۲۹۷ـ آیا عذاب خدا درباره جنایتکاران و ظالمان به انسانها ابدی است؟

  • کلیات

  • معنی عذاب و مراد از آن چیست؟!

     انسانها از عمل دردناک و رنج آور نفرت دارند، حتی اگر آن عمل بنفع آنها باشد.

     خدای سبحان دوست ندارد یک انسان بجهت فاسد شدن یک دندان درد بکشد و رنج ببرد!

     دردهای بدنی در دو دیدگاه متفاوت.

     حکمت قرار گرفتن دردهای بدنی در وجود انسان چیست؟

     دردهای بدنی انسان لطفی است از طرف خدای مهربان برای آنها.

     دو نوع پاداش و مجازات قراردادی و قانونی و حکومتی برای انسانها.

     پاداش و مجازات طبیعی و حقیقی و اثر عمل.

     مجازاتهای اخروی از کدام نوع مجازات ها است؟

     نتیجه و اثر قهری اعمال انسان.

     بریده شدن دست یک انسان با چاقوئی که با آن کار می کند، و درد ناشی از آن، مجازات طبیعی عمل او است.

     نوع مجازات اخروی تبهکاران و ظالمان و جنایتکاران.

     چرا مجازات جنایتکاران ابدی خواهد بود؟

سؤال: آیا خدا فرعون ونمرود و ابن ملجم و افرادی مثل آنها را تا ابد مورد عذاب قرار می دهد؟
پاسخ: قبل از پاسخ به اصل سؤال لازم است توضیحی درباره موضوع «عذاب خدا» داده شود و آن اینکه عذاب به عمل و رفتار و چیزی گفته می شود که اگر درباره یک انسان به کار بسته شود، عامل ناراحتی و درد و رنج او خواهد بود و اگر آن عمل شدیدتر و سنگین تر شود، سبب مجروح شدن، یا بیمار شدن، یا حتی مرگ خواهد شد. این نوع درد و رنج و ناراحتی درباره جانداران دیگر غیر از انسان هم صدق می کند. اما صورت و نحوه آن برای انسانهای عادی آشکار نیست. طبعاً این نوع عمل و رفتار دردآور و رنج دهنده که به آن عذاب گفته می شود، مطلوب انسانها نخواهد بود و ناخوشایند و عامل نفرت در طبع او می باشد.
بعضی مجازاتها در عالم دنیا هم که در برابر اعمالی از انسانها در جوامع انسانی مقرر و اجرا می شود، شبیه همین اعمال یعنی عذابها می باشد. مثل اینکه در یک جامعه شخصی را بجهت ارتکاب یک عمل ممنوع و خلاف قوانین و مقررات و یا خلاف خواست یک حاکم و یک حکومت، زندانی کنند یا او را کتک بزنند و امثال آنها.
طبعاً در روح انسان از یک عمل دردناک و رنج آور نفرتی به وجود می آید، حتی اگر آن عمل دردناک و رنج آور به نفع او باشد و مورد نیاز او مثل یک عمل جراحی دردآور که جهت معالجه یک انسان انجام می گیرد و مثل درد شدید دندان یا کلیه و امثال آنها که در اصل هشداری است و اطلاعی برای انسانها که فلان عضو داخلی از بدن او آسیب دیده و یا فاسد شده و لازم است انسان اقدام به معالجه خود و اصلاح وترمیم یا قطع یک عضو فاسد در بدن خود کند یا فساد عارض شده به قسمت های دیگر بدن سرایت نکند و اعضاء دیگر بدن و یا اصل حیات او را با خطری مواجه نکند.
طبعاً خدای مهربان و پروردگار انسانها دوست ندارد یک انسان بجهت فاسد شدن ریشه یک دندان و قسمت پنهانی از آن رنج ببرد ، حتی اگر در اثر عدم رعایت اصول بهداشتی و بی اعتنایی به دستورات و توصیه ها در اخلاق دینی به مسواک زدن و شستن مکرر دندانها، یک یا چند تا از دندانهای او فاسد شده باشد.
پس درد دندان از یک نظر و دیدگاه، عامل رنج دهنده و دردناک و عذاب آور است! و از دیدگاه دیگر هشدار و اعلام خطری است برای انسانها که قسمت آسیب دیده یک دندان را اصلاح کند تا آن درد هم برطرف شود و اگر در اثر معاینات طبی معلوم شد که یک دندان بطور کامل فاسد شده و قابل معالجه و اصلاح نیست، آن را از بدن خود خارج کند.
اما با صرف نظر از این بحث استدلالی و این لطف خدای سبحان به انسانها، دندان درد بالخصوص اگر شدید هم باشد، عذاب آور و رنج دهنده می باشد و شخص مبتلا به آن از آن درد شدیداً رنج می برد تا حدی که آن عذاب و درد در وضعیت روحی و جسمی و اخلاقی او هم اثراتی به وجود می آورد.
درد و رنج ناشی از جراحت و زخمی که در بدن انسان به وجود آمده عذاب آور و نفرت انگیز است، اما در حقیقت اصل آن درد و کمتر شدن آن در اثر گذشت مقداری از زمان مثل چند روز در اثر ترمیم طبیعی بخش آسیب دیده از بدن و یا اصلاح و ترمیم آن در اثر معالجات طبی، کمالی است در بدن و روح و بطور کلی وجود انسان و لطفی است از طرف پروردگار عالمیان نسبت به بندگان خود.
در موضوع درد بدنی رنج و عذابی که انسان از ناحیه آن احساس می کند غالباً فضای روح او را پر می کند و مجالی برای اندیشیدن درباره حکمت یا علت آن باقی نمی گذارد و مجموعاً سبب از بین رفتن آرامش و آسایش و لذت او از اشیاء و اعمال و گاهی اصل حیات و زندگی می شود.
درباره مجازات ها و عذاب های قانونی و اجتماعی و پاداش ها و مجازاتهای خداوند احتیاج به بحث و توضیحی وجود دارد و آن اینکه پاداش ها و مجازاتها بطور کلی به دو نوع تقسیم می شوند:
۱ـ پاداش و مجازات قرار دادی و قانونی و حکومتی
۲ـ پاداش و مجازات طبیعی و حقیقی و اثر عمل
پاداش و مجازات قراردادی و قانونی همان است که در عرف زندگی انسانها شناخته شده و مشهور و متداول است. مثل مقررات راهنمائی و رانندگی ، که البته در این جهت فقط مجازات بعمل می آید. توضیح اینکه در جوامع مختلف برای تخلف از مقررات راهنمائی و رانندگی مجازاتی غالباً از نوع جریمه مالی تعیین می کنند، مثل اینکه عبور از چراغ قرمز فلان مقدار جریمه دارد و یا داشتن سرعت زیاد و یا ورود در خیابان و کوچه ای که ورود در آن ممنوع است . این نوع جریمه های مالی و یا محرومیت از رانندگی در زمان معینی و یا بازداشت راننده و امثال آنها یک مجازات قراردادی است! و اگر این نوع مقررات عالمانه می بود و کامل می شد و مثلاً برای راننده ای که در طول یک ماه و یا یک سال هیچ نوع تخلفی نمی کرد، جایزه ای در نظر می گرفتند، در آن صورت آن جایزه هم پاداش قراردادی تلقی می شد.
نوع دوم از پاداش و مجازات اثر و نتیجه ای است که از خود عمل حاصل می شود. یعنی اعمالی که از انسان صادر می شوند آثار طبیعی و حقیقی دارند که آن آثار به اعمال متصل می باشند و از اعمال جدا نیستند و به بیان دیگر اثر و خاصیت قهری عمل هستند. مثل اینکه انسان وقت کار کردن با یک شئ برنده و تیز مثل چاقو یا در اثر بی احتیاطی یا هر علت دیگری دستش بریده شود. این بریده شدن دست از ناحیه چاقوی تیز به میزان عمل و گستردگی آن درد آور خواهد بود. اما آن درد نتیجه و اثر قهری بریده شدن دست می باشد و درد و عذاب را افرادی از انسانها به او تحمیل نکرده اند. بلکه خاصیت چاقوی تیز و لطافت دست انسان و قدرت حرکتی که از اراده انسان به دستش منتقل می شود و بطورکلی قانونمندی عالم و وجود انسان و حیات او آن درد وعذاب را به وجود آورده است! نه خدای سبحان درد کشیدن آن انسان را دوست دارد و نه کسی او را به آن وضعیت مجبورکرده است.
در مقالات قبلی منتشر شده در این وبسایت به سؤالاتی پاسخ داده شده که شبیه این سؤال یا بخشی از آن است. در این بخش قطعه ای از یک مقاله منتشر شده قبلی را از آن نقل می کنیم:
«سؤال: بعضی ها می گویند خداوند عالم خود را «ارحم الراحمین» خوانده است یعنی مهربانترین مهربان ها. چطور می شود او به خاطر یک کار کوچک مثل این که چند تار موی سر یک دختر بیرون بماند می خواهد او را مجازات کند و دیگر این که می پرسند یک انسان در دنیا مثلاً ۵۰ سال گناه کرده است چطور می شود خداوند او را تا ابد در جهنّم مجازات کند یعنی آیا با عدالت خداوند سازگار است، شخصی را که مدت محدودی گناه کرده تا زمان نامحدود مجازات کند.
پاسخ: دیدگاهی که در این سؤال مطرح شده است مربوط است به مجازات های قرار دادی دنیوی و موضوع مجازات های خداوند موضوع دیگری است توضیح این که پاداش و مجازات از یک لحاظ به دو نوع تقسیم می شود و آن دو عبارتند از:
پاداش و مجازات قرار دادی و اعتباری، دیگر پاداش و مجازات حقیقی و طبیعی که به آن «اثر وضعی» هم گفته می شود.
آن چه در دنیا ما به نام مجازات شناخته ایم از نوع اول است یعنی مجازات های قرار دادی، مثل جریمه های رانندگی و یا مجازات های اجتماعی و سیاسی در مقابل بعضی از تخلّفات. این مجازات ها قابل ازدیاد و کم کردن می باشند و می شود از آن ها فرار کرد و امکان دارد که انسانی را به خاطر این نوع خلاف کاری ها مجازات نکنند. این نوع مجازات ها قابل اعتراض و انتقاد هم هستند مثلاً اگر یک دانشجو در نظام تحصیلات دانشگاهی سه نیم سال تحصیلی پی در پی مشروط شود از دانشگاه اخراج می شود و یا اگر یک سرباز در حین خدمت مدتی غایب شود و از مرکز نظامی تعیین شده برای او، فرار کند مجازاتی خواهد داشت و امثال آن ها. اما یک نوع پاداش و مجازات هم وجود دارد که از نوع قرار دادی و اعتباری نیست بلکه خاصیت عمل است این پاداش و مجازات را کاری نمی شود کرد و خاصیتی است که به عمل چسبیده است مثل این که انسانی در اثر بی احتیاطی و بی دقتی در وقت کار کردن با یک چاقوی تیز دست خودش را ببرد دردی که او از ناحیه بریده شدن دستش احساس خواهد کرد، مجازات طبیعی عمل اوست. نه خداوند عالم به این مجازات راضی بود و نه کسی که این چاقو را ساخته است، و این که خداوند عالم دست او را به صورت لطیف آفریده است قصدش این نبود که این دست لطیف به وسیله چاقوی تیز بریده شود بلکه کمال این عضو از بدن انسان و کار آیی آن مستلزم لطافت و در نتیجه آسیب پذیری از این نوع می باشد.
به عنوان مثال اگر راننده ای در خیابان های یک شهر متوجه تابلویی شود که حداکثر سرعت مجاز را تعیین کرده است ولی او اعتنائی به این تابلو نکند و با سرعت غیر مجاز حرکت کند و پلیس راهنمائی و رانندگی او را در حال تخلّف ببیند، و یا دوربین های هوشمند نصب شده در کنار خیابان ها و سر چهار راه ها تخلّف او را ثبت کنند، در نتیجه جریمه ای برای او تعیین می شود. این جریمه یک نوع مجازات قرار دادی است و می شود آن را کمتر یا زیادتر کرد و یا به آن اعتراض کرد یا از آن معاف شد. اما اگر راننده ای در یک جاده کوهستانی در حالی که پرتگاه هایی عمیق و خطرناکی در کنار آن جاده است با سرعت بیش از حدّ مجاز حرکت کند و در سر یک پیچ نتواند وسیله نقلیّه را کنترل کند و از کنار جاده به پرتگاهی سقوط کند در این صورت مجازات او قرار دادی نیست و از نوع جریمه مالی نمی باشد و سقوط در پرتگاه و در نتیجه کشته شدن یا مجروح شدنش مجازات طبیعی و حقیقی او خواهد بود.
در این صورت به چه کسی می توان اعتراض کرد؟! آیا این مجازات قابل اعتراض و انتقاد است؟! آیا می شود گفت چرا کوهی وجود داشت که جاده ساخته شده در آن دارای پرتگاه هایی باشد؟! یا می شود گفت چرا اتومبیلی ساخته شده که باعث سقوط و کشته شدن انسان شود؟!
با این توضیحات روشن می شود که مجازات های خداوند در عالم آخرت قابل اعتراض و یا انکار نمی باشد به جهت این که آن مجازات ها اثر طبیعی اعمال انسان هاست و مشابه آن مجازات ها را به طور مستمر در زندگی خود و انسان های دیگر مشاهده می کنیم. به عنوان مثال اگر در جایی که مورد حمله هوایی قرار گرفته و مثلاً موشکی به آن جا اصابت کرده و عده ای کودک خردسال بی گناهی در آن جا وجود داشته باشند آیا آن ها در اثر این انفجار کشته یا مجروح نمی شوند در حالی که رحمت خداوند عالم برقرار است البته در این قبیل موارد رحمت خداوند عالم شامل حال آن انسان های بی گناه می شود اما نه به نحوی که بر حسب ظاهر مورد انتظار است و این آسیب پذیری از اشیاء و حوادث، اختصاصی به مورد مثال ندارد بلکه در زندگی انسان ها به طور مستمر واقع می شود. البته انسان های بی گناهی که از حوادث آسیب می بینند مورد عنایت بیشتر خداوند قرار خواهند گرفت و ظلمی که به آن ها شده به نحوی جبران خواهد شد، حال یا در زندگی دنیوی یا در زندگی اخروی.
اما این که چرا نتیجه طبیعی اعمال انسان ها، مجازات خداوند خوانده شده احتیاج به توضیحی دارد و اجمال آن این که قوانین حاکم بر عالم و جاری در آن از ناحیه خداوند برقرار شده است و مجازات انسان ها از طرف خداوند به معنای مصطلح و متعارف نمی باشد. ما به خواست خداوند در جواب سؤال بعدی در این زمینه توضیح بیشتری خواهیم آورد.»(۱)
حاصل و نتیجه این قسمت از بحث و پاسخ سؤال مورد بحث این است که مجازاتهای خدا در عالم آخرت از نوع مجازاتهای طبیعی و حقیقی و باصطلاح «اثر وضعی» اعمال دنیوی انسان است. خدای سبحان که ارحم الراحمین است ، در اصل از مجازات بنده ای که خودش او را آفریده خشنود نمی شود و او هیچ احتیاجی به مجازات بنده اش ندارد، عوالمی که او آفریده، تماماً بصورت قانونمند اداره و ربوبیت می شوند. خواص آثاری را که او در اشیاء و اعمال قرار داده، خواص و آثار حکیمانه هستند، اعم از اینکه ما انسانها در عالم دنیا آن حکمت ها را بشناسیم یا از آنها و بخشی از آنها بی اطلاع باشیم.
اما اینکه آیا جنایتکاران و ظالمانی مثل فرعون و نمرود و ابن ملجم و امثال آنها در عذاب ابدی خواهند بود؟! در پاسخ این سؤال عرض می کنیم که:
اولاً: مجازات انسانها در عالم آخرت نتیجه طبیعی و حقیقی اعمال دنیوی آنها خواهد بود و به بیان دیگر عذاب اخروی از ناحیه فسادی خواهد بود که عارض بر روح انسان شده است.
ثانیاً: اعمال خلاف و مخرب روح انسان آثار و نتایجی متناسب با نوع عمل و میزان تخریب آن در روح انسان خواهد داشت.
ثالثاً: روح انسان مثل بعضی از پدیده های دیگر در صورت آسیب دیدن وقتی قابل اصلاح و ترمیم است که بطور کامل فاسد نشده باشد و اگر فساد همه ابعاد آن را فرا گرفت دیگر قابل اصلاح نخواهد بود و آن فساد بصورت دائمی در آن استقرار خواهد داشت.
رابعاً: کفر عنادی که از عناد با حق نشأت می گیرد ـ نه کفر ابتدائی که از روی جهل است ـ و اعمال سیئه و ظلم به دیگران اگر به مرحله ای برسد که روح انسان کاملاً فاسد شود، دیگر قابل اصلاح نخواهد بود و صاحب آن مبتلا به عذاب ابدی خواهد شد. مثل کسانی که یک عمر گناه کرده اند و سرانجام هم بدون ایمان و بدون توبه از دنیا رفته اند.
آن عذاب ابدی برای کافران و ظالمان و تبهکاران که بدون توبه و اصلاح روح خود از دنیا رفته اند، نتیجه طبیعی اعمال آنها خواهد بود، یعنی از نوع مجازات طبیعی و حقیقی.
مثل اینکه اگر عضوی از بدن انسان آسیب ببیند و آن آسیب خفیف باشد صاحب آن عضو از ناحیه آن آسیب دردی احساس خواهد کرد که همان مجازات و عذاب طبیعی او است و اما چند روز بعد بالخصوص اگر معالجه مؤثری درباره آن انجام بگیرد، آن درد خفیف تر خواهد شد و سرانجام از بین خواهد رفت. اما اگر آن آسیب بسیار شدید باشد بطوریکه قابل ترمیم و اصلاح نباشد و صاحب آن بینائی خود را بطور کامل از دست بدهد، درد و رنج ناشی از نابینائی در او دائمی خواهد بود و این درد و رنج ها عذاب محسوب می شود. و اگر او عمداً دست به کاری زده که در اثر آن چشم او آسیب دیده و چون آسیب شدید بود، او چشم خود را از دست داده، عذاب و درد و رنج او شدید تر خواهد بود، چون پشیمانی ناشی از عمل و رفتار نامطلوب او هم به عذاب ناشی از محرومیت از بینائی اضافه خواهد شد.
اما اگر خود چنین شخصی در نابینا شدن خود نقشی نداشته و حادثه ای غیر اختیاری آن وضع را پیش آورده باشد یا او مورد ظلمی واقع شده باشد، در آن صورت او عذاب روحی نخواهد داشت و بلکه اگر امیدوار به رحمت پروردگار عالمیان شود و اینکه پروردگار کریم و عزیز و قدرتمند او آن ظلم و آن محرومیت را جبران خواهد کرد، در آن صورت در انتظاری دلنشین جاده زندگی را طی خواهد کرد.
سرانجام اینکه افراد نام برده شده در این سؤال از تبهکاران و ظالمان و جنایتکاران بزرگ در تاریخ حیات انسانها بوده اند. فرعون چندین هزار کودک نوزاد را در طول حکومت خود سر برید و ظلم و ستم زیادی مرتکب شد و به قول قرآن مجید او در ظلم و جنایت طغیان کرده بود. و نمرود هم شبیه و نظیر او بود در ظلم و جنایت و آدمکشی و ابن ملجم از ناحیه عناد با حق و لجاج در مقابل خدای سبحان ـ عزوجل ـ و روحیه تبهکارانه خود اقدام کرد به کشتن دومین شخصیت عالم آفرینش یعنی وجود مبارک امام امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ و در نتیجه عالمیان را از برکات علمی و اخلاقی و فضائل انسانی او محروم ساخت!
طبعاً روح این تبهکاران و جنایتکاران و افرادی مثل آنها در اثر آن اعمال کاملاً فاسد و تباه شده است و آنها در هر عالمی باشند در درد و رنج و عذاب خواهند بود و آن درد و رنج و عذاب در آنها دائمی خواهد بود.
در پایان این بحث توصیه می کنیم که جهت روشن شدن بیشتر موضوع و فواید علمی آن بعضی از مقالات مربوط به این موضوع در بخش « پرسش و پاسخ» سایت از جمله مقالات ذیل مورد توجه و مطالعه ـ اگرچه مکرر ـ قرار بگیرد:
۱۵ـ حکمت مجازاتهای اسلامی چیست؟
۶۵ـ آیا خداوند مهربان بنده های خود را مجازات می کند؟
۶۶ـ حقیقت عذابهای خداوند یا عذاب های اخروی چیست؟
جهت کاملتر شدن بحث این پرسش و پاسخ، قطعه ای از مقاله شماره ـ ۶۶ (فوق الذکر) را در آخر این نوشتار نقل می کنیم:
«سؤال: خداوند عالم از مجازات بندگان چه سودی می برد یا به طور کلی او چه نیازی به مجازات بندگانش دارد و اگر آن ها را مجازات نکند چه مشکلی پیش می آید؟!
پاسخ:این سؤال هم از دیدگاه مجازات های قرار دادی دنیوی در نظر گرفته شده است و مجازات های خداوند یا مجازات های اخروی دانسته یا ندانسته به مجازات های قرار دادی متداول بین انسان ها تشبیه شده است. ما در پاسخ سؤال قبلی به اصل این موضوع اشاره کردیم و در این سؤال پاسخ دقیقی به آن می دهیم و موضوع را با چند مثال روشن خواهیم کرد!
حقیقت عذاب های اخروی
روح انسان مثل سایر پدیده های عالم دارای خصوصیاتی است و لازم است آن ها شناخته شوند و معلوم شود که اشیاء و پدیده ها و اعمال و رفتارهای مختلف چه تأثیری در آن دارد.
روح انسان از ناحیه بعضی اشیاء در مسیر رشد و تعالی سیر می کند و از ناحیه بعضی دیگر آلوده می شود، به طور کلی آن چه در روح وارد می شود، مثل دیدنی ها و شنیدنی ها و تصوّرات و توهّمات و تعقّلات و آن چه از آن صادر می شود مثل: گفتارها و رفتارها و نیّت های قلبی، تأثیرات خاصی دارد. بعضی از این تأثیرات مطلوب و مفید و لذّت بخش خواهد بود و بعضی دیگر نامطلوب و مخرّب و زیان بخش و زجرآور! به عنوان مثال: از خواص یک درخت این است که در مکان دارای آب و در معرض تابش نور آفتاب رشد می کند، یعنی این درخت با آب و آفتاب تناسب و سنخیتی دارد و آن این که آب و آفتاب موجب رشد آن می شود. همچنین یک درخت در یک نوع آب و هوا بیشتر رشد می کند و در نوع دیگری از آب و هوا رشد آن کمتر می شود. و یا به طور کلی متوقف می شود حال اگر به جای آب مقداری نفت و یا بنزین و بعضی مواد دیگر پای درخت ریخته شود آن درخت خراب می شود و می خشکد. چون با این مواد سنخیّت و تناسبی ندارد اما مثلاً همین نفت و یا بنزین در عین حال که موجب فساد بعضی از اشیاء می شوند، در بعضی دیگر از اشیاء تأثیر تخریبی ظاهری ندارند، مثل شیشه و آهن و …
در مورد حیوانات هم موضوع شبیه به همین است، یعنی ساختمان جسمی و روحی بعضی از حیوانات با مواد غذائی معینی تناسب دارد و اگر با آن مواد تغذیه شود و در مجاورت آن مواد و اشیاء قرار گیرد، رشد خواهد کرد، اگر نه رشد آن متوقف شده و زندگی آن از اعتدال در خواهد آمد، به عنوان مثال: غذای گوسفند را نباید به گربه داد، یعنی ساختمان وجودی گربه با غذای گوسفند تناسبی ندارد.
حال در مورد انسان ها موضوع دقیق تر و مهم تر است و این موجود دارای تفاوت های مهمی با سایر موجودات می باشد. از جمله خواص روح انسان این است که از تکریم و احترام دیگران در مورد خودش لذت می برد، و در اثر تکریم دیگران رشد مطلوبی خواهد داشت و بالعکس تحقیر و سرزنش، روح انسان را از اعتدال در می آورد و آن را فاسد می کند و مانع رشد حقیقی آن می شود و در صورت استمرار و در بعضی شرایط حتی موجب مریضی روحی می شود. و همچنین امیدواری به آینده بهتر اثرات مطلوبی در روح انسان خواهد داشت و بر عکس یأس و نا امیدی عامل پریشانی و افسردگی او خواهد بود. همچنین خوف و وحشت از چیزی بالخصوص اگر به طور مستمر در روح انسان وارد شود، اثرات تخریبی در آن ایجاد خواهد کرد. و یا اگر یک انسان به طور مستمر به نیازمندان کمک کند، و وسایل آسایش آن ها را فراهم کند، روحش رشد مطلوب پیدا خواهد کرد و بالعکس ظلم به دیگران و از بین بردن حقوق آن ها موجب فساد روح انسان خواهد شد.
پس با این توضیحات معلوم می شود که یک سلسله از اعمال و رفتار هائی که از یک انسان سر می زند، آثار مطلوبی در روح او خواهد داشت و عامل لذت و سرور او خواهد شد. و بر عکس یک سلسله از اعمال هم، عامل تخریب و تباهی روح و زجر و فشارهای روحی خواهد شد، اعم از این که انسان از قبل به آثار اعمال خودش علم پیدا کند، یا نه. یعنی خواص حاکم بر روح او با میل و انتخاب او تعیین نمی شود. بلکه روح انسان خواص اصلی معینی را دارا می باشد.
اعمالی که در روح انسان آثار تخریبی دارد و در عرف آموزش های دینی از آن ها به «سیئات» و «خطیئات» و «ذنوب» و … و در مجموع گناهان تعبیر می شود، دارای آثار مستمری می باشند و این آثار در روح انسان باقی خواهد ماند و بعد از انتقال انسان از عالم دنیا به عالم آخرت یعنی بعد از رحلت انسان آثار و نتایج اعمال رشد کرده، و شدیدتر شده و روح انسان را احاطه خواهد کرد.
از این عذاب ها و زجرهای روحی انسان در عرف آموزش های دینی به مجازات های خداوند تعبیر می شود. انسانی که در عالم دنیا دچار فساد روحی شده و با این حال از دنیا رفته در جایگاهی قرار خواهد گرفت که از آن به «جهنم» تعبیر می شود. زندگی در جهنم بسیار دردناک و زجر آور خواهد بود.
زندگی در جهنم نتیجه طبیعی و حقیقی بعضی از اعمال انسان ها می باشد. و خداوند عالمیان در اصل به این نوع زندگی و عذاب های دردناک آن در مورد بندگانش راضی نیست، اما تأثیرات اعمال در روح انسان ها در نظام خلقت اجتناب ناپذیر است، یعنی روح فاسد شده انسان جز عذاب کشیدن و سوختن در آتش جهنم نصیب دیگری نخواهد داشت. مگر این که تا حیات دنیوی او باقی است، ضایعات وارد شده در روح او برطرف شود و آن روح از آثار اعمال مخرّب پاکسازی شود، یعنی در اثر توبه و اعمال صالح، انسان در مسیر دیگری قرار بگیرد که خداوند آن روح را دوست دارد، به طوری که می فرماید:
« إِنَّ ﭐللَّهَ یُحِبُّ ﭐلتَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ ﭐلْمُتَطَهِّرِینَ» (البقره آیه ۲۲۲) یعنی خداوند توبه کنندگان را دوست دارد و همچنین کسانی را که در جهت پاکی سیر می کنند و جویای آن هستند دوست می دارد. و همچنین می فرماید:
« فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ ﭐللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ ﭐللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ » (المائده آیه ۳۹) یعنی کسی که بعد از ظلمش توبه کند و به اصلاح بپردازد، خداوند- با رحمت خود- سوی او باز می گردد، که خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
در جهت مقابل هم موضوع مشابه این است، یعنی اعمال مطلوب روح انسانی و متناسب با آن که در عرف آموزش های دینی از آن ها به «حسنات» و «صالحات» تعبیر شده است، آثار مطلوب و لذت بخشی برای انسان خواهد داشت و این آثار مستمراً در وجود انسان برقرار خواهد بود و آن ها به صورت نعمت های بهشتی در خواهد آمد.
حال بعد از این توضیحات می گوئیم حقیقت پاداش ها و مجازات های خداوند، همان آثار و نتایج اعمال انسان است که به او بر می گردد. و چون قوانین حاکم بر عالم و آثار و خواص اشیاء از طرف خداوند تعیین و برقرار شده است، از این جهت به آن ها پاداش و مجازات خداوند گفته می شود و پاداش دادن و مجازات کردن خداوند به معنای متداول و متعارف نیست و معنای دیگری دارد که به آن اشاره شد.
با این وصف خداوند هیچ نیازی به مجازات بندگانش ندارد اما جریان قوانین حاکم بر عالم و موجودات اجتناب ناپذیر است. خداوند عالمیان آفریده های خود را دوست دارد و محبت او نسبت به بندگانش فوق حدّ تصور و محاسبه انسان ها است، اما او برای برقراری نظام عالم و زندگی انسان ها قوانینی را وضع کرده است. این قوانین از علم و حکمت و رحمت و عدل و فضل او نشأت گرفته است و لازمه زندگی انسان در دنیا و آماده شدن او برای ورود به بهشت، برقراری همین نظام زندگی است.
خداوند عالم این نظام زندگی برای انسان ها را خودش ایجاد کرده است و آن را بر هم نمی زند، چون جهت مقابل عدل و فضل، ظلم است و خداوند ظلم نمی کند.»(۲)
الیاس کلانتری
۱۹/۴/۱۳۹۹
پاورقی ها:
۱ـ وبسایت حکمت طریف، بخش پرسش و پاسخ، شماره ـ ۶۵
۲ـ همان، شماره ـ ۶۶

129-محبت به همنوعان چه جایگاهی در دین اسلام دارد؟!
بخوانید
دکمه بازگشت به بالا
بستن