کلام ایام تاریخی – ۵۶۸، ماه مبارک رمضان و مهمانی ملکوتی خدای سبحان
بخش پانزدهم*
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
کلیات:
- رفتاری کریمانه از آیة الله سید عبدالکریم حائری یزدی (رضوان الله تعالی علیه)
- رفتاری کریمانه از آیة الله سید حسین بروجردی (رضوان الله تعالی علیه)
- رفتاری کریمانه و شگفت انگیز از یک عالم دینی در شهر زنجان درباره خانواده خود
- رفتاری کریمانه از آیة الله مرعشی نجفی (رضوان الله تعالی علیه)
- رفتاری جوانمردانه و بزرگوارانه از فردی در عالم دوستی
- انسانهایی که مؤید به «روح القدس» می باشند.
- اوصاف گروههای مختلف از انسانها
- چه کسانی در طول تاریخ حیات انسانها منشأ و عامل اصلی جنگها و غارت ها و فسادهای اخلاقی بوده اند.
- حکومت ها از طریق کدام قدرت مخالفان خود و افراد ناراضی و بی گناه را می کشند و یا به زندان می اندازند.
- هر دو جنگ جهانی – اول و دوم – با کشتارهای میلیونی از غرب شروع شد و ادامه یافت.
- بعضی از آثار مخرب جنگ ها در فضای فرهنگ عمومی جهانی بعد از پایان ظاهری جنگ ها و برقراری صلح هم باقی
می ماند. - گاهی در اثر بعضی از جنگ ها و حوادث اجتماعی دیگر، آنچه را انسانها در قرن ها بدست آورده اند در عرض روزها و ماه ها از بین می رود!
- امروزه انسانها ناظر و شاهد و تماشاگر قتل عام و کشتار گروهی کودکان غزه هستند و سرگرم زندگی عادی یکنواخت خود
- این کودکان بی پناه در مقابل رفتارهای سیاستمداران جنایتکار به کجا و چه کسانی باید پناه ببرند؟
- در زمانی قرار گرفته ایم که بیمارستانها بطور مکرر هدف حملات نظامی صهیونیست ها قرار می گیرند و جهانیان – به جز عده ای معترض – تماشاگر کشتار کودکان و مادران هستند.
- حمله نظامی به کودکانی که جهت دریافت مقداری غذا وکمک های انسانی در جایی جمع شده اند و صف بسته اند.
- افراد و گروههائی که به فضای حیات انسانی وارد شده و تحت تأثیر آموزشهای مصلحان اجتماعی قرار گرفته اند.
- افرادی از انسانها که در کارهای خیر سبقت میگیرند و پایه گذار کارهای خیر می شوند.
- تفسیم بندی خدای سبحان از انسانها در آیات اول سوره «واقعه»
- افراد و گروههائی از انسانها که فقط در فضای زندگی حسی و جانداری می مانند و نمی توانند به فضای حیات متعالی انسانی وارد شوند.
- اصحاب الیمین و اصحاب الشمال و سابقان چه کسانی هستند؟
- راه ورود و صعود به فضای حیات انسانی
- ایجاد قدرتی در وجود انسان و تقویت آن که در عرف آموزشهای دینی به آن «تقوا» گفته می شود.
- علم به «تقوا» و در مقابل آن به «فجور و زشتینها» به نفس (روح) انسان الهام شده است.
- تمایل به تقوا و خوبی ها و نفرت از فجور و زشتیها از ناحیه خلقت و فطرت در وجود انسان قرار گرفته است.
- نیاز اجتناب ناپدیر انسان به یک پناهگاه روحی
- اطمینان قلبی و آرامس در اثر «ذکر الله» در انسان
- اوصاف و کارائی دو نوع تقوا در انسانها یعنی «تقوای فطری» و «تقوای اکتسابی»
- لذتهای حیات انسانی بسیار عظیم تر و وسیع تر و پایدارتر از لذتهای حیات جانداری است.
- دیدگاه کودکانه و دیدگاه عاقلانه درباره لذت های روح انسان
- در ماه رمضان امکان صعود به فضای حیات انسانی و مراتب و درجات برتر آن برای اهل ایمان بیشتر از زمانهای دیگر فراهم می شود.
- انسانهائی که در اثر یک اختلاف نظر کوچک و کم اهمیت و پیش پا افتاده، کارشان به مشاجره و درگیری و دعوا حتی جنگ می کشد.
* * * * * * * * * *
بحث در موضوع مهمانی ملکوتی خدای سبحان، در مقاله قبلی به موضوع شخصیت و رفتارهای انسانهای متعالی و صاحبان فضائل اخلاقی و ذکر رفتارهائی از آنها بعنوان نمونه و مثال رسید. در این نوشتار بعنوان آخرین بخش از این سلسله مقالات با ذکر مثالهای دیگری در این زمینه و تکمیلی بر موضوعات نوشته شده و نتیجه گیری از آنها این سلسله مباحث را به پایان می بریم.
مثال دوم: داستانی درباره رفتارهای عالم و دانشمند دینی معاصر مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم نقل کرده اند و گفته اند آن بزرگوار در نصف شبی که در اطاق خود بیدار بود، می شنود که در زدند، خدمتکار ایشان در را باز می کند و او صدای زنی را می شنود که به خدمتکار می گوید که از خانواده فقیری است و همسرش هم مریض و در بستر است و او هیچ گونه وسیله ای برای پرستاری و مراقبت از همسر مریض خود ندارد، خادم شیخ به آن زن می گوید که در این وقت بعد از نصف شب من چه کاری می توانم انجام دهم و آن زن بیچاره فقیر برمی گردد. شیخ که کم و بیش سخنان آن زن را شنیده بود خادم خود را صدا می زند و می گوید: اگر روز قیامت خداوند من و تو را محاکمه کند و بفرماید که یک زن بیچاره در یک نیمه شب سرد زمستانی به در خانه شما آمده و مشکلات زندگی خود را گفته، اما دست خالی برگشته چه جوابی داریم؟
خادم شیخ می گوید: آقا این موقع شب که همه جا بسته است من چه کاری می توانستم انجام دهم؟
شیخ می فرماید: خانه و محل زندگی او را شناختی؟
خادم می گوید: بلی!
شیخ می فرماید: برخیز و فانوسی را روشن کن و با هم به خانه آن مریض برویم. شیخ که پیرمردی بود در سنین بالای هشتاد سال در آن شب سرد زمستان همراه خادم خود به در خانه آن مرد بیمار می روند و در می زنند و می روند داخل و متوجه می شوند آن مرد مریض احتیاج به معالجه و دارو دارد. و گرسنه هم هست و در خانه او هیچ وسیله گرمایشی وجود ندارد. و هوا هم بسیار سرد است!
شیخ به خادم خود می فرماید برو در خانه «صدر الحکماء» – که طبیبی بود در شهر قم – و در بزن و به او بگو شیخ احتیاج به کمک شما دارد!
خادم شیخ می گوید:آقا طبعاً صدر الحکماء در این ساعت از شب خوابیده است، یعنی چگونه من او را از خواب بیدار کنم؟ شیخ می فرماید شما برو و در خانه او را بزن و جریان را به او اطلاع بده! در هر صورت خادم می رود و آن طبیب را طبق دستور شیخ از خواب بیدار می کند و همراه او به خانه آن مریض می آیند و طبیب مریض را معاینه می کند و دارو هائی تجویز می کند و شیخ به خادم می گوید : برو به فلان داروخانه – که البته در آن زمان و آن ساعت از شب، داروخانه هم بسته بود.- و این داروها را تهیه کن.
در هر صورت خادم می رود و داروها را تهیه می کند و می آورد و شیخ او را می فرستد برای تهیه مقداری ذغال و آن هم آماده می شود و فضای اتاق آن مریض گرم می شود و مقداری هم غذا تهیه می شود و شیخ با آرامش خاطر از خانه آن مریض به منزل خود برمی گردد.
مثال سوم : در اوصاف ورفتارها و اخلاق کریمه مرحوم آیة الله سیدحسین بروجردی، مرجع بزرگ دینی جهان اسلام نقل کرده اند که ایشان مقداری کسالت داشت و نزدیکانش به او اصرار کردند که او را چند روزی جهت استراحت به روستائی دور از شهر ببرند، چون زمان تابستان بود و دروس حوزه علمیه هم که تعطیل بود، پس مشکل قابل توجهی به وجود نمی آمد. ایشان پیشنهاد اطرافیان خود را پذیرفتند و با چند نفر از همراهان برای چند روز به روستائی رفتند.
ایشان در روزهای اقامت در آن منطقه دستور دادند چند عدد گوسفند خریداری شود و گوشت آنها را بین اهالی آن روستا و دو روستای مجاور توزیع کنند. همراهان او از آن گوشت مقداری کباب برای او آماده کرده و برای او آوردند. ایشان فرمود: بوی این کباب در این جا پخش شده و من تمایلی به خوردن آن ندارم!
همراهان ایشان گفتند: آقا به همه اهالی این روستا و اطراف آن گوشت داده شده و این مقدار هم سهم شما است!
ایشان می فرماید بلی! اما یک روستائی کم درآمد نمی تواند از گوشتی که به او داده شده، کباب تهیه کند! لذا از خوردن آن غذا خودداری کرد و چند لقمه نان و ماست میل می کند. اطرافیان او هم آن چند سیخ کباب را برای خانواده ای در همان نزدیکی بردند.
مثال چهارم: در شرح حال و رفتارهای یکی از علمای شهر زنجان نقل کرده اند که او احتیاط می کرد در دستور دادن به همسر برای کارهای منزل (۱) یعنی در این نوع رفتار با همسر که آیا جایز است یک مرد همسرش را برای کار در منزل مجبور کند یا نه.
زمانی آن عالم اهل عمل که دچار یک بیماری شده بود در منزل خود بستری می شود. عده ای برای عیادت ایشان به منزل او می رفتند او در اتاقی که برای ملاقات با مردم معین شده بود در بستر خوابیده بود و افراد منزل هم در اطاق دیگری قرار داشتند وقت نزدیک ظهر بود، افراد خانواده یک کاسه آش برای او آماده کرده بودند و آن را در یک سینی قرار داده و کنار در اطاق گذاشته بودند به تصور اینکه فردی از عیادت کننده ها آن سینی و کاسه آش را نزد او می برد، اما در واقع عیادت کننده ها رفته بودند و کسی در اطاق حضور نداشت.
ظهر بود و اول وقت نماز ظهر همسر آن عالم بزرگوار وارد اطاق می شود و می بیند که کاسه آش دم در اطاق بصورت دست نخورده باقی مانده و سرد شده، او عرض می کند: آقا چرا غذای خود را میل نکردید؟ او می فرماید: کسی در اطاق نبود و من هم قدرت اینکه برخیزم و ظرف غذا را بردارم و بیاورم کنار خودم نداشتم.
این انسان متعالی که یکی از قهرمانان اخلاق حسنه است خود را مجاز نمی داند که به همسرش دستور دهد، که ظرف غذا را برای او بیاورد و یا اصلاً برای او غذا تهیه کند و البته همسرش آزادانه و با میل و اختیار خود در منزل به او خدمت می کند.
مثال پنجم: شبیه به همین است مطلبی که از رفتار فقید سعید مرحوم آیة الله مرعشی نجفی ذکر کرده اند. فرزند ایشان می فرمود که من به همسرم گفتم: برای من آب بیاور. پدرم به من اعتراض کرد و فرمود چرا خودت نمی روی برای خودت آب بیاوری؟
مثال ششم: یکی از دوستان که با هم مجالست داشتیم می گفت: در فلان زمان که قیمت خانه و زمین با سرعت بالا می رفت شخصی بود که می خواست قطعه زمینی را بفروشد، شخصی اعلام آمادگی کرده بود برای خرید آن زمین و خریدار و فروشنده قرار می گذارند که در روز و ساعت معینی در یک دفتر اسناد رسمی حضور یابند تا آن معامله انجام بگیرد و ثبت شود. بعد از آن قرار تلفنی و قول دادن به همدیگر شخص دیگری یا همان روز یا روز بعدی با فروشنده زمین تماس تلفنی برقرار می کند و می گوید: شنیدم فلان زمین را می خواهی بفروشی، او می گوید بلی! آن شخص دوم می گوید: من می خواهم زمینی بخرم و قیمتی نزدیک دو برابر آن مشتری اول پیشنهاد می دهد.
شخص فروشنده می گوید: این مقدار پول یا اسناد بانکی را فلان روز و ساعت با خودت بیاور به فلان دفترخانه!
روز موعود فروشنده و خریدار اولی که در دفتر خانه حاضر شده بودند به توافق می رسند و قرار می گذارند که خریدار وجه معامله را بپردازد وبه آن مشتری اول می گوید: این آقا – یعنی مشتری دوم – می خواهد زمین شما را می خواهد به دو برابر این قیمت بخرد، اگر تمایل داری می توانی به او بفروشی!
قابل توجه است که شخص فروشنده زمین می توانست آن قرار اولی را لغو کند چون هیچ سندی در کار نبود و او فقط یک قول بطور شفاهی به مشتری اول داده بود و می توانست از آن قول صرف نظر کند و یا با پرداخت اندکی سود از نظر اخلاقی هم کار خود را در لغو آن قرار قبلی توجیه کند و یا رفتارهائی امثال آنها. اما از همه آنها صرف نظر کرد بخاطر یک قول شفاهی و از آن سود قابل توجه صرف نظر کرد. و گفت زمین شما را میخواهد بخرد.
مثال هفتم: یکی از دوستان در مصاحبتی که با هم داشتیم مطلبی را از صفا و صمیمت شخصی ذکر کرد که جالب بود. او گفت جریان ازدواج دخترم بود و من هم وضع مالی مناسبی برای هزینه های آن جریان نداشتم سراغ یکی از دوستانم رفتم و به او گفتم برای جهیزیه دخترم احتیاج به پولی در حد پنجاه هزار تومان دارم. (۲)
دوستم رفت و خیلی سریع و مثلا در عرض یک ساعت سی هزار تومان پول برای من آورد و گفت بقیه اش را فردا برای شما می آوردم و فردای آن روز بیست هزار تومان دیگر آورد. و من بعداً فهمیدم که دوستم چرخ خیاطی همسرش را فروخته و بقیه آن پول را تهیه کرده و در اختیار من گذاشته است . البته او این مطلب را نگفت و من بطور ضمنی از طریق دیگری متوجه رفتار او شدم.
شخصیت های قدسی
این گروه از انسانها دارای شخصیتی بسیار متعالی و فضائل علمی و اخلاقی برتر فوق عادی هستند. لازم است آنها را شخصیت های قدسی و معلمان آسمانی نامید. فضائل اخلاقی و کرامات شخصیتی آنها منشأ فوق عادی دارد. آنها پرورش یافته های مستقیم پروردگار عالمیان هستند. فضائل علمی و اخلاقی آنها از ناحیه اتصال دائمی خاص به ذات قدوس الله – عزّ و جلّ – حاصل شده است . آنها پیامبران خدای سبحان و رسولان او و سفیران او بین انسانها و اوصیاء پیامبر خاتم حضرت محمد – صلی الله علیه و آله و سلم – یعنی امامان اهل بیت – علیهم السلام – هستند.
نور شخصیت قدسی آنها مسیر تاریخ حیات انسانها را روشن کرده و جاذبه رفتارهای فوق عادی آنها تحولات عظیمی در فرهنگ عمومی انسانی به وجود آورده.آنها در اثر ارتباط خاص با پروردگار عالمیان و اتصال به عالم ملائکه دارای قدرتهای معنوی عظیمی می باشند و منشأ آثار مبارکی در فضای حیات انسانها.
پیامبران خدای سبحان و امامان معصوم – سلام الله علیهم اجمعین – و از بانوان، حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا – سلام الله علیها – مؤید به روحی متعالی بنام «روح القدس» هستند و از ناحیه آن روح متعالی صاحب «مقام عصمت» و علم مخصوص بنام «علم لدنی» می باشند.
آن علم مخصوص و قدرت فوق عادی از طریق نوعی وحی به آنها عطا می شود. آنها آن علم را در امر ارشاد و راهنمائی انسانها به کار می برند. آنها علاوه بر آموزش راههای زندگی به انسانها از طریق کلام و سخن، با جاذبه های اخلاقی و از طریق رفتارها و اعمال خودشان هم راههای رسیدن به مقصد اصلی آفرینش را نشان می دهند و تا رسیدن به آن مقصد با انسانها همراه و همسفر هستند.
از گروههای فوق الذکر، گروه اول فقط دارای حیات جانداری هستند و حیات انسانی در آنها فعال نمی باشد و یا فعالیت بسیار خفیفی دارد. آن هم تحت سلطه قوای حیات جانداری.
در آن گروه گاهی زمینه حیات انسانی در اثر قوای حیات جانداری تخریب می شود و اگر سنین عمر آنها بالاتر برود و تغییرات قابل توجهی در روح آنها انجام نگیرد و آموزش های حیات انسانی در روح آنها نفوذ نیابد و زمان تأثیر پذیری طبیعی در روح آنها سپری شود، افراد و گروه های زیادی از آنها امکان دارد به انسانهای شرور و و تبهکار و فاسد تبدیل شوند و منشأ تخریب نظام حیات طبیعی دیگران شوند و مرتکب تبهکاری ها و ظلم ها و غارت و تضییع حقوق دیگر انسانها گردند. این گروه در جوامع مختلف و در طول تاریخ حیات انسانها منشأ و عامل اصلی جنگ ها و غارت ها و فسادهای اخلاقی و مالی و اجتماعی حکومت بوده اند.
افرادی از این گروه گاهی بخاطر یک اختلاف نظر حتی کوچک و سطحی، تمامی روابط اخلاقی و اجتماعی و انسانی شناخته شده در فرهنگ ها را زیر پای خود می گذارند. و برای رسیدن به اهداف – حتی کم ارزش – و یا در اثر خشم و عصبانیت شدید دست به جنایت می زنند و بطور عمد مرتکب قتل یک یا چند انسان، حتی کودکان خردسال می شوند.
حکومت ها و زمامداران و افراد ظالم به کمک این قبیل افراد، مخالفان خود و یا افراد ناراضی و حتی افراد بی گناه را می کشند و یا به زندان ها می اندازند. این قبیل افراد عمدتاً و در اکثر جوامع بشری برده های فکری و عملی جباران و حکام ستمکار می شوند، اگر چه این نوع رفتارها در عرف جامعه آنها بردگی محسوب نشود و آنها خودشان را آزاد و تصمیم گیرنده تصور کنند.
نمونه های زیادی را در تاریخ حیات انسانها از تبهکاریها و جنایات این قبیل انسانها می شود به عنوان مثال ذکر کرد. و در زمان ما بالخصوص حاصل پیشرفتهای علمی دانشمندان در اختیار این قبیل انسانها قرار می گیرد و در مسیر تخریب حیات انسانها و کشتار آنها به کار می رود. در زمان اخیر آمار کشته شده ها و مجروحان در جنگ ها ده ها و صدها و هزاران برابر تعداد تلفات و مجروحان جنگ های سابق شده مثل جنگ جهانی اول با حدود ده میلیون کشته شده و جنگ جهانی دوم با پنجاه الی شصت میلیون کشته شده و تخریب فرهنگ عمومی جهانی در سطحی وسیع .
این تبهکاری ها و این جنایات بدست افراد و گروه هائی انجام گرفته است که مدعی رعایت حقوق انسانها و طرفدار صلح و آرامش بین آنها هستند و دیگران را به عقب ماندگی متهم می کنند. و همچنین تمدن انسانها را منحصر به جهات صنعتی و گسترش فقط بعضی از علوم مثل فیزیک و شیمی می دانند.
اما عموم انسانها می دانند که هردو جنگ جهانی با کشتارهای میلیونی از غرب شروع شد و ادامه یافت و به تخریب پدیده های حیات انسانی و اخلاق و فرهنگ عمومی بخش وسیعی از جهان منتهی شد. آن جنگهای ویرانگر بر حسب ظاهر به پایان رسیده و در بین ملتها و کشورهای متخاصم صلح برقرار شده، اما بر حسب واقع آثار مخرب آنها در فضای فرهنگ عمومی جهانی برقرار است و فرهنگ های آسیب دیده ناشی از آن حوادث و وقایع مقدمات جنگهای عظیم تر و وسیع تر بیشتری را فراهم ساخته است. بطوریکه مشاهده می شود اخلاق و فرهنگ عمومی انسانی از ناحیه سازمانها و جمعیت هائی که بر حسب ظاهر جهت برقراری صلح و امنیت بین انسانها برقرار شده اند، ضربات سنگینی دریافت می کند، ضربات ویرانگر و مخرب .
در هر صورت فضای حیات انسانی چه در مقیاسهای اجتماعی و گروهی و چه در حد افراد، بطور مستمر در معرض تخریب قرار می گیرد و آنچه را انسانها در طول قرن ها و با هزینه های بسیار سنگینی در فضای حیات اخلاقی بدست آورده بود در عرض روزها و ماه ها و سالها از دست می دهد.
امروزه جهانیان شاهد کشتار هزاران کودک فلسطینی و مادران آنها در «غزه» هستند چه در اثر به کار بردن سلاح ها، حتی سلاح های ممنوعه و چه در اثر ممنوعیت ورود داروها و لوازم پزشکی و چه آب و غذا.
این حوادث و رفتارهای جهانیان و سازمان ملل در مقابل کشتار کودکان و زنان و مجموعاً افرادی که اهل جنگ نیستند، خیلی شگفت انگیز است. در این چند ماه اخیر حوادث جنگی و کشتار کودکان و بی اعتنائی ملتهای مختلف، جز عده ای آزاد اندیش و صاحبان عواطف و فضائل انسانی معترض و سکوت بقیه انسانها ، نشان داد که فضای حیات انسانی چقدر آسییب پذیر است.
این کودکان مظلوم بی پناه در مقابل سیاستمداران جنایتکار و برده های فکری و عملی آنها به کجا و چه کسانی باید پناه ببرند، خانه های آنها مستمراً مورد حمله قرار می گیرد، آنها وقتی مجروح می شوند و به بیمارستانها برده می شوند، در بیمارستان هم مورد حمله نظامی قرار می گیرند !!! و این جریان بسیار شگفت انگیز است. یعنی حمله به بیمارستانها و کشتن مجروحان و پزشکان و کادر درمان و کارکنان آن و کسانی که برای دریافت کمکهای مورد نیاز شدید در جائی جمع شده و صف بسته اند! و تماشای آنها از طرف جهانیان و سکوت و بی اعتنائی آنها بالخصوص سازمانهای مدعی دفاع از حقوق انسانها و زنان و کودکان!
دسته و گروه دوم افرادی هستند که به فضای عالم حیات انسانی وارد شده اند و تحت تاثیر آموزش های مصلحان اجتماعی مطلوب قرار گرفته اند. در وجود آنها، قوای حیات جانداری با قوای حیات انسانی همکاری دارند. آنها به حیات جانداری و لذات حسی اکتفاء نمی کنند. بعضی از افراد این گروه به پیامبران خدا و کتابهای آسمانی ایمان آورده اند و در فضای «حیات انسانی» فعالیتی دارند و اگر بیشتر در معرض آموزشهای دینی قرار بگیرند، به انسانهای متعالی و دارای فضائل اخلاقی تبدیل می شوند.
این گروه منشأ تحولات فرهنگی و اجتماعی مطلوبی می شوند و خودشان هم از پدیده های مربوط به زندگی انسانی و کارهای شرافتمندانه لذت می برند.
افرادی از این گروه در سطح متوسطی از انسانهای رشد یافته و آموزش دیده قرار دارند و مجموعاً زندگی پاکی دارند و منشأ فوایدی برای همنوعان خود می باشند و افرادی هم در سطحی متعالی قرار دارند و مجموعاً در مسیر حیات انسانی حرکت می کنند.
اما گروه سوم انسانهای برتری در فضائل اخلاقی و علمی هستند. فضای زندگی آنها بسیار نورانی است و آنها در مسیر حیات پاک از دیگر همنوعان خود سبقت می گیرند و پایه گذار کارهای خیر می باشند. فضای زندگی انسانها از ناحیه نور شخصیت و رفتارهای آنها روشن می شود.
این تقسیم بندی بین گروههای انسانها در حقیقت مطابق همان تقسیم بندی است که خدای سبحان در آیات اول سوره مبارکه «واقعه» در قرآن کریم ذکر فرموده و آنها عبارتند از: «اصحاب المینمة» و «اصحاب المشئمة» و «السابقون» و ترتیب صحیح همان ترتیبی است که در آیات کریمه قرار گرفته است، الا اینکه بجهت توضیح موضوع حیات حسی و جانداری و روشن تر شدن موضوع مورد بحث و مقایسه بین دو نوع حیات، یعنی «حیات جانداری» و «حیات انسانی» موضوع به صورت فوق مورد توضیح قرار گرفت.
در آیات اول سوره مبارکه واقعه، آمده است:
«إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ– لَيسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ–خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ–إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا–وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا–فَكَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثًّا– وَكُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً– فَأَصْحَابُ الْمَيمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيمَنَةِ–وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِوَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ–أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ–فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ» (الواقعه/۱-۱۲)
طبق مدلول این آیات کریمه انسانها در عالم آخرت و ابتدای زمان شروع زندگی اخروی یعنی در روز (زمان) قیامت سه گروه خواهند شد، همچنانکه خدای سبحان در آیه هفتم همین مجموعه آیات فرمود.
از آنها یک گروه کسانی خواهند بود که فقط در فضای زندگی حسی و جانداری باقی ماندند و نتوانستند و همچنین عملاً نخواستند به فضای حیات متعالی انسانی وارد شوند یعنی آن استعداد را پیدا نکردند. زندگی این گروه از انسانها در حد زندگی جانداری متوقف شد. آنها در عالم دنیا که صورت آن هم تغییر پیدا می کند، محبوس خواهند شد.
فضای زندگی آنها برای آنها تبدیل به «جهنم» خواهد شد و آنها در زندگی بسیار زجر آوری بطور ابدی گرفتار خواهند شد، چون «حیات» در عالم آخرت از نوع «حیات انسانی» است و آن گروه هم در فضای حیات جانداری و در عالم ماده محبوس خواهند بود، همان عالم ماده که در آن زمان تغییراتی در آن حادث خواهد شد و تمام آن به نوعی آتش تبدیل خواهد شد. این گروه از انسانها در آیات فوق «اصحاب المشئمه» نامیده شده اند.
گروه دوم از انسانها در اثر ایمان به «الله» و «زندگی اخروی» و «پیامبران» و «کتابهای آسمانی» و همچنین در اثر اعمال صالح در دنیا به فضای «حیات انسانی» راه یافته اند و استعداد زندگی در بهشت را پیدا کرده اند و آنها همان «اصحاب المیمنة» هستند که بطور دائم در بهشت از نعمت های فراوان خدای کریم و رحیم بهره مند خواهند شد.
گروه سوم انسانهای بسیار متعالی و صاحبان فضائل علمی و اخلاقی فوق عادی می باشند که در رأس آنها پیامبران خدا و شخصیت های قدسی قرار دارند. آنها همان سبقت گیرنده ها در خیرات هستند که در عالم دنیا پایه گذار فضائل اخلاقی و کرامت های انسانی بوده اند. فرهنگ عمومی انسانی و فرهنگ جوامع خاصی از ناحیه رفتارهای شکوهمند و فضائل علمی و اخلاقی آنها چه بطور مستقیم و چه غیر مستقیم ظرف تاثیرات گسترده ای قرار گرفته است و ذخائر عظیمی از علم و حکمت و فضائل انسانی در سخنان و رفتارهایی از آنها وجود دارد که اگر در فضای حیات انسانها منتشر شود و ممانعت ها از انتشار آنها برطرف شود، تحولات مبارک عظیم و گسترده ای در حیات انسانها به وجود خواهد آمد.
این گروه از انسانها در عرف آیات قرآن و در آیات کریمه فوق الذکر بعنوان «سابقان» محسوب شده اند، بطوریکه در همین آیات کریمه فرمود:
« وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ–أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ–فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ »
و در آیات دیگری در توصیف و بیان فضائل آنها فرمود: یعنی: سبقت گیرندگان[در روز قیامت] همان سبقت گیرندگان [در دنیا در امور خیر] خواهند بود، آنان همان مقرّبان خواهند بود، در بهشت های پرنعمت.
بطوریکه به آن اشاره ای شد – پیامبران خدا و امامان معصوم – علیهم السلام – در رأس این گروه از انسانها خواهند بود و آنها سعادت همسایگی با پیامبران و شخصیت های قدسی را در بهشت پیدا خواهند کرد.
راه ورود و صعود به فضای حیات انسانی
کسب استعداد لازم برای ورود به فضای حیات انسانی در دنیا و فضای زندگی بهشتی در آخرت به چند سبب و عامل ارتباط دارد که اصول آنها عبارتند از:
۱- فطرت انسانی که از ناحیه خلقت اولیه و اراده و مشیت پروردگار عالمیان در وجود او قرار گرفته است.
۲- ایمان به «الله» و «زندگی اخروی» و «پیامبران و کتابهای آسمانی»
۳- آموزشهای پیامبران خدا
۴- انجام اعمالی که خدای سبحان آنها را به عنوان تکلیف برای انسانها قرار داده است و آنها در مجموع «صالحات» نامیده می شود.
۵- ایجاد قوه ای و قدرتی در وجود انسانها و تقویت آن که در عرف آموزشهای دینی به آن «تقوا» گفته می شود.
۶- عناوین فوق در اصل احتیاج به توضیحات مناسبی دارد، اما ناچار هستیم جهت اتمام این بحث فعلاً و در این سلسله مقالات به اشاراتی مختصر اکتفاء می کنیم
فطرت انسانی
در وجود انسان و روح دمیده شده در وجود او، یک سلسله تمایلات به بعضی از اشیاء قرار دارد. یعنی انسان از ناحیه داشتن روح انسانی و بطور فطری تمایلی در وجود خود به بعضی اشیاء احساس می کند، مثل تمایل به غذاها و نوشیدنیها و خواب و لباس و تماشای گلها و گیاهان و درختان و انسانها و بعضی از حیوانات.
همچنین انسانها نسبت به بعضی اشیاء و اعمال و رفتارها در وجود خود یک نوع کشش و گرایش احساس می کنند. و از آنها لذت می برند، مثل محبت و کمک به نیازمندان و احترام به انسانها و بوی عطرهای طبیعی و لباس تازه و زیبا و امثال آنها.
اما فطریات انسانها لازم است از ناحیه «تعقل» و آموزشهای آسمانی و بعضی از اعمال و رفتارها تقویت شود و رشد کند همچنین عواملی مثل بعضی از آموزشها و بعضی از اعمال امکان دارد به فطرت انسانی آسیب بزند و آن را دچار اختلال کند و سبب تخریب بخشی از آن شود. مثل هر شئ نفیس و ارزشمندی که ممکن است دچار آسیبی شود. بعنوان مثال: چشم انسان که ارزشمندترین عضو خارجی بدن او است از دیگر اعضاء ظاهری و خارجی آسیب پذیرتر است و امکان دارد در اثر بی احتیاطی ها و اهمال ها و حتی حوادثی که خود شخص دخالتی در آنها ندارد، دچار آسیب شود و حتی از بین برود و انسان از آن جهت دچار محرومیت های عظیمی شود.
ایمان به «الله» و «زندگی اخروی» و «پیامبران» و کتابهای آسمانی
انسانها هم در شرایط عادی زندگی و هم در شرایط بحرانی و هم زمان وقوع حوادث خطرناک ونا امنی ها و جنگ ها و نگرانی از آینده و امثال آنها، بطور کلی انسان ها نیاز شدیدی به یک پناهگاه روحی دارند و آن پناهگاه در اصل ایمان به ذات قدوس الله و ذکر و یاد اوست و فقط ایمان به الله و ذکر و یاد او و توجهات پی در پی و بصورت کثیر به او سبب آرامش روحی و اطمینان قلبی می شود. همچنانکه خدای سبحان فرمود:
«الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (الرعد/۲۸) یعنی: کسانیکه ایمان آوردند و قلوب آنها با یاد خدا به آرامش می رسد، آگاه باشید تنها با یاد خدا قلوب به آرامش و اطمینان می رسد.
دومین اصل از اصول اعتقادی دین توحیدی، ایمان به زندگی اخروی است و ما قبلاً متذکر شدیم که حکمت آفرینش انسان هم در روز قیامت و زمان شروع حیات اخروی تحقق می یابد.
لازم به تذکر است که مراد از «ایمان» در این مباحث صِرف عقیده و باور قلبی به یک حقیقت نیست، – و ما قبلاً چند بار در بعضی از مقالات متذکر این نکته شده ایم و به کلامی از وجود مبارک امام علی (علیه السلام) استناد کرده ایم که فرمود :
«اَلْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ» (۱) یعنی : ایمان عبارت است از شناخت و عقیده قلبی و اظهار آن با زبان و عمل به اعضاء
بلکه «عقیده» پله اول این بنای باشکوه، یعنی «ایمان» است و مقدمه ورود به عرصه وسیع نورانی آن. لازمه ایمان به زندگی اخروی، علاوه بر عقیده و باور قلبی توجهات پی در پی نسبت به آن است و آثار حقیقی و کامل ایمان در آن صورت تحقق می یابد و آشکار می شود.
ایمان به زندگی اخروی ارزش و بهای حقیقی زندگی را برای انسان آشکار می کند و انسان در آن صورت مشکلات زندگی دنیوی را با راحتی و آرامش و لذت و سرور تحمل می کند. و به امید رسیدن به پاداشهای خداوند، راه زندگی را طی می کند.
ایمان به پیامبران خدا و کتابهای آسمانی هم «اصل سّوم» از اصول عقاید دینی است. ایمان به اینکه خدای سبحان علاوه بر خلقت انسان، هدایت او را به مقصد حیات هم بعهده گرفته و برای حصول این مقصود، افرادی از انسانها را آموزش داده و به آنها علم مخصوص و قدرت مخصوص عطا کرده و سرپرستی جوامع دینی را به آنها سپرده و لوازم هدایت انسانها به مقصد حیات را مثل «علم و قدرت مخصوص» در اختیار آنها قرار داده است. و آنها سفیران خدای سبحان در بین انسانها هستند.
آموزشهای پیامبران خدا (علیهم السلام)
پیامبران خدا از ناحیه علم و بصیرت مخصوص و جاذبه های اخلاقی خود، انسانها را به طرف مقصد آفرینش هدایت می کنند و خودشان همراه سایر انسانها و در کنار آنها راه اصلی و حقیقی زندگی را طی می کنند. آنها «معلمان آسمانی» برای انسانها هستند و با کلام و رفتار خود چراغهائی در کنار راهها قرار می دهند و برای هموار کردن راههای ورود به شاهراه زندگی تمامی قدرتها و امکانات خود و پیروان خود را به کار می برند.
انجام صالحات
انسانها جهت رسیدن به «مقصد حیات» احتیاج به اعمالی دارند که اصطلاحاً به آنها «صالحات» گفته می شود. صالحات اعمالی هستند که سبب تعالی روح انسان و رشد آن و کسب استعداد لازم برای پیمودن راه حقیقی زندگی و رسیدن به مقصد مطلوب می باشند.
خدای سبحان جهت رسیدن انسانها به مقصد مطلوب و جلوگیری از سقوط آنها در پرتگاههای کنار جاده حیات و بیراهه رفتن آنها، تکالیفی برای آنها معین فرموده است و پیامبران او و همه معلمان آسمانی خودشان با عمل به آن تکالیف، دیگران را هم به سوی آنها دعوت می کنند. قابل تذکر است که جدیت معلمان آسمانی و نشاط آنها در عمل به تکالیف معین شده از طرف خدای سبحان، در حدّی می باشد که در پیروان آنها علاقه و اشتیاق شدیدی نسبت به آن اعمال به وجود می آورد، بعنوان مثال: در احکام و تکالیف دینی، بخشیدن مقداری مال از پس انداز و دارائی اهل ایمان که اضافه بر نیازهای خودشان است، بعنوان زکات و صدقات در حدی واجب است و در حد و سطح دیگری یک عمل مستحبی محسوب می شود، اما خود شخص پیامبران و معلمان آسمانی غالباً غذای مورد نیاز خود را هم به نیازمندان عطا می کردند و خودشان گرسنگی می کشیدند و مجموعاً جهت آسایش مردم و یاد دادن رفتارهای انسانی به آنها، خودشان محرومیت های زیادی را تحمل می کردند و اما از همان زندگی توأم با سختی ها و محرومیت لذت می بردند و رضایت خود را نسبت به آن با سخنان و رفتارهای خود اظهار می کردند.
تذکر چند نکته درباره تکالیف دینی و عمل به آنها و اعمال صالح (صالحات) ضروری است و آنها عبارتند از :
یکم: انجام دادن بعضی از اعمال تحت عنوان «تکالیف» یا «مقررات» و آئین نامه ها و یا ضوابط قانونی، از ناحیه انسانها و بالخصوص در زندگی اجتماعی، امری است بسیار ضروری و بدون آنها، زندگی توأم با آسایش و گاهی اصل زندگی هم امکان پذیر نخواهد بود مثل رعایت اخلاق و آداب معین و شناخته شده در زندگی و رعایت حقوق دیگر انسانها. و حتی اهمال عده ای در این زمینه ها، مشکلات عظیم اجتماعی و نا امنی ها و خشونت ها را به وجود می آورد و در نتیجه حقوق زیادی از انسانها و بالخصوص بعضی از آنها ضایع می شود.
عدم پای بندی بعضی افراد به قوانین و قراردادها و آئین نامه ها در جوامع انسانی آثار و نتایج زیانباری به وجود می آورد. بعنوان مثال اگر دانش آموزان و کودکان در مدارس به هیچ ضابطه و آئین نامه و مقرراتی پای بند نباشند، چه وضعی در امر آموزش پیش می آید؟ اگر عده ای از آن کودکان مطابق امیال خود، هر وقت خواستند کلاس را ترک کنند و از کلاس یا مدرسه بیرون بروند و یا در داخل کلاس درس بخوابند و یا بازی کنند.
همچنین اگر یک کودک در موضوع پیشگیری از بعضی بیماریها و یا معالجه آنها اهمال کنند و هم خودشان مبتلا به بیماریهای صعب العلاج و خطرناک شوند و هم عامل و سبب ابتلاء دیگران کردند، چه وضعی پیش خواهد آمد؟
دوم : توصیه انسانها به انجام بعضی از تکالیف ضروری و یا وادار کردن آنها کاری است بسیار ظریف و دقیق در این زمینه احتیاط زیادی لازم است به کار برود. کسی که تربیت کودکی را بعهده دارد، لازم است هم با اصول روانشناسی عمومی و هم روانشناسی تربیتی و هم روانشناسی کودک، حداقل بعضی مباحث علمی در آن رشته ها آشنا باشد. آن امر و نهی متداول در بین مردم که به جنبه های متعدد عقلی و قانونی ارتباط دارد، درباره کودک نه تنها اثر مورد انتظار مطلوب را نخواهد داشت، بلکه سبب زیانها و خسران های زیادی هم خواهد شد.
در جریان آموزش کودکان غالباً والدین آنها و حتی گاهی معلمان و مربیان، روش امر و نهی و تذکرات انتقاد آمیز و حتی توأم با سرزنش و تحقیر را به کار می برند و این روش ها حتی درباره افرادی در سنین فعالیت عقلی هم تأثیر مطلوب را ندارد تا چه رسد به کودکان.
اما روش تربیتی پیامبران از علم نامحدود خدای سبحان نشأت می گیرد و آنها انسانها را با روشی مبتنی بر علم کامل و با توجه به فطریات و روحیات آنها آموزش می دهند.
متأسفانه امر و نهی به روش متداول بین عمده انسانها یک حالت فرار از آموزشها و با بی میلی نسبت به آنها، در کودکان و بلکه در انسانهای در مراحل بالای عمر ایجاد می کند و در نتیجه آنها نسبت به هر امر و نهی عقلانی هم بی اعتناء می شوند.
در روش آموزشی پیامبران خدا (علیهم السلام) یک نوع جاذبه فوق عادی وجود دارد و در فرصت مناسبی بحثی در این زمینه خواهیم داشت.ان شاء الله تعالی.
ایجاد قوه ای و قدرتی در وجود انسان به نام تقوا و تقویت آن بطور مستمر
در بعضی از مقالات قبلی متذکر شدیم که خدای سبحان در وجود انسان تمایلات و گرایشهائی قرار داده است. آن تمایلات و گرایشها برای ادامه حیات انسان و بقای سلامت و آسایش او بسیار ضروری است. همچنین در وجود انسانها یک حس بازدارنده ای قرار داده شده بنام «تقوا» که انسان را از انجام بعضی از کارها نهی می کند و یا باز می دارد. تقوا قوه شریفی است که سبب فضیلت انسان نسبت به سایر جانداران و برتری بیشتر بعضی از انسانها نسبت به دیگران می شود.
مرتبه و یا نوعی از «تقوا» در انسان فطری است، بطوریکه خدای سبحان فرمود:
«وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا – فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا – قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا – وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا» (الشمس/ ۷ تا۱۰)
یعنی: سوگند به نفس و آنکه آن را تسویه کرد- پس اعمال زشت و خلافکاری و [همچنین] تقوا و پاکی را به آن شناساند – پس رستگار شد هرکس که آن را رشد داد [و پاک کرد] و زیان کار شد هرکس که آن را ضایع و آلوده ساخت.
این نوع تقوا در انسانها از عطایای خدای سبحان است که ابتداءً از ناحیه خلقت آنها و روحی که در آنها دمیده شده برقرار می شود. زشتی ها و خلافکاری ها و همچنین تقوا و پاکی یا نوعی از آن ها به آن نفس (روح) الهام شده است و انسان بطور فطری و قبل از آموزشهای متعارف هم دارای آن نوع علم از ناحیه الهام خدای سبحان می باشد.
اما تقوای فطری که مانع خلافکاریها و اعمال زیانبار و نامطلوب می شود، در مقابل بعضی حالات روحی انسان و قوای طغیان کردهء او آسیب پذیر است. و لازم است از آن امانت الهی مثل هر شیء نفیس و ارزشمند محافظت کرد. چون فقط در صورت سالم بودن، امکان بهره برداری از آن وجود دارد.
نوع دیگر «تقوا» از نوع اکتسابی و آموزشی است. و از ناحیه ایمان به الله و زندگی اخروی وپیامبران و کتابهای آسمانی و تعقل و عمل به فرمانهای خدای سبحان در انسان حاصل و تقویت می شود. این نوع تقوا قوای روحی انسان و تمایلات او را تحت حکومت و مدیریت عقل و قوانین و احکام دین خدا قرار می دهد. و در آن صورت انسان به فضای حیات انسانی و مراتب برتر آن راه پیدا می کند و به موجود کریم و گرانبها و ارزشمندی تبدیل می شود و سرانجام شایستگی ورود به بهشت و زندگی در آنجا را پیدا می کند.
لذتهای حیات انسانی بسیار عظیم تر و وسیع تر و پایدارتر از لذتهای حیات جانداری است. مثل اینکه یک انسان عاقل و رشید از داشتن یک مسکن بزرگ و وسیع و محکم و زیبا و مالکیت آن خیلی بیشتر لذت می برد تا یک کودک سه، چهار ساله از داشتن یک عدد بادکنک و یا یک اتومبیل پلاستیکی از نوع اسباب بازی و یا چند عدد شکلات و امثال آنها!
و یا یک انسان رشید آموزش یافته با عقاید و معارف و احکام دین آسمانی از ایمان به زندگی اخروی و ورود به بهشت و از آسایش همنوعان خود و از برقراری صلح و آرامش و رفاه و عدالت در جامعه و بین مردم خیلی بیشتر لذت می برد از یک انسان عامی و در سطح پائین حیات از خوردن یک وعده غذای خوش طعم با مقداری از شیرینیجات و یا پوشیدن یک لباس قیمتی و امثال آنها
در ماه رمضان امکان صعود به فضای حیات انسانی و مراتب و درجات برتر آن برای اهل ایمان بیشتر از زمانهای دیگر فراهم می شود. عبادت مشهور «روزه» در تمام ایام این ماه پربرکت به جز افراد مریض و مسافر و کودکان در سنین پائین و قبل از تکلیف و بعضی افراد دیگر، بصورت واجب معین شده است. در اثر روزه یک ماه تقوای الهی در وجود انسان متمرکز و ذخیره می شود و قدرت صعود به فضای زندگی انسانی و مراتب بالای آن را در او به وجود می آورد. قدرت روحی انسان در اثر امساک و خودداری از بکار بردن امیال و تأمین نیازهای عادی روزمره مثل خوردن و نوشیدن و خوابهای طولانی غیر ضروری که بصورت «عادت» درآمده و بطور کلی در اثر اندوختن تقوا افزایش می یابد و انسان از سلطه امیال نفسانی آزاد می شود و مدیریت قوه عقل در وجود او تقویت می شود و او وارد فضای لذتهای نوع برتر در حیات انسانی می شود.
ما وقتی در روش زندگی و رفتارهای عده ای از انسانها دقتی به کار می بریم و عوامل و اسباب اعمال و رفتارهای آنها را مورد توجه قرار می دهیم، متوجه می شویم که عده زیادی از آنها از ناحیه تسلط نفس جانداری – باصطلاح نفس امّاره – دچار زیان ها و خسارات و مشقت هایی در زندگی می شوند و گاهی علاوه بر زندگی خود، زندگی همنوعان و حتی دوستان و بستگان و افراد خانواده خود را هم به تباهی می کشند.
انسانهای زیادی را می بینیم و می شنویم که در اثر یک اختلاف نظر کوچک و کم اهمیت و پیش پا افتاده کارشان به مشاجره و دعوا و درگیری شدید و حتی جنگ می کشد و یک طرف دعوا حتی مرتکب قتل طرف مقابل خود می شود و سرانجام خود او هم یک محکوم به مجازات اعدام و یا حبس های طولانی در دنیا می شود و اینکه سرانجام راهی جهنم و عذاب ابدی خواهد شد.
اگر انسان سرکش که مشمول تربیت اخلاقی دینی نشده، شخص قدرتمندی بود و پیروان زیادی داشت روح سرکش و طغیانگر او با کمک پیروانش سبب وقوع جنگی خواهد شد که در آن عده ای از انسانها کشته و مجروح خواهند شد.
تاریخ حیات انسانها مملو از این نوع حوادث و این نوع انسانها و زندگی زیانبار و زجر آور آنهامی باشد. در حالی که عموم انسانها و یا اکثریت قریب به اتفاق آنها در شرایط عادی زندگی نه تمایل و علاقه ای به درگیری و دشمنی با انسانهای دیگر دارند و نه از جنگ و کشتار انسانها لذت می برند و بلکه غالباً بعد از درگیری و جنگ با دیگران و کشتن عده ای از آنها دچار پشیمانی و بلکه پشیمانی شدید رنج آور و دردناکی می شوند.
اما این نوع رفتارهای زیانبار که خود مرتکبین آنها را هم به پشیمانی حتی بسیار شدید مبتلا می کند، بطور مکرر در جوامع انسانی اتفاق می افتد و زندگی خود افراد و دیگران را به تباهی می کشد، و گاهی در اثر اعمال عده ای از انسانها، هم خود آنها و هم افراد خانواده آنها و افرادی که مقابل آنها قرار گرفته اند، یک عمر در حزن و اندوه و پشیمانی به سر می برند و عزادار می شوند.
اما همه این نابسامانیها و این درد و رنج ها و خسران ها و ناامنی ها با مقداری آموزش و تقویت ملکه «تقوا» در انسانها برطرف می شود و جای خود را به آسایش ها و محبت ها و لذت ها و آسایش و رفاه و امنیت می دهد.
ماه رمضان و عبادات معین شده در آن مناسب ترین زمان برای حصول این مطلوب می باشد. تقوا و مرتبه و نوع عمیق و قدرتمند آن که در اثر آموزشهای آسمانی و اعمالی مثل نمازها و روزه ماه رمضان و ذکر الله کثیر حاصل می شود فواید و سود فراوانی برای انسانها با خود خواهد داشت و لذتهای انسانها را به لذتهای حقیقی و پایدار و دائمی تبدیل خواهد کرد.
در اثر روزه گرفتن جهت انجام فرمان پروردگار عالمیان و ذکر الله کثیر و تلاوت و قرائت زیاد قرآن مجید بالخصوص در روزها و شبهای ماه رمضان لذتهای حقیقی پایدار و توأم با معنویت جای لذتهای توهمی زودگذر و فریبنده را خواهد گرفت و حتی در آن صورت لذتهای حسی مربوط به حیات جانداری هم جنبه معنوی پیدا خواهد کرد، مثل لذت یک انسان روزه دار در وقت افطار، از صرف مقداری غذا و نوشیدنی احساس می کند، بعد از گذشتن از ساعات روز و تحمل مقداری تشنگی و گرسنگی، بالخصوص در مجالس مهمانی از نوع افطاری کنار دوستان و بستگان و افراد خانواده. و این است رمز اهمیت روزه و جلالت ماه رمضان و کثرت برکات آن و لذت های فراوان برقرار در مهمانی خدای سبحان.
ممنوعیت خوردن و آشامیدن و گفتن سخنان لغو و بی فایده مثل ممنوعیت استراحت زیاد و سرگرمی و وقت گذرانی و کارهای عبث بیهوده برای کسانی است که در روزهای قبل از یک امتحان عظیم و پر اهمیت و یک مسابقه عظیم جهانی قرار گرفته اند و به شرکت در آن مسابقه دعوت شده اند، یا حق شرکت در آن مسابقه را پیدا کرده اند.
آیا خودداری از بازی و سرگرمی و خوابیدن غیر لازم و عبث و پرداختن به تمرین زیاد که البته با مقداری هم خستگی همراه می باشد، و در نتیجه رسیدن به مرحله قهرمانی در یک مسابقه مهم جهانی لذتش بیشتر است، یا لذتهای توهمی از ناحیه سرگرمی و وقت گذرانی و خوردن اشیاء مورد علاقه و در نتیجه مردود شدن در مسابقه و از دست دادن مرتبه قهرمانی و جوایز مربوط به آن؟
در فضای ماه رمضان و مهمانی خدای کریم، انسانها از ناحیه تکریمی که خدای سبحان درباره آنها به کار می برد، به فواید و لذتهائی خواهند رسید که تمامی لذتهای مربوط به حیات جانداری و حسی در مقابل آن فواید و لذتها به منزله قطره ای است در قیاس با نهری سرشار که دائماً در فضای زندگی انسان در جریان است.
اگر لذت اکتفاء به حداقل غذا و آب و استراحت و خواب و در نتیجه برنده شدن و رسیدن به مرحله قهرمانی در یک مسابقه و امتحان عظیم علمی یا ورزشی جهانی و امثال آنها با لذت خوردن و خوابیدن و بازی و سرگرمی و وقت گذرانی در روزهای قبل از امتحان و مسابقه مقایسه شود و مورد بررسی قرار بگیرد و موضوع با ترازوی عقل سنجیده شود، و شباهت این نوع رفتار به روزه گرفتن و ذکر الله کثیر و تلاوت و قرائت زیاد قرآن مجید مورد بررسی دقیق قرار بگیرد، حکمت دستورات خدای سبحان به بندگان و اهل ایمان روشن تر خواهد شد.
آنچه که در فضائل ماه رمضان و عبادتی به نام روزه و عبادات دیگر در این نوشتار ذکر شد حاصل توجهات محدود و اندک دنیوی و ظاهری بود اما عظمت حقیقی مهمانی خدای سبحان در عالم ملکوت ظهور و تجلی دارد و آنچه که انسان در عالم آخرت مشاهده خواهد کرد خیلی عظیم تر از آن است که در عالم دنیا مشاهده می شود و عظمت کامل این مهمانی بعد از انتقال از عالم دنیا برای او تجلی خواهد یافت.
ما تمام سعی خود را به کار بردیم که این مقاله محدودتر شود مثل مقالات قبلی ولی در این کار موفق نشدیم و حجم مقاله بیشتر از حد مقالات قبلی شد اما در هر صورت موضوع مورد بحث در محدوده ای به پایان رسید. امیدواریم در فرصتی مناسب توضیحات دیگری در زمینه این مباحث ذکر شود.
امیدواریم در این ایام بعد از ماه مبارک رمضان که هنوز لذتهای قدسی روزه ماه رمضان و قرائت زیاد قرآن از قلوب اهل ایمان بیرون نرفته با ادامه عبادات ماه رمضان بصورت استحبابی مثل نمازهای علاوه بر نمازهای واجب روزانه و قرائت قرآن مجید و روزه های مستحبی مثل روزه در دو روز در ایام هفته یعنی دوشنبه ها و پنجشنبه ها و به تدیج به ایام نورانی ماه رجب و ماه شعبان و سرانجام به فضای مهمانی خدای کریم در ماه رمضان آینده نزدیک شویم و با آگاهی بیشتر وارد فضای نورانی و پر برکت مهمانی خدای سبحان شویم.
پاورقی ها :
۱. این جریان را من از استاد شهید مرحوم مرتضی مطهری نقل می کنم.
۲. این جریان مربوط می شود به حدود سی سال پیش و بلکه بیشتر از آن و قیمت آن روز. اما الان و در زمان تغییر بسیار سریع قیمت ها نمی دانم معادل چه مقدار پول در این زمان می شود.