پرسش و پاسخ ـ ۳۱۲، روش صحیح آموزش کودکان و نوجوانان درباره ی احکام دینی کدام است؟
سؤال:
سلام. ضمن تشکر از زحمات استاد گران قدر، در خصوص الزام والدین به فرزندان تازه مکلّف شده نسبت به رعایت حجاب و نماز. آیا والدین این حق را دارند فرزند خود را الزام به انجام واجبات کنند؟ اگر جواب مثبت است تا چه حدی مجاز به الزام هستند و اگر جواب منفی است از چه طریق فرزند را نسبت به انجام واجبات دعوت کنند؟
پاسخ:
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
(بخش اول)*
اعمال دینی و عبادات معین شده برای انسان ها در اصل جاذبه هایی برای فطرت آن ها دارند و همان جاذبه های اصلی و حقیقی انسان ها را به سوی آن ها می کشد، بالخصوص در سنین نوجوانی و کودکی که انسان ها در آن سنین دارای فطرت سالمی هستند. طبعاً اعمالی مثل «نماز» و رعایت «حجاب» هم دارای این نوع جاذبه ها می باشند.
اما روش آموزش این نوع اعمال برای کودکان گاهی با روحیات آن ها در سنین اولیه عمرشان و مراحل آموزشی آن ها به آن جاذبه های اصلی و فطری برقرار در وجود آنها آسیب هایی می زند و لذت طبیعی آن ها را از بین می برد، و حتی گاهی آن ها را به بی میلی و بی اعتنایی تبدیل و حتی مخالفت می کشاند.
این نوع عدم تمایل در سنین نوجوانی و حتی سنین بالاتر به اصل عبادات دینی و از جمله نماز و حجاب در اصل و ذات آن اعمال نیست! بلکه از ناحیه روش نادرست و غیره عالمانه در آن ها پیدا می شود. البته این نوع عدم تمایل اختصاص به عبادات و احکام دینی ندارد و گاهی به ضروری ترین خواسته ها و نیازهای انسان ها هم ارتباط می یابد مثل فرا گرفتن علم و انجام تکالیف درسی و غذا خوردن و خواب و استراحت و پوشیدن لباس مناسب و شرکت در بعضی مجالس و رفتن به مدرسه و حضور در کلاس های درسی و امثال آنها.
انسان ها از ناحیه فطرت خود و نیازهای ذاتی خود در اصل به «علم» و مجموعاً به «دانستن» در مقابل «جهل» تمایلی در وجود خود احساس می کنند و از آن لذت می برند، اما به طور آشکار در رفتار های کودکان و جوانان گاهی عدم تمایل به آن و فضای دلپذیر و دلنشین مدرسه و درس و علم مشاهده می شود.و طبعاً این نوع عدم تمایل و بی اعتنایی به ذات علم و دریافت آموزش ها مربوط نمی شود.
به این روحیه در کودکان و جوانان بی میلی به انجام دستورات طبی پزشکان و امر و نهی آن ها اضافه می شود! و به طور قطع در عالم عقل و رفتارهای انسان ها در سنین فعالیت عقلی، بی اعتنایی به فرآورده های علمی پزشکان و عدم رعایت توصیه های آن ها رفتاری عاقلانه محسوب نمی شود. همچنین بی اعتنایی به دستورات طبی، بهبودی از بیماری ها راه به تاخیر می اندازد و حتی گاهی امکان بهبودی را از بین می برد و در آن صورت یک انسان از ناحیه آن نوع رفتار، ناچار خواهد شد چندین برابر آن لذت توهمی و غیرواقعی،ناشی از بی اعتنایی به دستورات اطبّا، دردها و رنج ها و محرومیت هایی را تحمل کند.
حتی به طور آشکار در رفتارهای بعضی از انسان ها در سنین بالای عمر و دوره فعالیت های عقلی هم، روحیه اجتناب و خودداری از بعضی رفتارهایی توصیه شده و انجام بعضی از اعمال مثلا مصرف بعضی از غذاهای زیان آور مشاهده می شود و آن ها از توصیه های دیگران حتی پزشکان درباره ی پرهیز از بعضی غذاها و خودداری از بعضی اعمال ناراحت می شوند و با آن نوع رفتارها سبب ادامه ی بیماری ها و ابتلا به درد و رنج های بیشتری هم می گردند.
حاصل این قسمت از بحث این که بی اعتنایی به بعضی عبادات و احکام دینی در عده ای از انسان ها بالخصوص در سنین کودکی و نوجوانی، یک رفتار عقلانی نیست و لذت ناشی از آن رفتار یعنی فرار از وظایف هم، لذت حقیقی نیست، بلکه یک لذت توهمی و خیالی است و ممکن است بعداً آن لذت توهمی منشاء زیان ها و درد و رنج های زیادی هم بشود و پشیمانی طولانی به دنبال داشته باشد.
به عنوان مثال: نوشیدن چای و قهوه ی داغ در اصل هیچ لذت حقیقی برای انسان ها ندارد و کاری است بسیار زیان آور و حتی امکان دارد انسان در اثر آن رفتار به سرطان مری مبتلا شود، اما عده ای در اثر اعتیاد به این کار زیان آور و خطرناک، مرتکب آن می شوند. یعنی این کار در اصل هیچ جاذبه طبیعی و حقیقی ندارد، اما عده ای از انسان ها از ناحیه جاذبه کاذب اعتیادی به آن اقدام می کنند و گرفتار آثار و نتایج وخیم آن حتی مرگ در سنین پایین عمر خود می شوند.
این مشکل در زندگی انسان های زیادی دیده می شود، یعنی انجام کارهای خطرناک و زیان آور و یا ترک اعمال ضروری و مفید مورد نیاز بدن و روح انسان. در حالی که انجام آن نوع کارهای زیان آور و یا ترک کارهای مفید مثل توصیه های پزشکان هیچ توجیه عقلی ندارد و اگر آموزش انسان ها در این زمینه ها با روش عالمانه و جاذب و متناسب با فطرت آن ها انجام می گرفت، انسان های بهره مند از «تعقل» هرگز مرتکب آن نوع کارها نمی شدند.
اگر آموزش کودکان و جوانان متناسب با روش به کار رفته در قرآن مجید و رفتارهای پیامبر خدا –صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ– و امامان معصوم -علیهم السلام- یعنی معلمان آسمانی انجام بگیرد، هیچ نیازی به الزام آن برای احکام و رفتارهایی دینی مثل« نماز» و «روزه» و «رعایت حجاب» و امثال آن ها نخواهد بود! چون هم در «اعمال عبادی» و هم در روش آموزشی به کار رفته در کتاب آسمانی و رفتارهای معلمان آسمانی یک نوع جاذبه قدسی وجود دارد که در هیچ نوع آموزش دیگری آن نوع جاذبه یافت نمی شود.
اما لازمه آموزش جوانان از این طریق آشنایی والدین و معلمان آن ها و نویسندگان کتاب های درسی و رهبران فکری و فرهنگی جامعه با کتاب خدا و سیره شریف معصومین -علیهم السلام- و به طور کلی «معارف دین خدا» است.
حصول این خواسته و رسیدن به این هدف و یا نزدیک شدن به آن و یا رسیدن به بعضی از مراتب آن احتیاج به ایجاد زمینه فکری و فرهنگی مناسبی دارد و مستلزم توجهات گسترده عمومی و همکاری والدین و معلمان و افراد مؤثر در تحولات فرهنگی می باشد.اما به هر حال با توجهات والدین و همکاری آن ها با معلمان مدارس و شرکت فعال در اجتماعات فرهنگی و کسب نظریات دانشمندان در رشته «روان شناسی آموزشی» و تربیتی و امثال آن ها و انتشار آن نظریات، بخشی از مشکلات خانواده ها در این زمینه از بین می رود و بعضی از نیازها برطرف می شود.
در این زمینه و در جواب این سؤال ما به بعضی از نکات اساسی و مهم موضوع، به طور فشرده اشاره ای می کنیم و امیدواریم در ادامه بحث و در جواب سؤالات دیگر به بیان تفضیلی درباره ی بعضی از آنها موفق شویم.
یکم: آموزش دیگران به طور کلی بالخصوص آموزش اعمال و رفتارهای دینی لازم است عمدتاً از طریق اعمال و رفتارهای شخص آموزش دهنده انجام بگیرد و نه از طریق سخن و تذکرات. جلب توجهات جوانان به نماز و حجاب درباره دختران هم از این روش مطلوب و مؤثر ، مستثنی نمی تواند باشد. یعنی لازم است این دو نوع عبادت هم، از طریق رفتارهای والدین درباره جوانان تحقق یابد.
امام امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- می فرماید:
« مَن نَصَبَ نَفسَهُ للنّاسِ إماما فليَبدأ بتَعليمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعليمِ غَيرِهِ ، و ليَكُن تأديبُهُ بسِيرَتِهِ قَبلَ تأديبِهِ بلِسانِهِ ، و مُعَلِّمُ نَفسِهِ و مُؤدِّبُها أحَقُّ بالإجلالِ من مُعَلِّمِ النّاسِ و مُؤدِّبِهِم »(۱) یعنی: کسی که خود را پیشوا [و راهنما و معلم و مربی] مردم قرار می دهد، لازم است ابتدا به تعلیم خویشتن بپردازد، قبل از تعلیم دیگران و لازم است تأدیب [و آموزش] با سیره و رفتار و اعمال خود را قبل از تأدیب با زبان [و سخن] انجام دهد. و کسی که معلم و آموزش دهنده خود باشد بیشتر شایسته تجلیل است از آموزش دهنده و مربی دیگران.
امام علی -علیه السلام- در این کلام شریف به انسان ها متذکر شده است که آموزش لازم است از طریق اعمال و رفتارهای معلمان -اعم از والدین و معلمان رسمی و به معنی عرفی- انجام یابد تا آموزش با زبان و سخن و تذکرات کلامی. و این که آموزش با اعمال و رفتارها بیشتر از آموزش با سخن و زبان در انسان ها موثر خواهد بود. و همچنین لازم است کسانی را که خود را آموزش می دهند بیشتر از کسانی که دیگران را آموزش می دهند مورد تجلیل و تحسین قرار داد.
دوم: والدین کودکان و جوانان اگر خودشان با اعمال و نحوه رفتار خود، نماز و سایر عبادات دینی را تکریم کردند و فرزندان آن ها از سنین کودکی آن رفتارها را از والدین و بستگان و معلمان و دیگران مشاهده کردند، جلالت نماز و جاذبه های آن و همین طور سایر اعمال و عبادات در روح آنها نفوذ خواهد کرد و آنها عملاً به عبادات و وظایف دینی خود علاقه مند خواهند شد و از انجام آنها لذت خواهند برد.
از امام صادق -علیه السلام- نقل شده است که فرمود:
«کونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِالْخَیرِ بِغَیرِ أَلْسِنَتِکمْ لِیرَوْا مِنْکمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ»(۲) یعنی: مردم را با غیر زبانتان [بلکه با اعمال و رفتارتان] به خیر [و خوبی ها] دعوت کنید، تا آن ها در شما سعی و تلاش و صدق و پرهیزکاری را مشاهده کنند.
این حدیث شریف هم شبیه کلام مبارک فوق الذکر از امام امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- است و محور اصلی در هر دو کلام، اهمیت و اثرگذاری اعمال انسان ها در دیگران است و این نوع اثرگذاری خیلی بیشتر و گسترده تر از اثرگذاری کلام و سخن انسان ها در دیگران است.
سوم: آموزش با اعمال و رفتارها لازم است با اشکال و فنون متنوعی انجام بگیرد مثلا صحبت والدین کودکان با یکدیگر به صورتی که کودکان و جوانان گفت وگوی آنها را بشنوند، یعنی یک نوع آموزش غیرمستقیم و همچنین صحبت افراد حاضر در مجالس تشکیل یافته از بستگان و افراد فامیل و در مهمانی ها و دید و بازدیدهای خانواده ها و تکریم و تجلیل کسانی که در اعمال عبادی جدی هستند و تنظیم برنامه های عادی زندگی مثل رفتن به بیرون از منزل جهت خرید لوازم زندگی و تنظیم وقت رفتن و آمدن ها با وقت نماز و رفتن به مهمانی ها و یا پذیرایی از مهمان ها در منزل و توصیه به حاضران در مجالس و شرکت دادن کودکان و جوانان در تنظیم اوقات رفت و آمدها و امثال آن ها.
چهارم: لازم است منشأ آموزش ها و یا منشأ اصلی آنها دارای جلالت و قداستی باشد، لذا لازم است آموزش ها با آیات قرآن مجید و با رفتارها و سخنان شخصیت های قدسی و معلمان آسمانی انجام گیرد. مثلا رفتار و کلام به کار رفته در آموزش از سیره شریف رسول خدا –صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ– و امامان اهل بیت -علیهم السلام- انتخاب شود و به کودکان و جوانان گفته شود و بعداً در فضایی دلنشین و جاذب از آن ها پرسیده شود و کسانی که آن رفتارها و سخنان را یاد گرفته اند، مورد تشویق و تحسین قرار بگیرند، مثلا با اعطاء جوایزی و به سایرین فرصت جبران داده شود تا آن ها هم مورد تحسین و تشویق قرار بگیرند.
در این قسمت استشهاد می کنیم به کلامی از امام امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- درباره ی تشویق مردم به نماز و توصیه های لازم به آن ها در این زمینه. امام -علیه السلام- در یکی از خطبه های خود می فرماید:
«تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَيْهَا وَ اسْتَكْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا، فَإِنَّهَا «كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً»(۳) یعنی: امر نماز را عهده دار شوید و بر آن محافظت کنید و آن را زیاد به جا آورید و از طریق آن [به پروردگار عالمیان] نزدیک شوید، همانا آن برای اهل ایمان، واجب قطعی در اوقات و زمان های معین شده است.
امام -علیه السلام- در کلام خود متذکر آیاتی از قرآن مجید درباره جلالت و اهمیت نماز و وجوب آن در اوقات معین برای اهل ایمان شده است.
آیات مورد استشهاد آن حضرت را با توضیحات فشرده ای ذکر می کنیم:
۱. «فَإِذَا قَضَيتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا» (النساء/۱۰۳) یعنی: پس نماز را برپا دارید، همانا نماز برای مؤمنان، واجب قطعی در اوقات و زمان های معین شده است.
این آیه کریمه با آیات قبلی مشتمل بر عظمت و جلالت عبادت مشهور یعنی «نماز» و احکام «نماز خوف» می باشد و نماز خوف نمازی است که در میدان جنگ و در زمان احتمال حمله دشمن و مواقعی که خطری انسان ها را تهدید می کند مثلاً در جایی و زمانی که احتمال حمله حیوانات وحشی وجود دارد و امثال آن ها، خوانده می شود، یعنی به جای نمازهای عادی روزانه، نماز به صورت خاصی خوانده می شود که به آن«نماز خوف» گفته می شود.
به طور ضمنی از این آیات بر می آید که نماز واجب روزانه حتی در میدان جنگ و در حال جنگیدن هم برای مؤمنان واجب است و ساقط نمی شود و باید به نحوه خاصی و به صورت کوتاه خوانده شود.
ذکر این موضوع در آموزش فرزندان در سنین نوجوانی و جوانی طبعاّ آثار مطلوبی خواهد داشت و عظمت نماز و موقعیت خاص آن را در بین احکام تکلیفی مورد توجه آن ها قرار خواهد داد.
علاوه بر ذکر اصل موضوع نماز ، لازم است به موقعیت و اهمیت آن در سیره شریف معلمان آسمانی و نحوه رفتار آن ها در زمان «اقامه» یعنی برپا داشتن «نماز خوف» هم اشاره ای نمود و در کلام خود برای کودکان و جوانان، آن نماز ها را ذکر کرد، مثل: نماز خوفی که حضرت امام حسین -علیه السلام- با اصحاب و همراهان خود در روز عاشورا در میدان جنگ به جای آوردند.
۲. امام -علیه السلام- در ادامه کلام شریف خود درباره «نماز» می فرماید:
«أَلَا تَسْمَعُونَ إِلَی جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِینَ سُئِلُوا: ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ؟ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» یعنی: آیا نمی شنوید [گوش فرا نمی دهید] به جواب اهل آتش [جهنم] وقتی [در روز قیامت] از آن ها سؤال می شود که چه چیزی شما را به آتش جهنم وارد کرد؟ آن ها خواهند گفت ما از نمازگزاران نبودیم.
یعنی طبق معانی این آیات (سوره مدثر/۴۲-۴۳) اولین عامل سقوط در جهنم، ترک نماز می باشد و ذکر این موضوع با اهمیت خاص فوق عادی می تواند منشاء تأثیرات عمیقی در روح انسان ها بالخصوص کودکان و جوانان باشد که روح شان هنوز پاک و اثر پذیر است.
جهت اجتناب از طولانی شدن بحث، ادامه آن را به شماره بعدی موکول می کنیم. ان شاء الله تعالی.
الیاس کلانتری
۱۴۰۲/۰۹/۲۲
پاورقی ها:
۱. نهج البلاغه، بخش حکمت ها، شماره-۷۳
۲. اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب الصدق و اداء الامانة ح١٠ (دوره ٤ جلدى، ج٣ ص١٦٢)
۳. نهج البلاغه، خطبه، ۱۹۹