کلام ایام ـ ۳۹۱،سهم و بهره انسانها از رحمت خدای غنی کریم

بخش نهم

کلیات

  • ظرفیت خاص انسان برای حمل امانت الهی .

  • انسان ظرفیتی برای آموزش دارد که ملائکه فاقد آن هستند .

  • آموزش پذیری انسان و ظرفیت علمی و شعور خاص او مثل خیلی از کمالات و فضیلت ها امکان دارد در دو جهت مخالف هم به کار بسته شود.

  • انسان امکان دارد از ناحیه صفت « اختیار » به خواسته های مطلوب و آسایش و رفاه برسد ، و همچنین امکان دارد زندگی او از ناحیه همان صفت تباه شود .

  • انسانهایی که در جاده زندگی تمام دارائی خود را قبل از رسیدن به مقصد تلف می کنند .

  • اغلب انسانها یا عده قابل توجهی از آنها بخش عمده عمر خود و بالخصوص جوانی خود را بدون حاصل قابل توجهی از دست می دهند .

  • فقط عده ای از انسانها بلکه تعداد قلیلی از آنها در مقابل صَرف دارائی ها و فرصت های عمر به سود و منفعت مطلوب می رسند و نه همه آنها و یا اکثر آنها.

  • توجیه خلبان های آمریکایی برای بمباران بیمارستانها و کودکستانهای کشور عراق .

  • «محمد علی کِلی» قهرمان ورزشی جهانی یا قهرمان اخلاق و دینداری .

  • جریان محاکمه « محمد علی کِلی » قهرمان ورزشی قرن گذشته جهت خودداری از رفتن به سربازی .

  • عقل انسان او را دعوت می کند به جلب منافع و کسب دارائی ها و دفع خطرات و زیانها .

  • چه تعداد از انسانها در جهت اجرای دستور یک حاکم مستبد و فاسق ، اسلحه بر می دارند و به جنگ ملل دیگر می روند .

  • اصحاب جمل از ایجاد جنگ و کشتن همنوعان و کشته شدن خودشان چه سودی عایدشان شد ؟

در مقالات قبلی بحث منتهی شد به موضوع ظرفیت خاص انسان برای حمل امانت الهی و اینکه در او ظرفیتی برای دریافت آموزش ها وجود  دارد که موجودات دیگر فاقد آن هستند. و حتی ملائکه هم موقعیت علمی و آموزش پذیری انسانها را ندارند.

اما آموزش پذیری انسان و ظرفیت و شعور خاص او مثل خیلی از کمالات و فضیلت ها امکان دارد در دو جهت متخالف و متقابل به کار بسته شود.همچنین انسان از ناحیه این نوع ظرفیت روحی و علمی،و مجموعه صفاتی که دارد و در راس آنها از ناحیه صفت «اختیار» هم امکان دارد در راه کمال یابی و رسیدن به مقاصد و مطلوب ها و رفع نیاز ها و آسایش و رفاه بهره برداری کند و هم امکان دارد کمالات وجودی او در بیراهه ها و تباهیها و ایجاد و اشاعه فساد به کار بسته شود .

انسانها در مسیر زندگی خود گاهی مبتلاء به خسران ها و زیانها و مشقت های زیادی می شوند .بطوریکه گاهی بخشی از دارائی و گاهی همه آنها و حتی حیات خود را هم از دست می دهند . همچنان که آشکار مشاهده می شود خیلی از انسانها در جاده زندگی و در کنار حوادث آن ، دارائی خود را برای بدست آوردن خواسته های ناچیز و اندک از دست می دهند .در اثر آن کارها ضایع می شود ، و حتی حقوق خود آنها! تا جائی که انسان از موجودی مثل خود اطاعت می کند و آزادی و اراده و استقلال فکری خود را از دست می دهد و در جهت اجرای خواسته های دیگران و در مجموع در جهت اطاعت از شیطان به جنایاتی اقدام می کند و با همنوعان خود در میدانهای جنگ روبرو می شود و یا انسان های بی گناهی را می کشد و یا خودش بدست دیگران کشته می شود !

انسانها در مسیر زندگی خود گاهی تمام دارائی های عمر خود را در چند روز هزینه می کنند و بعد مبتلا به فقر و فقدان دارائی خود می شوند . مثل اینکه یک انسان خانه مسکونی خود را بفروشد و به منطقه دیگری سفر کند که قصد سکونت در آنجا را دارد و اما دارائی خود را که از فروش خانه مسکونی بدست آورده بود ، در همان سفر و قبل از رسیدن به مقصد و در جاده مصرف کند بطوریکه هیچ مالی برای خرید خانه و لوازم آن و سایر هزینه های زندگی برای او باقی نماند .

انسانهای زیادی در مسیر زندگی خود گاهی دارائی های نفیس و قیمتی خود را برای رسیدن به خواسته های کم ارزش مصرف می کنند و حتی گاهی به هیچ خواسته ای هم نمی رسند و چیزی برای آنها حاصل نمی شود . بعنوان مثال :

اغلب انسانها بخش عمده عمر خود بالخصوص جوانی خود را بدون حاصل قابل توجهی از دست می دهند فعالیت اصلی آنها نهایتاً بدست آوردن مقداری مال و صرف مقداری غذا در هر روز و پوشیدن چند قطعه لباس می شود و اگر ازدواج کردند و صاحب فرزندانی شدند ، هیچ تضمینی وجود ندارد که زحمات آنها برای آموزش و پرورش آن فرزندان و هزینه های زیاد آنها به نتیجه مطلوب و مورد انتظار برسد .

بعضی از انسانها چند سال از عمر خود را صرف تحصیل یا یاد گرفتن حرفه ای و شغلی می کنند مثلاً اگر به یکی از  آنها گفته شود که چرا چند سال به فلان مدرسه و دانشگاه و کارگاه رفتی و عمر خود را در آنجا صرف کردی و هزینه رفت و آمد را متحمل شدی ؟ میتواند بگوید من چند سال عمر خود و مقداری مال خود را در فلان مدرسه یا دانشگاه یا کارگاه صرف کردم و درمقابل فلان رشته درسی را فرا گرفتم و فارغ التحصیل شدم یا فلان حرفه را یاد گرفتم و اکنون می توانم کار کنم و درآمدی کسب کنم .

اما در کنار این گروه از انسانها افرادی هم هستند که با وجود صرف عمر و مال خود به نتیجه مورد نظرشان نمی رسند و در امر تحصیل و یا فراگرفتن حرفه ای ناموفق می شوند و عمر و مال هزینه شده آنها به هیچ محصولی نمی رسد و هدر می رود.

اگر انسانها کارهای خود و اموال و اوقات خود را که در امور عادی زندگی مصرف می کنند با معیارهای عقلی و علمی مورد بررسی قرار دهند ، متوجه خواهند شد که بخشی از اموال و فرصت عمر و امکانات وجودی و قوای جسمی و روحی آنها هدر می رود و حاصلی برای او ندارد و همچنین اگر این بررسی را درباره زندگی و رفتار های و دارائی های دیگران انجام دهند ، به همین نتیجه خواهند رسید ! و از این نوع تعقل و بررسی روشهای زندگی معلوم خواهد شد که عده ای از انسانها و بلکه تعداد قلیلی از آنها در مقابل صرف دارائی ها و فرصت های عمر به سود و منفعت قابل توجه و یا زیادی می رسند و نه همه انسانها و حتی نه اکثریت آنها !

اگر انسانها چیزی را مثلا به دو برابر یا سه برابر قیمت حقیقی آن خریداری کنند و بجهت بی اطلاعی از قیمت بازار فریب بخورند و فروشنده پول زیادی از آنها بگیرد ، طبعاً بعد از اطلاع از جریان فریب خوردن خود و پرداخت دو یا سه برابر قیمت اصلی و حقیقی آن شیء پشیمان وناراحت می شوند – حتی اگر آن شیء خریداری شده یک ظرف ماست و یا یک بطری شیر و یا یک کیلو برنج باشد – ای بسا با فروشنده متغلب ارتباط برقرار می کنند و به او اعتراض می کنند و یا آن شیء خریداری شده را بر می گردانند و اگر شیء مورد معامله گرانقیمت بود مثل یک خانه مسکونی و یا قطعه زمینی و یا یک اتومبیل و امثال آنها ، چه بسا از فروشنده به مراجع قضائی شکایت می کنند و استرداد پول پرداخت شده را در خواست می کنند .

اما چگونه است که انسانهای زیاد و بلکه اکثر آنها در مسیر اراده و دستور یک حاکم و یا مقام نظامی و اداری ما فوق خود چنین تعقل و برسی را انجام نمی دهند و صرفاً بجهت اجرای دستورات افراد ما فوق و رؤسا و بزرگان خود به عظیم ترین و خطرناکترین کارها اقدام می کنند ، حتی به کشتن انسانها!! و قرار گرفتن خود در معرض مرگ و کشته شدن .

به عنوان مثال اگر اصل عمل یک نظامی ارتش آمریکا و یک خلبان هواپیماهای جنگی را بدون قیودات خاص شغلی و بصورت آزاد و از ناحیه تعقل و تفکر مورد برسی قرار بدهیم و به او بگوئیم شما چطور بعنوان یک انسان بیمارستانها و کودکستانها و مدارس کشور عراق را بمباران کردی و سبب کشته شدن عده ای بیمار بستری در بیمارستان وعده ای از پزشکان و پرستاران و افراد دیگری شدی که به معالجه بیماران و مراقبت از آنها اشتغال داشتند ؟! او در جواب این سوال – بطوریکه قبلاً متذکر شدیم – نهایتاً خواهد گفت : من دستور نظامی و فرمان رئیس خود را اجرا کردم !!

اگر به او گفته شود چطور انسان خودش را راضی می کند که بیماران بستری در یک بیمارستان و کودکان حاضر در یک دبستان را مورد حمله قرار دهد و آنها را به خاک و خون بکشد اگر چه فرماندهان و افراد مافوق او دستور دهند ! او در جواب چه عذری پیش خواهد آورد و چه پاسخی خواهد داد ؟

مثال جالبی در اینجا به ذهن رسید و آن عبارت است از جریانیکه سالها پیش برای یک شخصیت مشهور ورزشی جهانی به نام « محمد علی کِلی» پیش آمد . او قهرمان بوکس جهان بود و مشهورترین و محبوبترین شخصیت ورزشی قرن . او در اثر تحقیقات و مطالعات خود به حقیقت دین خدا رسیده بود و اسلام آورده بود . او از رفتن به خدمت سربازی در ارتش آمریکا سرباز زد و خودداری کرد . پلیس آمریکا او را بازداشت کرد و عنوان قهرمانی اش هم از او سلب شد و از شرکت در مسابقات محروم شد.

وقتی در جلسه محاکمه او در دادگاه می پرسند که چرا از رفتن به خدمت سربازی خودداری کردی او می گوید من دین اسلام را انتخاب کرده ام و دین من اجازه نمی دهد که بروم و در ویتنام آدم بکشم . یعنی من پای بند به احکام دینم هستم و دین اسلام به من اجازه نمی دهد . از آمریکا بروم به ویتنام و در کشتن مردم آن کشور شرکت کنم !

خودداری آن قهرمان ورزشی و بالاتر از آن ، قهرمان اخلاقی و دین داری برای او هزینه زیادی داشت و بسیار گران تمام شد بطوریکه عنوان قهرمان جهان از او سلب شد و از شرکت در مسابقات محروم شد . اما ارزش دینداری و پیروی از فرمانهای خدا و عمل به وظایف دینی و جلب رضایت پروردگار عالمیان خیلی بیشتر و بلکه فوق حد محاسبه است .

البته بعداً از او تجلیلی بعمل آمده و از اتهامی که به او زده بودند تبرئه شد و محبوبیت او در سطح جهانی بیشتر شد ! و البته پاداش خدای کریم خیلی بیشتر و عظیم تر خواهد بود .

عقل انسان او را دعوت می کند به جلب منافع و کسب دارائی ها و دفع خطرات و زیانها از خود و افراد تحت تکفل و بستگان خود ، اما با وجود این قوه شریف علمی و بازدارنده از خطرات و زیانها ، باز انسانها دارائی های زیادی را از دست می دهند ! انسانهائی را مشاهده می کنیم که منافع و دارائی های زیادی را جهت بدست آوردن یک خواسته اندک و خفیف و یک شیء بی ارزش و یا کم ارزش از دست می هند .

چه قدر خانواده ها بخاطر اختلاف نظر در تهیه یک لباس غیر ضروری از هم پاشیده و چقدر انسانها برای نوع غذا خوردن و میزان آن سلامت و ثروت خود را از دست می دهند ، چه تعداد انسانها دوستان خود را بجهت یک شوخی و گفتن یک سخن غیر مؤدبانه و انتقاد به روش نادرست از دست می دهند . چه تعداد جوان بهترین دارائی های خود یعنی عمر گرانقیمت و فرصت آموزش علوم و حرفه ها و هنر ها را به عبث از دست می دهند و چه تعداد پدر و مادر سالخورده در سنین آخر  عمر خود احساس می کنند که تمام عمر و سرمایه و زحمات خود و یا بخش عظیمی از آنها را در پرورش فرزندان از دست داده اند ؟

کلام ایام – 469، آفتاب عالم قدس
بخوانید

و سرانجام چه تعداد انسان بجهت دستور و اراده یک حاکم مستبد و یک تبهکار و فاسق و وطن فروش ، اسلحه برمی دارند و به جنگ ملتهای بی گناه می روند و یا افراد بی گناهی از همنوعان خود را می کشند و یا در جنگی که به وجود آورده اند خودشان هم کشته می شوند و – بطوریکه قبلاً گفته شد – یا موفق به کشتن افرادی می شوند که دارند از کشور خود و حقوق و زندگی خود دفاع می کنند و یا بدست آنها کشته می شوند .یعنی اگر آن انسانهای مهاجم بتوانند یک یا چند نفر از افراد ملل دیگر را بکشند ، یک قاتل محسوب خواهند شد . و به مجازات ابدی در جهنم مبتلا خواهند شد . و اگر شکست بخورند – از مدافعان کشور و ملت خود – منافع و دارائی خود و در رأس آنها حیات خود را از دست خواهند داد .

حال اگر از اصحاب « جنگ جمل » و آتش افروزان در آن جریان سؤال شود که شما در این جنگ داخلی و در جامعه دینی و با کشتن همنوعان و برادران خود و یا کشته شدن خود به چه چیزی رسیدید؟ آنها چه جوابی خواهند داد ؟

بهانه آنها برای ایجاد جنگ علیه حکومت امیرالمؤمنین علی – علیه السلام- کودکان و افراد عامی بیسواد و ساده ترین انسانها را هم قانع نمی کند و خود آنها بیشتر از دیگران به این موضوع واقف بودند . و بلکه شاید در خلوت خود از آن بهانه مزخرف و احمقانه خنده شان می گرفت . یعنی قاتلان عثمان در مدینه به شهر بصره لشکرکشی کرده اند و با افراد مسلح پیرو خود به جان مردمی افتاده اند که عده زیادی از آنها در طول عمر خود به شهر مدینه نرفته بودند و عثمان را هم ندیده بودند و کاری هم با او نداشتند ! و اگر هم عثمان مظلومانه کشته شده بود ، لازم بود خاندان او و فرزند او برای او خونخواهی می کردند و نه قاتلان او همچنین لازم بود از قاتلان عثمان خونخواهی کنند ،نه افراد بی گناهی که اصلاً در آن جریان حضور نداشتند و از جریان بی اطلاع بودند .

اگر انسانها کارهای خود و اموال و اوقات خود را که در امور عادی زندگی مصرف می کنند با معیارهای عقلی و علمی مورد بررسی قرار دهند ، متوجه خواهند شد که بخشی از اموال و فرصت عمر و امکانات وجودی و قوای جسمی و روحی آنها هدر می رود و حاصلی برای او ندارد و همچنین اگر این بررسی را درباره زندگی و رفتار های و دارائی های دیگران انجام دهند ، به همین نتیجه خواهند رسید ! و از این نوع تعقل و بررسی روشهای زندگی معلوم خواهد شد که عده ای از انسانها و بلکه تعداد قلیلی از آنها در مقابل صرف دارائی ها و فرصت های عمر به سود و منفعت قابل توجه و یا زیادی می رسند و نه همه انسانها و حتی نه اکثریت آنها !

اگر انسانها چیزی را مثلا به دو برابر یا سه برابر قیمت حقیقی آن خریداری کنند و بجهت بی اطلاعی از قیمت بازار فریب بخورند و فروشنده پول زیادی از آنها بگیرد ، طبعاً بعد از اطلاع از جریان فریب خوردن خود و پرداخت دو یا سه برابر قیمت اصلی و حقیقی آن شیء پشیمان وناراحت می شوند – حتی اگر آن شیء خریداری شده یک ظرف ماست و یا یک بطری شیر و یا یک کیلو برنج باشد – ای بسا با فروشنده متغلب ارتباط برقرار می کنند و به او اعتراض می کنند و یا آن شیء خریداری شده را بر می گردانند و اگر شیء مورد معامله گرانقیمت بود مثل یک خانه مسکونی و یا قطعه زمینی و یا یک اتومبیل و امثال آنها ، چه بسا از فروشنده به مراجع قضائی شکایت می کنند و استرداد پول پرداخت شده را در خواست می کنند .

اما چگونه است که انسانهای زیاد و بلکه اکثر آنها در مسیر اراده و دستور یک حاکم و یا مقام نظامی و اداری ما فوق خود چنین تعقل و برسی را انجام نمی دهند و صرفاً بجهت اجرای دستورات افراد ما فوق و رؤسا و بزرگان خود به عظیم ترین و خطرناکترین کارها اقدام می کنند ، حتی به کشتن انسانها!! و قرار گرفتن خود در معرض مرگ و کشته شدن .

به عنوان مثال اگر اصل عمل یک نظامی ارتش آمریکا و یک خلبان هواپیماهای جنگی را بدون قیودات خاص شغلی و بصورت آزاد و از ناحیه تعقل و تفکر مورد برسی قرار بدهیم و به او بگوئیم شما چطور بعنوان یک انسان بیمارستانها و کودکستانها و مدارس کشور عراق را بمباران کردی و سبب کشته شدن عده ای بیمار بستری در بیمارستان وعده ای از پزشکان و پرستاران و افراد دیگری شدی که به معالجه بیماران و مراقبت از آنها اشتغال داشتند ؟! او در جواب این سوال – بطوریکه قبلاً متذکر شدیم – نهایتاً خواهد گفت : من دستور نظامی و فرمان رئیس خود را اجرا کردم !!

اگر به او گفته شود چطور انسان خودش را راضی می کند که بیماران بستری در یک بیمارستان و کودکان حاضر در یک دبستان را مورد حمله قرار دهد و آنها را به خاک و خون بکشد اگر چه فرماندهان و افراد مافوق او دستور دهند ! او در جواب چه عذری پیش خواهد آورد و چه پاسخی خواهد داد ؟

مثال جالبی در اینجا به ذهن رسید و آن عبارت است از جریانیکه سالها پیش برای یک شخصیت مشهور ورزشی جهانی به نام « محمد علی کِلی» پیش آمد . او قهرمان بوکس جهان بود و مشهورترین و محبوبترین شخصیت ورزشی قرن . او در اثر تحقیقات و مطالعات خود به حقیقت دین خدا رسیده بود و اسلام آورده بود . او از رفتن به خدمت سربازی در ارتش آمریکا سرباز زد و خودداری کرد . پلیس آمریکا او را بازداشت کرد و عنوان قهرمانی اش هم از او سلب شد و از شرکت در مسابقات محروم شد.

وقتی در جلسه محاکمه او در دادگاه می پرسند که چرا از رفتن به خدمت سربازی خودداری کردی او می گوید من دین اسلام را انتخاب کرده ام و دین من اجازه نمی دهد که بروم و در ویتنام آدم بکشم . یعنی من پای بند به احکام دینم هستم و دین اسلام به من اجازه نمی دهد . از آمریکا بروم به ویتنام و در کشتن مردم آن کشور شرکت کنم !

خودداری آن قهرمان ورزشی و بالاتر از آن ، قهرمان اخلاقی و دین داری برای او هزینه زیادی داشت و بسیار گران تمام شد بطوریکه عنوان قهرمان جهان از او سلب شد و از شرکت در مسابقات محروم شد . اما ارزش دینداری و پیروی از فرمانهای خدا و عمل به وظایف دینی و جلب رضایت پروردگار عالمیان خیلی بیشتر و بلکه فوق حد محاسبه است .

البته بعداً از او تجلیلی بعمل آمده و از اتهامی که به او زده بودند تبرئه شد و محبوبیت او در سطح جهانی بیشتر شد ! و البته پاداش خدای کریم خیلی بیشتر و عظیم تر خواهد بود .

عقل انسان او را دعوت می کند به جلب منافع و کسب دارائی ها و دفع خطرات و زیانها از خود و افراد تحت تکفل و بستگان خود ، اما با وجود این قوه شریف علمی و بازدارنده از خطرات و زیانها ، باز انسانها دارائی های زیادی را از دست می دهند ! انسانهائی را مشاهده می کنیم که منافع و دارائی های زیادی را جهت بدست آوردن یک خواسته اندک و خفیف و یک شیء بی ارزش و یا کم ارزش از دست می هند .

چه قدر خانواده ها بخاطر اختلاف نظر در تهیه یک لباس غیر ضروری از هم پاشیده و چقدر انسانها برای نوع غذا خوردن و میزان آن سلامت و ثروت خود را از دست می دهند ، چه تعداد انسانها دوستان خود را بجهت یک شوخی و گفتن یک سخن غیر مؤدبانه و انتقاد به روش نادرست از دست می دهند . چه تعداد جوان بهترین دارائی های خود یعنی عمر گرانقیمت و فرصت آموزش علوم و حرفه ها و هنر ها را به عبث از دست می دهند و چه تعداد پدر و مادر سالخورده در سنین آخر  عمر خود احساس می کنند که تمام عمر و سرمایه و زحمات خود و یا بخش عظیمی از آنها را در پرورش فرزندان از دست داده اند ؟

و سرانجام چه تعداد انسان بجهت دستور و اراده یک حاکم مستبد و یک تبهکار و فاسق و وطن فروش ، اسلحه برمی دارند و به جنگ ملتهای بی گناه می روند و یا افراد بی گناهی از همنوعان خود را می کشند و یا در جنگی که به وجود آورده اند خودشان هم کشته می شوند و – بطوریکه قبلاً گفته شد – یا موفق به کشتن افرادی می شوند که دارند از کشور خود و حقوق و زندگی خود دفاع می کنند و یا بدست آنها کشته می شوند .یعنی اگر آن انسانهای مهاجم بتوانند یک یا چند نفر از افراد ملل دیگر را بکشند ، یک قاتل محسوب خواهند شد . و به مجازات ابدی در جهنم مبتلا خواهند شد . و اگر شکست بخورند – از مدافعان کشور و ملت خود – منافع و دارائی خود و در رأس آنها حیات خود را از دست خواهند داد .

حال اگر از اصحاب « جنگ جمل » و آتش افروزان در آن جریان سؤال شود که شما در این جنگ داخلی و در جامعه دینی و با کشتن همنوعان و برادران خود و یا کشته شدن خود به چه چیزی رسیدید؟ آنها چه جوابی خواهند داد ؟

بهانه آنها برای ایجاد جنگ علیه حکومت امیرالمؤمنین علی – علیه السلام- کودکان و افراد عامی بیسواد و ساده ترین انسانها را هم قانع نمی کند و خود آنها بیشتر از دیگران به این موضوع واقف بودند . و بلکه شاید در خلوت خود از آن بهانه مزخرف و احمقانه خنده شان می گرفت . یعنی قاتلان عثمان در مدینه به شهر بصره لشکرکشی کرده اند و با افراد مسلح پیرو خود به جان مردمی افتاده اند که عده زیادی از آنها در طول عمر خود به شهر مدینه نرفته بودند و عثمان را هم ندیده بودند و کاری هم با او نداشتند ! و اگر هم عثمان مظلومانه کشته شده بود ، لازم بود خاندان او و فرزند او برای او خونخواهی می کردند و نه قاتلان او همچنین لازم بود از قاتلان عثمان خونخواهی کنند ،نه افراد بی گناهی که اصلاً در آن جریان حضور نداشتند و از جریان بی اطلاع بودند .

الیاس کلانتری

۱۳۹۹/۰۹/۱۰

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن