کلام ایام- ۲۹۶، رهبری امیرالمؤمنین علی – علیه السلام- و دین پسندیده
در ایام مبارکی قرار گرفته ایم، بین عید الاضحی (قربان) و عید غدیر و سالروز ولادت پربرکت امام هادی- علیه السلام- و چند روزی است که عبادت باشکوه جهانی حج در مکه مکرمه و کنار کعبه و خانه خدا به پایان رسیده و زائران خانه خدا با قلوبی پاک شده از ناحیه جریان عظیم «ذکرالله» در حال بازگشت به وطن خود هستند و عدهای از آنها هم که در روزهای نزدیک شروع مراسم حج به مکه رسیده بودند، بعد از اتمام مراسم به زیارت حرم رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و محل نزول کلام خدا یعنی شهر منوّر مدینه مشرّف شده اند.
در چنین ایامی در زمان حیات پیامبر اکرم حضرت محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- حادثه عظیم بسیار مبارکی واقع شد بطوریکه آن حادثه متضمّن کامل شدن دین خدا و نزول بالاترین مراتب رحمت و برکات او به عالم انسان ها شد. تا جائی که خدای سبحان به مناسبت جریان رحمت واسعه خود به پیروان دین آسمانی در کتاب کریم خود فرمود:
«الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا» (المائدة/۳) یعنی: امروز دین شما را برای شما کامل کردم و نعمتم را بر شما به عالیترین مرتبه رساندم و برای شما اسلام را پسندیدم که دین شما باشد ]و به آن راضی شدم[ یعنی سعی و کوشش مستمر تمامی پیامبران و مصلحان آسمانی و جانشینان آنها در طول تاریخ حیات انسانی در مسیر هدایت آنها به ثمر مطلوب رسید.
مثل درخت تنومند عظیمی که اصل آن در فضای نورانی و حیاتبخش نبوت و رسالت و امامت قرار دارد و شاخه های پرثمر آن در همه جهات فضای زندگی انسانها استقرار یافته است. در احادیث دینی گفته شده است که «شجره طوبی» درختی است که اصل آن در بهشت و در خانه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم- و امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- قرار خواهد داشت و به تمام خانه های اهل بهشت شاخهای از آن کشیده خواهد شد. و در آن شاخه درخت طوبی ثمرات مورد خواست ساکنان قصرهای بهشتی به وجود خواهد آمد و نوعی از ثمرات آن شاخه درخت طوبی، لباس های بهشتی مورد علاقه و میل و اندازه بدن ساکنان آن قصرها خواهد بود.
در عالم دنیا هم- با وجود همه محدودیت ها و موانع و کارشکنی های دشمنان انسانها، و حوادث بازدارنده جلوه هائی از آن برکات و آن ثمرات در فضای زندگی دینی انسان ها مشاهده می شود و آن عبارت است از علم و اخلاق و فضائل انسانی که از کلام و رفتار آن دو حجت پروردگار و حجت های دیگر از جانشینان آن دو وجود قدسی- سلام الله علیهم اجمعین- در سطح عالم منتشر شده و صورت کاملتر آن در زمان ظهور و امامت آشکار آخرین حجت پروردگار عالمیان، حضرت امام مهدی- سلام الله علیه- ظاهر و منتشر خواهد شد.
در جریان آن واقعه مبارک پیامبر اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- از طرف ذات قدوس الله مأموریت یافت همراهان خود را که بعد از انجام مناسک حج در حال بازگشت از شهر مکه به بلاد خود بودند در بیابانی متوقف کند و دستوری را که به او نازل شده برای آن ها اعلام کند و پیام بسیار مهمی را به طور آشکار و در ضمن مراسم خاصی به آنها اطلاع دهد. از کلام خدای سبحان بر می آید که آن رسالت و تبلیغ آن از اهمیت فوق عادی برخوردار بود بطوریکه اگر آن انجام نمی گرفت رسالت الهیه تحقّق نمی یافت یعنی لازمه تحقق و انجام رسالت الهیه تبلیغ آن رسالت بود.
در همان ساعت پیک پروردگار عالمیان که حامل پیام بسیار مهمی از طرف ذات قدوس الله بود به حضور پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- نازل شد، و آن پیام در کلام خدای سبحان قرار گرفته، بطوریکه فرمود:
«يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ» (المائدة/۶۷) یعنی: ای رسول ]ما[ آنچه را از پروردگارت نازل شد، ]بر مردم تبلیغ کن ]ابلاغ آشکار و صریح و کامل[ و اگر این کار را انجام ندهی، رسالت او را تبلیغ نکردهای و خدا تو را ]از توطئه ها و مخالفت و کارشکنی گروهی از مردم[ حفظ می کند، و خدا قوم کافر ]و منکر و مخالف[ رسالت را هدایت نمی کند. از لحن این کلام و قرائن موجود در آن به خوبی آشکار میشود که آن مأموریت و رسالت دارای عظمت و اهمیت خاص فوق عادی بود و انجام آن برای پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- نگرانی هائی با خود داشت. یعنی او نگران اغتشاش ها و مخالفت ها از طرف گروهی از همراهان بود.
اما آنچه موجب شگفتی و تعجب زیادی بود اینکه چند روز قبل از نزول این آیه کریمه و آن دستور خدای سبحان، پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و گروه های عظیمی از مسلمین از نقاط مختلف به زیارت خانه خدا رفته بودند و در شهر مکه و مواقف کریمه و مشاهد شریفه مربوط به مناسک حج حضور داشتند و اجتماع عظیمی در آن مکان تشکیل یافته بود! و بر حسب ظاهر بهترین فرصت ها برای ابلاغ پیام ها و انجام آموزش ها به وجود آمده بود! و چرا در آن ایام و در آن اجتماعات عظیم و فرصت های گرانبها انجام آن رسالت به پیامبر اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- ابلاغ نشد و آن مأموریت به او محوّل نشد؟!
در پاسخ این سؤال عرض می کنیم که از قرائن موجود در آیه کریمه یعنی آیه تبلیغ و از رفتارهای رسول گرامی- صلّی الله علیه و آله و سلّم- بر میآید که این جریان لازم بود به صورت استقلالی و جدا از سایر جریانات انجام یابد تا موضوع تبلیغ به معنای مورد نظر در آیه کریمه تحقّق یابد. توضیح اینکه خدای سبحان به پیامبرش دستور داده است که رسالت مورد نظر را «تبلیغ» کند، البته تبلیغ به معنی به کار رفته در قرآن کریم! پس صِرف یک اطلاع و اعلام به مردم در یک اجتماع و تکرار چندین مرتبه آن برای تحقق «تبلیغ» کفایت نمیکرد. و اگر آن رسالت در اجتماعات تشکیل یافته در شهر مکه و مسجد الحرام و یا عرفات و مشعرالحرام و یا منا به مردم اعلام می شد، موضوع تبلیغ رسالت تحقق نمی یافت و جریان اعلام و ابلاغ آن رسالت تحت الشعاع اعمال و رفتارهای عبادی دیگر قرار می گرفت، لذا تحقق تبلیغ آن رسالت مستلزم آن بود که در مکان و فضای خاصی انجام یابد و به حادثه و جریان دیگری ارتباط پیدا نکند.
بطوریکه در تاریخ ذکر شده است، رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- بعد از نزول این آیه کریمه یعنی آیه تبلیغ و دریافت پیام فوری پروردگارش به کاروان های همراه خود دستور توقف داد و افرادی را به عنوان پیک به جاده ها فرستاد و به کاروان هائی که جلوتر از او و همراهان حرکت کرده بودند ابلاغ کرد که برگردند و به کاروان های همراه او بپیوندند و صبر کردند که کاروان های بعدی هم برسند و آن موقع رسالت فوری الهی را در آن اجتماع عظیم اعلام فرمود.
رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در آن اجتماع خطابه ای بر مردم خواند که مشتمل بر خلاصهای از معارف دینی بود. اما اصل پیام فوری خدای سبحان موضوع اعلام مقام امامت و جانشینی رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- برای امام امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- بود. آن مراسم مجموعاً سه روز طول کشید و طبق دستور رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- همراهان و حاضران در آن اجتماع با شخص امام علی- علیه السلام- تحت عنوان «امیرالمؤمنین» بیعت کردند و مؤظف شدند که جریان آن حادثه و موضوع امامت آن حضرت و جانشینی او را نسبت به پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- به مردم بلاد خود اطلاع دهند! و آن حضرت تأکید زیادی روی این موضوع به عمل آورد.
بعد از تحقّق تبلیغ رسالت مورد بحث آیه ای نازل شد که مشتمل بر اعلام کامل شدن دین خدا و اتمام نعمت پروردگار و اعلام رضایت خدای سبحان از تحقق آن رسالت و تبلیغ کامل آن و معرفی دین خدا به عنوان دین پسندیده و مورد رضایت او برای مردم بود. همچنین در آن آیه کریمه اعلام شد که کافران از نابودی دین خدا مأیوس شدند! چون با وضعیتی که پیش آمد و جریانی که تحقق یافت امکان نابودی دین خدا منتفی شد و آنها هرگز به خواسته های خود در جهت نابودی دین خدا نخواهند رسید.
توضیح اینکه: مشرکان و کفار بعد از به کار بردن همه تلاش ها و هزینه کردن اموال خود و ایجاد جنگ های زیاد در مخالفت با دین خدا و مقابله با آن احساس ناتوانی می کردند یعنی متوجه شده بودند که نه از طریق فعالیت های اجتماعی و تهدیدها و آزار و شکنجه بعضی از پیروان دین خدا و نه از طریق جنگ و کشتار نمیتوانند مانع گسترش دین خدا و روی آوردن انسان ها به سوی آن شوند و دین خدا بطور مستمر و با سرعت زیاد در حال گسترش و قدرت یافتن است. آنها دیدند که در جنگ با پیروان دین خدا، حتی وقتی قوای نظامی کفار چند برابر مسلمین بودند، باز شکست خوردند! و ناتوانی آنها برای خودشان و دیگران آشکار شد. لذا آنها فعالیت های نظامی خود را قطع کردند و به انتظار رحلت پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- نشستند. آنها امیدوار بودند که بعد از مدتی آن حضرت از دنیا برود و با از دنیا رفتن او بتدریج و سرانجام شریعت او هم تضعیف و ناپدید شود. اما آنها با مشاهده اوضاع جامعه دینی و اعلام مکرر موضوع جانشینی امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- بالخصوص در حادثه عظیم «غدیر خم» گرفتار یأس کامل از رسیدن به آرزوهای خود شدند. آنها بلحاظ آن قدرت و صلابت و مدیریت عالمانه و سایر صفات و فضائل امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- فهمیده بودند که رسیدن آنها به آرزوی خود در نابودی دین خدا امکان پذیر نخواهد بود. بجهت اینکه همان فضائل و قوای وجودی که در شخص رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- قرار داشت به همان صورت در وجود امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- هم وجود داشت. پس همچنانکه آنها در مقابل دعوت پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- به دین توحیدی و فعالیت های آموزشی او و فضائل اخلاقی او و محبوبیت آن حضرت بین مردم شکست خوردند، آن ناتوانی و شکست با وجود رهبری و مدیریت جامعه به دست امام علی- علیه السلام- هم برقرار خواهد بود! لذا آنها از رسیدن به خواسته های خود مأیوس شدند.
خدای سبحان یأس کافران را در کلام خود به پیروان دین خدا اطلاع داد و فرمود:
«الْيوْمَ يئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ» (المائدة/۳) یعنی: امروز آنهائی که کافر شدند، از ]نابودی[ دین شما مأیوس شدند، پس از آن ها نترسید و از من بترسید. در آن روز بزرگ و بعد از تحقق تبلیغ رسالت خدای سبحان، آیه اکمال دین خدا و نزول مراتب متعالی از نعمت خدا و کامل شدن آن، نازل شد و فرمود:
«الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا» (المائدة/۳) یعنی: امروز دین شما را برای شما کامل کردم و نعمتم را بر شما به عالیترین مرتبه رساندم و برای شما اسلام را پسندیدم که دین شما باشد.
«دین» در حقیقت و در اصل به «راه و روش» و یا راه و روش زندگی گفته میشود، لذا هیچ انسان فاقد نوعی دین در هیچ نقطه ای از عالم و در هیچ زمانی وجود نداشته و در آینده هم وجود نخواهد داشت. یعنی هیچ انسانی بدون روشی در زندگی پیدا نخواهد شد. این معنی اصلی و اولیه دین است و با این حساب کافران هم دارای نوعی دین می باشند. بطوریکه در قرآن مجید به این موضوع تصریح شده از جمله میفرماید:
«قُلْ يا أَيهَا الْكَافِرُونَ– لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ… لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِي دِينِ» (الکافرون/ ۱ – ۲ -۶) یعنی: بگو ای کافران من عبادت نمی کنم آنچه را شما عبادت میکنید ]یعنی بت ها[ … دین شما برای خودتان و دین من برای خودم. یعنی مطابق این آیات از نظر قرآن مجید، کافران هم به نوعی دین پای بند هستند و آن دین همان دین بت پرستی است.
بین ادیان بی شمار یکی از آنها «دین خدا» محسوب می شود و آن دین در همه زمانها و در طول تاریخ برقرار بوده است و همه پیامبران انسانها را به سوی آن دعوت کرده اند. و آن دین بطور مستمر جنبه تکاملی پیدا کرده و هر پیامبر صاحب شریعت و کتاب آسمانی بخش هائی از آن را آورده است و در نتیجه آن دین یعنی «دین خدا» سیر تکاملی پیدا کرده و با ظهور آخرین پیامبر و نزول آخرین کتاب آسمانی و اعلام استمرار رهبری آسمانی بعد از خاتم پیامبران- صلّی الله علیه و آله و سلّم- به مرحله و مرتبه کمال حقیقی رسیده است.
در مقابل دین خدا ادیان بی شمار بشری قرار دارد که ساخته حکومت ها و خواسته های آن ها و یا رهبران فکری و عقیدتی گروه هائی از انسان ها می باشند که به آن ها ادیان بشری گفته می شود. حتی ادیان و روش های زندگی و مجموعه های عقایدی که بخشی از آن ها از دین خدا گرفته شده و با افکار و عقاید بعضی از انسان ها آمیخته شده است باز هم به آن ها لازم است دین بشری گفته شود. چون صاحبان افکار و عقاید نادرست گاهی در مقام بهره برداری از قداست ها و کمالات و ارزش های دین آسمانی و همچنین جهت مقبولیت ساخته های خود در بین مردم مقداری از معارف و اعمال مربوط به دین خدا را با افکار و ساخته های خود مخلوط کرده اند.
در آخرین کتاب آسمانی علوم بی پایانی بصورتی خاص و فوق بشری متمرکز شده است و تمام آنچه مورد نیاز انسانها در زمان های مختلف خواهد بود، از آن کتاب با به کار بردن روش خاص معین شده قابل استخراج است. در آن کتاب، هم معانی سطحی و ساده و قابل فهم عامه مردم و افراد مبتدی در معارف دینی وجود دارد و هم، معانی عمیق تر که فهم آن ها اختصاص به دانشمندان محقق و متعمّق دارد و هم معانی بسیار رفیع فوق عادی که در حیطه قدرت علمی و فهم و درک انسان های برتر و حجت های پروردگار عالمیان اعمّ از پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و صاحبان مقام عصمت و امامت- علیهم السلام- قرار دارد. لذا هم از این جهت و هم جهات دیگری بطور دائم در جامعه جهانی احتیاج به وجود و حضور و استقرار یک شخصیت آسمانی اعمّ از نبی و رسول و امام معصوم- علیهم السلام- وجود دارد. اما چون جریان نبوت با ظهور آخرین پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- به پایان رسیده، لذا حجت پروردگار عالمیان و نماینده او در روی زمین دارای مقام امامت و عصمت خواهد بود.
با اعلام آشکار این موضوع و این عقیده و تبلیغ آن در بین پیروان دین خدا و پذیرش عامه مردم- حتی در جنبه عقیدتی- دین خدا به مرحله کمال خود رسیده و راه اتصال انسان ها به عالیترین مراتب از نعمت ها و رحمت پروردگار عالمیان هموار و آشکار شد.
حال اگر انسان ها در موضوع رهبری آسمانی و استمرار آن مورد غفلت ها قرار بگیرند و حکومت دینی را با حکومت های عادی بشری در سطح هم تلقّی کنند و سعی و تلاش لازم را در جهت استقرار کامل دین خدا به کار نبرند و به منافع سطحی و اندک از دین خدا اکتفاء کنند، این گونه رفتارها به اصل دین خدا لطمه ای نمیزند و فقط سبب خسارت ها و زیان ها و محرومیت های انسان ها می شود. مثل کسانی که به جای سکونت و اقامت در فضای نورانی به وجود آمده از تابش آفتاب، بخواهند در زیر زمین های تاریک و پائین تر از سطح زمین زندگی کنند و خود را از نور و حرارت خورشید و خواص طبی و تأثیرات روحی ناشی از تابش آفتاب محروم کنند.
خدای سبحان اعلام فرمود که در آن روز دین خدا برای انسان ها کامل شده و کافران از نابودی آن دچار یأس شده اند و او اسلام را به عنوان دینی برای آنها پسندیده و برگزیده است. حال اهمال و غفلت از وظایف خود در آشنائی با دین خدا و تقویت آن و حمایت از آن و آشنا کردن دیگران با آن و فرصت دادن به سازندگان دین تقلّبی و پیروان همان صورت های تقلبی چه مقدار زیان و خسران برای انسان ها خواهد داشت، احتیاج به بحث تفصیلی دقیقی دارد که در ادامه این مباحث و در مقالات وعده داده شده درباره امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- به ذکر و توضیح آن خواهیم پرداخت. (ان شاء الله تعالی)
الیاس کلانتری
۱۳۹۸/۵/۲۸