کلام ایام – ۳۵۶، آموزش معارف دین توحیدی در سیره و کلام امام جواد (علیه السلام)
بخش اول
از حوادث تاریخی ماه ذوالقعده، همچنانکه در مقاله شماره – ۳۵۱ به آن اشاره شد، شهادت امام جواد – علیه السلام – است که طبق آنچه مشهور است در روز آخر این ماه واقع شده است.
امام جواد بعد از شهادت پدر بزرگوارش امام رضا – علیهما السلام – در حدود سن هشت سالگی عهدهدار مقام امامت شد. امامت آن حضرت در زمان حکومت مأمون خلیفه عباسی شروع شد و به دوره حکومت معتصم حاکم بعد از مأمون رسید.
مأمون حاکم عباسی طبق اقتضای سیاست حکومتی خود بر حسب ظاهر امام جواد – علیه السلام – را تکریم میکرد و با فعالیت علمی و آموزشی آن حضرت مخالفتی نداشت! و یا حداقل مخالفت آشکاری نداشت بلکه به هر علتی حداقل در یک مقطع تاریخی، تمایل داشت موقعیت علمی خاصّ آن حضرت در حدّی که او یعنی مأمون احتیاج داشت آشکار شود.
در مقالات مربوط به سیره امام رضا – علیه السلام – متذکر شدیم که مأمون در زمان حکومت خود با انواعی از مخالفت ها و اعتراض ها و قیام ها علیه حکومتش مواجه بود. از طرفی با حکومت برادرش امین در حال جنگ بود و بعد از پیروزی نظامی و کشته شدن برادرش مورد انتقاد و مخالفت حتی افراد خاندان خود یعنی شیوخ بنی عباس قرار گرفت. از طرفی علویان و طرفداران آنها که تصوّر میکردند، فریب خاندان بنی عباس را خوردهاند و حاصل تلاش آنها در مخالفت و قیام علیه بنی امیه، از طرف بنی عباس غارت شده است، قیامهائی علیه حکومت بنی عباس و خود شخص او راه انداختند و او سعی می کرد به نحوی آن قیامها و مخالفت ها را با یک روش سیاسی – و نه فقط سرکوبی نظامی – آرام کند. او تصوّر می کرد با نزدیک شدن به امام رضا – و بعداً به امام جواد – علیهما السلام – میتواند از مقام رفیع اجتماعی و محبوبیت آن دو بزرگوار در بین مردم و حداقل علویان و شیعیان استفاده کند و از شدت مخالفت ها بکاهد. لذا تمایل داشت خود را ابتداءً به امام رضا – علیه السلام – نزدیک کند. و بعد از امام رضا – علیه السلام – هم تقریباً همان سیاست را ادامه داد! و بر حسب ظاهر امام جواد – علیه السلام – را هم تکریم می کرد. لذا ممانعت آشکاری با فعالیت علمی و فرهنگی امام جواد – علیهالسلام – نداشت.
در مقالات مربوط به سیره شریف امام رضا – علیه السلام – اخیراً تحلیلی از رفتار مأمون با آن حضرت بعمل آمد و علاقهمندان به تفصیل موضوع میتوانند آن مقالات را مورد توجه مجدّد قرار دهند. اما اجمالاً اشاره ای میکنیم به اینکه مأمون از تکریم امام رضا و امام جواد – علیهما السلام – منظور سیاسی داشت و میخواست به اهداف سیاسی و حکومتی خود برسد، الّا اینکه قلباً تمایل به ازدیاد محبوبیت مقام امامت و ارتباط کاملاً آشکار و آزادانه مردم با آن دو بزرگوار نداشت و ازدیاد محبوبیت امام رضا – علیه السلام – در سفر به ایران و استقرار در آن منطقه عامل نگرانی شدید او شده بود، لذا تصمیم گرفت آن حضرت را با دسیسه ای سیاسی از میان بردارد و تصمیم خود را در زمانی که تصمیم گرفت به بغداد برود و آنجا را به مقرّ حکومت خود تبدیل کند، عملی کرد. اما دسیسه سیاسی مأمون درباره امام رضا – علیه السلام – بعد از حادثه شهادت آن حضرت آشکار شد – حداقل برای گروههائی از مردم – و او نتوانست توطئه و دسیسه خود را کاملاً پنهان کند و به هر حال مردم عمدتاً خود مأمون را قاتل امام رضا – علیه السلام – می دانستند. لذا او ناچار بود به نحوی آن رفتار خود را جبران کند و بر مبنای همین سیاست اصرار داشت دخترش را به همسری امام جواد – علیه السلام – در آورد! با اینکه سنّ شریف امام – علیه السلام – در آن زمان اندک بود، اما آن حضرت ناچار با وجود عدم تمایل خود، آن پیشنهاد را پذیرفت.
مأمون هدف دیگری هم از تکریم امام و اصرار بر ازدواج دخترش با آن حضرت داشت و آن اینکه امام – علیه السلام – را دائماً تحت نظارت خود داشته باشد و در جریان رفت و آمدهای مردم با او قرار بگیرد و طرفداران و شیعیان او را بشناسد. یعنی در واقع او تمایل داشت به اینکه دخترش بعنوان جاسوس او در زندگی امام – علیه السلام – و خاندان رسالت عمل کند و البته به این خواسته خود هم رسید! و سرانجام جانشین او یعنی معتصم – حاکم بعد از او – از طریق دختر مأمون که امام – علیه السلام – با اجبار حکومتی و از روی ناچاری با او ازدواج کرده بود، امام – علیه السلام – را مسموم کرد و آن حضرت در اثر همان مسمومیت به شهادت رسید.
دوره امامت امام جواد – علیه السلام – همزمان بود با رواج و انتشار افکار و آراء علمی و عقیدتی و آن حضرت از فرصت مناسب به وجود آمده برای نشر معارف دینی بالخصوص تثبیت مقام امامت و معرفی آن به مردم در سطح جامعه وسیع دینی استفاده می کرد. بعد از مدتی که از شروع امامت آن حضرت گذشته بود، فعالیتهای علمی و عقیدتی آن حضرت محدودتر شد و آن محدودیت در زمان بعد از مرگ مأمون و در دوره حکومت معتصم شدت یافت.
محدودیت سیاسی امام – علیه السلام – عمدتاً بصورت احضار به مرکز حکومت و اقامت اجباری در آنجا بود تا بطور کامل تحت نظارت سیاسی قرار بگیرد و ارتباط او با علماء و شاگردان و عموم مردم محدود و تحت نظارت باشد. اما آن حضرت در دوره ای که آزادی نسبی برای فعالیت های فرهنگی داشت شاگردانی را تربیت کرده بود و آنها وسیله ارتباط او با مردم و به جریان انداختن آموزشهای دینی بودند.
فعالیتهای علمی امام جواد – علیه السلام – در تخریب بناهای فریبکاری ساخته شده توسط «واقفیه» و علمای حکومتی شدیداً مؤثر بود، بطوریکه آن حضرت با مباحثات و مناظرات علمی خود و مجالست با علمای دینی و فرستادن شاگردان و نمایندگان خود به بلاد مختلف، ارکان اصلی آن بناهای فریبکاری را در هم شکست و جریان «امامت» در جهات علمی و فرهنگی تصفیه شد و بصورت زلالی درآمد و در سطح جامعه دینی آن جریان برقرار شد.
واقفیه که در امامت امام هفتم متوقف شده بودند، و امامت امام رضا – علیه السلام – را انکار می کردند، در مقابل فعالیتهای علمی امام رضا و بعد از او امام جواد – علیهما السلام – شکست خورده و عمدتاً از میدان مباحث علمی و عقیدتی خارج شدند و عقب نشینی کردند. آنها که ابتداءً نداشتن فرزند را درباره امام رضا – بهانه خود برای عدم پذیرش امامت آن حضرت قرار داده بودند، و بعد از تحقّق پیشگوئی امام و تولد امام جواد – علیهما السلام – سن اندک آن حضرت را برای عهده داری مقام امامت مستمسک خود قرار داده بودند، به عقب نشینی مفتضحانه ای مجبور شدند.
فعالیت های علمی شبانه روزی و خستگیناپذیر امام جواد – علیه السلام – در دوران کوتاه عمر شریف خود فضای روشنی در جهات فرهنگی و عقیدتی در جامعه دینی برقرار کرد، بطوریکه بعد از امام رضا – علیه السلام – دیگر انشعابی در فضای تشیّع به وجود نیامد و معتقدان به امامت امام رضا – علیهالسلام – عقیده به امامت تمام امامان معصوم دوازده گانه دارند. البته آن فعالیت های علمی سرانجام منتهی به برقراری اختناق شدید حکومتی و به خطر افتادن عمر آن حضرت و سرانجام شهادت او در راه خدا شد. البته آن حادثه قابل پیش بینی بود.
ادامه دارد…