مناظرات و محاورات ـ ۱۹ ( مناظرات آسمانی )
بخش اول
کلیات
-
مشارکت شیطان در اموال انسانها.
-
شیطان از مشارکت در اموال عدهای از انسان ها منصرف میشود.
-
اموال چه کسانی از دستبرد شیطان مصون می ماند؟
-
سهم شیطان در اموال انسانها چه مقدار است؟!
-
پیروان شیطان چه مقدار از اموال خود را در اختیار خود دارند؟
-
دخالت شیطان در منابع کسب مال انسانها.
-
دخالت شیطان در جریان هزینه کردن اموال انسان ها.
-
مال و دارائی در چه صورتی برای صاحبانش سود آور و لذت بخش خواهد بود؟!
-
غارت اموال انسان ها بین همدیگر و از طریق افراد انسانی.
-
غارت اموال انسانها از طرف حکومت ها و امراء و زمامداران.
-
فطرت انسانها با غارت اموال دیگران و تصاحب آنها در اصل مخالف است!
-
آموزش های دینی شدیداً از تصاحب اموال دیگران نهی می کند و مجازاتهای سنگینی برای غصب آنها معین کرده است.
-
کدام نوع حکومتی هرگز مالی را از انسان ها غصب نمی کند؟
-
شیطان قوای ادراکی انسان ها را دچار اختلال می کند.
-
نمونه هائی از جنایات انسان ها جهت بدست آوردن مال.
-
توجیه سیاستمدار فرانسوی برای کشتن کودکان یمنی.
راه ها و روش های شیطان برای غارت اموال انسانها
بحث مناظرات خدای سبحان با آدم- علیه السلام- و ملائکه و ابلیس (شیطان) منتهی شد به موضوع مشارکت شیطان در اموال انسانها و اصل موضوع غارت اموال آنها و بنابراین گذاشته شد که در این بخش به بحث در طرق و روشهای غارت اموال انسانها از ناحیه شیطان بپردازیم.
اصل مشارکت شیطان در اموال انسانها امری است قطعی مگر در کسانیکه شیطان برای نفوذ در افکار و اعمال آنها راهی ندارد یعنی آن عده قلیل از انسانها که اهل اخلاص نسبت به پروردگار عالمیان هستند. اما میزان غارت شیطان از اموال و دارائی انسانها به نوع رفتارهای آنها ارتباط می یابد. بطوریکه امکان دارد شیطان تمامی اموال عده ای از انسان ها را غارت کند و خود صاحبان اموال را هم به بردگی خود در آورد و از آنها برای رسیدن به اهداف خود کار بکشد، در آن صورت آن افراد در حقیقت هیچ بهرهای از اموال خود نخواهند برد مگر آن مقداری که صاحبان برده ها جهت زنده ماندن برده و امکان بهره کشی از او غذا و لوازم زندگی در اختیار او قرار میدهند و یا غذائی که صاحبان قدرت و حکومت ها به زندانیان می دهند تا زنده بمانند. این صورت وقتی برقرار خواهد بود که انسان دانسته یا ندانسته و در حال غفلت و غیر از آن مطابق خواسته های شیطان رفتار کند.
اما غارت اموال انسانها در مورد بعضی از آنها به این صورت نیست و آنها در مقام بردگی کامل قرار ندارند، و شیطان بخشی از اموال و دارائیهای آنها را غارت می کند و آنها بخش دیگری از اموال و دارائی های خود را در اختیار خود و تحت مالکیت خود دارند.
گروه سوم هم کسانی هستند که شیطان هیچ بهرهای در اموال آنها ندارد و آنها اهل اخلاص نسبت به پروردگارشان هستند- بطوریکه قبلاً ذکر شد- اما طرق مشارکت شیطان در اموال و دارائیهای انسانها مختلف است و او از راههای مختلفی به غارت اموال انسان ها می پردازد! بطوریکه بعضی از آن راه ها آشکار است و به راحتی قابل شناسائی و مواظبت و مراقبت، اما بعضی دیگر ناشناخته، و انسانها جهت شناختن آنها احتیاج به آموزش های خاصی دارند. و در این قسمت از بحث به ذکر و توضیح نکاتی در این زمینه می پردازیم.
نکته یکم: انسان لازم است درباره اموال خود به دو موضوع مهم اساسی توجه کند یکی اینکه اموال خود را از چه طریقی به دست میآورد. دیگری اینکه اموال خود را در چه طریقی هزینه میکند و از دست میدهد. در مورد اول عده ای از انسان ها بطور دائم در راه صحیح و مشروع و قانونی و شرافتمندانه حرکت می کنند. یعنی اموال و هزینه های زندگی خود را از طریق کار و فعالیت مشروع و بطور کلی زندگی مشروع و قانونی بدست می آورند.
اما عده دیگری از انسانها توجهی به این موضوع ندارند و برای بدست آوردن مال در هر راهی که ممکن باشد وارد می شوند، اعمّ از مشروع و قانونی و یا غیر آن. این وضعیت یکی از راههای نفوذ شیطان در اموال انسانها است. مال و دارائی وقتی ارزش دارد و عامل بهره مندی مطلوب و لذتبخشی میشود که از راههای مشروع و قانونی بدست آید و در صاحبش موجب آرامش و امنیت شود. آن کدام روح نفیس و قلب اطمینان یافته است که از طریق بدست آوردن اموال دیگران و خیانت به آنها و ایجاد محرومیت برای آنها به لذتی و آسایشی برسد.
هم فطرت سالم انسان با غارت اموال دیگران و تصاحب آنها در اصل مخالف است و هم آموزشهای دینی شدیداً از این نوع رفتار و کسب مال از این طریق نهی کرده است. بطوریکه اندک مال نامشروعی در زندگی انسان منشأ تباهی ها و گرفتاری ها و مجازاتها خواهد شد. اما با تأسف شدید خیلی از انسانها در این راه ناامن و بسیار خطرناک و خوفناک وارد میشوند و گاهی تمام عمر خود را در آن مسیر حرکت میکنند و دائماً در حال خوف و وحشت و خطرات مختلف به سر میبرند!
این نوع غارت اموال دیگران علاوه بر رفتارهای فردی بعضی از انسان ها، در رفتارها و روش های سیاسی حکومت ها هم بطور آشکار انجام میگیرد! بطوریکه غالب حکومتها و اکثریت قریب به اتفاق آنها در زمان اقتدار و سلطه خود به نوعی از این رفتارها اقدام میکنند و اموال و دارائی ها و امکانات زندگی مردم تحت حکومت خود را مال و ملک شخصی خود تلقّی میکنند و هر مقداری از مال مردم را که امکان پذیر باشد در مسیر اهداف خود، از آنها می گیرند و در حقیقت غارت میکنند.
این غارت اموال مردم توسط حکومت ها غالباً عمومیّت دارد و شامل اغلب حکومتها و اکثریت قریب به اتفاق آنها میشود و به یک معنی فقط حکومت های خالص و حقیقی دینی که در رأس آن جامعه پیامبری از طرف خدای سبحان و یا یک امام معصوم قرار داشته باشد از این وضعیت مستثنی بوده اند. اما سایر حکومت ها، حتی آن هائی که ادعای پای بندی به دین خدا داشته اند و یا حقیقتاً علاقه ای و تمایلی به دینداری و به کار بردن قوانین دینی داشته اند، گرفتار این وضعیت بوده اند.
اما علاوه بر حکومت ها افراد انسانی هم در ارتباط های با یکدیگر بطور مکرّر و مستمر اموال و حقوق دیگران را ضایع میکنند و از طرق مختلف اموال مردم را بدست می آورند و موجب محرومیّت عدهای از انسانها و ازدیاد ثروت خود می شوند.
متأسفانه این وضعیت در زندگی انسان هائی هم برقرار است که معتقد به رازقیّت پروردگارشان هستند یعنی عقیده دارند که خدای سبحان عهده دار رزق بندگان و مخلوقات خود می باشد و نیازهای حقیقی و طبیعی بندگانش را از راه های مشروع و کریمانه تأمین خواهد کرد! یعنی علاوه بر افرادی از انسانها که پای بند قوانین دین آسمانی و اصول اخلاق کریمانه نیستند، حتی عدهای از افراد علاقه مند به قوانین و اصول اخلاق دینی هم مرتکب این نوع رفتارهای رذیلانه و نامشروع میشوند.
این رفتارها در حالی صورت میگیرد که آموزشهای دینی بطور مکرر متذکر این موضوع شده است که خدای سبحان عهدهدار تأمین رزق بندگانش می باشد و برای انسانها رزق مشروع و حلالی در تقدیرات خود در نظر میگیرد و آنها نیازی به تأمین رزق خود از طریق نامشروع و یا با تحمّل سختی ها و مشقّت ها ندارند.
ما فعلاً و در این قسمت از بحث از تفصیل در موضوع رفتارهای انسان های بیگانه با دین خدا و احکام و اخلاق آن خودداری می کنیم و به اشاره ای در این زمینه اکتفاء می کنیم و آن اینکه چنین افرادی در دامهای شیطان و چاه های عمیق تاریکی که شیطان برای آنها حفر کرده است گرفتار شده اند! و شیطان بطور کلی حاکم بر آنها است و قوای ادراکی آنها را دچار اختلال کرده است و آنها فکر آزاد و فارغ از سلطه شیطان ندارند و اگر وضعیت غیر از این بود، آنها با همان فطرت انسانی خود آلودگی و تعفّن مال حرام و غارت شده از همنوعان خود را احساس میکردند و از آن فاصله میگرفتند مثل اینکه انسانها از بوی زباله های متعفّن نفرت پیدا میکنند و سعی می کنند از آن فاصله بگیرند.
این چه لذتی است که انسان میخواهد از سلب اموال مردم و محرومیّت آنها ببرد؟ حتی بالاتر از آن آیا بی اعتبار کردن همنوعان و مشاجره و دعوا با آنها و مجروح کردن آنها و یا بالاتر از اینها کشتن انسانها برای بدست آوردن اموال آنها در حقیقت و در اصل لذتی دارد؟! مگر اینکه شیطان تمامی قوای ادراکی گروهی از انسان ها را دچار اختلال کند و آنها را بصورت برده فکری و عملی برای خود در بیاورد!
چند سال قبل جریان حادثه ای را در یک مجله میخواندم که منتهی به کشته شدن راننده یک اتومبیل مسافرکش شده بود که خلاصه آن جریان بصورت ذیل بود. جوانی در پایان دوره سربازی یک اسلحه کمری از پادگان محل خدمت خود دزدیده بود و با خود همراه برده بود. او با همراهی یکی از دوستانش به بهانه رفتن به منطقه ای در خارج از شهر سوار یک ماشین شخصی مسافرکش می شوند و بعد از خروج از شهر و در جاده بیابانی راننده را با آن اسلحه تهدید میکنند که از جاده خارج شود و در مکان خلوتی راننده را به قتل میرسانند و بعد چرخ های اتومبیل او را باز میکنند و با خود میبرند. آن دو جوان تبهکار و برده شیطان توسط پلیس دستگیر شدند و در دادگاهی مورد محاکمه قرار گرفتند، در آن جلسه محاکمه قاضی دادگاه یا یکی از افراد پلیس به آن دو جوان گفته بود که چگونه یک انسان حاضر میشود برای بدست آوردن چند چرخ اتومبیل و فروختن آن ها انسانی را بکشد؟!!
من قبل از اینکه پاسخ آن جوان را بخوانم آن را حدس زدم و مکثی کردم و به ذهنم خطور کرد که او خواهد گفت: چون اسلحهای در اختیار داشتم خواستم استفاده ای از آن برده باشم!!!
این جریان نشان دهنده خطرناک ترین و رذیلانه ترین صورت بردگی برای شیطان است، بطوریکه در این وضعیت هیچ گونه آزادی برای فکر انسان باقی نمانده بود که بیاندیشد آیا برای نوعی تفریح و ایجاد هیجان و یا قیمت چند عدد چرخ اتومبیل یک انسان حاضر میشود انسانی را بکشد؟! اتفاقاً در ادامه خواندن مقاله دیدم که جواب آن جوان تقریباً همین بود و او در آن دادگاه و در جواب آن سؤال گفته بود که چون من این اسلحه را در اختیار داشتم خواستم از آن استفاده ای کرده باشم!!
اگر آن لذت کاذب و توهّمی ناشی از بکار بردن اسلحه دزدیده شده و یا قیمت چند عدد چرخ اتومبیل مقایسه شود با زجر و عذاب و دلهره و پشیمانی ناشی از آن جنایت و همچنین مجازات اعدام برای آن قاتل یا حبس طولانی برای او و بالاتر از همه و بالاتر از حدّ مقایسه، مجازات خدا و سقوط در جهنم، حاصل آن مقایسه چه خواهد شد؟!
چند روز پیش هم در خبری خواندم و فیلم کوتاهی هم که از صحنه دستگیری دو جوان تبهکار و گفتگوی پلیس با آن دو تهیه شده بود دیدم، که دو تا جوان جهت بدست آوردن گوشی تلفن یک جوان ۱۸ ساله او را با چاقو مجروح کرده بودند و آن جوان در اثر جراحت ناشی از ضربات چاقو کشته شده بود. پلیس با آن دو مصاحبه میکرد از آن جوان تبهکار سؤال کرد که آن گوشی تلفن را به چه قیمتی میتوانستید بفروشید؟! او گفت سیصد و پنجاه هزار تومان!
پلیس سؤال کرد آیا انسان بخاطر سیصد و پنجاه هزار تومان یک انسان را می کشد؟! و چرا به او چاقو زدی؟!
او گفت: چون مقاومت کرد.
پلیس گفت: آیا مجازات کسی که مقاومت کرده و گوشی خود را تسلیم نکرده کشته شدن است؟!
پلیس از او سؤال کرد وقتی شنیدی آن جوان در اثر ضربات چاقو در بیمارستان از دنیا رفته چه احساسی پیدا کردی؟
او گفت: برای من اهمیتی نداشت!!! (شبیه به این الفاظ)
لازم به ذکر است که آن جوان تبهکار چاقو را به گردن آن جوان زده بود که احتمال کشته شدن در این صورت بیشتر بود و یا کشته شدن او در آن صورت قطعی بود.
این قبیل حوادث اختصاص به این موارد و امثال آنها و یا یک کشور و شهر معینی ندارد و در اغلب جوامع و شهرها و کشورها بطور مکرر اتفاق می افتد! مدتی پیش در فیلم کوتاهی که از جنایتی گرفته شده بود- در یک کشور خارجی ظاهراً با دوربین مخفی- دیده شد که یک دختر جوان از دستگاه خودپرداز یک بانک ظاهراً مقداری پول دریافت کرد و حرکت کرد و بلافاصله مردی در چند قدمی دستگاه خودپرداز کمین کرده بود ضربه بسیار سنگینی- ظاهراً با قطعه چوب و تخته ای- به سر او زد و او افتاد و پولهای او را برداشت و فرار کرد.
در یکی از مقالات منتشر شده در همین وبسایت قبلاً نوشتم که زمان جنگ های داخلی لبنان که عدهای از فالانژهای مسیحی با تحریکات کشور اسرائیل در لبنان جنگ داخلی راه انداخته بودند و شب و روز و در هر فرصتی به تیراندازی و کشتار مردم میپرداختند، یکی از افراد آن حزب در فضای نیمه تاریک آخر شب و صبح زود فرد رهگذری را از دور با شلیک گلوله تفنگ خود به قتل رساند و بعد نزدیک او رفت و جنازه فرد کشته شده به رو افتاده بود و او را برگرداند تا پولهای او را از جیبش در آورد و دید که فرد کشته شده برادر خودش است!
البته طبعاً برای او که یک برده شیطان محسوب می شود، برادر یا دیگری فرقی با هم ندارند و برای او مقداری پول که آن هم از طریق کشتن یک انسان بی گناه بدست می آید از جان یک انسان با اهمیت تر و با ارزش تر است. چون او جای ارتباط با پروردگار عالمیان را در قلب خود به ارتباط با شیطان واگذار کرده است.(۱)
این موارد نمونه هائی از هزاران جنایتی است که در زمان ما در نقاط مختلف دنیا به وقوع میپیوندد و لازم است علل و عوامل اصلی آنها مورد بررسی و تحقیق قرار بگیرد و ریشه یابی شود و این موارد را فقط جهت روشن شدن موضوع مورد بحث بعنوان مثال ذکر کردیم و همچنانکه قبلاً متذکر شدیم این نوع فریب خوردن از شیطان اختصاصی به افراد جاهل و بعضی از جوانان یا افراد میانسال و پیر تبهکار ندارد و بطور رسمی و آشکار توسط حکومت ها هم جریان مییابد و بعضی از حکومت ها از جنایت علیه انسان ها دفاع می کنند و توجیه اقتصادی برای آن اعمال ذکر می کنند و بعد با خیال راحت دست به جنایات وسیع تری می زنند. یعنی کارهای خلاف قانون و خلاف اخلاق انسانی خود را تحت عنوان اصلاح وضع اقتصادی انجام می دهند! درست مثل اینکه یک دزد که در حال دزدی دست به جنایتی هم می زند بگوید که من بخاطر اصلاح وضع اقتصادی خودم و چند نفر دیگر دست به این کار زدم.
قبلاً در یکی از مقالات منتشر شده در وبسایت نوشتیم که مدتی پیش یکی از سیاستمداران کشور فرانسه در یک مصاحبه اظهار کرد که ما میدانیم کشور عربستان با سلاح هائی که از ما میخرد کودکان یمن را میکشد، اما حکومت ما برای ایجاد شغل برای جوانان کشورمان این کار- یعنی فروش اسلحه به عربستان- را لازم می داند- قریب و شبیه این الفاظ- و این نظریه درباره حکومت کشوری که مدعی دفاع از آزادی و دموکراسی و حقوق انسانها است بسیار عجیب و شگفت انگیز است. ما جهت جلوگیری از طولانی شدن مقاله و بکار بستن روش اختصاری بقیه بحث در این زمینه را به بخش بعدی موکول میکنیم. (ان شاء الله تعالی)
الیاس کلانتری
۱۳۹۸/۱۱/۱۹
پاورقی :
۱- حزب فالانژ لبنان در اصل و بطور رسمی یک حزب سکولار (بی دین) است اما به کلیسای مارونی منتسب می باشد و شعار آن خدا، میهن و خانواده می باشد.