کلام ایام- ۳۹۴، سهم و بهره انسانها از رحمت خدای غنی کریم
بخش دوازدهم *
کلیات *
- یهودیان هیچ توجیه شرعی و عقلی برای مخالفت با حضرت عیسی – علیه السلام – و کشتن مسیحیان نداشتند.
- یهودیان در حالی مدعی پیروی از تورات و حضرت موسی – علیه السلام – بودند و هستند ، که اکثر رفتارهای آنها تضاد کامل با احکام و اخلاق پیامبران از جمله حضرت موسی دارد.
- از مسیحیان میپرسیم: شما که مدعی پیروی از کتاب آسمانی «انجیل» و پیامبر خدا حضرت عیسی هستید چرا به سفارشات مؤکّد آن حضرت عمل نمی کنید؟
- آیا حضرت عیسی – علیه السلام – ادعا کرده است که آخرین پیامبر خدا می باشد؟
- عده ای از مسیحیان سفارشات مؤکّد حضرت عیسی – علیه السلام – را ترک کردند و به پیامبر خاتم – صلی الله علیه و آله و سلم – ایمان نیاوردند.
- مسیحیان بیاعتناء به احکام انجیل و سفارشات حضرت عیسی مجوز مخالفت با دین خدا و تهمت زدن به آن را از کجا بدست آوردند؟
- آیا شریعت حضرت عیسی به مسیحیان اجازه مخالفت با صورتکامل دین خدا را داده است؟
- اخلاق و رفتار مسیحیان در مخالفت با دین آسمانی و تهمت زدن به آن چه تناسبی با اخلاق متعالی و رأفت و صداقت حضرت عیسی – علیه السلام – دارد؟
- مسیحیان با کدام مجوز شرعی جنگهای صلیبی را علیه مسلمین به راه انداختند.
- علمای مسیحی با ساختن دروغی به زبان یک کودک ۱۲ ساله ، ده ها هزار کودک فرانسوی و آلمانی را جمع کرده و روانه دریا کردند.
- در جنگ صلیبی کودکان اغلب آنهایا در دریا غرق شدند، یعنی به اسارت برده داران در آمدند و بعنوان برده در کشورهای مختلف فروخته شدند.
- علمای مسیحی و بهطورکلی مسیحیان از دو قرن جنگ و آدمکشی در جریان جنگ های صلیبی چه سودی بردند؟
- مسیحیان در ضمن جنگهای صلیبی در یک روز حدود ده هزار نفر از مسلمین را که به مسجد الاقصی پناه برده بودند ، سربریدند.
- مشکلات عظیم افراد بی تفاوت و اهل اهمال و غفلت برای جوامع بشری.
- معنی حقیقی کلمه «دین» و معنی مصطلح و متداول آن.
- هیچ انسانی در هیچ جای عالم در اصل بدون یک دین نمی تواند زندگی کند.
- ادیان متعدد موجود در عالم را میشود مجموعاً به دو قسم کلی تقسیم کرد و آن دو عبارتند از دین خدا – ادیان بشری.
- عدم توجه به معنی حقیقی «دین» مشکلات عقیدتی و رفتاری زیادی برای انسانها به وجود می آورد.
در شماره قبلی بعضی از رفتارهای یهودیان در جهت مخالفت با مسیحیان و جنگ با آنها و اقدام به قتل حضرت عیسی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت و گفته شد که آنها هیچ توجیه شرعی و عقلی برای این نوع رفتارهای خود نداشتند و آنها در حالیکه مدعی پیروی از تورات و حضرت موسی – علیه السلام- و شریعت او بودند و هستند ، اعمالی را انجام می دهند که تضاد آشکار با آموزشها و اخلاق دین توحیدی دارد . و اینکه یهودیان در زمان حیات خود حضرت موسی – علیه السلام- هم با او مخالفت داشتند و بطور مکرر او را اذیت می کردند .
در ادامه این مباحث چند سؤال از همان نوع بعنوان نمونه از مسیحیان می پرسیم و انتظار پاسخ آنها را می کشیم و اگر آنها به این سؤالات پاسخ ندهند ، امیدوارم حداقل اصل موضوعات ،مورد بررسی و تفکر افراد آزاد اندیش قرار بگیرد و سبب روشن شدن بعضی از ابهامات و برطرف شدن بعضی از مشکلات و از بین رفتن بعضی از موانع در جهت تفاهم و دوستی و نزدیکتر شدن افکار پیروان مذاهب آسمانی به یکدیگر شود .
پرسشهائی از مسیحیان
۱ – شما مدعی پیروی از کتاب آسمانی «انجیل» و پیامبر خدا حضرت عیسی – علیه السلام- هستید ، از شما می پرسیم آیا لازمه ایمان به کتاب آسمانی و پیامبر خدا آن نیست که به تمام احکام آن کتاب و به تمام سفارشات پیامبر خدا عمل کنید؟ اگر پاسخ شما به این پرسش منفی باشد ، پس ادعای شما در پیروی از انجیل و حضرت عیسی – علیه السلام- صادقانه نیست ! و اگر پاسخ شما مثبت باشد،پس لازم است به احکام خدا در انجیل و دستورات و سفارشات حضرت عیسی عمل کنید. پس چرا به این دستور خدا در انجیل و سفارش حضرت عیسی عمل نمی کنید؟
۲ ـ آیا حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ ادعا کرده است که آخرین پیامبر خدا می باشد یا وعده و خبر ظهور پیامبر دیگری را داده است؟
۳- اگر شما برخلاف مطالب کتاب آسمانی انجیل و بر خلاف دستورات و سفارشات حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ از ایمان آوردن به آخرین پیامبر و آخرین کتاب آسمانی خودداری کردید، آیا حق دارید راه خدا را سّد کنید و با نسبت های ناروا و تهمت های خودتان از آشنایی دیگران با دین خدا و معارف و احکام آن جلوگیری کنید؟
۴ـ آیا شریعت حضرت عیسی ـ علیه السلام ـاجازه می دهد که شما با صورت کامل دین توحیدی که تصدیق کننده کتاب آسمانی انجیل و نبوت و رسالت حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ هم می باشد ، مخالفت کنید و به آخرین کتاب آسمانی تهمت بزنید.
۵ـ شما مدعی پیروی از حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ هستید پس طبعاَ باید از راُفت و مهربانی و صلح طلبی آن حضرت مثل همه پیامبران بهره و نصیبی داشته باشید. آیا اخلاق و رفتارهای شما شباهتی به راُفت و اخلاق کریمه حضرت عیسی ـ علیه السلام دارد؟ شما یک روز در جنگهای صلیبی حدود ده هزار نفر از مسلمین را که به مسجد الاقصی پناه برده بودند سربریدید! این رفتار و امثال آنها که صدها و هزاران بار از شما سر زده چه توجیهی دارد؟
۶ـ شما با کدام مجوز شرعی و اخلاقی جنگهای صلیبی را شروع کردید و به کشورهای اسلامی حمله کردید و در آن جنگها و حملات حتی کودکان خردسال را هم کشتید! آیا این نوع رفتارهای جنایتکارانه با ادعاهای شما درباره صلح طلبی سازگار است ؟ و اگر نیست چرا انسانها را گول می زنید؟
۷ـ شما چرا رفتارهای خود را به مذهب مسیحیت و شریعت حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ نسبت می دهید؟ و ادعای پیروی از آن حضرت را دارید؟آیا این رفتارها خیانت به دین آسمانی و پیامبران خدا و خود حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ و انجیل نیست؟
۸- شما در ضمن جنگهای صلیبی با دروغهای که ساختید ده ها هزار کودک فرانسوی و آلمانی و سایر کشورهای اروپائی را بدون اجازه والدین آنها جمع کردید و در دریاها به سوی بیت المقدس رئانه کردید و سرانجام آن کودکان یا در دریا غرق شدنمد و یا به اسارت برده فروشان درآمدند و به عنوان برده فروخته شده اند ! بهانه شما برای جمع کردن آن کودکان و دروغ شما این بود که یک پسر دوازده ساله فرانسوی حضرت مسیح را در خواب دیده و او دستور داده است که جهت آزاد کردن قدس به آنجا بروند و پیشگوئی کرده بود که دریا برای آنها شکافته خواهد شد !
شما از این فریب کاری ها آن هم درباره کودکان خردسال چه هدفی را دنبال می کردید و به چه مقاصدی رسیدید و با این همه جنایات و قتل عام ها حتی از کودکان و زنان در مناطق هجوم خودتان ، چه سودی بردید ؟ و به چه اهدافی رسیدید ؟
۹ – شما از دو قرن جنایت و آدم کشی حتی کشتن کودکان و زنان در جنگ های صلیبی و سرانجام شکست خود چه سودی بردید ؟
مجوز شرعی و اخلاقی شما برای بیرون کشیدن کودکان خردسال مسیحیان از خانه و زندگی خود و انتقال آنها به دریا و سرانجام غرق شدن و یا اسیر شدن اکثر آنها چه بود؟
۱۰ – آیا مسلمین در جریان فتح بیت المقدس در تاریخ صدر اسلام با شما اینگونه رفتار کرده بودند ؟ آیا آنها با مسالمت و خود داری از کشتن افرادی از شما وارد بیت المقدس نشدند ؟ آیا شما در طول زمانی که شهر قدس در اختیار مسلمین بود ، آزادانه به زندگی خود ادامه نمیدادید ؟ آیا شما برای انجام مراسم مذهبی خود آزاد نبودید ؟ اگر شما به بهانه فتح شهر قدس به کشورهای اسلامی حمله کردید و جنگ های صلیبی را به راه انداختید کشتن کودکان مسلمین هم در این حملات ضرورتی داشت ؟ گناه آن کودکان چه بود که آنها را قتل عام کردید ؟
۱۱ – شما در طول تاریخ مدعی بودید که یهودیان حضرت عیسی – علیه السلام – را به صلیب کشیده و کشته اند . و اینکه دائماً با آنها در حال جنگ و کشتار بودید، و بارها بوسیله یهودیان قتل عام شدید ، حالا چه حادثه ای پیش آمده است که با یهود تبهکار و آدمکش دست به دست هم داده اید و با مسلمین و حتی کودکان آنها به جنگ برخواسته اید. یهود که کار آشکارشان کشتن پیامبران خدا و مصلحان اجتماعی بوده و به آن افتخار میکردند؟
شما علاوه بر مسلمین در جنگهای داخلی خودتان بجهت اختلافات مذهبی بین کاتولیک ها و پروتستانها زمانهای طولانی به کشتن یکدیگر اشتغال داشتید مثل جنگهای سی ساله از سال ۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸ میلادی در اروپای مرکزی که منشاء آن اختلافات بین کاتولیک ها و پروتستانها بود و جنگهای مذهبی فرانسه بین سالهای ۱۵۶۲ تا ۱۵۹۸ میلادی بین همین دو گروه از مسیحیان. شما مجوز جنگ بین یکدیگر وگشتن همدیگر را از کجا بدست َآوردید؟ آیا اختلاف نظر در عقاید دینی مجوزی برای کشتن دیگران ایجاد میکند؟
۱۲ – شما مسیحیان که مدعی پیروی از حضرت عیسی مسیح – علیه السلام – و کتاب آسمانی انجیل هستید ، در حقیقت از علمای دینی خود و کشیشها پیروی میکنید نه حضرت عیسی – علیه السلام – و این علمای شما و کشیشها هستند که کتاب آسمانی انجیل را مطابق امیال و خواسته ها و هوای نفس خود تحریف کرده و تغییر داده اند. آنچه که امروز تحت عنوان انجیل (اناجیل چهارگانه)در اختیار شما است ، کتاب نازل شده کامل و تحریف نشده به حضرت عیسی مسیح نیست ، بلکه مقداری از مطالب انجیل و سخنان آن حضرت با سخنان عادی بشری و نظریات علمای دینی و کشیشها مخلوط شده است . و این مطلبی است که دانشمندان محقق و منصف خودتان هم به طور مکرر به آن اعتراف کرده اند ! بنابراین شما از کشیش ها پیروی میکنید و نه حضرت عیسی – علیه السلام – و آنها به هر قصدی و هدفی حداقل بجهت اینکه موقعیت خود در جوامع مسیحی و درآمدهای مالی خود و حکومت بر عامه مردم را از دست ندهند ، از بندگی و عبادت برای خدای سبحان و اطاعت حضرت مسیح – علیه السلام – خارج شده و برای خودشان مذهبی به راه انداخته اند و با دروغ ها و تهمت های خود نسبت به صورتِ کاملِ دین آسمانی و پیامبر خاتم – صلی الله علیه و آله و سلم – مانع روشن شدن افکار مردم و ایمان آوردن آنها می شوند، یعنی ایمان به آنچه پروردگار عالمیان نازل کرده و پیامبر او حضرت عیسی – علیه السلام – و پیامبر خاتم – صلی الله علیه و آله و سلم – برای انسان ها عرضه کرده اند! آنها راه خدا را برای بندگان او سّد کرده اند و شما هم خواسته یا ناخواسته و دانسته یا نادانسته به آنها در فریب دادن انسانهای بی اطلاع کمک می کنید.
البته بعضی از این مباحث و موضوعات و پرسشها و پاسخها و امثال و نظائر آنها و مباحث مربوط به آنها بطور پراکنده شاید در بین خود مسیحیان و گفتهها و نوشتههای آنها هم در جریان باشد ، اما موضوع اصلی و محوری این است که اکثر انسانها و پیروان مذاهب و مسلک های سیاسی اهمیت زیادی به این مسائل نمیدهند و توجهی به آنها ندارند و از همین بی اعتنائی و غفلت آنها به مسائل زندگی و درست یا نادرست بودن افکار و عقاید و نظامهای فکری و عقیدتی و سیاسی حاکم بر جوامع انسانی ، غالباً حکام و زمامداران و افراد فرصت طلب بهرهبرداری میکنند و قدرتها و دارائی ها و قوای بدنی و فکری عموم مردم را در اختیار میگیرند و حتی بر خود آنها مسلط می شوند. یعنی در یک نظام فکری و عقیدتی و سیاسی و اجتماعی نابسامان و جاهلانه ، امکانات زندگی و قدرتها و دارائی های مردم علیه خود آنها و بنفع زمامداران خودسر و مستبد و دین سازان متقلب به کار بسته میشود و عوامل و لوازم آسایش و رفاه مردم در جهت حصول اهداف شخصی یک حاکم و اطرافیان او و رئیس یک حزب و امیر یک قبیله و امثال آنها به کار می رود و در آن صورت نعمت های خدا بر مردم و دارائیهای و امکانات زندگی آنها سبب مشقت ها و دردو رنج ها و مصیبت ها ، حتی بردگی آنها در مقابل حکومت ها می شود.
البته آنچه گفته شد به اصل شریعت عیسی – علیه السلام – و کتاب آسمانی انجیل مربوط نمی شود و حساب آنها جدا از یکدیگر است . همچنین آنچه درباره یهودیان و مدعیان پیروی از تورات و حضرت موسی – علیه السلام – و شریعت آسمانی او گفته شد ! این توضیحات و پرسش ها و درخواست پاسخ مربوط به کسانی میشود که بعد از ظهور حضرت عیسی – علیه السلام – دستورات و سفارشات حضرت موسی را زیر پای خود گذاشتند و تورات تحریف شده را بازهم تحریف کردند و از ایمان آوردن به پیامبر بعدی خودداری کردند. و همچنین مسیحیانی که بعد از ظهور پیامبر خاتم حضرت محمد – صلی الله علیه و آله و سلم – دستورات و سفارشات حضرت عیسی – علیه السلام – را نادیده گرفته و از ایمان آوردن به «صورت کامل دین خدا » خودداری کردند ! و در حقیقت از حوزه اطاعت از خدا خارج شدند.
اما پیروان حقیقی تورات و انجیل و حضرت موسی و حضرت عیسی – علیهما السلام – مطابق هدایت کتاب آسمانی و دستورات و سفارشات پیامبران خود به آخرین شریعت آسمانی و صورت کامل دین خدا ایمان آورده و در فضای نورانی و امن دین آسمانی استقرار یافتند .
مشکلات ناشی از بی تفاوتی و اهمال و غفلت عدهای درباره زندگی خود و دیگران در جوامع انسانی
عدهای از انسانها – بطورکه قبلاً هم در همین مباحث – متذکر شدیم درباره حوادث زندگی و نظامهای حاکم بر جوامع انسانی و جامعه خودشان در یک نوع بی تفاوتی و غفلت خطرناکی به سر می برند. این گروه از انسانها درباره حوادث زندگی جدّیت و مراقبت لازم را به کار نمیبرند و غالباً نسبت به آینده خود و همنوعان و حتی افراد خاندان خود بی اعتناء و یا حداقل کم توجه هستند.
اما متأسفانه این گروه از انسانها غالباً در جوامع انسانی دارای اکثریت هستند و لذا قدرت عظیمی را به دست می آورند. این گروه عظیم از انسانها پیرو مذهب خاص معینی نیستند! بلکه از پیروان همه مذاهب در بین آنها وجود دارد و حتی افراد این گروه ها لزوماً پیرو مذاهب مختلف به معنی عرفی هم نمی باشند و بلکه – بطوریکه قبلاً ذکر شده- گروه های عظیمی از انسانهای ضد دین و مذهب – به معنی عرفی – هم از این نوع افراد در جوامع انسانی قرار دارند. مثل کمونیست ها که ضد دین ترین افراد تاریخ حیات انسانی بوده اند و جهت استقرار و قدرت یافتن مسلک مورد نظر خود دست به جنایاتی در تاریخ مبارزات سیاسی خود زدند که شدت و وسعت اعمال آنها در هیچیک از جوامع انسانی سابقه نداشت. بطوریکه کثرت کشتارهای آنها از انسانها و عمدتاً از مردم ممالک خودشان و وسعت فعالیتهای آنها، فرهنگ عمومی انسانی و تاریخ تحولات سیاسی جهانی را تحتالشعاع خود قرار داد.
نقل کرده که «مائو »رهبر چین کمونیست درجریان کشتار ها میلیونی از مردم چین تحت عنوان مبارزه با سرمایه داران و انقلاب فرهنگی گفته بود که لازم نیست برای کشتن افراد گلوله مصرف کنند، چون تهیه گلوله هزینه دارد و باید با ماشینهای راهسازی گودالهای عظیمی کنده شود و انسانها داخل آن گودالها ریخته شوند و روی آنها خاک ریخته شود یعنی مردم با هزینه کمتر برای حکومت زنده به گور و کشته شوند ! البته کشتار های کمونیست ها در چین در درجه بعدی و پائینتر از کشتار های آنها در زمان رهبری «استالین» در اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت.
در هیچ تاریخی انسانیت در مجموع به اندازه زمان قدرت یافتن کمونیست ها تنزل نیافته بود و ابعاد این مصیبت عظیم تاریخ حیات انسانها ، از حدّ حاسبه و بررسی خارج است .
در مباحث فوق درباره کلمه «دین» و همچنین درباره کلمه «مذهب» عبارت «معنی عرفی» را به کار بردیم و این مطلب احتیاج به توضیحی دارد و آن اینکه :
در عرف عمومی مردم حتی غالباً در عرف علماء کلمه «دین» به مجموعه اصل یک نظام عقیدتی و عملی و عبادی گفته می شود که از طرف خدا توسط پیامبران او به انسانها عرضه شده و گروههائی از انسانها از آن پیروی میکنند و کسانی هم نسبت به آن بی اعتناء هستند و یا با آن مخالفت دارند. و «مذهب» هم عمدتاً به شعبه های فرعی آن گفته میشود! و گاهی هم مذهب و دین بصورت مترادف و هر دو به یک معنی به کار می روند.
اما حقیقت این است که دین در اصل به طور مطلق به همه راه و روش های زندگی و فکری و عقیدتی گفته میشود ، اعم از اینکه از طرف خدا و توسط پیامبران او نازل شده باشد و یا خود انسانها عمدتاً حکام و زمامداران و عوامل آنها آن را ساخته باشند.
در قرآن مجید هم در اصل کلمه «دین» در همین معنا به کار رفته است بطوریکه در سوره کافرون پیامبر خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – مؤظف شده است که به کفار و مشرکان بفرماید :
«قُلْ يا أَيهَا الْكَافِرُونَ – لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ …. لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِي دِينِ » یعنی :بگو ای کافران، من عبادت نمی کنم آنچه را شما عبادت می کنید… دین شما برای شما و دین من برای من.
با این توضیح و تدبر در موضوع روشن می شود که همه انسانها دارای نوعی دین هستند و هیچ انسانی بدون دین یعنی بدون راه و روش برای زندگی نخواهد بود. اما ادیان متعدد را می شود مجموعاَ به دو قسم کلی تقسیم کرد و آنها عبارتند از :
دین خدا
ادیان بشری
اما آنچه از دین عمدتاً در اذهان انسانها وجود دارد ، معنی ثانویه آن است که شهرت یافته یعنی آنچه توسط پیامبران از طرف خدا نازل شده است ! اگرچه افراد زیادی به همین تعریف از دین هم توجه لازم را ندارند و مجموعاً دین را در محاورات و بحث و گفتگوها درباره مسلکی به کار میبرند که عده ای به آن پای بند هستند و آنها غالباً اکثریت افراد یک جامعه را تشکیل می دهند و یا گروه قابل توجهی هستند و آن مسلک مشتمل بر امر و نهی ها می باشد و بعضی از کارها را برای انسانها تحریم کرده است.
توجه نکردن به اصل معنی دین مشکلات عقیدتی و رفتاری زیادی برای انسانها به وجود می آورد و عده ای که از اعمال و رفتارها و یا عقاید بعضی از مردم ناراضی و ناراحت هستند و آن اعمال و رفتارها را به حساب دین مردم می گذارند و در نتیجه حالت دین گریزی و بلکه گاهی دین ستیزی در آنها به وجود می آید و ریشه این حالات در بعضی از انسانها جز توهمات خالی از واقعیت نیست.
منظور این است که هیچ انسانی در مسیر زندگی خود هرگز بدون دین نخواهد بود و فقط امکان دارد دین شناخته شده و برقرار در جامعه خود را ترک کند و به دین دیگری روی آورد. و یا دین آسمانی یعنی دین خدا را بجهت اعمال نادرست و جاهلانه عدهای از مردم ترک کند و به یک دین بشری روی آورد و تازه در این صورت رفتار او آغاز گرفتاری بیشتر و یا دائمی برای خود او و عده دیگری خواهد بود. چون اگر او از طریق دین خدا نتواند به خواستههای خود برسد و نیازهای خود را برطرف کند ، قطعاً از طریق ادیان بشری هرگز به خواسته های معقول و مفید خود نخواهد رسید و اگر عدهای از مردم صورت دین خدا را تغییر میدهند و کمالات و فضائل آن را بصورت نادرستی با رفتارهای خود در می آورند ، طبعاً ارزش هائی را هم که در بعضی جهات در ادیان بشری وجود دارد، می توانند تغییر دهند و نواقص و مشکلات ادیان بشری را اضافه کنند.
مگر نه این است که عده زیادی از انسانها، حتی افراد تحصیل کرده و سرشناس و صاحب قدرت علمی و اقتصادی و سیاسی و مدعیان تمدن های پیشرفته ، اصول اخلاقی شناخته شده و مطلوب بین انسانها را تغییر میدهند و فراورده های علمی را در مسیر تضییع حقوق انسانها و غارت دارائیهای آنها و ایجاد جنگها و کشتارها بکار میبرند ! مگر نه این است که عدهای به نام آزادی و دموکراسی گروه گروه انسانها را به بردگی نوع جدید و امروزی در میآورند و فضای زندگی آنها را به آشوب می کشند و با ساختن یک دروغ جنگهائی بین ملتها به وجود میآورند و بعد از کشتاری عظیم از انسانها و رسیدن عده ای سیاستمدار به اهداف سیاسی و اقتصادی خود ، معلوم میشود که اخباری که مستمسک سیاستمداران کشور های قدرتمند برای شروع یک جنگ شد ، تماماً و از اصل دروغ بوده است.
بعنوان نمونه: چند سال پیش در کشور آمریکا در فضای رسانه های اجتماعی منتشر شد که خبرهائی که جانسون رئیس جمهور آمریکا در زمان جنگ ویتنام برای نمایندگان اعلام کرد و مجوز جنگ ویتنام را از کنگره گرفت ، از اساس و ریشه دروغ بود!
این بحث در بخش بعدی از این سلسله مقالات ادامه خواهد یافت و نتیجه گیری نهائی از این مباحث به عمل خواهد آمد. (ان شاء الله تعالی)
الیاس کلانتری
۱۳۹۹/۰۹/۲۶