درسهائی از نهج البلاغه-۲۷، تفسیر خطبه متقین(همام)

کلیات*

  • در موضوع «جهاد با نفس » انسان با دو پدیده سروکار دارد، یکی خود انسان و دیگری نفس او.

  • نفس انسان حقیقت و اصل وجود اوست و چیزی مثل چشم انسان نیست که بخشی از وجودش محسوب شود.

  • انسان از یک نظر دارای دونوع نفس است یکی نفس طبیعی و دیگری نفس حقیقی و می شود آن دو را خود طبیعی و خود حقیقی نامید .

  • از نظر آیات قرآن سه نوع نفس در وجود انسان قرار دارد و آنها عبارتند از نفس امارةبالسوء و نفس لوّامه و نفس مطمئنه.

  • در وجود انسان ابتداءً نفس اماره فعال می شود و در سنین بالاتر فعالیت نفس لوّامه هم شروع می شود .

  • در کلامی از رسول اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – از نفس انسانی بعنوان خطرناکترین دشمن انسان نام برده شده است.

  • در بعضی از احادیث نفس انسان در مقابل عقل او قرار گرفته است.

  • آموزش و پرورش نفس انسان از طرف خود او .

  • قیمت بسیار عظیم نفس انسانی در کلام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام).

  • تسلط انسان بر نفس خود از ناحیه جهاد با آن .

  • آراستن نفس به طاعت خدای سبحان در رأس کمالات و ارزش های آن قرار دارد.

  • حقیقت نفس و روح انسان.

در بخش قبلی وارد بحثی تفصیلی درباره کلمه «نفس» و انواع آن شدیم و بحث به موضوع «مبارزه با نفس» منتهی شد. و در این بخش موضوع مبارزه با نفس و به عبارت دیگر «جهاد با نفس» را ادامه می دهیم و راه و روش این نوع جهاد را از کلام شریف امیرالمؤمنین علی –علیه السلام- مورد بررسی و تحلیل قرار می دهیم .

در موضوع جهاد با نفس سروکار انسان با دو تا پدیده است یکی خود «انسان» و دیگری «نفس» او ! مثل اینکه به یک انسان گفته شود: که مواظب چشم خودت باش که سالم بماند و چشم عضو بسیار مهم و آسیب پذیر است . در این سخن و تذکر با دو تا پدیده سر و کار وجود دارد.یکی خود انسان و دیگری چشم او! این دو تا پدیده  از نظر معنی متفاوت با یکدیگر و مستقل از همدیگر هستند! اگرچه در مقام تحقق و برقراری، چشم انسان به وجود او وابسته است و با از بین رفتن حیات وجود انسان چشم او هم از بین خواهد رفت و حیات چشم به حیات  خود انسان ارتباط دارد. اما بین انسان و چشم او نوعی استقلال وجود دارد و وقتی به یک انسان گفته می شود مواظب چشم خودت باش طرف خطاب یک پدیده است و مورد سفارش یک پدیده دیگر، یعنی طرف خطاب عقل و شعور انسان است که به او سفارش می شود از عضوی بنام چشم که در بدن او قرار دارد محافظت کند. یا به عقل و شعور انسان خطاب می شود که از جسمی که آن عقل و شعور در آن استقرار دارد، محافظت کند.

اما نکته مهم محوری در این بحث آن است که «نفس» انسان حقیقت و اصل وجود اوست و چیزی مثل چشم او نیست که بخشی از وجودش باشد و به بخش دیگر از وجود او گفته شود که مواظب چشم خودش باشد.

در هر صورت در موضوع نفس و مبارزه با آن یا پرورش و رشد دادن آن دو پدیده جدا از هم مورد نظر قرار می گیرند و یکی از آن دو خود انسان است ، و دیگری نفس او ! اما بلحاظ اینکه نفس انسان حقیقت و اصل وجود او است ، و بدون آن وجود انسان تحقق نخواهد داشت ، راهی وجود ندارد جز اینکه گفته شود : انسان دارای دو نفس است یا اینکه انسان دارای بیش از یک نفس می باشد چه از یک نظر دو تا محسوب شوند و چه از دیدگاه و نظر دیگر بیش از دو تا.

قابل تذکر است که در این نوشتار وارد بحث درباره تفاوت «نفس» و «روح» نمی شویم – همچنانکه قبلاً متذکر شدیم – و نفس در این بحث به همان  معنی روح به کار می رود.

حال مجدداً عرض می کنیم : در موضوع نفس انسان و مبارزه با نفس و پرورش نفس، دو موجود و پدیده را در نظر می گیریم که یکی از آن دو خود انسان است و دیگری نفس او و یا اینکه دو تا نفس در وجود یک انسان برقرار است ، و می شود یکی از آن دو را «نفس طبیعی» نامید و دیگری را «نفس حقیقی» یا «خود طبیعی» و «خود حقیقی».

و باز می توانیم این دو پدیده را «نفس جانداری» و «نفس انسانی» بنامیم که نفس جانداری مشترک بین انسان و سایر جانداران است و اما نفس انسانی اختصاص به انسان دارد و به حیات عقلی او مربوط می شود .

 وقتی در این بحث گفته می شود : انسان دارای دو تا نفس است – از یک نظر- فعلاًکاری با «نفس نباتی» نداریم و از آن صرف نظر می کنیم.

دیگر اینکه آیا این دو نوع نفس یعنی نفس جانداری و نفس انسانی دو حقیقت مستقل جدا از هم هستند و یا نفس انسان یک حقیقت است دارای مراتب مختلف؟ و فعلاً از این موضوع هم صرف نظر می کنیم .

قابل توجه است – بطوریکه در بخش قبلی متذکر شدیم – در آیات قرآن مجید هم، درباره انسان از چند نفس نام برده شده و آنها عبارتند از:

  1. «نفس امّارةبالسوء» (يوسف/۵۳)
  2. « نفس لوّامه» (القيامة/۲)
  3. « نفس مطمئنّه» (الفجر/۲۷)

با صرف نظر از اینکه آیا این سه نفس ، سه موجود مستقل از هم هستند و یا مراتبی از یک حقیقت؟

می شود گفت: در ابتداء شروع زندگی انسان و در مرحله ای از عمر او «نفس اماره» در وجود او فعال می شود و بعد از آن و در سنین بالاتر فعالیت نفس لوامه هم شروع می شود و سرانجام اگر آموزشهای آسمانی توسط پیامبران خدا درباره انسان تحقق یابد به نفس او کمالاتی افزوده می شود و آن به «نفس مطمئنه» تبدیل می شود ، یا نفس مطمئنه در وجود او فعال می شود.

در بعضی از احادیث نقل شده از معلمان آسمانی ، از نفس انسان بعنوان دشمن انسان یا خطرناکترین دشمن برای انسان نام برده شده است رسول اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – فرمود:

« اَعدى‌ عَدُوِّکَ نَفسُکَ الَّتى بَینَ جَنبَیک» یعنی : دشمن ترین [و خطرناکترین] دشمن تو ، نفس تو است که در بین دو پهلوی تو قرار دارد.

ظاهراً مراد این است که از همه چیز به تو نزدیک تر است و در وجود تو قرار دارد.

در این بخش جهت روشن شدن کامل موضوع چند مورد از سخنان امیر المؤمنین علی و دیگر امامان معصوم – علیهم السلام- را ذکر می کنیم و آنها را مورد بررسی و شرح و تحلیل قرار می دهیم:

۱- «قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ»یعنی: او [شخصیت مورد نظر آن حضرت] عقل خودش را زنده کرد و نفس خود را کشت.(۲)

۲- «امْرُؤٌ أَلْجَمَ نَفْسَهُ بِلِجَامِهَا وَ زَمَّهَا بِزِمَامِهَا، فَأَمْسَكَهَا بِلِجَامِهَا عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ وَ قَادَهَا بِزِمَامِهَا إِلَى طَاعَةِ اللَّه(۳) یعنی: مردی که نفس خود را بالجام و زمام آن بست و مهار کرد و آن را با بستن لجام از نا فرمانیهای خدا باز داشت و با زمامش به اطاعت خدا کشاند.

۳- «مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ (۴) یعنی: کسی که معلم و پرورش دهنده نفس خود باشد شایسته تر است برای تجلیل از کسی که معلم دیگران است.

۴- «إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ، فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا»(۵) یعنی : قطعاً برای نفس های شما قیمتی جز بهشت نیست ، پس آن را جز به آن [بهشت]نفروشید.

۵- امام صادق –علیه السلام- به مردی فرمود «و اجعَلْ نفسَكَ عَدُوّا تُجاهِدُهُ»(۶) یعنی : و نفس خودت را دشمنی قرار بده که با او جهاد می کنی .

۶- امام صادق –علیه السلام- فرمود:« يا شِيعَةَ آلِ محمّدٍ ، إنّهُ لَيسَ مِنّا مَن لَم يَملِكْ نفسَهُ عِندَ الغَضَبِ…»(۷)یعنی : ای پیروان آل محمد – صلی الله علیه و آله – قطعاً از ما نیست کسی که در حال خشم نتواند مسلط بر نفس خودش باشد.

۷- از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه:

«فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» درباره نفس نقل شده است که فرمود:

«بَيَّنَ لَها ما تأتي و ما تَترُكُ» یعنی : بیان کرد برای او(نفس) آنچه را انجام دهد و آنچه را ترک کند . این آیه کریمه در مجموع آیاتی درباره نفس قرار دارد. بطوریکه فرمود:

درسهایی از نهج البلاغه ـ 25، تفسیر خطبه متقین (همام)
بخوانید

«وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ،  فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا،  قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا ،  وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا»(الشمس/۷ـ ۱۰) یعنی: سوگند به نفس و آنکه آن را تسویه کرد ـ  پس اعمال زشت و خلافکاری و [همچنین] تقوا و پاکی را به  آن شناساند ـ پس رستگارشد هرکس که آن را رشد داد [و پاک کرد] ـ و زیان کار شد هرکس که آن را ضایع و خراب و آلوده ساخت.

۸- در دعای مشهور مکارم الاخلاق از امام سید الساجدین –علیه السلام- نقل شده است که خطاب به پروردگار عالمیان عرض می کند:

« اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا»(۸) یعنی :خدایا بر محمد و آل او رحمت فرست و درجه مرا در بین مردم بالاتر مبر مگر اینکه به همان اندازه در نفس خودم پائین تر قرار دهی.

۹- امیر المؤمنین علی – علیه السلام- فرمود:

«اِملِكوا أنفُسَكُم بدَوامِ جِهادِها»(۹) یعنی : مالک نفس خود شوید یعنی آن را تحت فرمان خود قرار دهید با استمرار جهاد با آن.

۱۰- امیرالمؤمنین – علیه السلام- فرمود:

«مِنْ كَرَمِ اَلنَّفْسِ اَلتَّحَلِّي بِالطَّاعَةِ» یعنی : آراستن نفس به اطاعت خدا از کمالات و ارزشهای آن است.

در حدیث اول از احادیث فوق الذکر «نفس» مقابل «عقل» قرار گرفته است . امام – علیه السلام- در توصیف یک شخصیت متعالی موفق در عبودیت برای الله –عزّوجلّ- این کلام را اظهار فرموده است.

در حدیث دوم در وصف انسان صاحب کمال و فضائل اخلاقی می فرماید انسانی که به نفس خود لجام زده و آن را تحت اختیار خود گرفته و از گناهان و نافرمانی ها در مقابل پروردگارش باز داشته و آن را به اطاعت الله رهبری کرده است .

پس طبق این کلام شریف «نفس» موجودی است که لازم است آن را تحت سلطه گرفت و به اطاعت الله –عزوجل- هدایت کرد و اگر رها شود و نافرمانی کند ، به موجود خطرناک و زیان آوری تبدیل خواهد شد.

در حدیث سوم ، اشاره ای به آموزش و پرورش «نفس» شده است . اگر در این کلام شریف منظور از نفس «خود» شخص انسان باشد ، در آن صورت مقابل غیر قرار خواهد گرفت اما اگر مراد از آن روح باشد ، موضوع آموزش آن و آراستن آن به فضائل اخلاقی مورد نظر بوده است . و در هر صورت آموزش های اخلاقی در روح انسان انجام می گیرد و اگر مراد معنی اول یعنی «خود» انسان هم باشد، باز روح انسان در این کلام ملحوظ می باشد .

در کلام چهارم امام –علیه السلام- متذکر قیمت و ارزش بسیار برتر «روح انسان» شده است و قیمتی را برای آن اظهار فرموده است که از حد محاسبات و ارزیابی ها فراتر می رود و آن عبارت است بهشت و زندگی در آن . در این کلام شریف به انسان ها هشدار داده شده است که مبادا این گوهر نفیس گرانقیمت را به چیزی کمتر از بهشت بفروشند چون قیمت آن بهشت است.

پس باید طبق این کلام نورانی با شکوه ، نفس انسان پدیده ای بسیار گرانقدر است و تمام اشیاء نفیس و قیمتی دنیا هم معادل ارزش آن نمی باشد.

اما در حدیث پنجم نفس انسان برای او دشمن محسوب شده که لازم است با آن مبارزه کرد ، همچنانکه انسان با دشمن خود رفتار می کند و این مبارزه و جهاد هم لازم است استمرار داشته باشد.

در انتهای این بحث علت این دو دیدگاه بظاهر مختلف و مقابل هم روشن خواهد شد و اصلاً ورود در این بحث هم جهت روشن شدن این موضوع است و نتیجه گیری از حاصل آن.

در کلام ششم نفس انسان بعنوان پدیده ای معرفی شده است که لازم است انسان در حال غضب یعنی ابتلاء به خشم بر آن مسلط شود و آن را تحت اختیار خود قرار دهد و از این کلام و امثال آن روشن می شود که در حال خشم نفس انسان احتمال دارد به موجود خطرناکی تبدیل شود و انسان اقدام به کارهای خطرناکی کند .

در کلام هفتم هم که در تفسیر آیه و یا آیاتی از قرآن مجید بیان شده ، امام صادق – علیه السلام- توضیحی آورده  است درباره تزکیه نفس یعنی رشد دادن و آموزش آن . و سعادت یا شقاوت انسان را به رشد دادن نفس و یا تخریب آن مربوط دانسته و انسان را در پیمودن این راه هدایت کرده است .

در کلام هشتم هم مقابله ای انجام گرفته بین یک «انسان» و «نفس» او و انسان در این دعا از پروردگارش می خواهد که اگر برای او رفعتی در بین مردم پیش آمده و درجات فضیلت او بالاتر رفت او را نزد نفس خودش پائین تر قرار دهد . تا روحیه احساس بندگی و نیاز به عنایات خدای سبحان در او و همچنین تواضع او افزون شود.

در کلام نهم هم امام امیرالمؤمنین علی –علیه السلام- به انسانها توصیه فرموده است که مالک نفس خود باشند و به آن مهار بزنند و با آن جهاد کنند ، یعنی آن را که موجود خطرناکی است به حال خود رها نکنند.

درکلام آخری مذکور در این بخش هم اشاره ای به پرورش نفس و آراستن آن به کمالات و در رأس آنها به طاعت پروردگار شده است .

حقیقیت نفس و روح انسان

از تدبر در آیاتی از قرآن مجید و توجه دقیق به احادیث فوق الذکر و امثال آنها روشن می شود که انسان از یک نظر دارای دو نوع نفس می باشد – علاوه بر نفس نباتی – و آن دو را می شود «نفس جانداری » و «نفس انسانی » و یا «نفس طبیعی» و «نفس حقیقی» و یا «خود طبیعی » و «خود حقیقی» نامید و می شود گفت مراد از نفس جانداری یا طبیعی همان «نفس امارة بالسوء» و مراد از «نفس انسانی» یا حقیقی همان «نفس لوامه»است، که در آیات قرآن ذکر شده و یا وصفی از آن دو نوع نفس در آن آیات بیان شده یعنی یکی از اوصاف نفس جانداری یا طبیعی «امارة بالسوء» است و همچنین یکی از اوصاف نفس انسانی یا حقیقی«لوّامه» یعنی بازدارنده از بدیها و خواسته های پیش پا افتاده و کم ارزش است.

در معارف و اخلاق دینی، نفس انسانی یا نفس لوّامه، وجود حقیقی انسان تلقی می شود و نفس جانداری و طبیعی موجودی بیگانه از او و دشمن خود حقیقی انسان . همان پدیده ای که باید با آن مبارزه کرد و آن را تحت اراده خود قرار داد.

خود طبیعی باید در خدمت خود حقیقی قرار بگیرد یعنی وسیله ای برای رشد حقیقت وجود انسان ! و آن در عالم دنیا باقی می ماند و خود حقیقی انسان به عالم فوق دنیا منتقل می شود .

آنچه در انسان ثابت است و پایدار ، در عالم دیگر به حیات خود ادامه خواهد داد، در حالیکه بدن و وجود جسمانی او در دنیا دائماً در حال تغییر است و اجزای آن عوض می شود ، اما حقیقت وجود انسان پایدار است . پس «نفس انسانی» این موجود که از جهتی به او بشر گفته می شود و از جهت دیگری انسان و همچنین از جهتی «بنی آدم» نامیده می شود ، حقیقت وجود او است و اما نفس جانداری و طبیعی در وجود او ابزاری است برای رسیدن به اهداف متعالی از آفرینش او . نفس جانداری با حقیقت وجود او حالت بیگانگی دارد و جای تأسف شدید است که عده زیادی از انسان ها عمده توجهات خود را به همان «خود طبیعی» و «نفس جانداری» خود معطوف می کنند و به فضای زندگی متعالی انسانی وارد نمی شوند ! و آنها از صعود به زندگی متعالی و فوق عالم  دنیا محروم می شوند و در فضای عالم دنیا محبوس خواهند شد . مگر اینکه در بخشی از عمر خود بیدار شوند و تحت آموزش های پیام آوران از طرف پروردگار عالمیان قرار بگیرند و وضعیت روحی آنها تغییر پیدا کند و آنها در مسیر هدایت اللهی قرار بگیرند و استعداد صعود از دنیا و ورود به مقصد حقیقی آفرینش را بدست آورند.

الیاس کلانتری

۱۴۰۰/۰۷/۰۷

پاورقی ها:

  1.  بحارالنوار ، مجلسی ،ج۷۰ ص۶۴
  2. نهج البلاغه،خطبه-۲۲۰
  3. همان خطبه-۲۳۷
  4. همان،حکمت-۷۳
  5. همان ،حکمت-۴۵۶
  6. اصول کافی ، شیخ کلینی ، کتاب الایمان والکفر ،باب محاسبة العمل ،حدیث۷ (انتشارات علمیه السلامیه ج۴ص۱۹۲
  7. همان ،کتاب العشره ،باب حسن المهاشره ،حدیث۲ (ج۴ ص۴۴۹)
  8. صحیفه سجادیه ، دعای بیستم (مکارم الاخلاق)
  9. غرر الحکم ، شیخ آمدی ، مؤسسه انتشاراتی امام عصر (ع) ، ح۲۴۹۱
دکمه بازگشت به بالا
بستن