تفسیر کاربردی قرآن کریم – ۱۱
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
در شماره قبلی دقایقی از تفسیر کاربردی آیات مربوط به داستان ملاقات و همسفری حضرت موسی و حضرت خضر -علیهما السلام- مورد بحث قرار گرفت و متذکر نکاتی در این زمینه شدیم حال در ادامه آن مباحث متذکر نکات دیگری می شویم که بعضی از آن ها به طور صریح و آشکارا از آیات برمی آید و بعضی دیگر را می شود از معانی فرعی و ضمنی آیات و معانی دقیق و لطیف و غیره صریح به حساب آورد، از جمله:
نهم: حضرت خضر در بیان تأویل کار عجیب و شگفت آور اولی یعنی شکافتن و خراب کردن کشتی فرمود: آن کشتی مال فقرا بود که از طریق کار کردن با آن، صاحبان فقیرش امرار معاش می کردند و او با علم به این که در مسیر آن، حاکم (و ملکی) استقرار یافته و کشتی های سالم و تازه و قیمتی را از صاحبانش به زور می گیرد یعنی غصب می کند و او جهت جلوگیری از غصب کشتی متعلق به فقرا و وسیله امرار معاش آن ها، آن عمل را انجام داد پس نتیجه می گیریم که اگر آن کشتی مال افراد فقیر نبود خضر -علیه السلام- آن را نمی شکافت و دست به آن کار عجیب و حیرت انگیز نمی زد.
دهم: احتمال وجود دارد که از ناحیه تقدیرات پروردگار عالمیان در زندگی انسان ها بالخصوص بعضی از آن ها مثل فقرا یا اهل ایمان -که بعدا به توضیح آن خواهیم پرداخت- حادثه ای وقوع یابد که ظاهر آن حادثه و واقعه، مطلوب و دلنشین نیست، اما همان حادثه منشأ خیرات و برکات و رحمتی برای عده ای خواهد شد. مثل این که خراب شدن سطحی آن کشتی متعلق به مساکین و از رونق ظاهری افتادن آن سبب فوایدی برای صاحبانش شد.
یازدهم: اما درباره کشتن آن نوجوان هم فرمود که پدر و مادر او دو انسان مؤمن بودند، و ادامه حیات او می توانست سبب طغیان و کفر آن دو شود، لذا خدای سبحان اراده فرمود که بنده او یعنی حضرت خضر آن کودک را بکشد و خطر طغیان و کفر آن دو از بین برود و در عوض پروردگار آن دو، کودک دیگری به آنها عطاء کند که مهربان و دارای روحی سالم و پاک داشته باشد. در این مورد هم تقدیر خدای سبحان در ظاهر و دید سطحی برای والدین آن جوان، نامطلوب و رنج آور بود، اما در اصل و در حقیقت نفع فراوانی برای آن دو بود و حتما برای خود آن جوان هم، حادثه کشته شدن مفید بود، چون مانع فساد روحی بیشتر و ارتکاب گناهان زیادی می شد! و طبعاً آن حیات نامناسب منتهی می شد به مجازات های سنگین و زیاد اخروی.
دوازدهم: اما درباره دیوار در حال سقوط باغ آن دو کودک یتیم و اصلاح آن و در بیان حکمت و تأویل آن رفتار، حضرت خضر -علیه السلام- گفت: اما آن دیوار مال باغ دو کودک یتیم در آن شهر بود و زیر آن اندوخته ای و مالی برای آن دو قرار داشت و پدر آن دو کودک یتیم فرد صالحی بود، پس پروردگارت اراده فرمود که آن دو کودک بزرگ شوند و به مرحله رشد عقلی و جسمی برسند و آن اندوخته را استخراج و تملک کنند و آن دستور و اراده، رحمتی بود از طرف پروردگارت نسبت به آن دو کودک.
از مجموع این داستان نکات علمی و عقیدتی و اخلاقی متعددی برمی آید که به بعضی از آن ها عملا اشاره ای شد و بعضی دیگر را در ادامه این بحث و در همین نوشتار مورد توجه و تذکر و توضیح قرار می دهیم، از جمله:
سیزدهم: از مجموعه آیات مربوط به این داستان برمی آید که علاوه بر نظام آشکار و متعارف انتشار رحمت خدای سبحان برای انسان ها، نظام و یا نظامات غیر آشکاری هم در عالم برقرار است و گاهی انسان ها و یا عده معینی از آنها از ناحیه آن نظامات غیر آشکار و پشت پرده دنیا مشمول رحمت و برکات فوق عادی قرار می گیرند. یعنی راه های انتقال رحمت و برکات خدای سبحان و نعمت های او محدود و منحصر به جهات آشکار و شناخته شده برای عموم نیست. به طوری که آیات فوق الذکر متضمن معرفی اجمالی آن راه ها می باشند، گرچه در حد اشاره ای و تفصیل موضوع به بیان پیامبران و صاحبان مقام امامت واگذار شده و در این زمینه در ادامه بحث توضیحی خواهد آمد. ان شا الله تعالی.
چهاردهم: برقراری نظامات فوق عادی و فوق متعارف از رحمت خدای سبحان نسبت به انسان ها و جریان آن رحمت، محسوس عموم انسان ها و قابل ادراک برای همگان نیست به طوری که حتی پیامبر صاحب شریعت و کتاب آسمانی یعنی حضرت موسی -علیه السلام- هم قبل از ذکر و توضیح حضرت خضر -علیه السلام- و به بیان دیگر قبل از آموزش خدای سبحان توسط حضرت خضر، از برقراری آن نظامات به طور تفصیلی بی اطلاع بود و یا فقط یک نوع علم اجمالی نسبت به آنها را دریافت کرده بود و از ناحیه آن نوع آموزش، علم اجمالی او به علم تفصیلی تبدیل شد.
پانزدهم: از مجموع این داستان در قرآن مجید و مجموع آیات مربوط به آن و از ناحیه توجه به احادیث نقل شده از وجود مبارک معلمان آسمانی مربوط به آن جریان، روشن می شود که خدای سبحان اراده فرموده است که در این زمینه انسان ها آموزش هایی دریافت کنن و در نتیجه از آن مجاری فوق عادی و فوق متعارف رحمت هم بهره مند شوند و کلام وجود مبارک امام حسن مجتبی -علیه السلام- هم در تبیین این موضوع است، آن جا که رفتار خودش را در فاصله گرفتن از حکومت به همین جریان بین حضرت موسی و حضرت خضر -علیهما السلام- تشبیه فرمود و اشاره فرمود به این که رفتار او دارای حکمت و تأویلی می باشد که فواید آن بعداً آشکار خواهد شد.
شانزدهم: قابل توجه است که حضرت خضر در بیان تأویل رفتارهای خاص فوق عادی خود، شکافتن کشتی را به شخص خود نسبت داد، به طوری که فرمود:
«فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا» کشتن آن جوان را به خدای سبحان و اراده خودش به طوری که فرمود:
«فَخَشِينَا أَنْ يرْهِقَهُمَا طُغْيانًا وَكُفْرًا» و همچنین اراده اعطاء فرزند صالح به آن پدر و مادر را، به طوری که فرمود:
«فَأَرَدْنَا أَنْ يبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيرًا مِنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا» و اعطا آن فرزند مورد نظر را فقط به اراده پروردگارشان یعنی فرمود:
«أَنْ يبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا» بعد سرانجام قصد از اصلاح آن دیوار را فقط به پروردگار نسبت داده به طوری که فرمود:
«فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَاَ» و در پایان همه آن سخنان، فرمود:
«مَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي» یعنی آن کارهای عجیب فوق عادی به طور کلی با اراده و امر خدای سبحان -عزّوجلّ- انجام گرفته و کار خود شخص خضر -علیه السلام- نبوده است.
این جریان و بحث تفسیری مربوط به آن یعنی: « تفسیر کاربردی» درباره آن مشتمل بر نکات دیگری است و جهت رعایت حجم مقاله و تناسب آن با صفحات نشریه در این بخش به این مقدار از بحث اکتفا می کنیم و در شماره بعدی- ان شاالله – به بیان نکات دیگری در این زمینه خواهیم پرداخت، بالخصوص درباره کلام و رفتار امام حسن مجتبی-علیه السلام- و ارتباط رفتار شریف آن حضرت در جریان فاصله گرفتن از حکومت جامعه و نسبت دادن آن رفتار به موضوع «تاویل قرآن» و راههای استفاده فوق عادی از علم و رفتارهای صاحبان مقام امامت.
معانی لفظی وظاهری و معانی باطنی و تفسیر کاربردی قرآن کریم
در توصیف قرآن کریم و بیان معانی آیات آن گاهی اشاره ای شده به دو نوع از معانی و آنها عبارتند از: «معانی ظاهری» و «معانی باطنی» یا اینکه گفته شده: قرآن دارای «ظاهری» و «باطنی» است. در رأس این نوع از احادیث، کلامی از وجود مبارک رسول خدا-صلی الله علیه و آله – قرار دارد که فرمود:
«أيّها الناسُ، إنّكُم في دار هُدنَةٍ ، و أنتُم على ظَهرِ سَفَر…فَإِذَا اِلْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ اَلْفِتَنُ كَقِطَعِ اَللَّيْلِ اَلْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى اَلنَّارِ، وَ هُوَ اَلدَّلِيلُ يَدُلُّ عَلَى خَيْرِ سَبِيلٍ، وَ هُوَ كِتَابٌ فِيهِ تَفْصِيلٌ وَ بَيَانٌ وَ تَحْصِيلٌ، وَ هُوَ اَلْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ، فَظَاهِرُهُ حُكْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَهُ تُخُومٌ وَ عَلَى تُخُومِهِ تُخُومٌ لاَ تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لاَ تُبْلَى غَرَائِبُهُ، فیه مَصَابِيحُ اَلْهُدَى وَ مَنَارُ اَلْحِكْمَةِ، وَ دَلِيلٌ عَلَى اَلْمَغْفِرَةِ لِمَنْ عَرَفَ اَلصِّفَةَ»(۱) یعنی: ای انسانها شما اکنون در خانه آرامش قرار دارید و در حال سفر هستید …پس زمانی که فتنه ها مانند شب تاریک شما را فرا گرفت به قرآن روی آورید! زیرا آن شفیعی است که شفاعتش پذیرفته می شود و شاهدی [و کارگزاری] است که شهادتش مورد تصدیق می باشد. و هر کس آن را پیشوای خود قرار داد، او را به بهشت هدایت می کند و کسی را که آن را پشت سر خود قرار داد، به جهنم می کشاند و آن راهنما به بهترین راه ها است و آن کتابی است که در آن تفصیل و بیان و تحصیل[ و راه و اسباب رسیدن به مطلوب ها و خواسته ها] است. و آن جدا کننده [حق از باطل] است و پوچ و بیهوده نیست و برای آن «ظاهری »است و «باطنی» و ظاهر آن «حکم» و باطنش «علم» است. ظاهر آن «زیبا» و باطنش «عمیق» است. آن دارای ستارگانی است و ستارگان آن هم دارای ستارگان دیگری است. عجایب [و شگفتی] های آن فوق حد شمارش است و غرایب آن کهنه و فرسوده نمی شود. در آن است چراغهای هدایت و مناره های حکمت. و آن راهنمایی است برای معرفت برای کسی که بشناسد صفات را.
از این روایت شریف برمی آید که قرآن کریم – از یک نظر- دارای دو مرتبه از معانی و معارف و علوم است. البته معانی و معارف آن دارای انواع و تقسیمات دیگری هم هست و ان شاء الله تعالی در فرصت های مناسب به بحث تفصیلی در این زمینه خواهیم پرداخت.
اما به مناسبت اینکه امام حسن مجتبی – علیه السلام – حکمت رفتار خود را درکنار گذاشتن حکومت و فاصله گرفتن از آن به رفتاری از حضرت خضر تشبیه فرمود، در انتهای این بخش به نحو اجمال به موضوع «معانی باطنی آیات قرآن» و موضوع تاویل اشاره ای می نماییم و بعداً در فرصتی مناسب به بحثی تفصیلی درباره آن دو موضوع و تفاوت بین آنها خواهیم پرداخت.
حاصل بحث اینکه آیات قرآن مجید دارای انواعی از معانی و علوم و معارف است و از یک نظر معانی آن تقسیم می شود به «معانی ظاهری» و «معانی باطنی» و بطوریکه در همین نوشتار به اصل این موضوع مورد بحث اشاره ای بعمل آمد و برای توضیح موضوع مورد بحث، حدیث مشهور نقل شده از وجود مبارک رسول اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم- مورد استشهاد قرار دادیم.
عده ای از مفسران اظهار کرده اند که مراد از معانی باطنی همان «تاویل » آیات قرآن است، اما تأویل اصلاً از سنخ لفظ و معنی نیست و حقیقت دیگری است که در ادامه این مباحث درباره آن توضیحات لازم خواهد آمد، ان شاءالله تعالی. شرح و توضیح این موضوع را به شماره بعدی موکول می کنیم و بطور کلی علاقه مندان به تفصیل موضوع و تحقیق کامل آن می توانند به تفسیر المیزان (۲) و کتاب قرآن در اسلام مراجعه کنند(۳)
الیاس کلانتری
۱۴۰۲/۱۰/۰۳
پاورقی ها:
۱- اصول کافی، شیخ کلینی، کتاب فضل القرآن، حدیث ۲ (انتشارات علمیه اسلامیه ج ۴ ص ۳۹۸)
۲- المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، سوره آل عمران آیه ۷
۳- قرآن در اسلام، علامه طباطبایی، این کتاب از طرف چند موسسه انتشاراتی چاپ و منتشر شده است از جمله: دارالکتب الاسلامیه، دفترانتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم