پرسش و پاسخ ـ ۳۱۱، آیا اعمال نیک انسان به جهت ناتوانی در فهم حقایق حبط می شود؟
سؤال:
حبط اعمال نیک انسان به دلیل عدم توانائی در فهم حقانیت مسائلی نظیر حیات آخرت و برخی آیات الهی و حتی عدم باور به وجود خدا با عدالت حق تعالی و آنچه از سوره های عصر و زلزله فهمیده می شود، ناسازگار به نظر می رسد. آیا برای برقراری سازگاری می توان گفت که در این مورد نیز فرق است بین تکذیب کنندگان قاصر و مقصر؟ به عبارت دیگر انسانیکه همه تلاش خود را صادقانه در راه فهم حقایق هستی به کار برده و آنجه را دریافته به آن ایمان آورده و اعمال نیک و صالح انجام داده حتی اگر منکر خدا و روز جزا باشد نیز مطابق سوره والعصر از کسانی دانست که از زیانکاری نجات یافته اند و رحمت الهی شامل حال ایشان خواهد شد؟
پاسخ:
حبط یک عمل به از بین رفتن و نابود شدن آن گفته می شود! چنین رویدادی در فضای زندگی انسانها در عالم دنیا بطور مستمر برقرار است مثل از بین رفتن اشیاء و لوازم موجود در یک خانه در اثر آتش سوزی و از بین رفتن زراعت یک کشاورز در اثر یک آفت و از بین رفتن سعی و کوشش والدین و مربیان کودکان در امر آموزش آنها، ازناحیه رفتارها و آموزشهای دیگر و امثال آنها.
در آموزشهای دینی هم موضوع «حبط اعمال» انسانها در اثر بعضی از رفتارها مورد توجه و تذکر قرار گرفته است. در آیات قرآن بارها به موضوع حبط اعمال انسانها اشاره ای شده و در این زمینه هشدار داده شده، مثل اینکه به انسانها یاد داده شود که مواظب بعضی از کارها و رفتارهای خود باشند تا مبادا منزل یا محل کار یا وسیله نقلیه یا اشیاء دیگر آنها در اثر آتش سوزی و یا رعایت نکردن مثلاً بعضی از اصول بهداشتی فاسد شود ویا از بین برود.
در آیات قرآن مجید درکنار بیان موضوع حبط اعمال به عوامل آن هم که عمدتاً کفر و شرک است، اشاره ای شده، از جمله می فرماید:
۱ـ « وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ » (المائده/۵) یعنی: کسی که به ایمان کفر بورزد قطعاً عمل او نابود شده و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود.
مراد این است که کفر یعنی پوشاندن بعضی از حقایق سبب حبط اعمال او یا بعضی از اعمال او خواهد شد و در این صورت او در آخرت از زیانکاران خواهد بود. چون انسان با آثار و نتایج اعمال دنیوی خود در عالم آخرت زندگی خواهد کرد و وقتی اعمال موردنیاز او در اثر کفر از بین رفت، او دیگر چیزی برای زندگی اخروی دراختیار نخواهد داشت.
۲ـ « ذَٰلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۚ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (الانعام/۸۸) یعنی: آن است هدایت خدا که هدایت می کند با آن کسانی از بندگانش را مطابق مشیت خود. واگر آنها شرک بورزند، اعمال آنها حبط می شود از آنها آنچه را [در دنیا] انجام می دادند.
در این آیه کریمه هم شرک ورزیدن انسانها عامل حبط اعمال آنها معرفی شده است.
۳ـ « وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ ۚ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (الاعراف/۱۴۷) یعنی: و کسانیکه آیات ما را تکذیب کردند و همچنین ملاقات آخرت [و حیات اخروی] را، اعمال آنها حبط می شود، آیا آنها جزاء داده می شوند به غیر آنچه عمل می کردند.
در این آیه کریمه تکذیب آیات خدا وزندگی اخروی سبب حبط اعمال معرفی شده است.
۴ـ « ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ » (محمد/۹) یعنی: آن به این جهت است که آنها آنچه را خدا فرستاده خوش نداشتند [ و از آن بهره نبردند] در نتیجه او هم اعمال آنها را حبط کرد.
در این آیات و آیات دیگر مربوط به «حبط اعمال» موضوع عدم توانائی در فهم حقایق مطرح نیست و هرگز خدای سبحان اعمال انسانها را بجهت عدم توانائی در فهم حقایق حبط نمی کند. بلکه عامل حبط، شرک بندگن و کفر ورزیدن آنها به حقایق موجود و سنت های برقرار در عالم از ناحیه اراده و ربوبیت خدای سبحان است. «کفر» یعنی پوشاندن یک حقیقت آشکار و آن عملی است که بنده با اختیار و به میل خود انجام می دهد.
کفر انواعی دارد و در این موضوع مورد بحث و آنچه در این سؤال موردنظر بوده «کفر ابتدائی» است که منشأ آن جهل است. د رمقابل «کفر عنادی» که منشأ آن عناد با حق و لجاجت با آن هاست. توضیح اینکه کفر انواعی دارد و از یک نظر تقسیم می شود به دو قسم و آن دو عبارتند از:
کفر ابتدائی
کفر عنادی
در این بحث، ما وارد موضوع کفر و انوع آن به صورت تفصیلی نمی شویم و فقط به توضیح چند نکته بطور فشرده اکتفاء می کنیم
یکم: کفر ابتدائی که منشأ آن جهل است، امکان دارد با اندکی بحث و گفتگو و اندیشیدن برطرف شود و صاحب آن ایمان بیاورد، مثل افرادی از انسانها که به پیامبران خدا علیهم السلام و پیامبر خاتم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و شریعت او ایمان آوردند که قبلاَ از کفار بودند.
اما نوعی کفر است که به آن « کفر عنادی» گفته می شود و منشأ آن عناد با حق و لجبازی درباره آن است و این نوع کفر از ناحیه عدم درک حقایق نیست بلکه رفتاری است عمدی که صاحب آن حقایق آشکار را به میل خود انکار می کند و اگر ده ها و صدها دلیل هم برای اثبات یک حقیقت مورد انکار آنها آورده شود، آنها ایمان نخواهند آورد. و آن کفری که سبب «حبط اعمال» می شود، از این نوع است نه از ناحیه عدم توانائی در فهم حقایق!
دوم: «ناتوانی در فهم حقایق» از نوع فعل و رفتار نیست که در صورت خلاف بودن مجازاتی داشته باشد و مجازات موردنظر در این سؤال نهایتاً به افعال و رفتارها مربوط می شود و نه به ناتوانی در فهم و درک حقایق! و اگر هم فرضاً ناتوانی در درک حقایق در اصل عملی خلاف و گناه محسوب شود ـ که البته قطعاً چنین نیست ـ در آن صورت باید آن حقایق مورد توجه و بررسی قرار بگیرد که مثلاً آیا عقیده به وجود خالق موجودات و گرداننده عالم چیزی است که انسانها در درک اصل وجود او دچار ناتوانی باشند؟
اینکه هر شیء به وجود آمده که قبلاً نبود، احتیاج به خالقی دارد امری نیست که یک انسان در عقیده به آن و قبول آن دچار ناتوانی شود! حتی یک فرد بی سواد و ساده و ناتوان از تفکر عمیق یا قابل توجه!
جهل انسان نسبت به پدیده ای موجود در عالم و فضای زندگی او البته آثار نامطلوبی خواهد داشت، اما آن نوع مجازات که در این سؤال موردنظر می باشد برای جهل انسانها نسبت به بعضی از پدیده ها و قوانین حاکم بر فضای زندگی او در کار نخواهد بود. یعنی انسان از ناحیه جهل ناشی از عدم توانائی در فهم حقایق. جهت روشنتر شدن کامل موضوع، دو قطعه از بعضی از مقالات قبلی را در این نوشتار نقل می کنیم:
« در عالم آخرت پاداش ها و مجازات ها از نوع حقیقی و طبیعی خواهد بود. یعنی اعمالی که در عالم دنیا از انسان ها سر می زند، آثاری در بدن و روح شخص صاحب عمل ایجاد می کند، بخشی از آثار اعمال در همین دنیا هم شامل صاحب آن اعمال می شود، مثل ابتلاء به انواع بیماری ها که نتیجه نوع زندگی انسان و نوع غذا خوردن او و عوامل دیگر می باشد. و بر عکس داشتن بدن سالم و نیرومند و روح سالم در بعضی افراد که نتیجه رعایت اصول بهداشتی مربوط به بدن و روح انسان و انجام بعضی از انواع ورزش ها و پیدا کردن آرامش روحی و نشاط زندگی در اثر ارتباط با خداوند عالم و اتصال به معنویات ناشی از آن می باشد. این آثار مجازات یا پاداش دنیوی بعضی از اعمال و رفتارهای انسان ها می باشد و این پاداش ها و مجازات ها در عالم آخرت بسیار عظیم تر و گسترده تر خواهد شد. پس مجازات و پاداش های اخروی مثل مجازات ها و پاداش های قراردادی متعارف در دنیا نخواهد بود.»(۱)
قابل تذکر است که پاداش ها و مجازات های قراردادی امکان دارد با قراردادهای دیگر تغیبر کند و یا قابل انتقاد باشد، اما پاداش و مجازاتهای حقیقی و طبیعی، نتیجه طبیعی اعمال انسانها خواهد بود و جای انتقاد و اشکال برای آنها وجود ندارد.
چون این موضوع و دانستن جهات مختلف آن نقش عظیمی در زندگی و رفتارهای انسانها دارد ومورد ابتلاء خیلی از آنهاست و بطور مکرر سؤالاتی در زمینه اصل موضوع یعنی: «مجازاتهای اخروی» و بطور کلی مجازات از طرف خدای رحمان و رحیم که رحمتش بر همه جا و همه مخلوقاتش گسترده است، بعمل می آید، جهت روشنتر شدن موضوع توضیحات دیگری بصورت نقل از یک مقاله دیگر برای آن می آوریم:
حقیقت عذاب های اخروی
روح انسان مثل سایر پدیده های عالم دارای خصوصیاتی است و لازم است آن ها شناخته شوند و معلوم شود که اشیاء و پدیده ها و اعمال و رفتارهای مختلف چه تأثیری در آن دارد.
روح انسان از ناحیه بعضی اشیاء در مسیر رشد و تعالی سیر می کند و از ناحیه بعضی دیگر آلوده می شود، به طور کلی آن چه در روح وارد می شود، مثل دیدنی ها و شنیدنی ها و تصوّرات و توهّمات و تعقّلات و آن چه از آن صادر می شود مثل: گفتارها و رفتارها و نیّت های قلبی، تأثیرات خاصی دارد. بعضی از این تأثیرات مطلوب و مفید و لذّت بخش خواهد بود و بعضی دیگر نامطلوب و مخرّب و زیان بخش و زجرآور! به عنوان مثال: از خواص یک درخت این است که در مکان دارای آب و در معرض تابش نور آفتاب رشد می کند، یعنی این درخت با آب و آفتاب تناسب و سنخیتی دارد و آن این که آب و آفتاب موجب رشد آن می شود. همچنین یک درخت در یک نوع آب و هوا بیشتر رشد می کند و در نوع دیگری از آب و هوا رشد آن کمتر می شود. و یا به طور کلی متوقف می شود حال اگر به جای آب مقداری نفت و یا بنزین و بعضی مواد دیگر پای درخت ریخته شود آن درخت خراب می شود و می خشکد. چون با این مواد سنخیّت و تناسبی ندارد اما مثلاً همین نفت و یا بنزین در عین حال که موجب فساد بعضی از اشیاء می شوند، در بعضی دیگر از اشیاء تأثیر تخریبی ظاهری ندارند، مثل شیشه و آهن و …
در مورد حیوانات هم موضوع شبیه به همین است، یعنی ساختمان جسمی و روحی بعضی از حیوانات با مواد غذائی معینی تناسب دارد و اگر با آن مواد تغذیه شود و در مجاورت آن مواد و اشیاء قرار گیرد، رشد خواهد کرد، اگر نه رشد آن متوقف شده و زندگی آن از اعتدال در خواهد آمد، به عنوان مثال: غذای گوسفند را نباید به گربه داد، یعنی ساختمان وجودی گربه با غذای گوسفند تناسبی ندارد.
حال در مورد انسان ها موضوع دقیق تر و مهم تر است و این موجود دارای تفاوت های مهمی با سایر موجودات می باشد. از جمله خواص روح انسان این است که از تکریم و احترام دیگران در مورد خودش لذت می برد، و در اثر تکریم دیگران رشد مطلوبی خواهد داشت و بالعکس تحقیر و سرزنش، روح انسان را از اعتدال در می آورد و آن را فاسد می کند و مانع رشد حقیقی آن می شود و در صورت استمرار و در بعضی شرایط حتی موجب مریضی روحی می شود. و همچنین امیدواری به آینده بهتر اثرات مطلوبی در روح انسان خواهد داشت و بر عکس یأس و نا امیدی عامل پریشانی و افسردگی او خواهد بود. همچنین خوف و وحشت از چیزی بالخصوص اگر به طور مستمر در روح انسان وارد شود، اثرات تخریبی در آن ایجاد خواهد کرد. و یا اگر یک انسان به طور مستمر به نیازمندان کمک کند، و وسایل آسایش آن ها را فراهم کند، روحش رشد مطلوب پیدا خواهد کرد و بالعکس ظلم به دیگران و از بین بردن حقوق آن ها موجب فساد روح انسان خواهد شد.
پس با این توضیحات معلوم می شود که یک سلسله از اعمال و رفتار هائی که از یک انسان سر می زند، آثار مطلوبی در روح او خواهد داشت و عامل لذت و سرور او خواهد شد. و بر عکس یک سلسله از اعمال هم، عامل تخریب و تباهی روح و زجر و فشارهای روحی خواهد شد، اعم از این که انسان از قبل به آثار اعمال خودش علم پیدا کند، یا نه. یعنی خواص حاکم بر روح او با میل و انتخاب او تعیین نمی شود. بلکه روح انسان خواص اصلی معینی را دارا می باشد.
اعمالی که در روح انسان آثار تخریبی دارد و در عرف آموزش های دینی از آن ها به «سیئات» و «خطیئات» و «ذنوب» و … و در مجموع گناهان تعبیر می شود، دارای آثار مستمری می باشند و این آثار در روح انسان باقی خواهد ماند و بعد از انتقال انسان از عالم دنیا به عالم آخرت یعنی بعد از رحلت انسان آثار و نتایج اعمال رشد کرده، و شدیدتر شده و روح انسان را احاطه خواهد کرد.
از این عذاب ها و زجرهای روحی انسان در عرف آموزش های دینی به مجازات های خداوند تعبیر می شود. انسانی که در عالم دنیا دچار فساد روحی شده و با این حال از دنیا رفته در جایگاهی قرار خواهد گرفت که از آن به «جهنم» تعبیر می شود. زندگی در جهنم بسیار دردناک و زجر آور خواهد بود.
زندگی در جهنم نتیجه طبیعی و حقیقی بعضی از اعمال انسان ها می باشد. و خداوند عالمیان در اصل به این نوع زندگی و عذاب های دردناک آن در مورد بندگانش راضی نیست، اما تأثیرات اعمال در روح انسان ها در نظام خلقت اجتناب ناپذیر است، یعنی روح فاسد شده انسان جز عذاب کشیدن و سوختن در آتش جهنم نصیب دیگری نخواهد داشت. مگر این که تا حیات دنیوی او باقی است، ضایعات وارد شده در روح او برطرف شود و آن روح از آثار اعمال مخرّب پاکسازی شود، یعنی در اثر توبه و اعمال صالح، انسان در مسیر دیگری قرار بگیرد که خداوند آن روح را دوست دارد، به طوری که می فرماید:
« إِنَّ ﭐللَّهَ يُحِبُّ ﭐلتَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ ﭐلْمُتَطَهِّرِينَ» (البقره/ ۲۲۲) یعنی: خداوند توبه کنندگان را دوست دارد و همچنین کسانی را که در جهت پاکی سیر می کنند و جویای آن هستند دوست می دارد. و همچنین می فرماید:
« فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ ﭐللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ ﭐللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ » (المائده/۳۹) یعنی: کسی که بعد از ظلمش توبه کند و به اصلاح بپردازد، خداوند- با رحمت خود- سوی او باز می گردد، که خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
در جهت مقابل هم موضوع مشابه این است، یعنی اعمال مطلوب روح انسانی و متناسب با آن که در عرف آموزش های دینی از آن ها به «حسنات» و «صالحات» تعبیر شده است، آثار مطلوب و لذت بخشی برای انسان خواهد داشت و این آثار مستمراً در وجود انسان برقرار خواهد بود و آن ها به صورت نعمت های بهشتی در خواهد آمد.
حال بعد از این توضیحات می گوئیم حقیقت پاداش ها و مجازات های خداوند، همان آثار و نتایج اعمال انسان است که به او بر می گردد. و چون قوانین حاکم بر عالم و آثار و خواص اشیاء از طرف خداوند تعیین و برقرار شده است، از این جهت به آن ها پاداش و مجازات خداوند گفته می شود و پاداش دادن و مجازات کردن خداوند به معنای متداول و متعارف نیست و معنای دیگری دارد که به آن اشاره شد.
با این وصف خداوند هیچ نیازی به مجازات بندگانش ندارد اما جریان قوانین حاکم بر عالم و موجودات اجتناب ناپذیر است. خداوند عالمیان آفریده های خود را دوست دارد و محبت او نسبت به بندگانش فوق حدّ تصور و محاسبه انسان ها است، اما او برای برقراری نظام عالم و زندگی انسان ها قوانینی را وضع کرده است. این قوانین از علم و حکمت و رحمت و عدل و فضل او نشأت گرفته است و لازمه زندگی انسان در دنیا و آماده شدن او برای ورود به بهشت، برقراری همین نظام زندگی است.
خداوند عالم این نظام زندگی برای انسان ها را خودش ایجاد کرده است و آن را بر هم نمی زند، چون جهت مقابل عدل و فضل، ظلم است و خداوند ظلم نمی کند.
این نظام زندگی برای انسان، جهات شناخته شده و جهات نا شناخته ای دارد و بعضی از جهات ناشناخته آن با تفکّر و تدبّر و مطالعه کارشناسانه در قرآن کریم و سنّت های خداوند در آن و همچنین در آموزش های رهبران آسمانی، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهم السلام) قابل درک است. حتی جهاتی از آن در عالم دیگر و بعد از انتقال انسان از عالم دنیا روشن خواهد شد. نظام عالم و قوانین زندگی انسان و دستورات خداوند مبتنی بر علم بی پایان او است. و انسان ها با علم اندک خود نمی توانند حکمت تمام دستورات خداوند و آثار بعضی از اعمال خود را درک کنند، آن هم با سطحی نگری و کوته بینی و بدون تدبّر و تفکّر. خداوند می فرماید:
« وَلَوِ ﭐتَّبَعَ ﭐلْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ ﭐلسَّمَاوَاتُ وَﭐلْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ» (المؤمنون/ ۷۱) یعنی: اگر حق از هواهای آن ها پیروی می کرد، قطعاً آسمان و زمین و هر که در آن هاست تباه می شد.
آن چه را ما در مورد نظام حاکم بر عالم و قوانین جاری در آن و خواص موجودات می دانیم نسبت به آن چه نمی دانیم بسیار اندک است. این سخن از سقراط حکیم نقل شده است که می گفت من جاهل ترین انسان ها هستم! یعنی مجهولات من و آن چه را نمی دانم خیلی بیشتر از دیگران است و این حکیم بزرگ کشورمان ابو علی سینا است که می گفت:
تا بدان جا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم
و این سخن از دانشمند مشهور نیوتن نقل شده است که گفته: معلومات ما مانند یک قطره است و مجهولات ما مانند یک دریا.»(۲) حال بعد از توجه به توضیحاتی که از مقالات قبلی نقل شد عرض می کنیم:
حبط اعمال انسان هم نتیجه بعضی از اعمال اختیاری خود انسان است و پروردگار عالمیان دوست ندارد کوچکترین عمل بندگانش حبط شود، اما درعالمی که او آفریده است نظام قانونمندی برقرار است و انسان لازم است جهات مختلف نظام حاکم بر جهان برقرار در آن و فضای زندگی خود را بشناسد و علمی که خدای سبحان در هدایت بندگانش از طریق پیامبران برای آنها فرستاده برای شناسائی نظامات علم و قوانین آن کفایت می کند آن هم کفایت کامل و در همه جهات.
کلام آخر در این زمینه و در این نوشتار آن است که اصلاً بحث و گفتگو درباره وجود خدا، بحثی غیرضروری است و در کتابهای آسمانی و سخنان پیامبران و مجموعاً آموزش های آنها این موضوع یعنی: اثبات وجود خدا، مورد توجه قرار نگرفته است! چون این امر یعنی وجود خالق برای خلقت موجودات امری بدیهی و روشن و کاملاً آشکار است، بطوریکه حتی مشرکان و بت پرستان هم عموماً آن را قبول دارند. یعنی عموم مشرکان در عالم وجود ذات قدوس «الله» ـ عزّوجل ـ را قبول دارند و دراصل این موضوع با موحدان و پیروان دین خدا اختلافی ندارند، بطوریکه در قرآن مجید هم بر این موضوع بطور مکرر تصریح شده است. بعنوان نمونه : می فرماید:
« وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ۚ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» (لقمان/۲۵) یعنی: اگر از آنها [مشرکان و بت پرستان] بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است حتماً خواهند گفت: «الله» بگو [ای پیامبر] حمد مخصوص الله است، بلکه اکثر آنها نمی دانند.
وجود الله بعنوان خالق موجودات امری است بدیهی و کامل آشکار و معقول و اختلاف مشرکان با موحدان در موضوع «ربوبیت الله» است نه در اصل وجود او.
مشرکان عقیده دارند به اینکه الله خالق موجودات است، اما اداره امور آنها را به بعضی از مخلوقات برتر و کاملتر خود از ملائکه و جنّ و انس سپرده است و لازم است آن موجوات مورد عبادت قرار بگیرند تا عامل تقرّب انسانها به الله شوند. البته دین توحیدی و معارف آن نظرات مشرکان و بت پرستان را با دلائل عقلی رد می کند و ثابت می کند که الله هم خالق موجودات است و هم «ربّ» و هم «اله» آنها و غیر از او هیچ ربّ یا الهی در عالم وجود ندارد.
ایمان به الله بعنوان خالق و رب و اله موجودات تأثیرات روحی بسیار عمیق و مبارکی در قلوب انسانها و در رفتارهای آنها به وجود می آورد و انسان را در حالت اتصال به قدرت بی پایان و محبت و رحمت بی پایانی قرار می دهد. آن حالات روحی که از ایمان به الله حاصل می شود، با هیچ کمالی و قدرتی قابل مقایسه و ارزیابی نیست و هیچ چیز جای آن را نمی گیرد و جهت مقابل عدم ایمان به الله روح انسان را فاسد می کند. البته منظور روح جانداری این موجود نیست و بلکه «روح انسانی» است که منشأ حیات انسانی می باشد.
در عالم آخرت حیات انسانها از نوع حیات خاص انسانی است و نه حیات مشترک بین انسان و سایرجانداران یعنی همان حیاتی که در دنیا برقرار است. و دراین زمینه در مقالات متعددی وارد بحث شدیم، بالخصوص اخیراً و درمقالات مخصوص ماه رمضان.
اما اینکه در این سؤال گفت شده، « انسانی که همه تلاش خود را صادقانه در راه فهم حقایق هستی به کار برده و آنچه را دریافته به آن ایمان آورده و اعمال نیک و صالح انجام داده …»
در جواب این قسمت از سؤال عرض می کنیم که یک تفکر و تعقل کوتاه و سطحی هم جهت روشن شدن این حقایق موردنظر و مذکور در سؤال کفایت می کند تا چه رسد به تلاش صادقانه در فهم حقایق هستی، اما مطالعه وبحث و گفتگو و تعقل زیاد دراین زمینه منشأ روشن شدن حقایق زیاد و نزول برکات فراوان در فضای زندگی انسان خواهد شد. و عدم ایمان به الله و قیامت و زندگی اخروی مرگ روح انسانی یک انسان را بدنبال خواهد داشت. و در آن صورت اعمال نیک انسان هم عامل نجات او نخواهد شد. چون در صورت عدم ایمان به الله و روز قیامت و پیامبران و کتابهای آسمانی، یک انسان نخواهد توانست وارد فضای حیات انسانی شود! و زندگی او در حد سایر جانداران باقی خواهد ماند و او چون به فضای «حیات انسانی» وارد نشده و استعداد لازم برای آن نوع حیات را پیدا نکرده، در عالم دنیا محبوس خواهد ماند .
اما در اینکه بین جاهل قاصر و مقصر در این موضوع مورد نظر هم فرقی هست یا نه، عرض می کنیم که مسلماً بین این دو نوع جاهل تفاوتهائی وجود دارد چه دراین زمینه و چه در جهت دیگر، اما نتیجه طبیعی بعضی از پدیده ها چه انسان نسبت به آنها جاهل باشد و چه عالم و همچنین جهل او چه از ناحیه قصور باشد و چه تقصیر در جهتی یکسان است و در جهتی متفاوت. مثل اینکه اگر یک انسان در مجلسی حضور داشته باشد و در آن مجلس بجای آب سالم از روی خطا و اشتباه مقداری آب مسموم یا ماده دیگری مثل نفت و الکل و امثال آنها را بنوشد، آن ماده مسموم و مضر تأثیرات طبیعی خاصی را درمعده و بدن او خواهد داشت، چه او نسبت به آن ماده نوشیدنی عالم بوده باشد و چه جاهل! و چه جهل او از قصور باشد یا تقصیر. البته وقتی انسان در یک کار خلاف مقصر باشد ـ یعنی جاهل مقصر ـ یک مجازات علاوه ای هم برای کار خلاف شامل حال او خواهد شد و آن عبارت است از پشیمانی برای انجام آن فعل اختیاری! که جاهل قاصر مشمول آن نوع مجازات نخواهد شد.
امیدواریم پاسخ سؤال قانع کننده باشد، اگرچه مطالب دیگری هم در این زمینه وجود دارد، اما جهت رعایت اختصار به ای مقدار از بحث اکتفاء شد و اگر ابهاماتی در موضوع موردبحث باقی مانده باشد بسیار مسرور خواهیم شد که کدرسؤال دیگری آن موضوعات ذکر شود تا پاسخ مناسبی برای آنها نوشته شود.
الیاس کلانتری
۱۴۰۱/۳/۱
پاورقی ها:
۱ـ وبسایت حکمت طریف، کلام ـ۱۵۱، محاسبه پاداش و مجازات اعمال انسانها در آخرت بر چه مبنائی خواهد بود؟
۲ـ همان، کلام ایام ـ ۶۶، حقیقت عذابهای خداوند یا عذابهای اخروی چیست؟