۳۰۵- آیا انسان برای زندگی در دنیا آفریده شده یا برای بهشت؟
بخش اول*
کلیات *
-
در منظر دین آسمانی «انسان» عظیم ترین و با فضیلت ترین مخلوقات در دنیاست.
-
خلقت تمامی موجودات زمینی برای زندگی انسان است ؟
-
زندگی انسان با پدیده های موجود در آسمان ها و حداقل گروهی از ملائکه ارتباط دارد.
-
آنچه در آسمانها قرار دارد و یا حداقل بخشی از آنها به زندگی دنیوی یا اخروی انسان ارتباط دارد .
-
ارتباط زندگی انسانها با تمام موجودات زمینی و موجودات ناشناخته از طریق علم وحی روشن می شود .
-
علوم عادی انسانی و مشاهدات و تعقل انسانها بخش کوچکی از فضای عالم آفرینش را برای او روشن می کند.
-
خلقت حیوانات وحشی شکاری و خطرناک برای انسان چه حکمتی دارد ؟
-
جاندارانی که خلقت آنها به طور غیر مستقیم با زندگی انسان ارتباط دارد.
-
جسد یک حیوان مرده در بیابان می تواند فضای زندگی هزاران انسان و بلکه بخشی از زمین را آلوده کند.
-
حیوانات شکاری مثل شیر و ببر و پلنگ و امثال آنها عوامل پاکسازی محیط زیست انسانها هستند.
-
نوع خلقت کوسه ماهی ها و صفات و رفتارهای آنها نشان می دهد که این موجود بجهت پاکسازی آب دریا ها آفریده شده است .
-
حیوانات شکاری چه نوع حیواناتی را شکار می کنند؟
-
سرعت دویدن حیوانات شکاری با حیوانات شکار شونده غالباً و تقریباً یکسان است ؟
-
زندگی انسان در دنیا شباهتی با زندگی یک جوجه داخل تخم مرغ دارد.
-
معیار درک و تشخیص حکمت خلقت موجودات مشاهدات و تفکرات سطحی ما انسانها نیست .
سؤال: اگر خداوند انسان را برای زندگی در بهشت خلق کرده، دنیا و موجودات آن را به چه منظور آفریده است و اصلاً چرا آدم از بهشت اخراج شد؟
پاسخ: در منظر دین توحیدی انسان عظیم ترین و متعالی ترین مخلوقات زمینی است و خلقت تمام موجودات زمینی هم برای برقراری زندگی اوست. خدای سبحان در کتاب خود می فرماید:
«هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ»(البقرة/۲۹)یعنی: اوست آنکه آفرید برای شما تمام آنچه را در زمین است، سپس به آسمان پرداخت.
طبق این آیه کریمه و آیات دیگری در قرآن مجید تمام آنچه در زمین قرار دارد، برای انسان آفریده شده است. البته زندگی انسان و آنچه به زندگی او ارتباط دارد، محدود به زمین و موجودات زمین نمی شود. و بلکه زندگی انسان به آسمانها و یا بخشی از آسمانها و موجودات آسمانی، و حداقل گروهی از ملائکه هم ارتباط می یابد. خدای سبحان در کتاب خود می فرماید:
« أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً »(لقمان/۲۰)یعنی: آیا ندیدید [ندانستید] که خدا آنچه را در آسمانها و زمین است برای شما مسخر ساخته و نعمت های ظاهری و باطنی خود را برای شما کامل کرده است.
از این آیه کریمه معلوم میشود که آنچه در آسمانها قرار دارد و یا حداقل بخشی از آسمانها ، به زندگی انسان یا در دنیا و یا در زندگی اخروی و یا در هر دو مورد ارتباط دارد. ارتباط زندگی انسانها به موجودات فوق زمینی و فوق دنیوی و چگونگی آن ، نه در حد فهم عادی انسانها است و نه حتی بحث اجمالی آن متناسب با یک مقاله و یا کتاب است. و لازم است در این زمینه مراجعه کنیم به آموزشهای معلمان آسمانی و صاحبان «علم لدنی» یعنی ذوات مقدسه معصومین -علیهم السلام- و از علم مخصوص آنها بهره مند شویم.
اما اصل موضوع ارتباط زندگی انسان با موجودات زمینی و حداقل بعضی از مخلوقات آسمانی ، یک موضوع است و نحوه این ارتباط و احاطه علمی به آن ، موضوع دیگری است. اصل این موضوع یعنی ارتباط زندگی انسانها با تمام موجودات زمینی، حتی موجودات ناشناخته در زمین و یا آسمانها و موجوداتی در آسمانها از طریق علم وحی و آیات قرآن مجید و سخنان پیامبران و امامان معصوم -علیهم السلام- ثابت و آشکار می شود نه صرفاً از مشاهدات و تجربیات و تعقل. بلکه علوم عادی انسانی و مشاهدات و تعقل ، بخش بسیار کوچکی از این فضای عظیم را روشن میکند و قدرت روشنگری آن بسیار اندک و ناچیز است.
علوم عادی انسانی با این همه سوابق طولانی تحقیقات و مطالعات هنوز نتوانسته تمام جهات جسمانی وجود او را شناسائی کند و هنوز انسان از بیماریهای ناشناخته جدید و حتی بیماریهای شناخته شده رنج می برد و گاهی سلامت و حتی اصل حیات خود را هم در مقابل آنها از دست میدهد، تا چه رسد به موجودات دیگر زمینی و بالاتر از آن یا موجوداتی که قبلاً در زمین بودند و زندگی می کردند و یا موجوداتی که حواس و ادراکات عادی ما قادر به دیدن و شناسائی آنها نیست مثل ملائکه و موجودات فوق دنیوی و فوق محسوس در آسمانها. اما از مشاهده رفتار ها و اوصاف بعضی از جانداران موجود در زمین ارتباط غیر مستقیم آنها با زندگی انسانها روشن می شود.
بعنوان مثال : وقتی انسان از طریق مشاهدات عادی و تحقیقات علمی و فیلمبرداری ، از رفتارهای بعضی از حیوانات مطلع می شود، شاید ابتداءً تصور کند که خلقت فلان حیوان وحشی فایده ای برای زندگی انسانها نداشته و حتی از رفتار های آن نوع از حیوان مثل شکار حیوانات دیگر و کشتن آنها، شدیداً ناراحت شود و رنج ببرد. چون دیدن صحنه های دلخراش از کشته شدن یک حیوان از نظر عاطفی برای انسانها رنج آور و نامطلوب است! و بهتر است انسان جز در موارد ضروری و در مقام تحقیق ، آن صحنه ها را از شکار حیوانات تماشا نکند.
اما در مقام تحقیق و تعقل و تفکر در این زمینه حقایق دیگری برای انسان روشن میشود که در تحلیل و بررسی این مثال به ذکر و توضیح آن می پردازیم:
قبلاً در بعضی از مقالات گفته شد که در خلقت موجوداتی مثل گاو و گوسفند و شتر و اسب و امثال آنها جلوه های زیبائی از رحمت و برکات خدای سبحان نسبت به انسانها و ربوبیت حکیمانه آن ذات قدوس درباره آنها مشاهده می شود. و همچنین روشن میشود که انسان به اصل خلقت این قبیل موجودات شدیداً احتیاج دارد و زندگی او بدون این موجودات و نوع خلقت و رفتارهای آنها گاهی غیرممکن و گاهی با سختی ها و مشقت های زیادی همراه خواهد بود. مثل اینکه انسانها به شیرِ حیوانات و گوشت و پوست و پشم آنها نیاز شدیدی دارند. و از بعضی از حیوانات جهت رسیدن خود به مقصد و حمل لوازم مورد نیاز زندگی خود بهره مند می شوند.
خلقت این قبیل از جانداران حکمت و علت های آشکاری دارد و این موضوع یعنی حکمت خلقت آنها مورد بحث لازم و ضروری در اینجا نیست. اما خلقت حیوانات وحشی شکاری مثل شیر و ببر و پلنگ و گرگ و امثال آنها در روی زمین و موجوداتی در دریا ها مثل انواع کوسه و نهنگ ها محل بحث و تحقیق است! که حتی علاوه بر حیوانات اهلی و مفید، برای خود انسان ها هم خطرناک هستند و گاهی انسانها مورد حمله و رفتارهای مرگ آور آنها قرار می گیرند.
در تحلیل موضوع عرض می کنیم: حیوانی که فایده های آشکاری برای انسان دارد مثل گاو و گوسفند و اسب اهلی و مثل آهو و گوزن و گاو وحشی و امثال آنها دارای حیات جانداری هستند و هر موجودی که دارای این نوع حیات شد طبعاً بعد از مدتی گذشت زمان بمیرد و حیاتش خاتمه پیدا کند! یعنی طبعاً حیات این نوع از مخلوقات بعد از مدتی پایان می یابد و حال اگر فرضاً یک گوزن و یک آهو و یک گاو وحشی در فضای زندگی خود به مرحله آخر عمرش برسد و ضعیف و مریض شود، بطوریکه نتواند راه برود و آب و غذا پیدا کند ، مبتلا به یک زندگی زجرآور خواهد شد و چند روزی در نهایت ضعف و گرسنگی و تشنگی در بیابانی با آن نوع زندگی زجرآور به سر خواهد برد و سرانجام خواهد مرد. این مشکل تا اینجا برای خود آن حیوان خواهد بود.
اما بعد از مردن آن حیوان مشکلات عظیمی برای زندگی انسانها شروع می شود و آن اینکه بدن یک حیوان مرده و متعفن می تواند محیط زندگی انسانها را در سطح وسیع آلوده کند و منشاء پیدایش بیماری ها و سرایت آنها به انسانها و جانداران دیگر شود. بلکه بدن یک حیوان مرده در یک بیابان میتواند سبب آلودگی مزارع و باغ ها و گیاهان و درختان میوه و سرانجام هزاران انسان و عامل بیماریها و مرگ آنها شود!
اما در نظام موجود و برقرار در عالم و زندگی زمینی مشاهده می شود که «ربوبیت» خدای علیم حکیم مقتضی خلقت حیواناتی شده یعنی همان حیوانات شکاری مثل: شیر و ببر و پلنگ و امثال آنها و خواص وجودی آن نوع از جانداران را طوری قرار داده است که این مشکل عظیم برای انسانها و جانداران دیگر از ناحیه خلقت و رفتارهای آنها برطرف میشود!
در اصل حکمت خدای حکیم و رحیم مبتنی بر این است که حیوانات شکاری جسد مرده حیوانات در بیابان ها را بخورند و از بین ببرند و در جهت دیگر حیوانات شکاری حیوانات مریض و ضعیف و ناتوان در حال نزدیک به مرگ را شکار کنند و از بین ببرند و نه هر حیوانی را که در دسترسی و نزدیک آنها قرار گرفته است.
در جریان خلقت و خواصی که خدای حکیم در وجود حیوانات وحشی شکاری و به اصطلاح خطرناک و مرگ آور قرار داده چند نکته حکیمانه باید مورد توجه و تحقق قرار بگیرد از جمله:
یکم: همچنانکه متذکر شدیم از رفتارها و خواص وجود و رفتارها و اعضاء بدن حیوانات وحشی بر میآید که فقط این نوع حیوانات در اصل برای از بین بردن اجساد حیوانات مرده در بیابان ها است. تحقیقات علمی نشان میدهد که حیوانات شکاری جذب بوی بدن حیوان مرده می شوند و بطرف آن می روند و آن بو را غالباً از فاصله طولانی احساس میکند. همان بوی که به جهت و حکمتی طبع و روح انسانها از آن نفرت دارد و حالت اشمئزار پیدا می کند.
در تحقیقات علمی مشاهده میشود که وقتی حیوانی به وسیله یک حیوان دیگر شکار شده پرنده هائی مثل کرکس و عقاب به تعداد زیادی در آن مکان جمع میشوند و گوشتهای باقی مانده و به استخوانها چسبیده آن حیوان شکار شده را میخورند و از بین میبرند و استخوانهای آن حیوان هم یا غذای بعضی از حیوانات میشود یا مقابل آفتاب می پوسد و به مواد اولیه تبدیل می شود.
دوم: حیوانات شکاری وقتی با گروهی از حیوانات شکار شونده و یا گله ای از آنها مواجه می شوند، به تعقیب و شکار بعضی از آنها می پردازند نه این که به هرکدام که نزدیک شوند و احتمال گرفتن آن بیشتر باشد. و گاهی در تعقیب یک حیوان که آن هم با سرعت می دود و فرار می کند، از حیوانات دیگر از آن نوع عبور میکنند و اعتنائی به آنها نمی کنند که گرفتن آنها امکانپذیر شده و به تعقیب مورد معینی از آنها ادامه می دهند و حتی گاهی موفق نمی شوند به آن مورد معین برسند و در آن شکار ناموفق میشوند.
سوم: سرعت حیوانات شکاری با سرعت حیوانات شکار شونده غالباً نزدیک به هم می باشد. یعنی سرعت یک شیر و یک ببر با سرعت یک آهو غالباً مثل هم یا نزدیک به هم می باشد، لذا یک حیوان مریض یا دارای نقص خلقت یا مجروح غالباً به جهت نداشتن سرعت طبیعی شکار میشود.
چهارم: حیوانات شکاری نمی توانند مسافت های طولانی را با سرعت زیادی بدوند و حیوان مورد نظر را سرانجام به طور حتم شکار کنند. بلکه آنها زمان و دقایق بلکه فقط چند ثانیه قدرت دویدن با سرعت زیاد را دارند و بعد از آن مرحله، متوقف می شوند و از تعقیب حیوان مورد نظر خود صرف نظر می کنند. در بعضی از تحقیقات علمی در زندگی حیوانات شکاری معلوم شد که آن حیوان نهایتاً به مدت ۳۰ ثانیه می تواند با سرعت زیاد بدود و اگر در این مدت نتواند به حیوان شکار شونده برسد، ناچار از تعقیب آن منصرف می شود.
پنجم : حیوانات شکاری غالباً گلوی شکار را می گیرند و فشار می دهند تا امکان ادامه تنفس او از بین می رود و آن حیوان به راحت ترین صورت می میرد . طبعاً آن چند دقیقه که برای مردن آن حیوان می گذرد ، خیلی راحت تر از آن است که آن حیوان روزها با بیماری و گرسنگی و تشنگی در بیابانی با زجر و درد و رنج بمیرد.
در هر صورت خدای حکیم حیواناتی را آفریده است که مستقیماً و بدون واسطه با زندگی انسان ارتباط دارند و همچنین حیواناتی را آفریده است که بطور غیر مستقیم با زندگی انسانها ارتباط دارند و آنها بلحاظ نحوه خلقت و قوائی که خدای سبحان در وجود آنها قرار داده مؤظف به پاک کردن محیط زندگی انسانها می باشند – منظور وظیفه تکوینی است – !
بعنوان مثال در تحقیقات علمی ثابت شده است کوسه ماهی ها از فاصله بسیار دوری بوی خون حیوان مجروح را احساس می کنند ، حتی تحقیقات علمی نشان می دهد که بعضی از انواع کوسه ها بوی خون را از چهار کیلومتر فاصله احساس می کنند . و اگر فرضاً این مطلب قابل اثبات نباشد، اما تشخیص مکانی که یک حیوان مجروح در آب قرار دارد از فاصله چند صد متری و یا بیشتر قطعی است و این پدیده خیلی حیرت انگیز است و از تفکر در این پدیده و بعضی مشاهدات آشکار می شود که خدای سبحان این موجود را برای پاک کردن آب دریاها آفریده است و آن حس مخصوص حیرت انگیز را به آن عطا کرده تا اگر حیوانی در دریا مجروح شد ، کوسه ها سریعاً آن را احساس کنند و با سرعت بطرف آن بروند و آن حیوان مجروح یا مرده را بخورند تا امکان انتشار آلودگی از بین برود و فضای دریا برای حیوانات داخل آب و برای انسانها سالم بماند .
حکمت آفرینش بعضی از مخلوقات و پدیده ها با اندکی تفکر و از ناحیه مشاهدات سریعاً روشن می شود و بعضی از آنها احتیاج به تفکرات و مشاهدات بیشتری دارد و بعضی دیگر احتیاج به علوم فوق عادی دارد . لذا معیار درک و تشخیص حکمت خلقت همه موجودات مشاهدات و تفکرات سطحی ما انسانها نیست و بعضی از حقایق هم در زمانهای بعدی و دوره پیشرفت های علمی بیشتر روشن خواهد شد ! همچنانکه حقایق علمی زیادی درباره حیات انسان و قوای وجودی او و همچنین حیات خیلی از جانداران و گیاهان، در زمان ما روشن شده که برای گذشتگان آشکار نبود.
اما اینکه آیا انسان برای زندگی در بهشت آفریده شده است یا زندگی در زمین و اگر پاسخ این سوال مثبت باشد ، خلقت دنیا و موجودات آن به چه منظوری بوده است ؟
در پاسخ عرض می کنیم از منظر دین آسمانی و از تفکر در خلقت انسان آشکار می شود که خلقت این موجود در اصل برای نوعی زندگی بوده است که آن زندگی در عالم بعد از دنیا برقرار است .و حکمت خلقت انسان در فضای آن زندگی تحقق می یابد یعنی زندگی در بهشت!
هیچ عقل سالمی نمی پذیرد که حیات متعالی ترین و برترین مخلوقات خدای حکیم یعنی انسان ، محدود به عالم دنیا باشد و با تولد او شروع شود و با مرگ او پایان پذیرد. قبلاً و در همین مباحث زندگی دنیوی انسان را به زندگی کوتاه و چند روزه یک جوجه داخل تخم مرغ تشبیه کردیم. فرضاً اگر بشود با یک جوجه در داخل تخم ارتباط برقرار کرد و دیدگاه او را درباره حیات و جهان آفرینش از او پرسید و او قدرت پاسخ داشت ، خواهد گفت تمامی جهان یک فضای کوچک تاریکی است و من هم تنها موجود آن هستم و مقداری غذا نزد من است و بعد از مدتی آن غذا تمام میشود و من هم از گرسنگی می میرم و خلقت من هم هیچ حکمتی نداشته و شروع و پایان آن حدود ۲۰ روز است و عجیب است که من «چشم» دارم و اما با آن جائی را نمی بینم و دوتا «پا» دارم اما جائی نیست که من بروم و دو «بال» دارم عبث و بیهوده چون جای پرواز در این عالم وجود ندارد !
اما وقتی پوسته تخم مرغ طبق اراده خالق او و پروردگار عالمیان شکسته شد و آن جوجه از آن فضای محدود بیرون آمد و فضای اطراف خود را مشاهده کرد ، دیدگاه او بطور کلی تغییر خواهد کرد و خواهد فهمید که عالم آفرینش محدود به داخل تخم مرغ و قلمرو ادراکات او نیست و عالم خیلی وسیعتر از آن است که او در داخل تخم تصور می کرد .
همچنانکه معلوم است چشم ها و گوشها و پاها و عمده دستگاهای داخلی بدن یک جوجه در آن زمان اقامت او در داخل تخم مورد نیاز او نیست و امکان بهره برداری از آنها برای او وجود ندارد، شبیه به همین موضوع است زندگی و اقامت کوتاه انسان در دنیا . و اصل وجود و خلقت او و قوای وجودی او مثل میل به بقا و استعدادهای علمی و عقلی او و روح با عظمتی که در وجود او قرار گرفته است .
اگر بنا بود خلقت و زندگی انسان محدود به عالم دنیا شود و حیات او با تولد شروع شود و بعد از کسب قدرت تعقل و استعداد های متعالی و کمالات جسمی و روحی و تمایل و اشتیاق و علاقه به بعضی از اشیاء و پدیده ها، نقصان کمالات و قوای وجودی او شروع شود و او در حالت ضعف و ناتوانی از بین برود ، احتیاجی اصلاً به این خلقت نبود ! و زندگی جانداران دیگر در این جهت و در بُعد جسمانی از زندگی انسان متعالی تر می باشد. طبعاً چنین فعل عبثی از پروردگار حکیم صادر نمی شود .
اگر یک انسان بنائی بسازد و ماهها و سالها برای ساختن آن وقت صرف کند و مقدار قابل توجهی مال صَرف کند و وقتی بصورت کامل درآمد ، آن ساختمان را تخریب کند ، عقلاً آن شخص را متهم به نقصان عقل و عدم تعقل می کنند و از رفتار غیر عاقلانه او تعجب می کنند ، تا چه رسد به پروردگار علیم حکیم که هرگز و در هیچ زمانی فعل عبث و بیهوده از او صادر نمی شود .
انسان برای یک زندگی بسیار متعالی و با فضائل و کمالات فوق فهم عادی آفریده شده ، و دانسته و ندانسته به طرف آن مقصد عظیم در حرکت است . و آن زندگی حقیقی و متعالی در بهشت برقرار است با اوصافی که خدای علیم حکیم در کتاب آسمانی برای آن ذکر کرده و صاحبان « علم لدنی » یعنی معلمان آسمانی انسانها را بسوی آن راهنمائی می کنند.
بحث در این زمینه و در پاسخ به این سؤال در این بخش به پایان نرسید و بخواست خدا در شماره بعدی ادامه خواهد یافت.
الیاس کلانتری
۱۳۹۹/۱۱/۰۹