کلام ایام – ۳۰۳، بیست و هشتم ماه صفر و رحلت کریمانه
کلیات
* وقوع چهار حادثه بزرگ در روزهای آخر ماه صفر.
* بزرگترین مصیبت عالم انسانیت از نظر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
* قبض و رحلت کریمانه رسول خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم- از طرف خدای سبحان (عزّوجلّ)
* آزاد شدن رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- از عالم ابتلائات و درد و رنج ها .
* آنچه نزد خدای سبحان برای رسول گرامی و پیروان آن حضرت- صلّی الله علیه و آله و سلّم- ذخیره شده است.
* لقاء پروردگار عالمیان دارای ارزش ها و کرامت ها و عظمت هائی است که عالم دنیا ظرفیت آن را ندارد.
* زیباترین تصویر از حادثه رحلت پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و اهل ایمان.
* تحولات ناشی از بعثت پیامبر خاتم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در زندگی انسان ها.
* جریان انواع شرک در دوره جاهلیت قبل از ظهور و بعثت پیامبر خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
* اوضاع زندگی و فکری مردم در دوره قبل از بعثت پیامبر خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
* تحوّل عظیم در منطقه جزیرة العرب و ابعاد جهانی آن.
* توصیف دانشمندان مشهور جهانی از تحولات سریع و گسترده در سطح بخشی از جهان.
* کلام خدا و جاذبه های قدسی که در آیات آن قرار دارد.
* حمایت و دفاع فداکارانه و شکوهمند رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- از دین خدا.
* دفاع فداکارانه و جهاد پیروان دین توحیدی و در مرتبه ای بسیار متعالی جهاد شکوهمند امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- در مقابل آن.
* مدیریت بحران بوجود آمده از ناحیه غصب مقام خلافت در جامعه دینی.
* علم و قدرت بی پایان خدای سبحان و اراده خاصّ او در انتشار دعوت دینی و معارف آن.
* کلام امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- در جریان رحلت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
* * * * * * * * * *
به آخرین روزهای ماه صفر رسیدیم و در آستانه ورود به شب و روز عظیم بیست و هشتم صفر قرار گرفتهایم روزی که بجهت وقوع حوادثی در آن، اهمیت و جلالت خاصّی دارد. بطوریکه طبق مدلول کلامی از امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- و در دیدگاه آن بزرگوار بزرگترین مصیبت تاریخ حیات انسان ها در آن قرار گرفته است. بطور کلی در این سه روز آخر ماه صفر چهار حادثه عظیم وقوع یافته که هر یک از این حوادث تأثیرات عمیق و گسترده ای در زندگی پیروان دین آسمانی و بعضی ملل دیگر بوجود آورده است.
حادثه اول: وقوع جریان رحلت وجود مبارک پیامبر خاتم حضرت محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در روز بیست و هشتم این ماه می باشد که به جهتی و علتی امام امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- آن را بزرگترین مصیبت تاریخ حیات انسان ها تلقّی کرده است. حادثه دوم: که در همان روز واقع شده و اهمیت آن در ردیف حادثه اول قرار دارد، ماجرائی بود که درباره حکومت دینی بوجود آمد و در اثر آن حکومت دینی تأسیس یافته توسط وجود مبارک پیامبر اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- به حکومت عادی بشری تبدیل شد! و آن جریان به قول امروزی ها کودتائی بود که علیه حکومت دینی به وقوع پیوست. و توضیحات لازم در این زمینه و بکار بردن این عنوان در ادامه این مباحث خواهد آمد (ان شاء الله تعالی) و حادثه سوم: وقوع رحلت و شهادت امام حسن مجتبی و حادثه چهارم: وقوع حادثه شهادت امام علی بن موسی الرضا- سلام الله علیهم اجمعین- می باشد.
اما قبل از ورود به مباحث مربوط به عظمت و اهمیت این حوادث نسبت به پیروان دین توحیدی و پیروان شریعت های آسمانی و عموم انسان ها به توضیحی درباره عنوان مقاله و تعبیری از امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- درباره حادثه رحلت وجود مبارک پیامبر خاتم و رسول اکرم یعنی حضرت محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- می پردازیم! و بعد از آن وارد بحث در عظمت حادثه رحلت آن حضرت و مصیبت بزرگ تاریخ و وظایف پیروان دین توحیدی درباره این حوادث خواهیم شد.
امام امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- در یکی از خطبه های خود(۱) درباره حادثه رحلت رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- می فرماید:
«ثُمَّ اِخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه وسلم لِقَاءَهُ وَ رَضِی لَهُ مَا عِنْدَهُ وَ أَکرَمَهُ عَنْ دَارِ اَلدُّنْیا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقَامِ اَلْبَلْوَی فَقَبَضَهُ إِلَیهِ کرِیماً صلی الله علیه وآله»(۲) یعنی: سپس خدای سبحان برای محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- دیدار خود را اختیار فرمود و پسندید برای او آنچه را ]از کرامت و نعمت ها[ نزد خودش بود و او را با خواندن از دار دنیا و بردن نزد خود اکرام کرد. و برای او رغبت کرد ]برگزید و پسندید[ انتقال از عالم پر از ابتلائات و گرفتاری ها ]و درد و رنج ها را[، پس او را کریمانه قبض فرمود، صلوات خدا بر او و آل او باد.
در این عبارات حادثه حزن انگیز و نامطلوب رحلت از دنیا (در دیدگاه عموم انسان ها) با زیباترین صورت ترسیم شده است. یعنی در حالیکه امام- علیه السلام- از حادثه رحلت رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- بشدت محزون و مصیبت زده بود و آن حادثه را بزرگترین مصیبت تاریخ حیات انسان ها تلقّی میکرد، اما اصل این حادثه و کیفیت آن را نسبت به شخص رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- به صورتی بسیار زیبا و دلنشین و کرامتی در درجه بسیار متعالی تلقّی کرده است. یعنی در حادثه رحلت رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- تکریمی از او از طرف پروردگار عالمیان انجام گرفته و عنایات و الطاف عظیم خدای سبحان بسوی آن حضرت جریان یافته است و رحلت آن حضرت با تکریمی عظیم از طرف پروردگارش همراه و توأم بود.
نکته دیگری در این بخش از کلام امیرالمؤمنین- علیه السلام- وجود دارد و آن اینکه ارزش و عظمت الطاف پروردگار عالمیان نسبت به رسول گرامی خود فوق حدّ ادراک عادی انسانها است، لذا به اشاره ای اجمالی نسبت به اصل آن اکتفاء شده است. یعنی لقاء پروردگار عالمیان دارای ارزشها و کرامت ها و عظمت هائی است که قابل ادراک افهام عادی نمی باشد، لذا به ذکر اصل موضوع بصورت سربسته و مکنون اکتفاء شده است! و بطور ضمنی از این عبارات بر می آید که اکرام ذات قدّوس الله نسبت به پیامبر خود- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و نعمت های ذخیره شده برای او در مرتبه ای است که عالم دنیا ظرفیت عظمت آن ها را ندارد، لذا فرمود:
«رَضِيَ لَهُ مَا عِنْدَهُ» پسندید بر او، و راضی شد برای او به آنچه نزد خودش می باشد.
این کلام شریف حاوی نکات جالب دیگری است اما فعلاً به تذکر همین توضیحات اکتفاء می کنیم!
در این عبارت زیباترین و مطلوب ترین صورت از حادثه رحلت بیان شده است، حادثهای که عموماً انسانها از آن برای خود و دیگران ناراحت میشوند! و حزن و اندوه زیادی نسبت به آن اظهار میکنند! البته قابل تذکر است که این صورت دلنشین از حادثه رحلت، اختصاص به مقام رفیع رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و دیگر رهبران آسمانی و ذوات مقدسه معصومین- علیهم السلام- دارد، اما در عین حال مراتبی از اکرام پروردگار عالمیان درباره انسان های عادی از اهل ایمان هم به این موضوع ارتباط پیدا می کند. بطوریکه در عرف احادیث نقل شده از ذوات مقدسه معصومین- علیهم السلام- اشاراتی نسبت به تکریم اهل ایمان در لحظه مرگ و ورود به عالم بعدی بطور مکرّر دیده میشود.
امام- علیه السلام- در همین خطبه و در آغاز بحث مربوط به رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و در ادامه کلام درباره پیامبران خدا و اصل موضوع رسالت و نبوت فرمود:
«إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً [صلی الله علیه وآله] رَسُولَ اللَّهِ لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ، مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ كَرِيماً مِيلَادُهُ، وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ، بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ، فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ»(۳) یعنی: تا اینکه خدای سبحان مبعوث فرمود محمد رسول الله- صلّی الله علیه و آله و سلّم- را برای انجام وعده خویش و اتمام جریان نبوت، در حالیکه پیمان پذیرش او ]و ایمان به او[ را از پیامبران قبلی گرفته بود. پیامبری با علامات مشهور و ولادت کریمانه ]و شریف[ و اهل زمین در آن روزگار ]یعنی زمان بعثت رسول گرامی- صلّی الله علیه و آله[ مللی پراکنده و اقوامی با تمایلات متفرّق و هواهای نفسانی پراکنده و راه های متشتّت و مخالف یکدیگر بودند. گروهی از آنان الله را- سبحانه و تعالی- به مخلوقات او تشبیه می کردند یا در اسماء ]و صفات[ او الحاد می ورزیدند، یا به غیر او اشاره میکردند، اما خدای سبحان آن ملل متفرق را توسط او هدایت کرد و از ضلالت و جهالت نجات داد.
یعنی آن تحوّل عظیم تاریخی که در منطقه جزیرة العرب شروع شد و بعد ابعاد جهانی پیدا کرد و بعضی از جهات علمی و اخلاقی آن در فرهنگ عمومی ملل دیگر هم منشأ آثار مطلوبی شد، نتیجه فعالیت های گسترده و شخصیّت قدسی و ابزارهای مقام رسالت و نبوت وجود مبارک پیامبر خاتم حضرت محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- بود.
تحول عظیم اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی ناشی از بعثت رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- علاوه بر آنچه در کلام امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- و دیگر رهبران آسمانی بطور مکرّر ذکر شده مورد تأیید و اعتراف دانشمندان زیادی از ملل مختلف و پیرو ادیان (شریعت های) دیگر هم قرار گرفته است و در این بخش به ذکر چند مورد در این زمینه بصورت نقل از یک مقاله منتشر شده(۴) قبلی اکتفاء می کنیم:
۱-دکتر گوستاولوبون فرانسوی می گوید:
معجزه پیامبر اسلام این بود که توانست پیش از مرگ خود قافله ی پراکنده عرب را گرد هم آورد، و از این کاروان سر گردان و پریشان، ملت واحدی تشکیل دهد بدان سان که همه را در برابر یک دین خاضع کرده فرمانبر و مطیع یک پیشواز گرداند… شکی نیست که حضرت محمد از زحمات خود نتایج و بهره هایی گرفت که هیچ یک از ادیان قبل از اسلام و از آن جمله دین یهود و نصارا، چنین بهره هایی نصیب آنان نگشت و از این رو آن حضرت حق بسیار بزرگی به گردن اعراب دارد… ما اگر بخواهیم ارزش اشخاص را به کردار و آثار نیکشان بسنجیم به طور مسلم حضرت محمد بزرگ ترین مرد تاریخ است…ما این دین بزرگی را که او آورد و مردم را بدان دعوت کرد، برای پیروانش یکی از نعمت های بزرگ خداوندی می شماریم.(۵)
۲- توماس کارلایل مستشرق انگلیسی می گوید:
خداوند عرب را به وسیله اسلام از تاریکی ها به سوی روشنائی ها هدایت نمود و در پرتو آن، ملت خموش عرب را در آن سرزمین مرده، زنده کرد در حالی که عرب از آغاز آفرینش چون گروهی بی نام و نشان و بیابان گر و تهیدست نبودند که در بادیه به سر می بردند، نه صدایی از آنان بر میخواست و نه حرکتی از آنان محسوس بود.خداوند وقتی که پیامبری را با نور وحی و رسالت، برای هدایت آن ها فرستاد، گمنامی را به شهرت، حیرت و سر در گمی را به بیداری، پستی را به سر فرازی، عجز و ناتوانی را به نیرومندی و جرقه را به شراره تبدیل کرد.نور او همه جا تابید، روشنائی او همه جا را فرا گرفت و شعاع هدایت او شمال و جنوب و شرق و غرب جهان را به هم پیوست به طوری که هنوز یک قرن از ظهور اسلام نگذشته بود که حکومت اسلامی یک پای در هند و یک پای دیگر در اندلس نهاد.(۶)
۳- ویل دورانت می نویسد:
… در آن هنگام کسی به خواب هم نمی دید که یک قرن بعد، این مردم خانه به دوش نیمی از متصرّفات آسیایی دولت روم، همه ی ایران و مصر و بیشتر شمال آفریقا را بگشایند و به سوی اسپانیا پیش تازند. به راستی این نمود تاریخی که از عربستان طلوع کرد و در نتیجه آن اعراب بر نیمی از حوزه مدیترانه تسلّط یافتند و دین اسلام را در آن جا بسط دادند از عجیب ترین حوادث اجتماعی قرون وسطی است.(۷)
غریب بودن اسلام در ابتدا زمان ظهور از ناحیه عدم اطلاع انسان ها از حقیقت و محتوای علمی و اخلاقی آن بوده اما به زودی در اثر جاذبه اخلاقی رسول خدا (ص) که در حقیقت همان جاذبه آیات قرآن بود، انسان ها تحت تأثیر آن قرار گرفتند و به آن روی آوردند. فلذا دین توحیدی از حالت غربت در آمد و قدرت و جاذبه آن در سطح وسیعی از عالم آن روز نفوذ کرد.
ابزارها و لوازم پیشرفت و گسترش سریع دعوت دین توحیدی و بقای آن
پیشرفت سریع دین توحیدی و گسترش جهانی آن در زمان کوتاه و همچنین بقا و استمرار آن از ناحیه عوامل و ابزارها و قوائی تحقّق یافت. که عمدتاً عبارتند از:
- کلام خدا و جاذبه های قدسی که در آیات آن قرار دارد.
- اخلاق لطیف و جاذب وجود مبارک رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
- علم فوق عادی و اختصاصی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
- جهاد مستمر علمی و دفاع فداکارانه و شکوهمند رسول خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم- از دین توحیدی.
- دفاع فداکارانه و جهاد پیروان دین توحیدی و در مرتبه ای بسیار متعالی جهاد شکوهمند امیرالمؤمنین علی – علیه السلام- در این زمینه.
- مدیریت بحران بوجود آمده از ناحیه غصب مقام خلافت و تبدیل حکومت حقیقی دینی به حکومت عادی بشری.
- مدیریت جامعه دینی از ناحیه ذوات مقدسه معصومین (رهبران آسمانی) علیهم السلام در زمان های بعدی.
در مجموع و در اصل اراده خدای سبحان و قدرت و علم بی پایان او بود که عامل این گسترش جهانی و مقبولیت در افکار و اذهان گروه های عظیمی از مردم جهان شد! و این عامل اساس و پایه تمام عوامل دیگر است و نباید آن را یکی از عوامل و در ردیف آنها قرار داد، یعنی در حقیقت علم و قدرت و اراده خدای سبحان عامل اصلی و ارکان اصلی این بنای باشکوه قدسی یعنی تحوّل فراگیر و گسترده معارف دین توحیدی و بقای آن را تشکیل می دهد! بطوریکه عوامل دیگر هم وابسته به آن عامل اصلی می باشند و اثرگذاری آنها هم از ناحیه همان عامل تحقّق مییابد.
در روز بیست و هشتم ماه صفر سال ۱۱ هجری حادثه رحلت پیامبر خاتم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- وقوع یافت و از این ناحیه درِ رحمتی به روی عالمیان بسته شد و نزول برکات خاصّی به فضای زندگی انسان ها متوقف شد. این همان مصیبت بزرگ تاریخ است! بطوریکه از کلام مشهور امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- در جریان رحلت آن وجود مبارک – صلّی الله علیه و آله و سلّم- بر می آید. نقل شده است که آن حضرت وقت غسل پیکر مبارک رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و تجهیز آن برای دفن خطاب به آن امانت قدسی عرض کرد:
«بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الاْنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّیاً– عَمَّنْ سِوَاکَ وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِیکَ سَوَاءً وَ لَوْ لاَ أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ، لاَنْفَدْنَاعَلَیْکَ مَاءَ الشُّؤونِ، وَ لَکَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلاً وَ الْکَمَدُ مُحَالِفاً، وَ قَلاَّ لَکَ! وَ لَکِنَّهُ مَا لاَ یُمْلَکُ رَدُّهُ، وَ لاَ یُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ! بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی! اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ، وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِکَ»(۸) یعنی: پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا، با رحلت تو چیزی قطع شد که با رحلت غیر تو قطع نشد، از نبوت و پیام ها و اخبار آسمانی. مصیبت تو این خصوصیت را دارد که تسلّی بخش از مصیبت های دیگر است. و این مصیبت عمومیت دارد و همه را عزادار کرد. و اگر نه این بود که تو امر کرده ای به صبر و نهی کرده ای از جزع و بی تابی، آن قدر برای تو گریه می کردیم تا اشکمان تمام شود، و این درد جانکاه و اندوهمان جاودانه می شد و پایدار می ماند و این ها هم در مصیبت تو کم بود. اما چه می شود که مرگ برگرداندنی نیست و نمی شود آن را دفع کرد. پدر و مادرم فدای تو، ما را نزد پروردگارت یاد کن و در خاطر خود نگه دار.یعنی از جهت اینکه در حادثه رحلت آخرین پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- ارتباط انسان ها با آسمان از جهت «وحی» قطع شده، پس آن حادثه بزرگترین مصیبت تاریخ محسوب می شود.
این مصیبت بسیار بزرگ در تاریخ حیات انسان ها بود که با رحلت پیامبر خاتم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در چنین روزی وقوع یافت! و عالم انسانیت از ناحیه همین حادثه دچار محرومیت عظیم و آثار زیانباری شد. اما رحلت پیامبر خاتم با تمام برکات وجودی او و همه ارزش ها و قداست ها و تأثیرات عمیق و گسترده در فضای حیات انسان ها امری طبیعی و اجتناب ناپذیر بود و بطور عادی خلاف انتظار نبود. حال چه آن حضرت با رحلت طبیعی از دنیا رفته باشد و یا در جریان دسیسه ای قرار گرفته باشد و او را مسموم کرده باشند. در هر صورت رحلت آن وجود شریف و مبارک برای عالمیان بطور کلی خلاف انتظار نبود یعنی چه آن بزرگوار بطور عادی و طبیعی از دنیا می رفت و یا در یکی از جنگ ها یا در یکی از توطئه های دشمنان و منافقان به مقام شهادت می رسید، اساس دین توحیدی و ارکان اصلی آن برقرار می ماند! چون با معرفی امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- بعنوان جانشین و خلیفه او از ناحیه امر پروردگار عالمیان، دین خدا به مرحله کمال خود رسید و نعمت خدای سبحان برای انسان ها صورت اتمام یافت.
توضیح اینکه در اواخر عمر مبارک رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در اجتماع عظیمی در کنار جاده بین مکه مکرمه و مدینه منوره و در منطقهای به نام «غدیر خم» در مراسمی با جلالت و اهمیّت و شکوهی عظیم، موضوع خلافت (جانشینی) امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- نسبت به رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- طبق فرمان پروردگار عالمیان و نزول آیه ای از قرآن (آیه تبلیغ) اعلام و تبلیغ شد. یعنی اعلام بصورتی کاملاً آشکار و همراه با مراسم بیعت مردم و مؤظف شدن آنها به اعلام و ابلاغ مکرّر در بین قبائل و مناطق مختلف در جامعه دینی. و بعد از تحقّق موضوع تبلیغ رسالت خدای سبحان، آیه «اکمال دین و اتمام نعمت» نازل شد و خدای سبحان فرمود:
«الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا» (المائدة/۳) یعنی: امروز دین شما را برای شما کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم. یعنی دین خدا در مرحله آموزشی همراه عمل و اعلام آشکار و مؤثر یعنی تبلیغ- به معنی قرآنی- کامل شد.
غفلتی با خسران و زیان های عظیم دائمی
جامعه دینی در روز رحلت پیامبر خاتم و حوادثی که با نقشه ها و توطئه های قبلی وقوع یافت دچار غفلتی شد که آثار زیانبار آن تمام جامعه دینی و در یک مرتبه و در یک سطح، جامعه جهانی را فرا گرفت و آن حادثه عبارت از تغییر نظام حکومت جامعه دینی از صورت الهی به صورت بشری بود. یعنی نظام حکومت دینی در اثر یک اقدام سیاسی برچیده شد و یک حکومت بشری جای آن را گرفت! و عموم مردم بجز افراد قلیلی در مقابل آن حادثه اهمال و بی اعتنائی عجیبی از خود نشان دادند و از آیات زیادی از کتاب آسمانی صرف نظر کردند و به خواندن الفاظ آیات و عمل به بعضی از آنها اکتفاء کردند.
این جریان همان مصیبت دوم را برای جامعه دینی و بلکه جامعه جهانی به وجود آورد! مصیبتی با ابعاد عظیم و گسترده که آثار آن تا زمان حاضر ادامه یافته و بلکه مرتبه ای از آن جنبه دائمی و استمرار پیدا کرده است! و ما بخواست خدای سبحان در بخش بعدی به توضیح اصل حادثه و آثار و نتایج ناشی از آن خواهیم پرداخت. (ان شاء الله تعالی)
الیاس کلانتری
۱۳۹۸/۰۸/۰۴
پاورقی ها:
۱-نهج البلاغه، خطبه اول
۲-همان
۳-همان
۴-وبسایت حکمت طریف، بخش پرسش و پاسخ، شماره ۴۱
۵-تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم رسولی ،چاپ کتاب فروشی اسلامیه، ص ۱۲۸ تا ۱۳۰
۶ -الأبطال، تألیف محمد السباعی (قاهره،ط ۳، ۱۳۴۹ ه.ق)، ۹
۷-ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج ۴، عصر ایمان (بخش اول)، ترجمه ابوطالب صارمی (تهران:سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ ۲، ۱۳۶۸)، ص ۱۹۷
۸-نهج البلاغه، خطبه ۲۳۵