کلام ایام ـ ۵۱۴، حیات انسانی و حوادث تاریخی آن
كليات*
- حيات مشترك انسان با ساير جانداران و حيات اختصاصي او.
- اختلاط زندگي انساني با زندگي جانداري يكي از عوامل غفلت از زندگي حقيقي انساني است.
- رضايت و دلخوشي به لذت هاي ناشي از زندگي جانداري براي انسانها توهمي بيش نيست.
- عده اي از انسانها بجهت عدم اكتساب استعداد لازم براي زندگي انساني، براي هميشه در عالم دنيا محبوس خواهند شد.
- در عالم آخرت و بهشت فقط زندگي از نوع انساني برقرار خواهد بود.
- انسانهائي كه استعداد لازم براي صعود به عالم فوق دنيا را پيدا نكنند در جهنم محبوس خواهند شد.
- رفتارهاي مشترك با جانداران و رفتارهاي اختصاصي انسانها و اختلاط آنها با يكديگر در زندگي دنيوي.
- تغيير ديدگاه انسان نسبت به زندگي و پديده هاي آن در سنين مختلف.
- مطلوب هاي انسان در سنين مختلف عمرش.
- نيازهاي انسان براي زندگي انساني.
- انسانها عموماً از درد و رنج و گرفتاري همنوعان خود رنج مي برند و محزون مي شوند.
- در عرصه زندگی عادی اکثر انسانها، عمده توجهات به زندگی ظاهری و حسی و سطحی معطوف می شود.
- در نظام درسی مدارس و دانشگاهها در اکثر جوامع انسانی شناسائی خواص جمادات بیشتر از شناسائی انسان موردتوجه قرار می گیرد.
- سقوط انسان در عرف نظام زندگی کمونیست ها به پست ترین مراتب.
- کشتارهای میلیونی کمونیست ها از مردم کشورهای خودشان.
** * * * * * * * **
بسم الله الرحمن الرحیم
در چند شماره از مقالات بخش «کلام ایام» که قبلاً در این وبسایت منتشر شد، وارد بحثی شدیم درباره برقراری دو نوع «حیات» در انسانها و آن دو عبارتند از:
حیات جانداری
حیات انسانی
حاصل و نتیجه مباحث این بود که انسان یک حیات مشترک با سایر جانداران دارد و یک حیات دیگر که اختصاص به نوع او دارد. در عالم دنیا این دو نوع حیات با یکدیگر آمیخته است. این آمیختگی و اختلاط به نحوی است که افراد زیادی از انسانها توجهی یا توجه عمیق و کامل و یا لازمی به این دو نوع از حیات و تفاوتهای بین آنها ندارند و غالباً و یا گاهی یکی از آن دو نوع را بجای دیگری قرار می دهند.
یکی از آن دو نوع حیات، حقیقی است و مقصود از خلقت انسان همان است و دیگری وسیله و مقدمه و عامل رسیدن به آن حیات حقیقی است. «حیات حقیقی» همان «حیات انسانی» که از عالم دنیا شروع می شود و در مقصد حقیقی آفرینش انسان ادامه می یابد. اما حیات جانداری در انسان وسیله و مقدمه رسیدن به آن حیات حقیقی است و خود حیات جانداری که سایر جانداران هم علاوه بر انسان واجد آن هستند، مراد از آفرینش انسان نیست.
عده ای از انسانها بعلت عدم آموزش مناسب در طول زندگی خود در فضای حیات جانداری باقی می مانند و استعداد لازم برای ورود به فضای حیات انسانی را پیدا نمی کنند. آنها چون قدرت صعود از عالم ماده را بدست نمی آورند سرانجام درعالم ماده و فضای زندگی جانداری محبوس و گرفتار می شوند واستعداد خروج از این عالم و ورود به بهشت فقط از نوع حیات انسانی خواهد بود و کسانیکه در عالم دنیا فقط در فضای زندگی جانداری فعالیت داشتند و نتوانستند به فضای زندگی انسانی وارد و در آن فعال شوند، در عالم دنیا و در فضای جهنم محبوس خواهند شد.
اين موضوع محوري در حيات انسان را با ذكر چند نكته و مثال مورد تحليل قرار مي دهيم:
یکم: از انسان در حال حیات افعالی صادر می شود مثل غذا خوردن، آب نوشیدن، خوابیدن، دفاع از خود، سخن گفتن، محبت به دیگران، بخشش و کمک مالی به دیگران، خواندن، نوشتن و حمله به انسانهای دیگر، کشتن حیوانات یا انسانها و امثال آنها.
تعدادی از این افعال از سایر جانداران هم صادر می شود مثل غذا خوردن، آب نوشیدن، خوابیدن، حمله به حیوانات دیگر، یا به انسان.
اما تفکر و محبت به همنوعان و احترام به دیگران و خواندن و نوشتن و بعضی دیگر از اعمال اختصاص به انسان دارد، و سایر جانداران فاقد آن قدرتها و ناتوان از آن افعال هستند.
دوم: صفاتی در انسانها دیده می شود که مخصوص حیات انسانی است مثل تفکر، تعقل، غیرت، جوانمردی و عزت نفس و عدالت و امثال آنها و انسانها بخاطر داشتن این صفات و ازدیاد آنها مورد تکریم و احترام و تحسین قرار می گیرند و بخاطر فقدان آنها مورد انتقاد و سرزنش و تقبیح واقع می شوند. اما انسانها، سایر جانداران (حیوانات) را بخاطر نداشتن این صفات تقبیح و سرزنش نمی کنند! و انتظار چنین صفات و افعال را هم از آنها ندارند.
سوم: فردی را در نظر می گیریم که در سنین کودکی و نوجوانی قرار دارد. این فرد به زندگی عادی روزمره متناسب با سنین عمر خود سرگرم است. او در مدرسه ای در کلاسهای ابتدائی و اواخر دبستان یا اوائل دوره دبیرستان به تحصیل اشتغال دارد. او در صورتیکه خواسته های عادی ـ و از نظر عقلا ـ پیش پا افتاده اش مثل غذا و لباس و کیف و کفش و کتاب و دفتر و لوازم تحصیل و مقداری پول برای خریدن چند عدد شکلات و یا یک عدد بستنی و بعضی خوردنی ها تأمین، و در اختیارش باشد و گاهی هم بتواند وسط روز ساعتی هم از مدرسه خارج شود و گاهی هم مدرسه اش یک یا دو روز به مناسبتی مثل آمدن برف تعطیل شود، از زندگی خود کاملاً راضی و مسرور می شود.
اما وقتی چند سال دیگر از عمر او سپری شد و به اواخر دوره دبیرستان رسید، دیدگاه او نسبت به زندگی و لذت بردن از آن و تحصیل، دگرگون می شود و آن بی خیالی و آرامش دوره کودکی با تصورات و تخیلات او درباره زندگی آینده اصطکاک پیدا می کند.
او بعد از پایان دوره دبیرستان و فارغ التحصیل شدن گرفتار تصورات و مشکلاتی می شود که قبلاً به ذهنش خطور نمی کرد. اگر او در نوع زندگی فعلی متداول در بیشتر جوامع انسانی علاقه مند به ادامه تحصیل در مقطع آموزش عالی و در دانشگاهها باشد گرفتار تصورات و تفکرات و احیاناً نگرانی هائی خواهد شد! که مثلاً آیا خواهد توانست در یک دانشگاه نزدیک به محل سکونت خود و در رشته تحصیلی موردعلاقه خود و والدینش قبول شود؟ آیا والدین او خواهند توانست هزینه تحصیل او را با سهولت و بدون مشقت بدست آورند؟
او در صورت قبولی در دانشگاه موردعلاقه خود و مورد علاقه والدین خود و ورود به آن دانشگاه ابتداءً و تا مدتی احساس رضایت خواهد کرد. اما لذت او مثل چند سال قبل از خوردن مقداری شیرینی و شکلات و بازی در فضای محل تحصیل تأمین نخواهد شد.
او رفته رفته احساس مشکلات بیشتری در زندگی خواهد داشت مثلاً به فکر فارغ التحصیل شدن و خروج از فضای دانشگاه و پیدا کردن شغلی برای خود و کسب درآمد و ازدواج خواهد افتاد.
عوامل و اسباب لذت بردن از زندگی و رضایت داشتن از آن در ذهن او تغییر خواهد کرد. لذت بردن از بازی و خوردن شیرینی و شکلات و بستنی در ذهن او به لذتهای دیگری تبدیل خواهد شد، مثل اشتغال و پیدا کردن درآمد زیاد و ازدواج و تهیه مسکن و محبوبیت در نظر دیگران و شهرت اجتماعی و قهرمانی در مسابقات علمی یا ورزشی و امثال آنها.
او در راه رسیدن به این نوع خواسته ها مشکلاتی را احساس خواهد کرد، بالخصوص وقتی که والدین او از نظر مالی در مضیقه ای قرار بگیرند ونتوانند هزینه زندگی و تحصیل او را تأمین کنند و او احتیاج پیدا کند به کار و کسب درآمد در حال تحصیل.
تصور اینکه او نمی تواند به بعضی از خواسته های خود برسد مثل شغل مناسب یا پردرآمد و تهیه مسکن و ازدواج و امثال آنها، او را رنج خواهد داد و حداقل به تفکر و تخیل زیادی گرفتار خواهد کرد.
اگر او موفق به تهیه یک مسکن اجاره ای شود و در اوضاع اقتصادی و اجتماعی زمان ما و با شخص موردعلاقه خود هم ازدواج کند و تحصیلات دانشگاهی خود را هم به پایان برساند، باز در زندگی خود گرفتار مشکلاتی خواهد بود. مثل فکر و خیال گرانی قیمت ها و ازدیاد اجاره بها و هزینه های عادی و روزمره زندگی و یا هزینه های لازم برای جلوگیری از ابتلاء به بعضی بیماری ها و دارو و درمان، و اختلاف نظرها و دیدگاهها با همسر و بستگان و دیگران.
اگر چنین شخصی شغلی و درآمدی و مسکنی ـ اگرچه اجاره ای ـ داشته باشد و در فضای یک زندگی عادی و آرام ـ بطور نسبی ـ قرار بگیرد، و تا حدی خواسته های او تأمین شود، باز گرفتار افکار و نگرانی هائی درباره آینده خود و سنین پیری و ابتلاء به بعضی بیماریها در سنین بالای عمر و نگرانی ها از وضعیت زندگی فرزندان و وقوع حوادث مصیبت بار مثل جنگها و ناامنی ها و حداقل نزدیک شدن زمان رحلت از دنیا در اثر پیری و ازدیاد عمر و یا حوادث مرگبار در همه مراحل آن می شود.
حال آیا می شود فردی را که در سنین جوانی و یا میانسالی یا پیری قرار دارد و نگران وضعیت مالی خود و خانواده خود و فرزندان و آینده آنها است و یا نگران وقوع جنگها و قحطی ها و ناامنی ها در فضای زندگی و نگران ابتلاء به بعضی از بیماریها است با چند عدد شکلات و یک قطعه بستنی و یا یک عدد بادکنک مشغول و سرگرم کرد تا غم و اندوه و نگرانی او از بین برود و احساس سرور و رضایت از زندگی پیدا کند؟
انسان همانطوركه براي زندگي جانداري خود نيازمند اشيائي است مثل غذا و آب و مسكن، و از رسيدن به خواسته هاي خود در اين جهت لذتي احساس مي كند، همچنان براي زندگي انساني هم نياز به اشيائي و پديده هائي و رفتارهائي از ديگران دارد مثل محبت و امنيت و تكريم و احترام از ناحيه ديگران و سلامت در بدن و روح خود و همسر و فرزندان و دوستان وفادار و صميمي و امثال آنها.
انسان در اصل از آسايش و رفاه خود و افراد خانواده و بستگان و دوستان
و همسايگان و هم ميهنان و بلكه عموم همنوعان خود احساس لذت مي كند و در جهت مقابل از محروميت ها و فقر و فقدان امنيت و بيماريها درباره خود و ديگران رنج مي برد.
اگر يك حادثه طبيعي و يا ناشي از رفتارهاي بعضي از انسانها در فضاي زندگي يك انسان و ديگران واقع شود و آن حادثه سبب گرفتاري و خسران و زيان و مجروح شدن يا كشته شدن انسانها شود مثل زلزله ها و آتش سوزي ها و جنگها طبعاً آن قبيل حوادث و يا رفتارها براي انسان رنج آور و دردناك و نامطلوب خواهد بود!
چهارم: فضاي زندگي انسانها بطور مستمر در معرض تحولات و تغييرات قرار دارد. بعضي از اين تحولات جنبه فردي و شخصي دارد و به خود يك انسان يا افراد وابسته به او و نزديكان او ارتباط پيدا مي كند. مثل اينكه يك انسان دوره كودكي را سپري مي كند و وارد دوره نوجواني و بعد جواني و بعد ميانسالي و بعد به پيري مي رسد، و تحولاتي در فضاي زندگي و ديدگاههاي او به وجود مي آيد.
يك وقت مسافرتي براي انسان پيش مي آيد و او در آن سفر احساس لذتي مي كند و يا دچار گرفتاريها و مشكلات و مشقت ها و درد و رنج هائي مي شود.
يك وقت حادثه رحلت يكي از افراد خانواده و نزديكان وقوع مي يابد و انسان دچار حزن و اندوه شديدي مي شود و لذتهاي زندگي او در مدتي كوتاه يا طولاني وبلكه گاهي تا آخر عمر تحت الشعاع حالات روحي او قرار مي گيرد و به حزن و اندوه و غم و غصه تبديل مي شود.
پنجم: در عرصه زندگي عادي اكثر انسانها عمده توجهات به زندگي ظاهري و حسي و سطحي معطوف مي شود و فعاليت آنها به تأمين خواسته هاي آن نوع زندگي و نيازهاي آن اختصاص مي يابد، و حوادث مربوط به آن زندگي موردتوجه قرار مي گيرد. بعنوان مثال در بررسي و ارزيابي شغل هاي اجتماعي ميزان حقوق و درآمد و يا نزديك بودن محل كار به محل سکونت و ساعات كار و يا نحوه رفت و آمد به محل كار و نوع وسيله نقليه مورد نياز و زمان بازنشستگي و مزاياي آن و موقعيت آن شغل از جهت شهرت اجتماعي و امثال آنها مورد بحث و گفتگو و سؤال و جواب قرار مي گيرد! اما موقعيت معنوي و آثار علمي و اخلاقي و بطوركلي موقعيت فرهنگي شغل ها به معني متعارف در زندگي و ديدگاه اكثر انسانها مورد توجه قابل ملاحظه اي قرار نمي گيرد و يا اصلاً به آن ها توجهي معطوف نمي شود.
بعنون مثال وقتي دو يا چند نفر در سنين بعد از كودكي و نوجواني و بعد از چند سال دوري، همديگر را مي بينند و با يكديگر مصاحبت پيدا مي كنند، درباره نوع زندگي يكديگر مي پرسند مثل اينكه آيا شغلي پيدا كرده اند، يا حقوق و درآمدشان چقدر است؟ يا اگرمشغول تحصيلات عاليه و دانشگاهي هستند، از همديگر مي پرسند چند سال است وارد دانشگاه شده اند و چه تعداد از واحدهاي درسي را گذرانده اند و چه زماني فارغ التحصيل مي شوند. و اگر با يك سرباز ملاقات مي كنند مي پرسند چقدر از زمان خدمت مانده و چه زماني دوره سربازي به پايان مي رسد و زماني هم كه با يك كارمند صحبت مي كنند مي پرسند چند سال ديگربازنشسته مي شود؟ و اگر وضعيت به همين صورت پيش برود و پيشرفتي در اين نوع زندگي حاصل شود لابد مردم در ملاقات ها و مصاحبت ها بايد از هم بپرسند كه چه وقت از دنيا مي روي؟ يا چه زماني كاملاً پير و سالخورده مي شود و امثال آنها!
ششم: همچنانكه گفته شد پديده ها و حوادث مربوط به زندگي انساني خيلي كم و به ندرت و بطور سطحي موردتوجه اكثر انسانها قرار مي گيرد. بعنوان مثال در نظام درسي دانش آموزان علوم مربوط به زندگي حسي و عادي مثل فيزيك و شيمي و زيست شناسي خيلي بيشتر از علوم مربوط به اخلاق و روابط دوستانه بين انسانها خوشرفتاري با ديگران و كمك به نيازمندان موردتوجه قرار مي گيرد. يعني در عالم علوم و تحصيلات و آموزش و پرورش رسمي در مدارس و خواص جمادات بيشتر از انسان و روح او مورد توجه مي باشد، درحاليكه اين موجود يعني انسان متعالي ترين و برترين پديده در عالم خلقت است.
ارزش انسان و فضائل اخلاقي او در نوع زندگي متداول در اكثر جوامع انساني آنچنان پائين آمده كه گاهي او را در سطح بعضي از جمادات و بلكه كمتر از آنها محسوب مي كنند!
نقل كرده اند كه «مائو» رهبر كشور چين در زمان برقراري نظام كمونيستي در آن كشور دستور داد براي اعدام ميليون ها نفر از مردم همان كشور گودالهاي بزرگ و عميقي را با ماشينهاي راهسازي كندند و در هر يك از آن گودالها هزاران انسان را بصورت زنده ريختند و زير خاك دفن كردند، تا حكومت ناچار نشود براي ساختن گلوله جهت كشتن آنها هزينه اي صرف كند يعني با روش كم هزينه اي انسانها را بكشند! البته از يك عده كمونيست منكر همه فضائل انساني و رهبر سياسي آنها اين نوع رفتار خيلي خلاف انتظار نبود، اما عكس العمل ملل مختلف و دانشمندان انسان شناس و فرهنگ عمومي جهاني در مقابل اين نوع حوادث و كشته شدن بيش از چهل ميليون انسان در كشور شوروي سابق در حكومت «استالين» و بدستور او و همچنين كشته شدن بيش از سي ميليون انسان در كشور چين بدستور «مائو» خيلي شگفت انگيز و بهت آور بود.
طبعاً اكثر انسانها، بلكه عموم آنها از درد و رنج و مشقت ها و گرفتاري هاي حاصل از اين نوع زندگي چه براي خود و چه ديگران رضايتي ندارند و لذتهاي زندگي آنها تحت تأثير حوادث زيانبار و دلخراش و رنج آور خود و ديگران قرار دارد، لذا بحث و گفتگو و تحقيق و بررسي درباره علل و عوامل پيدايش اين نوع زندگي براي آنها مطلوب و دلنشين خواهد بود.
در بين انسانها در طول تاريخ مصلحان اجتماعي زيادي هم ظهور كرده اند و ديدگاهها و نظريات خود را جهت تشكيل جوامع متعالي انسانها در گفته ها و نوشته ها و رفتارهاي خود به عالم انساني عرضه كرده اند. اما بايد ديد چرا آن جامعه متعالي در سطح جهاني با وجود تمايل و علاقه مندي عمومي انسانها برقرار نمي شود و آن امنيت و آرامش مورد آرزوي آنها تحقق نمي يابد. تعداد قابل توجهي از دانشمندان انسان شناس و جامعه شناس در اين زمينه نظرياتي ابراز كرده اند و كتابهائي نوشته اند كه گاهي آن نظريات جنبه فردي و شخصي داشته و گاهي در چهارچوب بعضي از مسلك هاي اجتماعي و اخلاقي قرار داشته اما مجموعاً تأسيس و اداره يك جامعه برتر كه در آن فضائل اخلاقي و اجتماعي و عدالت و امنيت و آسايش و رفاه برقرار باشد، مورد آرزوي ديرينه عده زيادي از انسانها و بلكه عموم آنها و بالخصوص مصلحان اجتماعي دانشمند و نوعدوست بوده است. مي خواهيم در اين زمينه وارد بحث هرچند فشرده اي شويم و دو نوع ديدگاه را درمجموع مورد بررسي قرار دهيم و آن دو عبارتند از:
- ديدگاه مشترك مكتب هاي اخلاقي عادي انساني.
- ديدگاه معلمان آسماني و شخصيت هاي قدسي.
در اين بررسي و بحث مي خواهيم پاسخي صحيح و قانع كننده به پرسش هاي ذيل داده شود!
۱ـ آيا اصلاً امكان تأسيس «جامعه برتر و متعالي» با اوصاف فوق الذكر وجود دارد؟
۲ـ آيا عموم انسانها ويا اكثريت اثرگذار از آنها تمايل به برقراري جامعه برتر و متعالي دارند؟
۳ـ تأسيس جامعه برتر به چه مقدار هزينه نيازمند است؟
۴ـ امكانات مالي و علمي و فكري انسانها در چه زمينه اي مصرف مي شود؟
۵ـ تأسيس و اداره جامعه برتر در ظرفيت علمي و اخلاقي كدام مكتب و عقيده اي قرار دارد؟
۶ـ آيا مواردي و نمونه هائي از جامعه برتر كامل در منطقه اي از زمين قبلاً برقرار شده است؟
۷ـ موانع اصلي و محوري برقراري جامعه برتر كدام است؟
۸ـ جامعه جهاني از ناحيه عدم برقراري جامعه برتري متحمل چه هزينه هائي مي شوند؟
۹ـ آيا امكان تأسيس و اداره جامعه برتر در سطح جهاني در زمان وجود دارد؟
۱۰ـ وزن امكانات علمي و اخلاقي پيامبران خدا و معلمان آسماني براي تأسيس جامعه برتر جهاني چقدر است؟
الياس كلانتري