کلام ایام – ۳۱۵، فاطمه زهرا- سلام الله علیها- و بازگشت امانت قدسی
کلیات
* تسلیت حقیقی نه لفظی و صوری در ایام رحلت و شهادت رهبران آسمانی.
* سه حادثه عظیم مصیبت بار در زمانی کوتاه برای جامعه دینی.
* ظهور سریع آثار و نتایج حادثه غصب مقام حکومت دینی و رهبری آسمانی.
* عُمّال حکومتی در روزهای بعد از رحلت رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- همه حرمت ها را شکستند.
* عبور عُمّال حکومت غاصب از همه خطوط قرمز اجتماعی و دینی.
* گرفتن بیعت اجباری از مردم برای حکومت.
* حمله عُمّال حکومتی به خانه امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- و بازداشت آن حضرت.
* آغاز فتنه ها در روز رحلت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم).
* عمّال حکومت جهت مجبور کردن امام امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- به بیعت با حاکم به خانه او حمله کردند.
* جاذبه های معارف و قوانین دین خدا به صورت حقیقی آن ارتباط دارد نه صورت ساختگی و تقلّبی از آن.
* علل اصلی روی آوردن انسانها به دین خدا.
* در صورت تبدیل حکومت حقیقی دینی به حکومت بشری جاذبههای آن هم از بین میرود و یا موقتاً متوقف میشود.
* آیا میشود از ناحیه فرهنگ عادی بشری شخصیتی مثل یک پیامبر پرورش داد؟!
* آیا انسانها در اصل به وجود پیامبران و سکونت آنها در جوامع انسانی احتیاج دارند؟!
* آیا انسان ها می توانند یک کهکشان یا یک منظومه شمسی و یا یک ستاره بیافرینند؟!
* آیا انسان ها می توانند بدون کمک گرفتن از علم و قدرت خداوند یک عدد پشه خلق کنند؟!
* سهمیه حکومتها و زمامداران جبّار از فرآورده ها و محصولات علوم و تحقیقات دانشمندان.
* چرا در جوامع انسانی گرفتاریها و بی عدالتی ها و جنگ ها رو به گسترش و ازدیاد است؟!
* علت وجود و شیوع نابسامانیها و خشونت ها و جنگ ها در جوامع دینی چیست؟!
* آیا بعد از رحلت آخرین پیامبر خدا و در زمان ما هم، انسانها به آموزش های پیامبران و حضور رهبران آسمانی احتیاج دارند؟!
* * * * * * * * * *
در ایام «فاطمیه اول» و چند روز قبل بخش اول این سلسله مقالات تحت همین عنوان فوق منتشر شد و از امروز و زمان شروع «فاطمیه دوم» این سلسله مقالات را با همین عنوان و بخشهای دوم به بعد شروع میکنیم. تسلیت ما به پیروان و ارادتمندان آن ودیعه قدسی در سالروز بازگشت او به مقصد آفرینش و محرومیت عالم انسانیت از برکات شخصیت قدسی و علم مخصوص فوق عادی او، ذکر و توضیح قطعاتی از سخنان آن بزرگوار و اشاراتی به بعضی از رفتارهای او در حمایت از اساس و ارکان اصلی دین خدا خواهد بود! و در حقیقت تسلیت برای شیعیان او و همه ارادتمندان او از همین نوع باید باشد و تسلیت یعنی آرامش حقیقی صِرفاً با گفتن این کلمه حاصل نمی شود، بلکه سخن و رفتاری که موجب به وجود آمدن آرامش در روح انسان های عزادار و کاستن از غم و اندوه آنها میشود، تسلیت حقیقی است.
طبعاً شنیدن کلامی نقل شده از حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا- سلام الله علیها- و فهم و درک معانی رفیع کلام او و همچنین ذکر و توضیح رفتارها از آن بزرگوار مثل همه رهبران آسمان یعنی پیامبران خدا و امامان معصوم- سلام الله علیهم اجمعین- در قلوب انسان های مستعد آرامش و اطمینان به وجود می آورد، چون سخنان و رفتارهای رهبران آسمانی- علیهم السلام- نوعی ذکرالله است- بطوریکه در بخش قبلی از این مقالات ذکر شد و ذکرالله هم طبق آیه صریح قرآن در سوره رعد آیه ۲۸ سبب اطمینان قلب ها می شود و در بخش قبلی از این مقالات متذکر این موضوع شدیم.
قبلاً به مطلبی اشاره کردیم و آن اینکه در روزهای آخر ماه صفر سال یازدهم هجری و چند روز بعد از آن مجموعاً سه حادثه بسیار بسیار عظیم در جامعه دینی به وقوع پیوست. حوادث مورد نظر اگرچه هر سه در شهر مدینه و مرکز حکومت دینی واقع شده اما آثار و نتایج حاصل شده از آنها جنبه جهانی پیدا کرده و مجموعاً به فرهنگ عمومی انسانی در سطح جهان ارتباط یافته است.
حادثه اول، رحلت آخرین پیامبر خدا حضرت محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- بود که سبب قطع ارتباط عالم انسانی با عالم وحی و نبوت و اخبار آسمانی بود. رحلت آن حضرت اعمّ از اینکه بطور عادی وقوع یافته باشد و یا از نوع شهادت و با دسیسه و اقدام دشمنان دین خدا، در هر صورتی پایانی بود برای ارتباط عالم انسانی با عالم نبوت و پیام های آسمانی. و از این جهت امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- آن حادثه را در کلام خود بزرگترین مصیبت تاریخ حیات انسانها تلقّی کرده است. و ما قبلاً این موضوع را در مقالهای با توضیحی فشرده ذکر کردیم.(۱)
مصیبت دوم، حادثه غصب مقام حکومت دینی و تبدیل آن به حکومت عادی بشری و کنار گذاشتن جانشین حقیقی پیامبر خاتم حضرت محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- یعنی امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- از مقام خلافت و حکومت دینی بود که آن حادثه هم سبب محرومیت جامعه دینی بطور مستقیم و جامعه جهانی بطور غیرمستقیم از رهبری و مدیریت و مرتبه کامل علم فوق عادی آن بزرگوار شد. اصل این حادثه دوم هم در همان روز رحلت پیامبر خاتم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- به وقوع پیوست.
مصیبت سوم، حادثه حمله عمال حکومت غاصب به خانه امیرالمؤمنین علی و همسرش حضرت فاطمه زهرا- سلام الله علیهما- و آتش زدن درب خانه و ورود قهری به آن خانه و بازداشت امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- بود که در آن حادثه حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا- سلام الله علیها- مجروح شد و روزهای بعد در اثر همان حادثه از دنیا رحلت کرد. البته رحلت آن حضرت بصورت شهادت در راه خدا و در راه حمایت از دین خدا و مقام امامت و رهبری آسمانی بود.
بحث در این مقاله در اصل اختصاص به همان حادثه سوم خواهد داشت و مشتمل بر تحلیلی از رفتار و نقش حضرت فاطمه زهرا- سلام الله علیها- در جریان غصب مقام خلافت و حوادث مربوط به آن خواهد بود.
گفته شد که مصیبت دوم در جامعه دینی یعنی غصب مقام خلافت امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- و تبدیل حکومت حقیقی دینی به حکومت عادی بشری، در ردیف همان حادثه مصیبت اول یعنی رحلت رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- قرار گرفت یعنی رهبری آسمانی از نوع امامت هم که ادامه رهبری مشابه رسالت بود- اگرچه بطور موقت- از بین رفت و مردم از برکات مدیریت و رهبری از نوع امامت و عصمت هم محروم شدند.
ظهور آثار و نتایج حادثه غصب مقام حکومت دینی و رهبری آسمانی
آثار فاجعه بار حمله به بنای حکومت دینی و تبدیل آن به حکومت بشری خیلی زود و بطور سریع در جامعه آشکار شد و اولین جلوه های آن عبارت بود از بیعت گرفتن اجباری از مردم و همچنین حکومت بر آنها با عدم رضایتشان و تهدید مخالفان حکومت برای ابراز نارضایتی و مخالفت! و در این جهت عمّال حکومت همه حرمت ها را شکستند و از همه خطوط قرمز- به اصطلاح امروزی ها- عبور کردند تا جائی که جهت دریافت بیعت اجباری از مقام عصمت و امامت یعنی امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- با قوه قهریّه به در خانه آن حضرت رفتند و او را دعوت به خروج از منزل و بیعت با حاکم غاصب کردند و در مقابل خودداری و عدم قبول او درب خانه را آتش زدند و با زور وارد خانه شدند. خانه ای که دختر رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و فرزندان او و عده ای از اصحاب در آنجا حضور داشتند. خانه ای که محل نزول وحی خدا بود و وجود مبارک رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- احترام خاصّی نسبت به آن به کار میبست.
آن جریان آغاز فتنه ها بود یعنی مبارزه و مخالفت با دین خدا و انجام کارهای خلاف احکام و اخلاق دینی با رنگ و پوشش دینی و یا بی اعتنائی به قوانین و احکام و اخلاق دینی در حکومتی که مدّعی پای بندی به دین خدا بود و عامه مردم بجهت آن ادعای غیر واقعی از آن حمایت و از قوانین و احکام آن بعنوان احکام دینی اطاعت می کردند!
در این صورت دو تا مشکل بزرگ در جامعه ظهور کرد، یکی: جریان یافتن اعمال و رفتارهای غیر دینی با رنگ رفتارهای دینی! در نتیجه محرومیت جامعه به ظاهر دینی از برکات آموزش ها، معارف، احکام و قوانین آن یعنی برقراری یک صورت غیر واقعی از دین خدا و همه ارزشها و فضائل آن، که در آن وضعیت جاذبه های حقیقی دینی از بین میرفت یا موقتاً و یا در زمانهای طولانی از معرض توجهات مردم پنهان می شد و زیر پوشش ها و پرده ها مستور می ماند.
دوم: به جریان افتادن آثار نامطلوب رفتارهای حکومت غاصب و ایجاد نفرت در مردم نسبت به حقایق دینی و رواج روحیه گریز از دین و فرار عده زیادی از مردم از آن و بالاتر از آن حتی مبارزه با دین خدا و مخالفت با آن! و طبعاً هر دو مورد فاجعه عظیمی به بار میآورد.
توضیح اینکه تمام جاذبه های معارف و قوانین دین خدا از ناحیه برقراری صورت حقیقی آن در افکار و اذهان انسان ها نفوذ می کند و آنچه که باعث روی آوردن انسانها به دین خدا شد، جاذبه آیات قرآن مجید و اخلاق جاذب و لطیف خاصّ پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و کرامت های نفسانی و رفتارهای دل انگیز آن بزرگوار با مردم و پیروان دین خدا، حتی مخالفان و دشمنان آن بود. و بنا بود آن جاذبه ها در رفتارهای جانشینان حقیقی رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- یعنی صاحبان مقام عصمت و امامت ادامه یابد، اما با تبدیل حکومت حقیقی دینی به حکومت عادی بشری آن جاذبهها و فضائل عمدتاً از بین رفت و یک صورت تقلّبی از دین خدا در جامعه دینی استقرار یافت. طبعاً در آن وضعیت جاذبههای دینی دچار اختلال می شد و نهایتاً یک صورت سطحی و بسیار محدود و مخلوط و ناخالص از آن باقی می ماند و با تأسف شدید فوق طاقت ها و تحمل ها، چنان وضعی پیش آمد و در نتیجه حاصل زحمات و تلاشهای همه پیامبران خدا و فضائل علمی و اخلاقی آنها و بالخصوص وجود مبارک پیامبر خاتم حضرت محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و معانی و معارف حقیقی و کامل آیات قرآن و تأویل آن(۲) در معرض خطرات و آسیبها قرار گرفت.
مجدداً متذکر می شویم که جاذبه حقیقی و عمیق و گسترده معارف و اخلاق و احکام دین خدا از ناحیه علم پروردگار عالمیان و صفات کمالیه ذات قدوس او است و همچنین از ناحیه شخصیت اخلاقی و فضائل و رفتارهای کریمانه پیامبران خدا- علیهم السلام- که از تربیت خاصّ پروردگار عالمیان در وجود مبارک آنها جریان یافته است و آن چیزی نیست که انسانها در نظام زندگی عادی بتوانند مشابیهی برای آن به وجود آورند. یعنی آن کمالات مصنوع علم و قدرت بی پایان خدای سبحان و صفات کمالیه او است و اختصاص به پیامبران خدا و امامان معصوم- علیهم السلام- دارد و تمام آن فضائل و برکات ناشی از آنها هم در آخرین کتاب آسمانی یعنی قرآن مجید و معانی ظاهری و باطنی آن متمرکز می باشد! حال چگونه در فضای یک حکومت عادی بشری امکان جریان آن فضائل و جاذبه ها تحقّق خواهد داشت؟! آیا می شود از ناحیه فرهنگ عادی بشری شخصیتی مثل شخصیت یک پیامبر تربیت کرد؟! آیا می شود علم و قدرت یک یا چند انسان و یا مجموع تمام عالم انسانی را با علم و قدرت خدای سبحان مقایسه کرد؟! آیا با علم و قدرت بشری می شود مثلاً یک کهکشان یا یک منظومه شمسی و یا ستاره ای بوجود آورد و یا موجود زنده ای مثل یک پشه بدون کمک گرفتن از علم و قدرت خدا آفرید و امثال آن ها؟!
اگر انسانها با فرض محال بتوانند یک ستاره بیافرینند و آن را با سیارات اطراف خود در نظام خلقت و در آسمان ها و در مدار معینی به حرکت در آورند و آن مجموعه جزو خانواده کهکشان قرار بگیرد و همراه سایر منظومه ها و یا مستقل از آنها در فضای عالم بی کران به سیر و حرکت در آید شاید آن موقع جا دارد که به فکر پرورش یک شخصیت انسانی مثل پیامبران با علم و قدرت و فضائل اخلاقی و کرامت های انسانی بیافتند!!! و هر صاحب تعقّلی محال بودن آن را تصدیق خواهد کرد! به بیان دیگر آیا انسانها و عالم انسانیّت و بطور کلی به وجود پیامبران و سکونت آنها در بین خود و آموزش های علمی و اخلاقی و مدیریت آن ها بر جوامع انسانی احتیاج دارند یا نه؟! اگر کسی بگوید انسان ها می توانند بدون آموزش های پیامبران و علم نازل شده خدا توسط آنها و با اتکاء به علوم عادی خود، یک نظام عاقلانه و عادلانه و عالمانه ای برای خود به وجود آورند و در آسایش و رفاهی زندگی کنند، این نظریه به یک شوخی و حرف کودکانه بیشتر شباهت دارد تا نظر یک انسان شناس و جامعه شناس و دانشمند در رشتههای علوم انسانی! امروزه در جوامع مختلف انسانی گرفتاریها و بی عدالتی ها و خشونت ها و جنگ ها و کشتار همنوعان و حتی امراض بدنی و جسمانی تا چه رسد به امراض روحی رو به ازدیاد است، در عین حال که عالم بشریّت هزاران سال است که در فضای تحقیقات علمی برای شناختن عوامل گرفتاری ها و بیماری ها و جنگ ها و خشونت ها فعالیت دارد و به فرآوردههای علمی ارزشمندی هم دسترسی پیدا کرده و جهاتی از نابسامانی ها و گرفتاری ها و مشکلات زندگی انسان ها را هم اصلاح کرده است!
اما به عللی- که در ادامه این بحث- به آنها اشاره ای خواهد شد، فرآوردههای علوم و تحقیقات بیشتر در مسیر اغتشاش ها و نابسامانی ها و ایجاد جنگ ها و کشتار انسانها به کار بسته میشود. یعنی سهمیه حکّام و زمامداران و حکومتها از فرآورده های علمی برای رسیدن به اهداف سیاسی و تضییع حقوق انسانها و آسایش و حق حیات آنها و ایجاد جنگ ها بیشتر از مصلحان اجتماعی و فعالان فرهنگی و انسان های صلح طلب و نوعدوست است.
این وضعیت حاکم بر جوامع انسانی در حالی است که بخشی از آموزش های پیامبران بطور مستقیم یا غیر مستقیم در فرهنگ عمومی انسانی نفوذ کرده و منشأ بعضی رفتارهای نوعدوستانه و بعضی فضائل اخلاقی شده است. مجموعً مجموعاً علم نازل شده خداوند از طریق وحی بر پیامبران در افکار و رفتارهای ده زیادی از انسان ها و مجموعاً فرهنگ عمومی انسانی نفوذ کرده است. اما این تأثیر پذیری به عللی بصورت ناقص جریان یافته و با مخالفت ها و کارشکنیهای حکومتها و زمامداران و به جریان افتادن ادیان تقلّبی همراه بوده است.
بر می گردیم به سؤال فوق الذکر و آن اینکه آیا انسانها به علم نازل شده خدای سبحان از طریق وحی بر پیامبران و اخلاق و رفتار ها و شخصیت آنها و سکونت آنها در جوامع انسانی و مدیریت آنها بر جوامع در زمان گذشته احتیاج داشته اند و همچنین در این زمان و بعد از رحلت آخرین پیامبر به آموزشهای رهبران آسمانی یعنی پیامبران و امامان معصوم و آموزشهای آنها و یا سکونت آن شخصیت ها در جوامع انسانی در اصل احتیاج دارند یا نه؟
اگر تصوّر شود که انسان ها بدون نیاز به علم نازل شده از طریق وحی و فقط با اتکاء به تجربیات خود و تعقّل بصورت عادی و بی ارتباط با علوم وحیانی میتوانند زندگی مطلوب و عالمانه و عادلانه و توأم با آسایشی برای خود به وجود آورند، سستی و غیر عملی بودن این نظریه اجمالاً در همین بحث آشکار شد.
اما اگر گفته شود چرا در جوامعی که دین خدا و مرتبه ای و صورتی از آن مدت های طولانی حکومت داشته، اما آثار مورد ادعا در آنها دیده نمیشود و یا اینکه در این گونه جوامع هم مشکلات زندگی انسانها برقرار می باشد و رواج دارد، عرض میکنیم این مشکلات مورد نظر در این گونه جوامع انسانی از ناحیه رواج و استقرار یک صورت تقلّبی از دین خدا می باشد و نه صورت حقیقی آن و یا بعضی مشکلات و نابسامانی ها از کم توجهی و عدم پایبندی کامل به معارف و احکام دین آسمانی به وجود میآید مثل اینکه گفته شود: شیوع انواع بیماریها و گسترش آن ها و پیدایش بیماری های جدید بدون سابقه، از ناحیه علوم و تجربیات و فعالیتهای اطباء و دانشمندان علم طبّ نیست و بلکه ناشی از عدم رعایت اصول بهداشت بدنی و روحی و بی اعتنائی انسانها و یا عده ای از آنها به توصیهها و سفارشات اطباء و همچنین محدود بودن فرآورده های علمی در این زمینه و گستردگی عوامل شیوع بیماری ها می باشد.
لازم به تذکر است که طبعاً صورت تقلّبی از دین خدا باید مقداری از فضائل و معارف دین خدا را با خود همراه داشته باشد و الّا عامه مردم گرایشی نسبت به آن پیدا نخواهند کرد و از آن حمایت نخواهند کرد و این در مورد اشیاء تقلّبی دیگر هم صدق می کند یعنی مثلاً طلای تقلّبی لازم است بعضی از اوصاف طلای حقیقی فرضاً رنگ ظاهری آن را همراه داشته باشد یعنی نمی شود طلای تقلبی را با رنگ آهن و مس ساخت و به انسان ها عرضه کرد. و ما بخواست خداوند در ادامه این مطالب وارد بحثی در این زمینه خواهیم شد.
نیاز انسانها به آموزشهای آسمانی و علم و اخلاق و رفتارهای پیامبران و سایر رهبران آسمانی یعنی امامان معصوم- علیهم السلام- در جهات مربوط به مدیریت جوامع انسانی و استقرار حکومتهای مطلوب و عادلانه و عالمانه بیشتر از جهات مربوط به بدن انسان ها و آب و غذا و لباس و مسکن آنها است! و در اصل عدم توجه به این نوع نیاز شدید و اجتناب ناپذیر و اهمال عده زیادی از مردم در موضوع مدیریت جوامع انسانی، و بعضی از عوامل دیگر منشأ حوادث زیانبار و بروز خشونت ها و عمده نابسامانیها میشود.
در بخش بعدی موضوع ضرورت استمرار آموزشها و توجه و نگاه آسمانی به حوادث جوامع دینی و حکمت اصلی از بیان خطبه حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا- سلام الله علیها- و علت اهمال مردم در جریان غصب مقام حکومت دینی مورد بحث و تحلیل قرار خواهد گرفت. ان شاء الله تعالی.
الیاس کلانتری
۱۳۹۸/۱۱/۰۸
پاورقی ها:
۱- وبسایت حکمت طریف، کلام ایام- ۳۰۳، بیست و هشتم ماه صفر و رحلت کریمانه
۲- درباره این موضوع بسیار دقیق و فنّی یعنی تأویل قرآن در مباحث بعدی توضیحات لازم خواهد آمد. (ان شاء الله تعالی)