کلام ایام – ۳۹۲، سهم و بهره انسان ها از رحمت خدای غنیّ کریم
بخش دهم
کلیات
-
انسان های زیادی در طول عمر خود دارائی ها و امکانات زندگی خود و حتی گاهی جان خود را برای رسیدن به خواسته های حقیر و بی ارزش از دست میدهند.
-
اکثر انسانها در امور زندگی و رفتارهای خود از بکار بردن قوّه عقل غفلت می کنند.
-
کلمه «جهل» گاهی مقابل «علم» و گاهی مقابل «عقل» و گاهی مقابل «حِلم» به کار میرود.
-
احتیاج دائمی انسان به آموزشهای دین آسمانی.
-
انسان در صورت دریافت آموزشهای کامل آسمانی به ارزشمند ترین و برترین مخلوقات تبدیل خواهد شد.
-
انسان «ظلوم» و «جهول» در صورت فاصله داشتن از آموزش های آسمانی قوای وجودی و استعدادهای ذاتی خود را در بیراهه ها و ایجاد و اشاعه فساد به کار خواهد برد.
-
اگر انسان ظلوم و جهول به قدرت و حکومت برسد از قدرت مردم برای ایجاد جنگ و شرارت و تبهکاری و سرکوب مخالفان بهره خواهد برد.
-
انسانهای ظلوم و جهول ارزشمندترین و متعالی ترین و مقدس ترین پدیده های عالم یعنی «معارف دین خدا» را هم تغییر خواهند داد.
-
بطور مکرّر در تاریخ مشاهده میشود که پیروان ظاهری یک پیامبر، اخلاق و رفتار کاملاً ضدّ دینی را هم بنام دین انجام دادهاند.
-
عذر یهودیان برای اقدام به قتل حضرت عیسی مسیح – علیه السلام – چه بود؟
-
عذر مسیحیان در ایجاد جنگ های صلیبی و کشتن مسلمین حتی کودکان چه بود؟
در مباحث قبلی به این نتیجه رسیدیم که عده زیادی از انسانها دارائی ها و امکانات و فرصت های عمر خود را از دست می دهند، بدون اینکه این نوع صرف دارائی ها و امکانات، ثمر قابل توجهی برای آنها داشته باشد.
نکتهای را هم به آن مطالب اضافه می کنیم و آن اینکه فقط عده کمی از انسانها در امور زندگی و در رفتارهای خود قوّه عقل را بطور کامل و بصورت صحیح به کار میبرند و بعد از تعقّل و تفکر اقدام به کاری میکنند و یا سخنی را بر زبان میآورند.
در آیات قرآن مجید هم بطور مکرّر به عدم تعقّل اکثر انسانها و یا اکثر گروهی از آنها مثل بت پرستان و مخالفان دین خدا اشاره ای شده. بعنوان نمونه خدای سبحان می فرماید:
«وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهَا لَيقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يعْقِلُونَ» (العنکبوت/۶۳) یعنی: اگر از آنها بپرسی چه کسی از آسمان آبی را فرو فرستاد، و زمین را پس از آنکه مرده بود، زنده گردانید، آنها حتماً خواهند گفت الله، بگو حمد مخصوص «الله» است، بلکه بیشتر آنها تعقّل نمی کنند.
باز می فرماید:
«أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يسْمَعُونَ أَوْ يعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا» (الفرقان/۴۴) یعنی: آیا گمان می کنی که اکثر آنها میشنوند یا تعقّل میکنند.
و میفرماید:
«إِنَّ الَّذِينَ ينَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يعْقِلُونَ» (الحجرات/۴) یعنی: کسانیکه تو را از پشت اطاق های خانه ات با صدای بلند [و فریاد زدن] میخوانند، اکثر آنها تعقّل نمی کنند.
جهل انسان ها باعث میشود آنها دارائیها و قوای وجودی خود را برای رسیدن به بعضی از خواسته های بی ارزش یا کم ارزش از دست بدهند و در مقابل آن به خواسته ناچیزی برسند و گاهی هم هیچ چیزی بدست نمی آورند، بلکه حتی حقوق و دارائی ها و حقّ حیات خود را هم از دست می دهند.
مراد ما از «جهل »در این بحث و در جملات فوق صِرفاً جهل مقابل علم نیست، بلکه مراد انواع جهل است توضیح اینکه کلمه «جهل» گاهی مقابل علم قرار می گیرد و گاهی مقابل عقل و گاهی هم مقابل حلم! در صورت اول معنای آن نادانی خواهد بود و در صورت دوم عدم تعقّل یعنی به کار نبردن قوّه عقل در رفتارها و گفتارها و در صورت سوم بمعنی بی تابی و عجله و کم طاقت بودن می باشد.
در هر صورت انسان ها برای زندگی مطلوب و رسیدن به خواسته های حقیقی و مقصد آفرینش که خدای سبحان برای آنها به وجود آورده است – و جاده آن مقصد مطلوب، همین زندگی دنیوی است – احتیاج به آموزش های علمی و اخلاقی و عقیدتی و رفتاری دارند.
انسان ابتداءً و قبل از آموزش، موجودی است «ظلوم» و «جهول» (الاحزاب / ۷۲)
و همچنین موجودی است «عجول» (الاسراء / ۱۱)
و «هلوع» یعنی: کم صبر و حریص (المعارج / ۱۹)
اما در صورت دریافت آموزشهای کامل آسمانی به ارزشمند ترین و برترین مخلوقات تبدیل می شود و در آن صورت همه زمینههای وجودی او تبدیل به کمالات و ارزشها و فضیلتها شده و او استعداد و شایستگی زندگی در بهشت را پیدا میکند.
اما انسان بدون این نوع آموزش، موجودی فاسد و ظلوم و جهول باقی خواهد ماند و قدرت صعود از عالم دنیا را پیدا نخواهد کرد و قوای وجودی او در مسیر فساد و تباهی زندگی خود و دیگران به کار خواهد رفت.
انسان مبتلا به «جهل» یا به بیان دیگر انسان ظلوم و جهول آموزش نیافته به لحاظ اینکه از قدرت «اختیار» هم برخوردار است و از ناحیه آموزش پذیری خاصّ خود – که ملائکه هم فاقد آن هستند. امکان دارد به موجود بسیار خطرناکی تبدیل شود و قوای وجودی و استعدادهای خود را در راه های نادرست و در بیراهه ها به کار ببرد و زندگی خود و دیگران را تباه سازد، مثل اغلب زمامداران و قدرتمندان در طول تاریخ و پیروان آنها . انسان ظلوم و جهول در هر مقام و موقعیت و شرایط مختلف زندگی قرار بگیرد فساد و تباهی به وجود خواهد آورد، چون خلقت جسمانی او اقتضای فساد دارد، البته اگر او تحت آموزشهای حقیقی متناسب با ساختمان روحی خود و متناسب با استعدادها و ظرفیتهای وجودی خود قرار بگیرد و در راه تعیین شده بطرف مقصد حیات حرکت کند، به موجود بسیار ارزشمندی تبدیل خواهد شد! و زندگی خود و دیگران را اصلاح خواهد کرد. انسان ظلوم و جهول اگر آموزش حقیقی و متناسب با قوای وجودی خودش دریافت نکند، در جریان تحصیل در مدارس و مراکز علمی منشأ فوایدی برای خود و دیگران نخواهد شد و اگر هم علمی را کسب کند و به مرتبه متعالی از تحصیلات هم برسد، علم و اخلاق و رفتار او مفید و ثمربخش برای خود و دیگران نخواهد بود. و اگر ازدواج کند و خانواده ای تشکیل دهد، زندگی توأم با آسایش و احترام متقابل با دیگران و افراد خانواده نخواهد داشت. او موفق به تربیت صحیح فرزندان خود نخواهد بود و امکان دارد فرزندان او افراد سالم و صالح و باشخصیت و مقبولی نباشند.
او اگر علمی و حرفهای و هنری را یاد بگیرد، نخواهد توانست از آن برای خود و دیگران بهره برداری مفیدی نماید اگر او به یک مقام و منصب مهم اجتماعی برسد در فضای فعالیت و اشتغال خود و یا محیط زندگی خود ایجاد فساد خواهد کرد و به دیگران ظلم خواهد کرد.
اگر چنین انسانی به حکومت برسد به لحاظ قدرتی که بدست آورده شروع به فساد و تباهی خواهد کرد و از ملیت و وطن دوستی مردم برای ایجاد جنگ و شرارت و تبهکاری و سرکوب مخالفان و منتقدان و کشتن و زندانی کردن آنها بهره برداری خواهد کرد و یا جنگی را به ملتهای مجاور و همسایه های خود تحمیل خواهد کرد . و سرانجام اگر این انسان ظلوم و جهول به دین آسمانی روی آوَرَد و وارد فضای زندگی دینداران شود، ارزشها و فضائل و کمالات دین آسمانی را با اعمال و رفتارهای جاهلانه خود آلوده خواهد ساخت و رنگ دیگری به آنها خواهد زد.
اما این حوادث خلاف انتظار عقلاء نیست و هزاران مورد از آنها در تاریخ ملل مختلف به وجود آمده و دیده شده است ! مگر گروهی از مردم آب مورد نیاز انسانها را آلوده نمی کنند؟ مگر غذای فاسد را نمی خورند و به دیگران نمی فروشند، مگر با روش های تربیتی جاهلانه فرزندان خود را فاسد نمیکنند؟
انسانهای ظلوم و جهول ارزشمندترین و متعالی ترین و مقدس ترین پدیدههای عالم یعنی «معارف و حقایق دین خدا» را هم تغییر می دهند و فضائل آن را در راه رسیدن به اهداف خود و حتی اهداف ضدّ دینی خود از بین میبرند. و یا آنها را با صورت های تقلّبی و ساختگی به دیگران نشان میدهند.
بطور مکرّر در تاریخ ملل مختلف دیده شده است که پیروان ظاهری یک پیامبر یا مدعیان پیروی از آن ذوات مقدسه، اخلاق و رفتار کاملاً ضدّ دینی را بنام دین و با رنگ دینی و تحت پوشش دین انجام میدهند و بجای اخلاق جاذب و توأم با مهر و محبت پیامبران ، خشونت ها و ظلم ها و تبهکاری ها را تحت پوشش دین خدا انجام میدهند.
افراد زیادی در طول تاریخ به همه نوع ظلم و تبهکاری دست زدند، اما در عین حال خود را پیرو یکی از پیامبران خدا – علیهمالسلام – معرفی میکردند، حتی افرادی که دروغگو هم نبودند و تصوّر میکردند که پیرو دین خدا هستند. منظور این است که آنها گاهی طرفدار دین خدا و علاقه مند به آن بودند و خود را حقیقتاً پیرو دین خدا میدانستند. مثل قتل عام مسیحیان بدست یهود و حتی اقدام به کشتن پیامبر خدا یعنی حضرت عیسی – علیه السلام – از طرف علمای یهودی و تحریکات آنها! و مثل اقدام به جنگ با مسلمین از طرف مسیحیان روم و در زمان های بعدی حملات مسیحیان به کشورهای اسلامی و شروع جنگ هائی تحت عنوان کلی «جنگ های صلیبی» که حدود دو قرن طول کشید. و این جنگها را علمای مسیحی راه انداختند. سپاه صلیبی ها وقتی وارد شهری می شدند تمام انسانها را می کشتند و حتی کودکان را و این نوع رفتار خلاف انتظار از آنها و اخلاق و رفتارشان نبود و امروزه هم ایجاد جنگ برای فروش اسلحه و کشتن انسانها حتی کودکان رفتاری عادی و شناخته شده غربیها است در کشورهائی که وارد میشوند و جهانیان آشکارا رفتارهای آنها را در فلسطین و افغانستان و عراق و لبنان و یمن و مناطق دیگر مشاهده می کنند. و مثل جنگهای داخلی در جامعه اسلامی و بین پیروان یک دین که در رأس آنها جنگهای مخالفان امیرالمؤمنین – علیه السلام – بود علیه حکومت او یعنی جنگ های جمل و صفّین و نهروان و مثل جنگ عظیم و مشهور عاشورا که حکومت غاصب جامعه دینی و حاکم تبهکار و فاسق و پلید آن یعنی یزید بن معاویه (لعنة الله علیهما) علیه حجت خدا ، جانشین پیامبر خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – و امام معین شده از طرف خدا یعنی وجود مبارک حضرت سیدالشهداء امام حسین – علیه السلام – و یاران و همراهان او برقرار شد و در نتیجه انسانهای زیادی از دو طرف در این جنگها کشته شدند! و خود این جنگها منشأ جنگ ها و درگیری های زیاد دیگری در جوامع اسلامی شد.
این گروه کلی دومی – که بحث درباره آنها طولانی شد – یعنی افراد عادی و غالباً جاهل یا در سطح پائین از علم و فهم و ادراک ، در صورت برقراری یک حکومت صالح یا نیمه صالح در جامعه امکان دارد یک زندگی سالمی برای خود و دیگران به وجود آورند و در بین آنها اخلاق و رفتار دینی برقرار شود بطوریکه نماز را بر پای دارند و نیازهای مالی فقرا و افراد کم درآمد را برطرف کنند و دیگران را به رفتارهای خوب توصیه کنند و از رفتارهای زشت باز دارند و با کتاب خدا و یاد او مأنوس شوند و بطور عادی و با سرعتی معمولی به حرکت خود در مسیر علمی و اخلاقی و صنعتی ادامه دهند.
اما اگر حکومتی فاسد و ظالمانه در یک جامعه برقرار بود، و آن حکومت جهت بهره مندی از حمایت مردم و قدرت آنها به دروغ مدعی دینداری شد و صورت تقلّبی از دین خدا را در یک جامعه برقرار کرد، این جمعیت و این گروه از انسانها از آن پیروی خواهند کرد و آن حکومت را در رسیدن به اهداف خود و حتی اهداف ضدّ دینی یاری خواهند کرد. یا حداقل در مقابل رفتارهای حکومت سکوت خواهند کرد و بی اعتناء به آنچه در جامعه انجام می گیرد به زندگی عادی خود تا مدتی که امکان پذیر است ادامه خواهند داد.
قابل توجه است این گروه از مردم در جوامع مختلف در اکثریت و غالباً تحت سلطه حکومتها و در مسیر اهداف آنها قرار میگیرند و حکومتهای جبّار و غیر مردمی در جهت رسیدن به اهداف خود و ادامه سلطه حکومتی بر مردم و حتی علیه منافع جامعه، از خود همین گروه بهره برداری می کنند و غالباً این گروه از مردم خواسته یا ناخواسته بصورت برده های حکومت ها زندگی می کنند! بردگی جسمی و فکری! و افکار و نظریات آنها را حکومت ها تعیین میکنند.
در این بخش از مباحث این گروه از افراد جوامع مختلف را مورد خطاب قرار میدهیم و از آنها درباره افکار و نظریات و رفتارهایشان سؤالاتی می پرسیم و انتظار دریافت پاسخ های آنها را داریم. شاید کسانی بگویند بعضی از این گروهها و افراد آنها در زمانهای گذشته بودند و از دنیا رفته اند، و چگونه می شود سؤالات مورد نظر را دریافت کنند و چگونه به آنها پاسخ دهند؟
در جواب عرض میکنیم که افکار و رفتار این گروه از انسانها به مردم زمان ما هم منتقل شده و امروزه افراد زیادی همان راهها را طی میکنند که گذشتگان در آنها رفته اند و همان رفتارها را انجام میدهند که گذشتگان داشتند و از همان افکار و نظریات پیروی میکنند و آنها را باز هم ترویج میکنند و از آنها دفاع به عمل میآورند و ما از افراد زمان خودمان سؤال میکنیم و انتظار دریافت پاسخ داریم.
پرسش هائی از یهودیان
۱- شما ادعای پیروی از کتاب آسمانی «تورات» و پیامبر خدا یعنی حضرت موسی – علیه السلام – را دارید آیا در کتاب آسمانی تورات گفته شده است که شریعت حضرت موسی – علیه السلام – آخرین شریعت و او آخرین پیامبر از طرف خدا بود و یا خبر ظهور پیامبران دیگری داده شده است؟
۲- آیا خبر ظهور پیامبر صاحب شریعت بعدی یعنی حضرت عیسی مسیح – علیه السلام – در کتاب آسمانی مورد قبول شما وجود داشت یا نه؟
۳- آیا حضرت عیسی مسیح – علیه السلام – آیاتی (معجزاتی) برای نبوت و رسالت خود ارائه کرد یا نه؟
۴- اگر شما با دیدن معجزات حضرت عیسی – علیه السلام – باز به او ایمان نیاوردید، آیا حق کشتن او را هم داشتید؟! عذر علمای یهود برای اقدام به کشتن حضرت عیسی – علیه السلام – و تحریک حکومت روم برای این اقدام چه بود؟ آیا دین مورد قبول شما به شما اجازه داده است که پیامبر خدا را بکشید؟!
۵- شما برای قتل عام مسیحیان و پیروان حضرت عیسی – علیه السلام – چه عذری داشتید و جُرم آنها چه بود؟!
۶- آیا وعده ظهور پیامبر خاتم حضرت محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم – در کتاب آسمانی مورد قبول یا مورد ادعای شما وجود دارد یا نه. منظور ما ادعای قبول تورات است! چون رفتارهای زیادی در تاریخ از شما مشاهده شده که هرگز مورد تأیید کتاب آسمانی تورات نبوده و شما بطور مکرّر با تورات مخالفت داشتید و در زمان حیات حضرت موسی – علیه السلام – هم بطور مکرر با خود آن حضرت مخالفت داشتید و او را اذیت می کردید؟
۷- شما چه عذری برای مخالفت با پیامبر خاتم حضرت محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم – و جنگ با پیروان دین آسمانی و کشتن آنها و نسبتهای دروغین به آنها دارید؟
البته سؤالات و اشکالات درباره عقاید و رفتارهای یهودیان فراوان است و در کتب گذشتگان و دانشمندان زمان ما موارد زیادی جمع آوری شده و این چند سؤال برای روشن شدن بیشتر موضوع مورد بحث بعنوان نمونه ذکر شد و توضیحات لازم در این زمینه در شماره بعدی خواهد آمد. (ان شاء الله تعالی)