۲۹۲ – چرا محمد بن حنفیّه برادر امام حسین (ع) و عبدالله بن جعفر از همراهی با آن حضرت خودداری کردند؟!

 سؤال: بعضی از شخصیت ‌های بنی ‌هاشم مثل محمد بن حنفیّه برادر امام حسین- علیه السلام- و عبدالله بن جعفر و عده دیگری در سفر کربلا از همراهی با امام حسین- علیه السلام- خودداری کردند، آیا عدم همراهی آنها مخالفت با آن حضرت محسوب می شود؟!

 پاسخ:

کلیات

* علل عدم همراهی بعضی از شخصیت های خاندان رسالت با امام حسین (علیه السلام)

* تدابیری که امام حسین- علیه السلام- برای بازمانده های افراد خاندان رسالت در دوره بعد از خود به کار بست.

* مأموریت محمد بن حنفیّه برای اقامت در مدینه از طرف امام حسین (علیه السلام)

* وصیّت امام حسین- علیه السلام- به برادرش محمد بن حنفیّه.

* مذاکرات امام حسین- علیه السلام- با برادرش محمد بن حنفیّه.

* امان نامه امیر مکه برای امام حسین- علیه السلام- و همراهانش.

* عبدالله بن جعفر و برادر امیر مکه امان نامه امیر را در بین راه به امام حسین- علیه السلام- رساندند.

* سفارش عبدالله بن جعفر به فرزندان خود درباره همراهی با امام حسین (علیه السلام)

 *سرپرستی بازماندگان حرم حسینی- علیه السلام- توسط عبدالله بن جعفر.

* توجیه عاقلانه بعضی از دانشمندان درباره جریان تخلّف محمد بن حنفیه و عبدالله بن جعفر از امام حسین (علیه السلام)

* پیام رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- به امام حسین (علیه السلام)

* بعد از خروج امام حسین- علیه السلام- از شهر مدینه چه کسی لازم بود عهده دار تأمین نیازمندان شود؟!

* موقعیت مدینه در جامعه دینی بعد از رحلت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

* تدبیر امام حسین- علیه السلام- برای بانوان و کودکان خاندان رسالت برای زمان بعد از شهادت خود.

* تأمین نیازهای نیازمندان و فقرا در دوره امامت امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)

* * * * * * * * * *

 امام حسین- علیه السلام- وقتی از طرف امیر مدینه به دارالاماره احضار شد و از او بصورت اجباری خواسته شد که حکومت یزید را به رسمیّت بشناسد و با او بیعت کند، در شرایط اضطراری قرار گرفت و به طور سریع و در عرض یک روز برای خروج از مدینه و هجرت به مکه و خانه امن الهی آماده شد و شب روز بعد با عده ای از نزدیکان و افراد خاندان به طرف مکه حرکت کرد. خروج امام حسین- علیه السلام- از شهر مدینه تقریباً به صورت مخفیانه انجام گرفت، چون احتمال بازداشت او از طرف حکومت بنی امیه و نماینده حکومت در مدینه یعنی امیر آن شهر وجود داشت. امام- علیه السلام- در آن شرایط اضطراری و با سرعت مناسب با همراهان خود راه بین مدینه و مکه را طی کرد و بعد از چند روز وارد شهر مکه شد.

 عده‌ای از افراد خاندان آن حضرت و افرادی از پیروان و طرفدارانش در زمان اقامت آن حضرت و در شهر مکه به او پیوستند. بعضی از شخصیت های بنی هاشم از همراهی با امام خودداری کردند که در رأس آن ها محمد بن حنفیّه و عبدالله بن جعفر و ابن عباس قرار دارند. علت عدم همراهی آن شخصیت های مشهور موضوع بحث و گفتگوی بین عده ای قرار گرفته است، و این سؤال و بحث هم به همان موضوع ارتباط دارد. در جواب تحلیلی برای پاسخ این سؤال عرض می کنیم:

وضعیت امام- علیه السلام- و پایان کار او در رفتارش در مقابل حکومت بر حسب ظاهر به مردم و طرفداران و همراهان او روشن نبود. اگرچه خود آن حضرت از ناحیه «علم امامت» بر تمام حوادث آینده درباره خود و همراهانش آگاه بود. حتی علاوه بر علم امامت- که تکلیف آور نیست- از طریق تعقّل و کیاست شخصی خود هم حوادث آینده را پیش بینی می کرد. اما امام- علیه السلام- در مدت چند ماهی که در شهر مکه اقامت داشت، به مردم اعلام نمی کرد که بعداً از شهر مکه خارج خواهد شد و به طرف عراق و شهر کوفه خواهد رفت. حتی عده ای از نزدیکان امام- علیه السلام- هم مثل عبدالله بن جعفر و محمد بن حنفیّه از تصمیم امام- علیه السلام- به خروج از مکه آن هم در آن روزها یعنی قبل از عرفه و زمان شروع مناسک حج خبر نداشتند و وقتی خبر خروج آن حضرت و همراهان او را از مکه شنیدند، از تصمیم امام- علیه السلام- و اقدام او تعجب کردند و علت آن سفر ناگهانی و خلاف انتظار را از آن بزرگوار جویا شدند.

 محمد بن حنفیّه در شبی که امام- علیه السلام- تصمیم گرفت صبح آن از مکه خارج شود، نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: ای برادر اهل کوفه همان مردمی هستند که مکر و حیله آنها را با پدرت و برادرت شناخته ای و من می ترسم که سرنوشت شما هم [با اهل کوفه] مثل سرنوشت گذشتگان [پدر و برادرت] شود، اگر مایل باشی که در [حرم الهی] اقامت کنی، تو گرامی‌ترین و عزیزترین شخصیت در حرم خواهی بود.

 امام- علیه السلام- فرمود:

«يَا أَخِي قَدْ خِفْتُ أَنْ يَغْتَالَنِي يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ فِي اَلْحَرَمِ فَأَكُونَ اَلَّذِي يُسْتَبَاحُ بِهِ حُرْمَةُ هَذَا اَلْبَيْتِ»(۱) یعنی: ای برادر! من نگران شدم که یزید بن معاویه مرا در حرم گرفتار کند، و در آن صورت من کسی باشم که سبب شکستن حرمت این خانه [کعبه مقدسه] شده ‌است.

ابن حنفیّه به آن حضرت عرض کرد: اگر از این موضوع نگران هستی پس به سوی یمن یا یکی از بیابان‌ های دور دست برو، که در آن صورت مصونترین افراد خواهی بود و کسی قدرت بر تو پیدا نخواهد کرد [و در امنیت خواهی بود] امام- علیه السلام- فرمود:

«أَنْظُرُ فِيمَا قُلْتَ» یعنی: در آنچه گفتی [یعنی پیشنهاد تو] فکر خواهم کرد!

 اما وقتی اول صبح همان شب امام- علیه السلام- سفر خود را شروع کرد، محمد بن حنفیّه خبردار شد و به حضورش رسید و زمام شتر آن حضرت را گرفت و عرض کرد: ای برادر آیا به من وعده ندادی که درباره درخواست من فکر خواهی کرد؟! امام- علیه السلام- فرمود:

«بلی»

 برادرش عرض کرد: پس این عجله و شتاب در خروج برای چیست؟!

امام- علیه السلام- فرمود:

«أَتَانِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بَعْدَ مَا فَارَقْتُكَ فَقَالَ: يَا حُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اُخْرُجْ فَإِنَّ اَللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلاً»(۲) یعنی: بعد از جدا شدن از تو، رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- نزد من آمد و به من فرمود: ای حسین روانه شو [حرکت کن و خارج شو] که همانا خدا خواسته است که تو را کشته ببیند.

 این توضیحات به این منظور نوشته شد که وضعیت خاصّ امام- علیه السلام- و شخصیت های مرتبط با او و بعضی از شخصیت های خاندان رسالت چه وقت خروج از مدینه و چه خروج از مکه بعد از اقامت حدود چهار ماهه در آن شهر، مورد توجه قرار بگیرد.

 در ادامه بحث عرض می کنیم که: امام- علیه السلام- و همراهان او در آن چند ماه اقامت در شهر مکه تحت نظر جاسوسان و نماینده حکومت بنی امیه قرار داشتند و آزادی عمل کاملی برای آنها وجود نداشت و در این صورت امام- علیه السلام- طبعاً نمی‌توانست مقصد و تصمیم نهائی خود را آشکار و به همگان اعلام کند یعنی معقول و حکیمانه نبود که آن حضرت تمامی اهداف خود و رفتارهای خود در آینده را بطور آشکار بیان کند، چون در آن صورت به اهداف سیاسی پلید و نامشروع حکومت کمک می کرد! لذا امام- علیه السلام- در رفتارهای خود مصالحی را در نظر می‌گرفت و تدابیری می‌اندیشید که لازم نبود تمام آنها را به طور آشکار اعلام کند! فلذا می شود گفت شاید خود امام- علیه السلام- مصلحت در آن می دید که بعضی از شخصیت های خاندان رسالت و بنی هاشم در شهر مدینه و یا شهر مکه بمانند و همراه او نباشند. و هیچ دلیلی وجود ندارد که آن شخصیت های مورد نظر در این سؤال و بعضی دیگر از آنها، از همراهی با امام- علیه السلام- خودداری کرده‌اند و بلکه از قرائن متعددی بر می‌آید که خود آن حضرت تمایل داشته که بعضی از شخصیت های خاندانش همراه او در خروج علیه حکومت شرکت نکنند و این تصمیم و رفتار علل متعدّدی می توانست داشته باشد که به بعضی از آنها در ادامه بحث اشاره ای خواهیم داشت.

نکته دیگر اینکه: وقتی امام- علیه السلام- تصمیم به خروج از محل زندگی خود یعنی شهر مدینه گرفت آیا صحیح بود که همه بستگان و افراد خاندان رسالت را با خود همراه ببرد؟! شهر مدینه مرکز جامعه دینی و محل مراجعه گروه ها و افراد زیادی از نقاط مختلف جهان آن روز بود. پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و پیروانش قبلاً به آن شهر هجرت کرده و در آنجا سکونت داشتند و شهر مدینه حرم آن حضرت محسوب می شد. بعد از رحلت رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- کسانیکه می خواستند با دین خدا و معارف آن آشنا شوند به آن شهر سفر می کردند و آنجا محل سکونت افراد خاندان رسالت و اصحاب آن حضرت بود. اگرچه در زمان شروع امامت حضرت حسین- علیه السلام- مرکز سیاسی جامعه دینی به شام و محل استقرار حکومت غاصب یعنی بنی امیه منتقل شده بود، اما موقعیت خاصّ مدینه بعنوان حرم رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و محل نزول قرآن مجید بعد از شهر مقدس مکه بعنوان مرکز فرهنگی جامعه دینی برقرار بود و امام حسین- علیه السلام- و قبل از او امام حسن مجتبی و امام امیرالمؤمنین علی- علیهما السلام- بعنوان حجت پروردگار عالمیان و جانشین رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در آن شهر اقامت داشتند و مردم از نقاط مختلف جامعه دینی و مناطق دیگر و پیروان ادیان دیگر به آن بزرگواران مراجعه می کردند و خانه و محل اقامت هر سه بزرگوار یعنی امیرالمؤمنین علی و امام حسن و امام حسین- سلام الله علیهم- در دوره امامت آنها محل رجوع علاقه‌مندان به آشنائی با دین خدا و فقرا و نیازمندان بود.

کلام ایام - 128، نیمه شعبان طلیعه تحول قدسی جهانی
بخوانید

 حال با این وضع آیا صحیح بود که امام حسین- علیه السلام- که ناچار شده بود بدون تصمیم قبلی و بدون داشتن فرصت مناسب و مهلت لازم، اقدام به یک سفر اضطراری به شهر مکه و حرم امن الهی کند، تمامی شخصیت های خاندان رسالت را همراه خود ببرد و مثلاً اگر جنگی بین او و سپاه حکومت وقوع یافت همه آنها کشته شوند؟ طبعاً کشته شدن تمام مردان و شخصیت‌های بنی‌هاشم آرزوی حاکم پلید و غاصب و طرفدارانش بود.

 در جهت شخصی افراد خاندان رسالت و بانوان و کودکان آن خاندان شریف احتیاج به شخصیت ‌هائی از خود آن خاندان جهت سرپرستی داشتند. در جهت زندگی اجتماعی و دینی هم مردم احتیاج به افرادی دانشمند و آشنا به معارف دینی جهت مراجعه و آموزش پیدا می‌کردند و موقعیت شناخته شده شخصیت های خاندان رسالت در این زمینه مهمترین عامل برای رفع نیازهای مختلف جامعه دینی و افراد جویای حقیقت دین خدا از ملل و اقوام مختلف بود. لذا کاملاً معقول و حکیمانه بود که امام- علیه السلام- در آن اقدام خود و خروج از مدینه و مقابله با حکومت غاصب یک یا چند نفر را بعنوان نماینده خود در شهر مدینه باقی بگذارد، تا آنها محل مراجعه مردم و عامل رفع نیازهای افراد نیازمند باشند.

 این مطلب به طور صریح از نامه ای که امام حسین- علیه السلام- به برادر خود جناب محمد بن حنفیّه نوشته بود بر می آید. و روشن می شود که امام- علیه السلام- او را بعنوان نماینده خود در شهر مدینه و مرکز جامعه دینی باقی گذاشته بود. در منابع تاریخی و حدیثی نقل شده است که وقتی امام حسین- علیه السلام- تصمیم به خروج از مدینه گرفت دیداری با برادرش محمد بن حنفیّه داشت و در آن مجلس به او فرمود:

«ای برادر سوگند به خدا اگر هیچ پناهگاه و جایگاهی هم نداشته باشم باز هرگز با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد، محمد بن حنفیّه با گریه خود کلام آن حضرت را قطع کرد و حسین- علیه السلام- هم گریه کرد و بعد از زمانی گریه کردن فرمود: ای برادر خدا به تو جزای خیر دهد، تو خیرخواهی کردی و به راه صواب اشاره کردی و من عازم خروج به سوی مکه هستم و برای این سفر خود را آماده کرده ام، من و برادرانم و فرزندان برادرم و شیعیانم و امر آنها امر من و رأی آنها رأی من است [یعنی آنها کاملاً با من موافق و همراه هستند] اما تو ای برادر چیزی بر تو نیست [اشکالی ندارد] که در مدینه اقامت کنی و از طرف من مراقب [اوضاع] باشی و خبرهای مردم را به من برسانی و چیزی از امور مردم را از من پنهان نکنی.

 سپس امام حسین- علیه السلام- دوات و ورقی خواست و این وصیّت را برای برادرش محمد نوشت که شروع آن بصورت ذیل است:

بسم الله الرحمن الرحیم، این وصیتی است از حسین بن علی بن ابیطالب به برادرش محمد معروف به ابن حنفیّه…(۳)

 بعضی از علمای اهل فن در این زمینه گفته اند که امام حسین- علیه السلام- در این اقدام خود که محمد بن حنفیّه و عبدالله بن جعفر را همراه خود نبرد تدبیری داشت و آن اینکه آن حضرت با توجه به نحوه پایان جریان مقابله خود با حکومت بنی امیّه چه به لحاظ علم امامت و چه از ناحیه اندیشه و تفکر عادی خود، برادرش محمد بن حنفیّه را در مدینه باقی گذاشت، تا دشمنان و مخالفان او یعنی دستگاه حکومت یزید احتمال دهند که او جانشین برادرش حضرت حسین- علیه السلام- و وصیّ او می باشد و توجهات آنها از حجت خدا، و جانشین حقیقی امام یعنی حضرت سید الساجدین- علیه السلام- منصرف شود، و چون او یعنی محمد بن حنفیّه در نهضت حضرت حسین- علیه السلام- بر حسب ظاهر شرکت نکرده بود، پس دیگر حکومت بهانه‌ای برای تحت تعقیب قرار دادن او و فشار سیاسی بر او نخواهد داشت و او می‌تواند در فضای یک امنیّت نسبی به اموری که حضرت حسین- علیه السلام- به او محوّل فرموده بود بپردازد و در نتیجه فشارهای سیاسی از امام علی بن الحسین- علیهما السلام- برداشته یا کمتر شود. لذا او بتواند به وظایف امامت خود و اداره امور دینی مردم و سرپرستی بازماندگان حرم حسینی- علیه السلام- اشتغال پیدا کند.

 اما در مورد عبدالله بن جعفر که پسر عموی امام حسین- علیه السلام- و از طرفداران و علاقمندان به او بود و همچنین همسر حضرت زینب- سلام الله علیها- تدبیر آن حضرت این بود که بانوان و کودکان حرم حسینی- علیه السلام- بعد از شهادت مردان همراه او تحت حمایت مالی عبدالله بن جعفر و سرپرستی او در کمال مناعت و عزّت زندگی کنند.

 توضیح اینکه: عبدالله بن جعفر مردی بزرگوار و ثروتمند بود بطوریکه امام حسن مجتبی- علیه السلام- در دوره امامت خود و در جریان پیمان شکنی معاویه در تأمین نیازهای مالی خانواده هائی که سرپرست و نان آور خود را در جنگ ها از دست داده بودند. از عبدالله بن جعفر اموال زیادی را بصورت قرض دریافت می کرد و خانواده های نیازمند را تأمین می کرد بطوریکه نقل کرده‌اند یک وقت مقدار بدهی های امام- علیه السلام- به یکصد هزار درهم رسیده بود.

 طبعاً در شأن خاندان رسالت و بانوان و کودکان حرم حسینی- علیه السلام- بعد از شهادت آن حضرت و مردان همراه او نبود که با کمک مالی دیگران زندگی کنند، و آنها بعد از حادثه شهادت امام- علیه السلام- تحت حمایت مالی جناب عبدالله بن جعفر و همسر او حضرت زینب- سلام الله علیها- قرار گرفتند.

 نظریه این دانشمند بسیار معقول و حکیمانه می باشد و قرائن زیادی آن را تأیید می‌کند و می‌شود گفت آن رفتارها یعنی تخلّف ظاهری آن دو بزرگوار و ابن عباس و بعضی دیگر از شخصیت های خاندان رسالت از امام حسین- علیه السلام- و همراهی نکردن با او در جریان خروج طبق امر خود امام- علیه السلام- و رضایت او انجام گرفته است.

 لازم به تذکر است که فعالیت های جناب عبدالله بن جعفر درباره امام حسین- علیه السلام- و ارتباط های مکرّر او با امیر مکه و امان نامه گرفتن از امیر و فرستادن دو تا پسر خود به سوی امام- علیه السلام- حاکی از حمایت شدید او از امام و آماده شدن برای پذیرش هر خطری بود که امکان داشت حمایت از آن حضرت برای او داشته باشد. و بطوریکه نقل کرده اند او بعد از شهادت امام حسین- علیه السلام- و شنیدن خبر حادثه عاشورا رضایت کامل قلبی خود را از همراهی دو فرزندش و شهادت آن ها را در کنار امام- علیه السلام- اظهار کرد و خدا را شکر کرد.(۴)

 در منابع تاریخی نقل شده است که عبدالله بن جعفر که نتوانست با تمام تلاش خود مانع خروج امام حسین- علیه السلام- از شهر مکه و حرکت به طرف عراق شود، تلاش کرد از امیر مکه امان نامه ای برای امام- علیه السلام- و همراهانش بگیرد و همراه برادر امیر، خود را با سرعت به امام- علیه السلام- رساند و برادر امیر مکه از طرف او امنیّت امام- علیه السلام- و همراهانش را تضمین کرد و وعده داد که اگر او از راه برگردد و دوباره وارد شهر مکه شود، حکومت شهر، امنیت او را به عهده خواهد گرفت.

اما امام- علیه‌السلام- درخواست آنها را قبول نکرد و اعلام فرمود که به آن راه مورد نظرش خواهد رفت و وقتی عبدالله بن جعفر از برگشتن آن حضرت مأیوس شد دو تا فرزند خود را امر فرمود که همراه امام- علیه السلام- باشند و از او حمایت کنند. و آن دو توفیق شهادت در کنار آن حضرت را پیدا کردند.

 در مورد ابن عباس و بعضی دیگر از شخصیت ‌های بنی هاشم هم موضوع عدم همراهی و تخلّف از آن، شبیه همین مطالب بود که گفته شد.

 از رفتارهای امام- علیه السلام- بعد از برخورد با سپاه حرّ و قرار گرفتن در محاصره سپاه عظیم حکومتی درباره اصرار به همراهان که او را رها کنند و خود را از خطر کشته شدن نجات دهند و اعلام رضایت از آنها، همین نظریات مذکور مورد تأیید قرار می گیرد.

الیاس کلانتری

۱۳۹۸/۰۹/۱۷

پاورقی ها:

۱- امام- علیه السلام- در این کلام شریف تصریح نفرموده است که آیا جدّ بزرگوارش رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- را در خواب دیده و یا در بیداری چنین پیامی را از آن حضرت دریافت کرده است! و هر دو صورت جریان امکان‌پذیر است و هیچ استبعادی ندارد که وجود مبارک رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- بعد از رحلت خود از دنیا با یکی از حجت های پروردگار و جانشین خود در حال بیداری ارتباطی برقرار کند و پیامی به او بدهد. والله العالم.

۲- لهوف، سید بن طاووس، انتشارات سرور، ص ۹۸

۳- بحارالانوار، مجلسی، المکتبة الاسلامیّه، تهران، ج ۴۴، ص ۳۲۹

۴- الارشاد، شیخ مفید، انتشارات علمیّه اسلامیّه، ج ۲، ص ۱۲۸

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن