کلام ایام – ۴۶۹، آفتاب عالم قدس
بخش سوم *
کلیات*
- تفسیر و تحلیل کلامی از امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ در توصیف رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم )
- خدای سبحان پیامبر خاتم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ را با دین مشهور و پرچمی برافراشته و پایدار و کتابی نوشته شده و نوری منتشر بسوی انسانها فرستاد.
- اوضاع فکری و عقیدتی و اخلاقی مردم زمان بعثت پیامبر خاتم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در بیان امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام )
- تعابیر امام امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ از پریشانی و گمراهی مردم زمان بعثت و بردگی فکری آنها برای دیگران.
- وضعیت زندگی اعراب در زمان جاهلیت و سایر ملت ها در سطح جهان.
- اشاره ای به تبهکاریها و خشونت ها و ناامنی ها و درد و رنج های مردم زمان بعثت در کلام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام )
- علت اصلی برقراری نظام های فاسد زندگی در بین ملل زمان قبل از بعثت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله وسلم )
- کلامی از دکتر گوستاولوبون، مستشرق فرانسوی درباره ظهور تمدن اسلامی.
- کلامی از «توماس کارلایل » مستشرق انگلیسی درباره تمدن اسلامی و گسترش سریع آن.
- کلامی از مورخ مشهور «ویل دورانت» درباره گسترش سریع تمدن اسلامی در سطح بخش عظیمی از جهان.
- معنی اصلی کلمه حق در کاربردهای مختلف.
- ذکر و توضیح مختصر آیاتی از قرآن مجید درباره معانی کلمه «حق»
- انزال قرآن مجید از طرف خدای سبحان و نزول آن برای مردم دائماً با حق همراه بوده است.
- هیچگونه باطلی و هرگز و در هیچ شرایطی به قرآن مجید راه پیدا نمی کند.
امام امیرالمؤمنین علی –علیه السلام- در کلام دیگری در بیان اوصاف زندگی مردم در زمان بعثت رسول اکرم –صلی الله علیه و آله و سلم- و قبل از آن و تحولاتی که با بعثت آن بزرگوار به وجود آمد می فرماید:
«اَشْهَدُ اءَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اَرْسَلَهُ بِالدِّینِ الْمَشْهُورِ، وَ الْعِلْمِ المَاءثُورِ وَ الْکِتابِ الْمَسْطُورِ، وَ النُّورِ السّاطِعِ، وَ الضِّیاءِ اللامِعِ، وَ الْاءَمْرِ الصّادِعِ. اِزاحَهً لِلشُّبُهاتِ، وَ احْتِجاجا بِالبَیِّناتِ، وَ تَحْذِیرا بِالْآیاتِ، وَ تَخْوِیفا بِالمُثلاتِ »(۱)یعنی:و شهادت می دهم به اینکه محمد بنده او [یعنی الله] و رسول او است، او را با دین مشهور و پرچمی بر افراشته پایدار و کتابی نوشته شده و نوری منتشر پرتوی درخشان و امری روشن گر و قاطع فرستاد تا شبهات و تاریکی ابهامات را بزداید و با دلائل روشن حجت ها را تمام کند و انسانها را از مخالفت با احکام و فرمانهای پروردگارشان بر حذر دارد و از مجازات نافرمانیها بترساند.
در این عبارات توصیفی فشرده از جریان رسالت و نبوت و اهداف آن بعمل آمده و اشاره ای به نور و پرتو ناشی از آن برای از بین بردن ظلمت شده است و توصیفی از کتاب آسمانی و فضائل آن که محور فضائل دین توحیدی است.
در ادامه خطبه شریف هم اشاره ای به اوضاع فکری مردم آن زمان و عقاید و اخلاق و رفتارهای آن ها شده و می فرماید:
«وَ النّاسُ فِى فِتَنٍ انْجَذَمَ فِیها حَبْلُ الدّینِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوارِى الْیَقینِ، وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْاءَمْرُ، وَ ضاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِىَ الْمَصْدَرُ فَالْهُدى خامِلٌ، وَ الْعَمى شامِلٌ. عُصِىَ الرَّحْمنُ، وَ نُصِرَ الشَّیْطانُ، وَ خُذِلَ الْإ یمانُ، فَانْهارَتْ دَعائِمُهُ، وَ تَنَکَّرَتْ مَعالِمُهُ، وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ، وَ عَفَتْ شُرُکُهُ.»یعنی: انسانها در فتنه هائی گرفتار بودند که در آن رشته دین از هم گسیخته و ستونهای یقین متزلزل شده و اصول اساسی حقایق دگرگون و امور زندگی مردم پراکنده و متشتت و راههای نجات از فتنه ها تنگ و باریک شده بود. در چنان وضعیتی آثار هدایت پنهان و ناپیدا و نا بینائی همه جا را فرا گرفته بود.
در آن روزگار نافرمانی خدای رحمان شیوع یافته بود و شیطان یاری می شد و ارکان ایمان شکست خورده و ستونهای آن فرو ریخته و نشانه های آن گم شده و جاده های آن متروک و راههای اصلی آن ناپدید شده بود.
امام ـ علیه السلام ـ در این بخش از کلام خود با رساترین تعابیر پریشانی و پراکندگی و گمراهی مردم زمان بعثت پیامبر خاتم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ را بیان فرموده و اوضاع فکری نابسامان و تشتت و پراکندگی دیدگاهها و بطور کلی بردگی فکری انسانها و پریشانی و سر در گمی آنها را در جوامع مختلف ترسیم کرده است.
امام ـ علیه السلام ـ در ادامه کلام خود در چند جمله اشاره ای به اعمال و رفتارهای جاهلانه و ظالمانه مردم نسبت به یکدیگر نموده و ظاهراً منظور شریفش بیشتر رفتارها و وضعیت اعراب زمان جاهلیت و اهل جزیرِة العرب و شهر مکه بوده، اگر چه آن رفتارهای جاهلانه و ظالمانه و آن فتنه های فراگیر در سطح جهانی عمومیت داشت و به قوم و ملت معینی اختصاص نداشت.
آن حضرت در ترسیم وضعیت مردم قبل از بعثت وجود مبارک رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و اعمال و رفتارهای آنها فرمود:
«اَطاعُوا الشَّیْطانَ فسَلکوا مَسالِکَهُ، وَوَرَدُوا مَناهِلَهُ، بِهِمْ سارَتْ اَعْلامُهُ، وَ قامَ لِواؤُهُ فِى فِتَنٍ داسَتْهُمْ بِاءَخْفافِها، وَ وَطِئَتْهُمْ بِاءَظْلافِها وَ قامَتْ عَلى سَنابِکِها، فَهُمْ فِیها تائِهُونَ حائِرونَ جاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِى خَیْرِ دارٍ وَ شَرِّ جِیرانٍ، نَوْمُهُمْ سُهُودٌ، وَ کُحْلُهُمْ دُمُوعٌ، بِاءَرْضٍ عالِمُها مُلْجَمٌ وَ جاهِلُها مُکْرَمٌ.»(۲)یعنی: در آن دوران که نور رسالت را بر افراخت، مردم اطاعت از شیطان را پیشه خود نمود،راه های آن پلید نابکار را پیش گرفته، سیراب شدن خود را از چشمه های آن مطرود ابدی می جستند. علم های شیطانی به دوش گرفته، پرچم آن مردود بارگاه ربانی را به اهتزاز در آورده بودند. در فتنه ها و شورش هایی غوطه ور بودند که با ناخن های خود، آنان را خرد کرده،با سم های ویرانگر آنان را کوبیده و همواره روی سر ناخن ها به انتظار بر پا کردن اضطراب و بلوا ایستاده بود. مردمی سرگردان و حیران و نادان هایی شورش زده در بهترین جایگاه و با بدترین همسایگان زندگی می کردند. محرومیت از خواب گوارا،خوابشان! اشک های سوزان بینوایی، سرمه های دیدگانشان! در سرزمینی که دانایش بند بر دهان بود و نادانش محترم و در امان.
در این عبارات تبهکاریها و انواع فساد منتشر در بین مردم و دردها و رنج ها و ناامنی ها و خشونت ها و جنگهای مستمر در بین ملل مختلف و از جمله بین ساکنان جزیرةالعرب و شهر مکه و علل اصلی آن نا بسامانیها و آن خشونت ها و نا امنی ها بیان شده است! و آن عبارت بود از فاصله گرفتن از آموزشهای پیامبران خدا و در نتیجه اطاعت و پیروی از شیطان و گسترش افکار و اعمال شیطانی در بین مردم. چون از زمان بعثت پیامبر صاحب شریعت و کتاب آسمانی قبلی یعنی حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ و انتشار دعوت او بیش از پنج قرن گذشته بود.
در قرآن مجید به این موضوع که در دوره نزدیک به آن زمان، پیامبری مبعوث نشده بود اشاره ای شده و می فرماید:
«لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ»(يس/۶)یعنی:تا هشدار و آموزش بدهی [ای پیامبر] قومی را که پدران آنها هشدار و آموزشی دریافت نکرده بودند و در غفلت قرار داشتند.
تحولات علمی وفکری و عقیدتی در عصر رسالت در بین مردم
با شروع دعوت دینی از ناحیه پیامبر خاتم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و ایمان آوردن مردم به رسالت او و انتشار معارف دین توحیدی تحولی عظیم به طور مستقیم در منطقه ای از زمین به وجود آمد.در اثر آن تحول فرهنگی و اجتماعی در بین ملتی که مبتلا به انواع جهلها و نابسامانیها و فقرها بودند، تمدنی برقرار شد که که آثار حیات بخش آن در مناطق مختلف زمین جریان یافت و نور مشعل های آن در فضای وسیعی از عالم نفوذ کرد و سبب یک تحول پر برکت جهانی شد! به طوری که فرهنگ عمومی جهانی را تحت تأثیرات خود قرار داد و درهائی از علوم در اثر آن تحول مبارک بر روی جهانیان باز شد.
منشأ آن تحولات علمی وفرهنگی جهانی آخرین کتاب آسمانی و معارف وحقایق دین توحیدی بود که در رفتارها وسخنان و شخصیت عظیم آسمانی پیامبر خاتم حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و عده ای از پیروان وپرورش یافته های کامل مکتب او ظهور و تجلی یافت.
گسترش سریع و شگفت انگیز فرهنگ دین توحیدی مورد اعتراف عده زیادی از دانشمندان و مورخان و جامعه شناسان غیر مسلمان هم قرار گرفته و ما بعنوان نمونه نظرات چند تن از آن دانشمندان را به نقل از بعضی مقالات قبلی ذکر می کنیم:
دکتر گوستاولوبون فرانسوی می گوید:
معجزه پیامبر اسلام این بود که توانست پیش از مرگ خود قافله ی پراکنده عرب را گرد هم آورد، و از این کاروان سر گردان و پریشان، ملت واحدی تشکیل دهد بدان سان که همه را در برابر یک دین خاضع کرده فرمانبر و مطیع یک پیشواز گرداند… شکی نیست که حضرت محمد از زحمات خود نتایج و بهره هایی گرفت که هیچ یک از ادیان قبل از اسلام و از آن جمله دین یهود و نصارا، چنین بهره هایی نصیب آنان نگشت و از این رو آن حضرت حق بسیار بزرگی به گردن اعراب دارد… ما اگر بخواهیم ارزش اشخاص را به کردار و آثار نیکشان بسنجیم به طور مسلم حضرت محمد بزرگ ترین مرد تاریخ است…ما این دین بزرگی را که او آورد و مردم را بدان دعوت کرد، برای پیروانش یکی از نعمت های بزرگ خداوندی می شماریم. (۴)
توماس کارلایل مستشرق انگلیسی می گوید:
خداوند عرب را به وسیله اسلام از تاریکی ها به سوی روشنائی ها هدایت نمود و در پرتو آن، ملت خموش عرب را در آن سرزمین مرده، زنده کرد در حالی که عرب از آغاز آفرینش چون گروهی بی نام و نشان و بیابان گر و تهیدست بودند که در بادیه به سر می بردند، نه صدایی از آنان بر میخواست و نه حرکتی از آنان محسوس بود.خداوند وقتی که پیامبری را با نور وحی و رسالت، برای هدایت آن ها فرستاد، گمنامی را به شهرت، حیرت و سر در گمی را به بیداری، پستی را به سر فرازی، عجز و ناتوانی را به نیرومندی و جرقه را به شراره تبدیل کرد.نور او همه جا تابید، روشنائی او همه جا را فرا گرفت و شعاع هدایت او شمال و جنوب و شرق و غرب جهان را به هم پیوست به طوری که هنوز یک قرن از ظهور اسلام نگذشته بود که حکومت اسلامی یک پای در هند و یک پای دیگر در اندلس نهاد. (۵)
ویل دورانت می نویسد:
…. در آن هنگام کسی به خواب هم نمی دید که یک قرن بعد، این مردم خانه به دوش نیمی از متصرّفات آسیایی دولت روم، همه ی ایران و مصر و بیشتر شمال آفریقا را بگشایند و به سوی اسپانیا پیش تازند. به راستی این نمود تاریخی که از عربستان طلوع کرد و در نتیجه آن اعراب بر نیمی از حوزه مدیترانه تسلّط یافتند و دین اسلام را در آن جا بسط دادند از عجیب ترین حوادث اجتماعی قرون وسطی است. (۶)
سوم : امام –علیه السلام- در ادامه توصیف رفتارهای عظیم رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- می فرماید:
«الْمُعْلِنِ الْحَقَّ بِالْحَقِّ» یعنی : او آشکار کننده حق با حق بود . در این عبارت وصف دیگری از رفتارهای رسول الله بیان شده است و آن عبارت است از آشکار کردن حقایق موجود در عالم برای انسانها از طریق خود حق است.
حق یعنی ثابت ، برقرار، واقعی و اینکه یک شئ در موقعیت خود واقع شود و آن مقابل باطل قرار می گیرد. کلمه حق حدود ۲۵۰ بار در آیات قرآن به کار رفته است ، و این نشان دهنده موقعیت متعالی و اهمیت خاص آن، و موضوعات مربوط به آن است .
این کلمه هم صفت ذات قدوس الله –عزّوجّل- و هم صفت افعال او و هم صفت دین توحیدی می باشد.و کاربردهایی هم درباره انسانها و اشیاء و موجودات دیگر دارد. برای روشن شدن کامل معنی این کلمه لازم است آیاتی از قرآن مورد توجه قرار بگیرد لذا چند مورد از آیات قرآن را در این زمینه متذکر می شویم :
- « ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ» (الحج/۶۲) در این آیه کریمه ذات «الله» -عزّوجّل- یا «ربوبیت» و «الوهیت» او با کلمه «حق» وصف شده است . یعنی ذات قدوس او و وجود او حق است . اما تمام موجودات غیر او وجود و هستی وصفات و قدرت بر افعال خود را «آن به آن» از او دریافت می کنند و در حقیقت و به یک معنی فقط یک وجود حق بطور استقلالی در عالم وجود دارد و موجودات دیگر از ناحیه او و اتصال به او تحقق پیدا می کنند .
- «فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ »(المؤمنون/۱۱۶) در این آیه کریمه هم «مَلِکیّتّ» الله با «حق» مورد وصف قرار گرفته است. یعنی «مَلِک» بودن او حق است و او مَلِک و مالک همه چیز است، هم مالک عالم دنیا و هم مالک روز قیامت است و انسانها از ناحیه اراده و مشیت او نوعی مالکیت به بعضی از اشیاء پیدا می کنند.
- «خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ »(العنکبوت/۴۴) در این آیه خلقت آسمانها و زمین که از افعال خدای سبحان است با «حق» توصیف شده و مراد این است که خلقت آسمانها و زمین دارای حکمتی است و آفرینش آنها عبث و بیهوده و لغو نبوده است .
- «إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَلَا يغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»(لقمان/۳۳) در این آیه کریمه مثل آیات زیادی در قرآن «وعده» خدا با حق توصیف شده است یعنی وعده ای که به طور قطع و یقین وقوع خواهد یافت و انجام خواهد گرفت .
- « وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ » (الاسراء/۱۰۵) در این آیه کریمه هم گفته شده انزال قرآن از طرف خدای سبحان و همچنین نزول آن برای انسانها با «حق» همراه بوده است. یعنی فعل خدای سبحان در انزال قرآن حق بوده است و قرآن هم با هیچ گونه آمیختگی و باطل همراه نبوده و هرگز هم باطل به آن نفوذ نخواهد کرد! نازل کردن قرآن از طرف خدای سبحان با حق بوده و نزول آن هم همیشه همراه حق بوده است و پیامبر خدا هم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ هرگز کلمه ای به آن اضافه نمی کند و کلمه ای از آن کم نمی کند اگرچه تحت فشار شدید بعضی از مردم قرار داشته باشد و او مأمور ابلاغ کلام خدای سبحان به مردم بود. مخالفان قرآن هم هرگز نمی توانند اندک تغییری حتی در حد یک کلمه در آن به وجود آورند.بطورکلی قرآن حق است و در نزول آن به قلب رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ توسط ملائکه باطلی به آن راه نیافته، نه از ناحیه شیاطین و نه از طریق فرضاً اهمال ملائکه حامل وحی و یا غفلت و یا ناتوانی آنها و امثال آنها و در انتقال آن توسط پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ به مردم هم همینطور و آن حق خالص است وبرای همیشه هم حق خواهد ماند. بطوریکه خدای سبحان فرمود:
- « وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ ـ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ ۖ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ » (فصلت/۴۱ـ۴۲) یعنی: و همانا آن کتابی است عزیز ـ و باطل به آن نمی رسد نه از پیش رو و نه از پشت سر [ قبل از نزول و بعد از آن ] و نازل شده ای است از طرف [خدای] حکیم حمید.
این آیه کریمه هرگونه مطلب پوچ و بی ارزش و غیرحکیمانه و نادرست و هرگونه تغییر و تصرف در قرآن حکیم را از آن نفی می کند و آن را حق خالص و در همه زمانها و همه شرایط اعلام می فرماید.
- « نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ ـ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى » (الکهف/۱۳) یعنی: ما خبر [ و داستان] آنها [ اصحاب الکهف ] را به حق بر تو بیان می کنیم، آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم .
مراد این است که خدای سبحان اخبار و داستان اصحاب کهف را بطور حق بر پیامبر اکرم بیان می کند، یعنی آن مقدار از اخبار آنها را که به منظور هدایت انسانها لازم بوده است و مثلاً قصد اصلی بیان قصه نیست و بلکه هدایت انسانها از ناحیه بیان اعمالی از آنها و هدایت پروردگارعالمیان درباره آنها و حفاظت آنها از دستگیر شدن و کشته شدن توسط عمال حکومت مشرکان و بت پرستان.
حاصل کلام و فواید آن اینکه : دین خدا مشتمل بر حقایق فراوانی است که در رأس آنها توحید خدای سبحان و اسماء حسنای ذات قدوس «الله» و صفات و افعال او قرار دارد! و در مراتب بعدی حقایق دیگر مثل زندگی اخروی و بهشت و نعمت های آن و جهنم و عذابهای آن و ملائکه و عرش و کرسی و قوانین و نظامات حاکم بر عالم و پیامبران و سخنان ورفتارها و فضائل اخلاقی و علمی آنها وقوانین واحکام خدای سبحان برای زندگی انسانها و کتابهای آسمانی و معارف و مطالب آنها و حقایق زیاد دیگری که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ تمام آن حقایق را برای انسانها آشکار ساخت.
آن وجود مبارک قدسی ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ حقایق موجود در عالم و حقیقت عالم و موجودات آن را بصورت کامل و خالص با کلام و رفتارها و فضائل اخلاقی خود برای عالمیان آشکار ساخت. او بندگی در مقابل ذات قدوس الله و اطاعت از او را با رفتارهای عظیم خود در زیباترین و باشکوه ترین صورت ها برای انسانها نشان داد.
او باب رحمت واسعه خدای رحیم و رحمان بود و بطور کامل آن رحمت واسعه و بی انتها را با محبت به انسانها حتی مخالفان و دشمنان خود جلوه گر ساخت. بطوریکه صفحات کتاب تاریخ حیات انسانها مملو است از رفتارهای کریمانه و توأم با مهربانی عمیق نسبت به انسانها و حتی حیوانات.
آن وجود مبارک جاذبه ها و شکوه و جلال عبادت الله و ارتباط مستمر شبانه روزی با او را بصورت نماز در متعالی ترین و رفیع ترین مراتب و با رفتارهای خود به انسانها نشان داد، بطوریکه مردم ساعتها قبل از رسیدن وقت نماز انتظار آن را می کشیدند و از آن عبادت نورانی و انجام آن و دیدن کسانی که آن را بر پای میدارند به لذتی و آرامشی عظیم می رسیدند.
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ برای نشان دادن جمال زیبای انفاق در راه خدا و کمک به نیازمندان به مردم و تشویق آنها به آن عبادت عظیم و کریمانه عمری را با سادگی زندگی و تحمل گرسنگی و ترجیح دادن نیازمندان به خود سپری کرد. او کمک به مردم و رفع نیازهای نیازمندان را در تمام طول شب و روز، حتی زمانی که مردم می خوابیدند و او هم احتیاج به مقداری خواب داشت، بر زندگی شخصی و نیازهای خود ترجیح می داد.
فضائل آن وجود مبارک قدسی خیلی بالاتر از حد بیان و بحث و گفتگو و شمارش و محاسبه و ارزیابی با معیارهای عادی متعارف در بین انسانها است! و در این بخش از این نوشتار سعی بر این بود که معنی اجمالی کلام نورانی امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ درباره آن حضرت روشن شود که فرمود:
«والمعلن الحق بالحق» یعنی: او حق را با خود حق آشکار کرد! یعنی با رفتارهای خود ونه صرفاً با کلام و بیان و دستورات حکومتی و به منظور رسیدن به بعضی خواسته ها و اهداف اجتماعی و سیاسی، گرچه آنها هم تماماً حق بود و موردنیاز برای مردم! اما رفتارهای عظیم آن وجود مبارک و تحمل سختی ها و کمک به انسانها و رفع نیازهای آنها تجلیات باشکوهی از حقایق بود.
الیاس کلانتری
۱۴۰۰/۹/۱
پاورقی ها:
۱ـ نهج البلاغه،خطبه ـ۲
۲ـ ترجمه نهج البلاغه،محمد تقی جعفری ص ۶۱
۳- به احتمال قریب به یقین مراد امام ـ علیه السلام ـ از عبارت«خیردار»«کعبه مقدسه» و مسجد الحرام بود.
۴- تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم رسولی ،چاپ کتاب فروشی اسلامیه، ص ۱۲۸ تا ۱۳۰
۵ -الأبطال، تألیف محمد السباعی (قاهره،ط ۳، ۱۳۴۹ ه.ق)، ۹
۶- ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج ۴، عصر ایمان (بخش اول)، ترجمه ابوطالب صارمی (تهران:سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ ۲، ۱۳۶۸)، ص ۱۹۷