کلام ایام ـ ۴۸۴، ماه شعبان و روزهای تاریخی آن
بخش سوم
کلیات*
- ذکر اوصاف کریمه رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و عترت طاهره همراه «صلوات» بر آنها.
- صلوات بر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و عترت طاهره شرط استجابت دعاها می باشد.
- ظهور جلالت و کمالات دین خدا و فضائل آن شخصیت قدسی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و عترت طاهره ـ علیهم السلام ـ ارتباط می یابد.
- جاذبه نماز آن ذوات مقدسه و سایر اعمال آنها به جاذبه جلال و کبریای ذات قدوس الله ـ عزّوجل ـ متصل می باشد.
- وقتی انسان نماز را از سیره و کلام معلمان آسمانی یاد بگیرد، آن نماز تمامی زندگی او را در حیطه جاذبه و نورانیت خود قرار می دهد.
- اگر نماز با داشتن شرایط حقیقی خوانده شود، روزی حداقل پنج بار روح انسان از آلودگی ها تطهیر و با عطر توحیدی معطر خواهد شد.
- فضای زندگی شخصیت های قدسی و معلمان آسمانی محل رفت و آمد ملائکه می باشد و آن گروه از ملائکه حامل رحمت و برکات خاصی از خدای سبحان به فضای زندگی انسانها می باشند.
- اگر معارف و اخلاق و معیارهای ارزش آنها از غیر طریق قرآن مجید و سیره و کلام معلمان آسمانی و از طریق انسانهای عادی دریافت شود، آن ارزش ها با رفتارها و سخنان انسانهای دیگری از بین خواهد رفت!
- ولایت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و عترت طاهره ـ علیهم السلام ـ کشتی نجات عظیم و امنی است و هرکس به آن کشتی درآید از خطر غرق شدن و سرگردانی نجات خواهد یافت.
- تنها راه نجات از فتنه ها و خطر غرق شدن در دریاهای حوادث مرگبار همراهی و ملازمت با عترت طاهره ـ علیهم السلام ـ است.
- در چه صورتی ادیان تقلبی و ساخته شده از ناحیه حکام و زمامداران و پیروان آنها در جوامع انسانی به قدرت می رسد.
- در تاریخ دین خدا بارها و در جوامع مختلف افرادی که حتی دشمنی آشکاری با آن و معارف و احکام و اخلاق آن داشتند، بعنوان یک حاکم دینی در جوامع بظاهر دینی به قدرت و حکومت رسیده اند.
- صاحبان و سازندگان ادیان تقلبی بارها و بطور مستمر سفیران خدای سبحان از پیامبران و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ را تحت سلطه سیاسی و حکومتی قرار داده و آنها را زندانی کرده و یا کشته اند.
- معاویه که از یاغیان تبهکار در دوره صدر اسلام بود، و از دشمنان آشکار دین خدا بود، مدتهای طولانی حکومت جامعه دینی را بدست گرفت و ده ها هزار انسان بی گناه را به قتل رساند.
- یاغیگری معاویه در دوره حکومت امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ و اقدام به جنگ با حکومت مرکزی و با امام ( علیه السلام )
- دستگاه تبلیغاتی حکومت نامشروع و غیرقانونی معاویه، تمامی رفتارهای او را بعنوان رفتارهای دینی به مردم معرفی می کرد.
- نقش عترت طاهره در حفاظت از صورت حقیقی دین خدا و جلوگیری از انهدام ارزش های آن از ناحیه حکام و زمامداران غاصب.
- حضور رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در بین مردم مانعی برای نزول عذاب برای آنها بود.
- کلامی از امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ در توصیف شخصیت های «آل محمد» ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و معرفی جایگاه آنها.
- صورت حقیقی دین خدا و معارف آن و معانی عمیق آیات قرآن کریم در رفتارها و سخنان معلمان قدسی قرار دارد.
- سازندگان صورت تقلبی از دین خدا با قدرت حکومتی، آن صورتهای کاذب را در جامعه برقرار کردند و خود را به ناحق جانشین ( خلیفه) رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ خواندند.
** * * * * * * * * * * * * * * * *
بسم الله الرحمن الرحیم
در بخش قبلی بحث منتهی شد به موضوع صلوات بر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ در دعا و نقش آن در استجابت، و گفته شد که در این دعای مورد بحث که تقریباً در حد یک یا دو صفحه حجم آن است ـ هفت بار صلوات بر آن حضرت و عترت طاهره ذکر می شود. این موارد با ترتیبی که در دعای شریف به کار رفته، و در ردیف هم، نوشته شد.
ملاحظه می شود که در هر مورد از موارد هفتگانه یکی از اوصاف کریمه آن حضرت ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیهم السلام ـ ذکر شده و مورد توجه قرار گرفته است. مثل: شجرةِ النبوة ـ الفلک الجاریة ـ الکهف الحصین ـ معدن العلم و مختلف الملائکة.
از ذکر این اوصاف شریف بعد از ذکر صلوات و بصورت متصل به آن برمی آید که علاوه بر ذکر اصل صلوات بر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و عترت طاهره، فضائل آن ذوات مقدسه نیز لازم است مورد توجه قرار بگیرد. چه در مقام دعا و درخواست از خدای سبحان و چه در غیر آن موقعیت یعنی هم توجه به آن شخصیت های قدسی و مجموع شخصیت آنها و هم تک تک فضائل آنها سبب حصول فوایدی برای انسان خواهد بود، ازجمله سبب استجابت دعا.
اصلاً ظهور جلالت و کمالات دین خدا و فضائل آن به شخصیت قدسی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و عترت طاهره ـ علیهم السلام ـ ارتباط دارد و لازمه دریافت آموزشهای کامل و خالص دین خدا و ارتباط با جاذبه های آن ـ یعنی دین خدا ـ مستلزم توجه خالص به شخصیت قدسی و فوق عادی معلمان آسمانی و فضائل و رفتارهای باشکوه و عظیم آنها است.
جاذبه نماز آن ذوات مقدسه ـ علیهم السلام ـ به جاذبه جلال و کبریای ذات قدوس الله ـ عزّوجلّ ـ متصل شده و اگر یک انسان نماز را از سیره شریف آنها فرا بگیرد و مورد توجه قرار دهد، لذتی که از نماز و ارتباط با خدای سبحان خواهد برد، فوق حد معیارهای عادی خواهد بود و خواندن نماز مدتی با آن حالت روحی تمام زندگی او را در حیطه نورانیت خود خواهد گرفت و چنین شخصی لذت عظیمی از نماز خواهد برد و چنین نمازی روزی پنج بار روح او را از همه آلودگی ها شستشو داده و با عطر توحیدی معطر خواهد ساخت.
در همه اعمال دیگر هم به همین صورت سیمای حقیقی و جاذبه های اصلی آنها آشکار خواهد شد. و اگر معارف و اخلاق و معیارهای ارزش آنها از غیر طریق قرآن مجید و سیره و سخنان شخصیت های قدسی، و از طریق انسانهای عادی کسب شود، ارزش و جاذبه های آنها با رفتارهای انسانهای عادی دیگر از بین خواهد رفت، اگرچه بطور پراکنده ارزشها و جاذبه هائی، بطور موقت و در زمانهائی در آنها ظهور داشته باشد.
این موضوع و این ادعا در بعضی از عبارات این دعای شریف بطور آشکار و با صراحتی ذکر شده. از جمله و در ابتداء دعا می فرماید:
« شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ، وَمَوضِعِ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفِ الْمَلائِكَةِ، وَمَعْدِنِ الْعِلْمِ، وَأَهْلِ بَيْتِ الْوَحْىِ » یعنی: آنها که شجره نبوت و محل رسالت و جایگاه رفت و آمد ملائکه و معدن علم و خاندان وحی هستند.
در این عبارت به بعضی از فضائل رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و اهل بیت او ـ علیهم السلام ـ اشاره ای شده، یعنی آنها صاحب فضائل اختصاصی و مقامات رفیع فوق عادی هستند. کمالات آنها از نوع کمالات عادی انسانهای برتر و متعالی نیست، بلکه کمالات و فضائل آن بزرگواران از نوعی است که اختصاصی به مقام نبوت و رسالت دارد و بخشی از آنها از نوع اکتسابی نیست، بلکه لازمه مقام نبوت و رسالت است و بعضی دیگر اکتسابی است و از ناحیه رفتارهای از نوع جهادی، و تحمل سختی ها و انجام وظایف الهی با اخلاصی فوق عادی که ریشه ای در آن فضائل اختصاصی دارد.
فضای زندگی آنها محل رفت و آمد ملائکه است. طبعاً رفت و آمد ملائکه به محل زندگی آنها جهت تحقق اراده خاص پروردگار عالمیان و انجام اعمال خاصی می باشد. و طبعاً آن گروه از ملائکه معین که به محضر آنها می رسند حاصل رحمت و قدرت خاصی از طرف پروردگار عالمیان به آن ذوات مقدسه هستند.
رفتارهای آنها بصورتی اختصاصی از طریق وحی به آنها ابلاغ می شود. البته نوعی از وحی یعنی وحی نازل شده برای عترت طاهره ـ علیهم السلام ـ غیر از «وحی نبوی» است که اختصاص به شخص رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ بعنوان خاتم پیامبران دارد، و بلکه آن نوع دیگری از وحی است!
آنها معدن علم هستند. علمی که از طریق نوعی وحی به قلوب مبارک آنها نازل می شود، یعنی از نوع علم اکتسابی و از طریق آموزش عادی بین انسانها نیست، اگرچه معلمان آسمانی دارای مراتب برتر این نوع علم یعنی: علم اکتسابی هم هستند.
علم از قلوب مبارک آنها می جوشد، مثل آب چشمه ها که از زمین و فضای مستعد می جوشد. یعنی از نوع آبی نیست که در محلی ریخته باشند و ذخیره شده باشد و بعداً بخشی از آن ذخیره و یا تمام آن را به مصارفی برسانند یا جای دیگری منتقل کنند.
طبعاً رفت و آمد ملائکه به فضای زندگی «عترت طاهره» و « آل محمد » رویدادی و جریانی اختصاصی است و درباره غیر آنها صدق نمی کند! یعنی هرگز کسی که اندک تعلقی در این موضوع بعمل آورد و علمی اجمالی و سطحی نسبت به معارف دین خدا هم پیدا کند، تصور نخواهد کرد که ملائکه نزد حکام و صاحبان حکومت از انسانهای عادی و باصطلاح خلفاء نازل می شوند و به خانه های آنها رفت و آمد می کنند. و اگر کسی چنین ادعائی بکند خودش مفتضح و رسوا خواهد شد و حتی پیروان و طرفداران جاهل آنها هم، چنین ادعائی را باور نخواهند کرد!
همچنین نوع علم آنها و میزان و وسعت آن موضوع بسیار عظیم و گسترده است که ورود در آن احتیاج به بحثی مفصل و فرصت مناسب خاصی دارد و ما قبلاً در بیان بعضی از سخنان وجود مبارک امام رضا ـ علیه السلام ـ وارد بحث فشرده ای از آن شدیم.
موقعیت خاص علمی عترت طاهره و معلمان آسمانی بطور مکرر مورد اعتراف حتی مخالفان آنها و غاصبان حق حکومت آنها قرار گرفته و کسی از مخالفان آنها و طرفداران آن مخالفان نتوانسته درجهت علمی، خود یا دیگران را با آنها مقایسه کند.
ما قبلاً و در بعضی از مقالات متذکر کلامی از وجود مبارک امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ در بیان فضائل «آل محمد» ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ شدیم و در این بخش مجدداً متذکر کلام نورانی آن حضرت می شویم. آن حضرت در یکی از خطبه های خود فرمود:
« لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ـ صلی الله علیه وآله ـ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً، هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ، إِلَيْهِمْ يَفِيءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ. الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ »(۱) یعنی: کسی را از این امت، قیاس با آل محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نتوان کرد و آنان را که نعمت ارشاد و هدایت آل محمد ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ از سقوط نجات داده است، نمی توان با آن پیشوایان الهی مساوی گرفت.
آل محمد ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ ارکان اساسی دین هستند و ستون برپادارنده یقین [راه دیگری جز این نیست که:] افراط گرایان [ و کسانی که از آنها جلوتر رفته اند] به سوی آنان برگردند و عقب ماندگان تفریط گر خود را به آنان برسانند. حق ولایت از مختصات آن کمال یافتگان است و وصیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ به اولویت آنان و وراثت رهبری در آن شخصیت های خداساخته است. در این حال که مقام پیشوائی به انسانهای شایسته [ از آنها ] واگذار شده، حق به اهلش برگشته و جایگاه [حقیقی] خود را دریافته است.(۲)
و می فرماید:« الْفُلْک الْجَارِیةِ فِی اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ یأْمَنُ مَنْ رَکبَهَا وَ یغْرَقُ مَنْ تَرَکهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللاَّزِمُ لَهُمْ لاَحِقٌ» یعنی: کشتی روان و در حال حرکت در دریاها و گردابهای عمیق و کران ناپدید، کسی که به آن کشتی نجات [ولایت و مودت رسول خدا و عترت طاهره، علیهم السلام ] سوار شود، ایمن از غرق شدن خواهد بود و کسی که آن را ترک و رها کند و از آن خارج شود، غرق خواهد شد.
کسی که بر آنها مقدم شود و جلوتر برود، و کسی که از آنها عقب بماند و جدا شود از بین خواهد رفت و کسی که با آنها ملازمت و همراهی داشته باشد به حق ملحق خواهد شد.
و این جریان طبیعی است و امری غیر عادی نیست که باور کردن آن مشکل باشد، چون آنها راهنمایان معین شده از طرف خدای سبحان هستند و علم مخصوصی جهت هدایت مردم به آنها عطا شده است. و بدون هدایت خدای علیم حکیم توسط آن راهنمایان، انسانها در تشخیص راههای حقیقی حیات و بیراهه ها به اشتباه خواهند افتاد. کما اینکه در طول تاریخ حیات مسلمین و پیروان ظاهری دین خدا این نوع اشتباهات و بیراهه رفتن ها بطور مکرر در جامعه دینی به وقوع پیوسته و هنوز هم ادامه دارد.
در چنین وضعیتی دین تقلبی و ساخته شده از ناحیه حکام و زمامداران و پیروان آنها به قدرت می رسد و در جامعه حاکم می شود. و اقلیت دانشمند و اهل تفکر و دینداران حقیقی، تحت سلطه و حکومت جاهلان و سازندگان صورتهای کاذب از دین خدا قرار می گیرند.
در تاریخ دین خدا بارها و در جوامع مختلف افرادی که دشمنی آشکاری هم با دین خدا و احکام و اخلاق و بطور کلی معارف آن داشتند، بعنوان یک حاکم دینی در جامعه به قدرت رسیده اند و سفیر خدای سبحان در آن زمان را هم تحت سلطه خود قرار داده و آنها را یا زندانی کرده و یا کشته اند و یا به هر نحوی ارتباط مردم را با آنها قطع کرده اند. مثل معاویه که از دشمنان آشکار دین خدا و پیامبر خاتم بود و از یاغیان تبهکار در دوره حکومت امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ بعد از شهادت آن حضرت، با نیرنگ های سیاسی و ساختن دروغها وایجاد جنگ داخلی در جامعه دینی به حکومت تمام جامعه دینی رسید و قبل از آن هم در دوره خلیفه دوم و سوم امارت منطقه شامات را از طرف حکومت بدست آورده بود. او بعد از برقراری حکومت امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ و عزل از امارت، سرکشی کرد و از اطاعت حکومت مرکزی در جامعه دینی خارج شد و با فریب افکار عده ای از مردم و عمدتاً از اهل شام، با خود امام علی ـ علیه السلام ـ و حکومت او وارد جنگ شد و بعد از شهادت امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ و استقرار حکومت در دست جانشین او امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ اقدام به لشکرکشی به مرکز حکومت جامعه دینی وایجاد جنگ داخلی نمود و سرانجام حکومت جامعه را غصب کرد و امام حسن مجتبی – علیه السلام ـ جهت جلوگیری از جنگ داخلی و تضعیف بیشتر جامعه دینی و جری شدن دشمنان آشکار دین خدا علیه آن، از حکومت فاصله گرفت و آن را موقتاً رها کرد. و بعد از آن واقعه رفتارهای آن دشمن دیرینه دین خدا و پیامبر خاتم و آن سیاستمدارِ تبهکارِ فاسق، عنوان دینی پیدا کرد. او در دوره شرارت خودش در حکومت امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ دوره حکومت کوتاه چندین ماهه امام حسن مجتبی ـ سلام الله علیه ـ و در دوره حکومت خود، تحت عنوان تقلبیِ «خلیفه» دست به جنایات عظیمی زد و ده ها هزار نفر از مردم جامعه را به قتل رساند و افراد جامعه را با ظن و گمان و احتمال می کشت تا جائیکه نماینده و امیر لشگر او دو کودک خردسال عبیدالله بن عباس را جلو چشم مادر آنها بقتل رساند.
او اموال حکومتی را ملک و مال شخصی خود حساب می کرد و رقم های درشتی از بیت المال را به رؤسای قبائل می بخشید تا آنها را به حکومت خود وابسته کند و به مخالفت با امیرالمؤمنین علی و امام حسن مجتبی ـ علیهماالسلام ـ وادار سازد.
دستگاه تبلیغاتی آن دشمن دین خدا و قاتل انسانهای بی گناه، تمام اعمال او را با رنگ و پوشش دینی به مردم عرضه می کرد، و آن اعمال سرانجام و در عرف عوام، عنوان دینی پیدا می کرد و در نتیجه سبب گرفتاریهای مردم می شد.
از ناحیه توجه به آن وضعیت و روش حکام بعدی و مشکلاتی که سازندگان صورتهای تقلبی از دین خدا در جهت منافع سیاسی حکومت ها، روشن می شود که شخصیت های خاندان رسالت و محبوبیت آنها در بین مردم، چه مقدار تأثیر در برقراری صورت حقیقی دین خدا در جامعه دینی داشته است.
لذا در این عبارت شریف به انسانها توصیه شده است که همیشه همراه رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و عترت طاهره باشند و ملازمت با آنها را قطع نکنند. تا به مقصد حقیقی آفرینش و فضای حقیقی انسان راه یابند.
« أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَغِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ وَمَلْجَأِ الْهَارِبِينَ وَعِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ » فصل دیگری از دعای شریف با این عبارت شروع شده. ابتداءً ذکر مبارک صلوات بر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و عترت طاهره ـ علیهم السلام ـ تکرار شده و موارد دیگری از فضائل آن شخصیت های قدسی ذکر شده است. آنها پناهگاه محکم و امنی برای انسانها هستند بطوریکه با وجود و استقرار آنها در جامعه دینی، عذابها از امت برداشته می شود! همچنانکه خدای سبحان درباره رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ فرمود:
« وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» (الانفال/۳۳) یعنی: [ذات قدوس] الله در مقام عذاب کردن آنها نیست مادام که تو در بین آنها هستی.
در این عبارت از دعای شریف ذکر شده است که آن ذوات مقدسه پناهگاه محکم امن و دادرس انسانهای بی چاره و درماندگان و پناهِ گریختگان و نگهبانِ پناهنده ها هستند.
در این قطعه از کلام شریف هم علاوه بر تقاضای رحمت و لطف و عنایت بیشتر پروردگار عالمیان یعنی: «صلوات» برای آن شخصیت های قدسی، اشاره ای هم به موقعیت آنها در جامعه دینی و کمک به انسانها و هدایت آنها به مقاصد حیات و پناه دادن به انسانهای گرفتار و درمانده شده، و بطور ضمنی و در جهاتی بطور صریح به انسانها توصیه شده است که به آن کشتی نجات یعنی ولایت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و عترت طاهره ـ علیهم السلام ـ درآیند و از خطر غرق شدن در گردابهای عمیق خطرناک نجات یابند.
همچنین اشاره ای شده است به اینکه صورت حقیقی دین خدا و معانی و معارف حقیقی کتاب خدا در رفتارها و سخنان آن معلمان قدسی قرار دارد و جدا شدن از آنها چه بصورت تقدم و جلو رفتن از آنها و چه بصورت عقب ماندن عامل تباهی ها و گم شدن و گرفتار شدن در حیطه حکومت و قدرت جباران و سازندگان صورتهای تقلبی از دین خدا خواهند شد. همان چیزی که غاصبان حکومت دینی در مقابل امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام – و امامان بعدی و خلفا و جانشینان حقیقی پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به وجود آوردند و آن را در جامعه دینی برقرار کردند و مردم را به اطاعت از آن صورت ساختگی و تقلبی از دین و حکام جامعه مجبور و وادار کردند! و خود را به ناحق خلیفه رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نامیدند ویک حکومت عادی بشری را بجای حکومت دین خدا، در جامعه برقرار کردند و رفتارهای خود را که آمیخته ای از دین خدا و افکار و اعمال افراد عادی و خواسته های شخصی و اغراض سیاسی بود، بجای دین خدا بر مردم تحمیل کردند و آن صورت ساختگی و تقلبی را بجای دین خالص حقیقی به افراد جامعه دینی و دیگران معرفی نمودند.
الیاس کلانتری
۱۴۰۰/۱۲/۲۵
پاورقی ها:
۱ـ نهج البلاغه، خطبه دوم
۲ـ همان، ترجمه: محمد تقی جعفری، ص ۶۳