اظهار کردند. چون ماده خلقتی انسان (بشر) و محل زندگی او یعنی عالم دنیا این اقتضاء را دارد. یعنی این شرایط در مجموع یعنی ماده خلقتی انسان و اوضاع حاکم بر عالم دنیا و فضای زمین امکان فساد و خونریزی را به وجود می آورد.
در تأیید یا تکمیل این بحث عرض می کنیم ذکر ماده خلقتی انسان در آیات فوق الذکر و آیات دیگر طبعاً دارای حکمتی است! بطوریکه در بعضی از آیات قرآن ماده خلقتی انسان اجمالاً «تراب» و در بعضی «طین» و در بعضی دیگر «صلصال» و «حَمَإٍ مَسْنُونٍ » گفته شده است. اوصاف مذکور در آیات درباره ماده خلقتی انسان طبعاً به صفات و خواصّی از انسان ارتباط دارد. چون اگر مراد فقط ذکر بی ارزش بودن ماده خلقتی بود، نیازی به بیان این اوصاف نبود، و ذکر تراب (خاک) یا طین (گِل) کافی بود.
در هر صورت ظاهراً ملائکه از توجه به ماده خلقتی انسان و فضای حاکم بر حیات دنیوی او، متوجه اوصافی از این موجود و رفتارهای او شدند. اما خدای سبحان از علمی به آنها اطلاع داد که در وجود آنها نبود.
الیاس کلانتری
۱۳۹۸/۰۴/۲۳
پاورقی:
۱- در آیات قرآن تصریحی درباره اینکه آدم- علیه السلام- خلیفه خدا در روی زمین بود و یا اینکه بطور کلی انسان ها خلیفه خدا هستند به عمل نیامده است اما این موضوع بین مفسّران قرآن مشهور است و ما در این بحث وارد این موضوع نمی شویم. علاقه مندان به این موضوع می توانند به کتاب های تفسیر قرآن مراجعه کنند. ما هم نظر خود را در این زمینه به صورتی مستدل در کتاب «سلسله مباحث قرآن شناسی» ج ۲، حجاب های معانی قرآن ذکر کرده ایم.